تبیان، دستیار زندگی
محل نزول ملائکه و روح یا همان جبرئیل، قلب ولی الله است قلب انسان کامل است! نه فلان مسجد یا فلان دیر و کنیسه، همان قلبی که ظرف علم خداست، همان قلبی که ملائکه، تقدیرات امور را بر آن عرضه می کنند و رحمت الهی را تقسیم می نمایند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حمید حاج علی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قدر لیله القدر


محل نزول ملائکه و روح یا همان جبرئیل، قلب ولی الله است قلب انسان کامل است! نه فلان مسجد یا فلان دیر و کنیسه، همان قلبی که ظرف علم خداست، همان قلبی که ملائکه، تقدیرات امور را بر آن عرضه می کنند و رحمت الهی را تقسیم می نمایند .


قدر

برای همه واضح است که هیچ زمان و هیچ مکانی دارای ارزش ذاتی نیست و هر نوع ارزشی که هر مکان و هر زمانی پیدا می نماید ناشی و پدید آمده از مظروف آن زمان و مکان خواهد بود چرا که ارزش هر ظرفی به مظروف آن است و به آن چه که حامل آن است می باشد. ظرف به تنهایی هیچ ارزشی ندارد، اگر خانه کعبه محترم است و حرم است و حرام، به این دلیل است که بیت الله است، منسوب به خداوند است و صرف این انتساب حتی به شکل قرار دادی باعث این همه ارزش و احترام شده است، چنانچه در قرآن می خوانیم که: « لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ » (1)

کلمه « لَا أُقْسِمُ » دلیل بر عظمت است، چه بگوییم منفی و به معنی قسم نخوردن است که این نوعی احترام و تعظیم است نسبت به آن چیزی که به آن قسم خورده نمی شود و چه بگوییم مثبت است، باز هم احترام و تعظیم خواهد بود، چرا که هر امر بی ارزشی قابل قسم خوردن نیست و فقط به امور مهم و خطیر قسم خورده می شود، پس می بینیم که خداوند برای شهر مکه آن قدر احترام قائل است که به آن قسم نمی خورد، ولی علت  آن را این چنین بیان می کند: «و أنت حلٌ بهذا البلد» به این شهر قسم نمی خورم چرا که تو در آن ساکنی!

اگر در قرآن این کلمات را می بینیم «یوم نحسٍ» (2) یا «ایّامٍ نحساتِ» (3) باز این نحوست و شومی برای ایام و ازمنه ذاتی نیست بلکه به خاطر حادثه نحسی است که در این ایام واقع شده که همان عذاب الهی می باشد. پس با این وجود ماه مبارک رمضان نیز ارزش ذاتی نخواهد داشت، برکت و رحمت آن ناشی از امر دیگری است که باید به دنبال آن بگردیم!

به قرآن مراجعه می کنیم و در می یابیم که می فرماید: « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ...» (4) همین یک آیه بس است تا سرّ عظمت رمضان که یک زمان است درک شود و آن سر عظمت چیزی نیست جز اینکه این ماه ظرف نزول قران شده است، به همین دلیل در روایت نیز داریم که: رمضان بهار قرآن است؛ «لکل شیءٍ ربیع، و ربیع القرآن شهر رمضان» (5)

تمام اهمیت شب قدر به خاطر صاحب آن شب است که در هر زمان، امامِ آن زمان یا امام زمانِ آن زمان، صاحب آن شب است! ظاهراً در شب قدر تمام ملائکة الله به رهبری روح اعظم به خدمت ولی الله مشرف می شوند تا تقدیرات امور رقم بخورد

حال به سراغ خود قرآن برویم و کلام را به آن منتقل کنیم، قرآنی که خود را مبارک و مایه برکت معرفی می نماید: « وَهَذَا ذِكْرٌ مُّبَارَكٌ أَنزَلْنَاهُ أَفَأَنتُمْ لَهُ مُنكِرُونَ » (6) و « وَهَـذَا كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ ...» (7) ظاهراً خود قرآن نیز ارزشش ذاتی نمی باشد! پس از کجا کسب نموده؟!

باز به خود قرآن مراجعه می کنیم، می بینیم که فرموده: « إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ » (8) یا فرموده: « إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ » (9) ظاهر این جملات اقتضاء می نماید که یکی از وجوهی که باعث شده قرآن مبارک باشد و دارای برکت نزول آن در شب قدر است این است که که در شب قدر نازل شده، شبی که قرآن آن را به مبارک بودن و برکت معرفی می نماید یا به عبارت دیگر به قدر و منزلت!

پس تا به این جا به این نتیجه رسیدیم که عظمت ماه رمضان به خاطر قرآن است و  وجهی از عظمت قرآن به خاطر این است که در شب قدر نازل شده است!

اما این سۆال باقی می ماند که مگر قرار نبود که هیچ زمان و مکانی ارزش ذاتی نداشته باشد؟!

و مگر شب قدر نیز خود زمانی مثل بقیه زمان ها نیست؟!

پس شب قدر، قدر و منزلت خود را از کجا بدست آورده؟!

باز به خود قرآن مراجعه کنیم، می فرماید: « لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ » (10).

از ظاهر این آیات برداشت می شود که علت این که شب قدر از هزار ماه یا همان تقریباً 80 سال برتر و بهتر است این وقایعی است که در آن شب رخ می دهد و آن نزول ملائکه و روح است!

اما باز سوال پیش می آید که این ملائکه و روح بر کجا فرود می آیند؟ آیا نزول آن ها نزول مادی و به شکل ظاهری بر همین کره خاکی است؟!

باز به قرآن مراجعه می نماییم: « وَإِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ * عَلَى قَلْبِكَ...»(11)  و یا «من کان عدوا لجبریل فإنه نزّله علی قلبک... »(12)

شب قدر

از این آیات فهمیده می شود که محل نزول ملائکه و روح یا همان جبرئیل، قلب ولی الله است قلب انسان کامل است! نه فلان مسجد یا فلان دیر و کنیسه، همان قلبی که ظرف علم خداست، همان قلبی که ملائکه، تقدیرات امور را بر آن عرضه می کنند و رحمت الهی را تقسیم می نمایند: « بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ »(13) یا « فِیهَا یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ * أَمْرًا مِّنْ عِندِنَا إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِینَ * رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ...»(14)

همان قلبی که معدن علم الله است «عیبة علمه» (15) معدن حکمت الهی است «معادن حکمة الله»(16)

محفظه سرّ خداست: «حفظة سر الله»(17)

شاید به همین دلیل باشد که در شب قدر دعای فرج یا همان «اللهم کن لولیک» زیاد خوانده شود!(18)

پس عظمت شب قدر به خاطر عظمت حوادثی است که در آن واقع می شود. یکی از عظیم ترین این حوادث که بی نظیر و بی مانند بوده حادثه ایست که جبرئیل یا همان روح اعظم را که در شب قدر نازل می شود به زیاد در آورده است: «تهدّمت و الله ارکان الهدی...» (19) قسم  به خدا که ارکان هدایت نابود شد!

بله محل نزول ملائکة الله یعنی همان ولی الله، فرق وی منشق گشت و قدر صاحب شب قدر دانسته نشد!

پس *تمام اهمیت شب قدر به خاطر صاحب آن شب است که در هر زمان، امامِ آن زمان یا امام زمانِ آن زمان، صاحب آن شب است! ظاهراً در شب قدر تمام ملائکة الله به رهبری روح اعظم به خدمت ولی الله مشرف می شوند تا تقدیرات امور رقم بخورد،* به همین دلیل است که درخواست حج و روزی و سایر امور در این ماه بسیار سفارش شده و تقریباً در 15 مورد در ادعیه این ماه به ما سفارش شده که از خداوند بخواهیم که اسم ما را جزء حجاج بنویسد یا جزء شهدا و سعداء نه جزء اشقیاء!

ازمنه ذاتی نیست بلکه به خاطر حادثه نحسی است که در این ایام واقع شده که همان عذاب الهی می باشد. پس با این وجود ماه مبارک رمضان نیز ارزش ذاتی نخواهد داشت، برکت و رحمت آن ناشی از امر دیگری است که باید به دنبال آن بگردیم!

و شاید به همین دلیل است که به ما سفارش شده که برای مسئله امامت به سوره قدر احتجاج کنید! (20)

و نزول آن ها همه به یک محور بازگشت می نماید و آن ولی کامل خداوند در هر زمان است!

به همین دلیل بود که امیرالمومنین علیه السلام به حسب نقل می فرمود: «سلونی قبل أن تفقدونی فإنی بطرق السماء أعلم منّی بطرق الارض» (21)؛ از من سۆال کنید قبل از آن که مرا از دست بدهید چرا که من به راه های آسمان داناترم تا به راه های زمین!

اما آیا قدر صاحب لیلة القدر را شناختند؟! هرگز فلذا فرمود: « وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ». (22)

در همان مجلسی که حضرت امیر علیه السلام آن جملات را فرمود شخصی جاهلی که همان سعد بن ابی وقاص بود برخواست و گفت: یا علی اگر راست می گویی، تعداد موهای سر من را بیان کن!

اما جواب حکیمانه آن اول مظلوم این بود که: ای بنده خدا اگر من جواب را بگویم تو از کجا خواهی فهمید که من جواب صحیح به تو داده ام؟!

از این جا بود که با آه و درد، سر به سینه چاه فرو می برد! با اینکه آهی می کشید و به سینه مبارک اشاره می کرد و می فرمود: «ان هاهنا علما جماً لو أصبت له حمله» (23)

«او در اینجا برای تمنّی و آرزو است، آرزوی محال؛ یعنی دریای علم در سینه من موج می زند و سنگینی می کند ای کاش حاملانی پیدا می کردم تا علم خود را به آنان منتقل می کردم»!

« وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا » (24)

پی نوشت ها :

1- سوره بلد، آیه 1 و 2.                                                     13- سوره قدر، آیه 4.

2- سوره قمر، آیه 14.                                                        14- سوره دخان، آیه 4 و 5 و 6.

3- سوره فصلت، آیه 16.                                                    15- معانی الاخبار، ص 25.

4- سوره بقره، آیه 185.                                                     16- زیارت جامعه.

5- ثواب الاعمال، ص 103.                                                  17- زیارت جامعه.

6- سوره انبیاء، آیه 50.                                                      18- مفاتیح اعمال شب 23 رمضان.

7- سوره انعام، آیه 92 و 155 و سوره ص آیه 29.                 19- بحارالأنوار، ج 42، ص 282.

8- سوره قدر، آیه 1.                                                          20- کافی ج 1ص249

9- سوره دخان، آیه 3.                                                        21- نهج البلاغه، شرح محمد عبده، ج2، ص 130

10- سوره قدر، آیات 3 و 4 و 5.                                            و توحید صدوق، ص 305 و 306 و 307.

11- سوره شعراء، آیات 192 و 193 و 194.                           22- سوره قدر، آیه 2.

12- سوره بقره، آیه 97.                                                     23- ارشاد شیخ مفید، ج1، ص 228 و شرح ابن ابی

الحدید، ج 18، ص 346.

24- سوره مریم، آیه 15.

حمید حاج علی

مدرس حوزه علمیه قم

بخش قرآن تبیان