چرا نمی خندیم؟
نگاهی به فیلم «آزمایشگاه» ساخته حمید امجد
انتخاب این عنوان برای این نوشته میتواند از همان ابتدا این تصور را تداعی کند که این مطلب فاقد نگاهی خوشبینانه به فیلم «آزمایشگاه» است. همان طور که نویسندهء آن با باری از تبلیغات منفی از سوی مخاطبان به اصطلاح حرفهای و برخی منتقدان به دیدن فیلم رفت. جالب اینکه این تبلیغات بعد از دیدن فیلم همان قدر غیرمنصفانه به نظرم آمد که عنوان این تیتر برای این نوشته. با این حال این تیتر را انتخاب کردم تا اول از سطحِ کیفی فیلم و بار کمیک آن دفاع کنم و دوم نقدی بر ذائقهء سینماروهای این روزها داشته باشم.
فیلم «آزمایشگاه» نمیتواند شما را همچون برخی از آثار کمدی سخیف و لومپنی یا برخی آثار فکاهی و اصطلاحا نئوفیلم فارسی به قهقهه بیاندازد. همچنین بلد نیست با روشهای ناثواب، تحقیر آمیز و استهزا مخاطب را به زور بخنداند. همچنین در این کمدی به دنبال ادا و اصطلاحا بازآفرینیِ مقلدانه ی شخصیتهای آشنا و یا ریشخند برخی از آداب متعارف اجتماعی و سیاسی خود نیز نباشید. در یک جمله در این کمدی خبری از «اینهمانی» و پیشزمینههای آشنای ذهن شما نیست. این یک کمدی شریف است که هر چند شما را زیاد نمیخنداند، اما کاری میکند که از ابتدا تا انتها ذهن شما با نوعی هیجان و لذت خاطر همراه باشد. همیشه نباید لحظه به لحظه قهقهه بزنیم، بلکه گاهی اوقات باید لبخندی زده و بیندیشیم؛ در حالی که در دل احساس شادمانی عمیقتری داریم. «آزمایشگاه» شما را دست خالی از سینما بیرون نمیفرستد، چرا که لااقل بار محتوایی کار آن قدر هست که بهرغم شعارهایی که گاهی توی ذوق میزند، چیزی به متعلقات ذهنیمان اضافه شده باشد.
فیلم بر خلاف بسیاری از فیلمهای روشنفکرانهء سینمای امروز ما فیلمنامهای دارد که از لحاظ اصول تکنیکی درست نوشته شده است. حمید امجد که اصلا نمایشنامه نویس است، ساختار و اصول حرفهای درام را خوب میشناسد و میداند که چه وقت و تا چه اندازه گرههای ریز و درشت ایجاد کند و چه وقت پرده از راز آنها بردارد. نقاط اوج، عطف، بحران و فاجعه را در نوشتن یک اثر دراماتیک به خوبی میشناسد و «آزمایشگاه» از این نظر فیلمنامهای منسجم دارد که منطق اغلب جزییاتش بهخوبی چیده شده است... واهل فن خوب میدانند که حفظ انسجام و منطق رویدادها در یک فیلمنامهء کمدی تا چه اندازه سخت است.
فیلم بر خلاف بسیاری از فیلمهای روشنفکرانه ی سینمای امروز ما فیلمنامهای دارد که از لحاظ اصول تکنیکی درست نوشته شده است. حمید امجد که اصلا نمایشنامه نویس است، ساختار و اصول حرفهای درام را خوب میشناسد و میداند که چه وقت و تا چه اندازه گرههای ریز و درشت ایجاد کند و چه وقت پرده از راز آنها بردارد.
بخش عمده انتقادهابی که برخی بر فیلم وارد دانستهاند، از یک طرف موضوع به زعم آنها کلیشهای فیلم و یا در نقطه مقابل، غیر متعارفبودن كار است. مسلماً عشق پسر فقیر اما پاکنهاد به دختر پولدار کلیشه است، اما نگاه خلاقانه ی هنرمند به این کهن الگو و چگونگی پرداخت و روند حوادث است که میتواند از کلیشه به طرحی نو و بدیع برسد و احتمالاً این درست همان چیزی است که بخش دیگری از منتقدان غیرمتعارف مینامند.
«آزمایشگاه» به هدفی که فیلمساز در نظر دارد دست یافته و توانسته خواسته ی مخاطبش را برآورده کند. این فیلم مدل و جنس خاصی از کمدی است؛ بازیهای عمداً شیوهپردازی شده و برخی از میزانسنها این را تایید میكنند. ریتم تند فیلم هم محرک و پر تکاپو و در خدمت این سبک و الگوی کمدی است.
برای بررسی «آزمایشگاه» نباید نگاه خود را از محتوای ارزشیِ فیلم دور نگه داریم. متاسفانه کارگردان گاهی در دام شعار و درشتگویی افتاده، اما در مجموع فیلم به یک درونمایهء انسانی و ارزشیِ دست پیدا میکند كه درک زندگی به مثابه ی آزمایشگاهی برای سنجش انسانیت و اخلاق است . این شکل نگاه به زندگی در انتهای فیلم در زاویه ی نگاه به یک برنامه ی رژیم گیاهخواری تبلور پیدا میکند که وقتی همچون «قهرمان» فیلم بدان نگاهی شاعرانه داشته باشیم، به اندازه ی یک قطعه شعر عمیق و زیباست.
بد نیست نگاهی به ذائقه ی سینمایی این روزها داشته باشیم و جای مقایسه ی فیلمها با هم، هر یک را در سبک و ساختار خود بررسی و قضاوت کنیم. شاید مخاطب گلهمند باشد که «آزمایشگاه» واقعیت جامعه ی ما نیست و بیش از اندازه خیالپردازانه است، اما مگر چه اشکالی دارد؟ سینما سینما است و ما با دنیای واقعی سر و کار نداریم. اجازه بدهید به اندازهء دو ساعت رویای چیزهای خوب را ببینیم.
«آزمایشگاه» کمدی روشن و امیدبخشی است و شاید از نظر شکل و محتوا درست در نقطه ی مقابل فیلم «خوابم میآد» قرار داشته باشد. شاید هم این از بخت بد حمید امجد بود که اکران اولین فیلمش باید با اولین فیلم کارگردانی مصادف میشد که همه منتظر تماشای كارش بودند. افسوس که کسی منتظر حمید امجد نبود.
منبع:سینمای ما/ سعید نیكورزم