تبیان، دستیار زندگی
جذب و دفع در حیوانات به صورت «شهوت» و «غضب» نمود می‏كند، لیكن در انسان رقیق‏تر از این، به صورت «محبت» و «عداوت» جلوه‏گر می‏شود و گاه از این مقدار بالاتر آمده، رقیق‏تر می‏گردد و به صورت «ارادت» و «كراهت» ظهور می‏كند و اگر بسیار رقیق و لطیف شد به صورت «تولّ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قانون جاذبه و دافعه در دین

حضرت محمد

براساس قرآن كریم و احادیث معصومین علیهم السلام مسلمانان باید از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت كنند، ولایت آنان را بپذیرند و عملاً تولّی داشته باشند، از دشمنانشان نیز بیزاری جسته در صلح و جنگ و فراز و نشیب‏های زندگی پیرو و دنباله ‏رو آنان باشند و هیچ‏گاه بر ایشان پیشی نگیرند و از اطاعتشان سرپیچی نكند. اسلام، این دستورات را مضبوط كرده و به آن عنوان تولّی و تبرّی داده است. تولّی و تبرّی از فروعات دین و از مسائل مهم شیعه است به گونه‏ای كه در برخی روایات شرط قبولی سایر اعمال تلقّی شده است. برای پی‏بردن به میزان، ارزشی این مسئله، اجمالاً به آن می‏پردازیم.

قانون جذب و دفع در موجودات

هر پدیده‏ای در جهان دارای دو بعد جذب و دفع، و سلب و اثبات است. خواجه نصیر طوسی (رحمه الله) در رساله‏ای كه منسوب به ایشان است می‏گوید:  آنچه در نوع جمادات به نام جذب و دفع هست، در گیاهان نیز وجود دارد.(1) خاك یا سنگی اگر بخواهد «لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن» ناچار خاكهای مستعد و مناسب را جذب می‏كند و مواد ناسازگار را دفع می‏سازد. هر خاكی شایستگی لعل یا عقیق شدن را ندارد؛ جذب و دفع مناسب و نامناسب در همه معادن و گیاهان وجود دارد، گیاه هر غذایی را جذب نمی‏كند بلكه غذای مناسب را جذب و مواد نامناسب را دفع می‏سازد.

این جذب و دفع در حیوانات به صورت «شهوت» و «غضب» نمود می‏كند، لیكن در انسان رقیق‏تر از این، به صورت «محبت» و «عداوت» جلوه‏گر می‏شود و گاه از این مقدار بالاتر آمده، رقیق‏تر می‏گردد و به صورت «ارادت» و «كراهت» ظهور می‏كند و اگر بسیار رقیق و لطیف شد به صورت «تولّی» و «تبرّی» ظاهر می‏شود كه از ویژگی‏های خواص اولیای حق و مۆمنان الهی است. انسان مۆمن محبت و عداوتی را كه در وجود خود دارد روح می‏بخشد و آن را به مرحله تولّی و تبرّی صعود می‏دهد. حلاوت باطنی محبت را به آن می‏چشاند تا محبت زنده‏ای باشد وگرنه بسیاری از مردم از محبت و عداوت برخوردار هستند ولی این دو در وجودشان لطیف و رقیق نشده است.

دوستی منهای اطاعتْ دوستی نیست؛ بلكه تمنّی است، چون محبت مرحله عالیه اراده است. چگونه ممكن است محبت باشد و انسان به میل خود عمل كند نه به رضای محبوب

تولّی خدا

ار آن جا كه انسان موجودی ابدی است و بدون گرایش و محبّت نمی‏تواند زندگی كند، پس باید موجودی دایمی و زوال ‏ناپذیر باشد كه به وی دل بسته و تنها به او محبّت داشته باشد. بدیهی است كه مادّه و مادّی نمی‏تواند دایم و دایمی باشد. قرآن كریم اثر محبّت‏های باطل و محبّت‏های حقّ را بیان می‏كند. آن ‏ها كه محبوب دایمی انتخاب كردند، از محبّت ‏شان بهره‏مند گشته و آن‏ هایی كه به محبوب فانی دل بسته‏اند، نه تنها از محبّت طرفی نبستند بلكه زیان دیده و متضرّر شدند.

در سوره فرقان چنین می‏فرماید: «یوم یعضُّ الظّالِمُ علی یَدیهِ» (فرقان/ 27)؛ روز قیامت، روزی است كه ظالم هر دو دستش را گاز می‏گیرد. و این حالت انسان نادم است كه در شدّت پشیمانی به سر می‏برد. او می‏گوید چرا من با فلان شخص رفاقت كردم تا عمری به بطالت سپری شود؟ و نیز انسان ظالم می‏گوید: «یا وَیْلتی لَیْتنی لم اتَّخِذْ فلاناً خلیلاً» (فرقان/ 28)؛ وای بر من، ای كاش من فلان شخص را دوست نمی‏گرفتم.

پس معلوم می‏شود دوستی آن قدر نقش دارد كه گاهی ممكن است انسان تمام سرمایه عمرش را به پای دوست باطل و بیهوده بریزد.

اگر انسان از خدا ترسید و به خدا علاقه‏مند بود، بهشت برای او لازم است؛ چون گاهی انسان خدا را وسیله قرار می‏دهد تا به بهشت برسد، این ناشی از همّت‏های پست است كه خدا از آن كراهت دارد و گاهی از خدا چیزی نمی‏طلبد، فقط او را می‏طلبد، حب و لقای او را مسئلت می‏كند، در این جا خداوند سبحان او را به این نعمت عظیم متنعم می‏كند.

امام صادق سلام ‏الله ‏علیه فرمود: «هیچ عبدی نیست كه در قلب او رغبت به خدا و ترس از خدا قرار گیرد آنكه بهشت برای او واجب شود»(2) و نیز آن حضرت فرمود: «در دریای دلتان فرو بروید. ببینید این قلب طاهر، نقی و پاكیزه است یا نه؟ اگر دیدید در این قلب، جز علاقه به خدا چیزی نیست، هر چه خواستید از او مسئلت كنید كه خدا می دهد».

حضرت محمد

تولّی رسول

یكی از القاب گرامی رسول اكرم صلی الله علیه و آله ، «حبیبُ الله» است. پیامبر محبوب خداست. پس اگر كسی خواست دوستی انتخاب كند، باید با رسول اكرم صلی الله علیه و آله ارتباط پیدا كند و در غیر این صورت اگر به اشخاص و یا امور باطل دل بندد، آینده‏ ای سخت و تاریك در انتظار اوست.

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه فرمود: «ومن أكثر فیه من الصلوة علیّ ثقل الله میزانه یوم تخفّف فیه الموازین».(4) ؛ هر كس در ماه مبارك رمضان زیاد بر من صلوات بفرستد ترازوی اعمالش سنگین می‏شود روزی كه ترازوی اعمال بسیاری از مردم سبك خواهد بود.

حضرت می‏فرماید: صلوات بر من میزان اعمال خودتان را سنگین می‏كند، وگرنه از صلوات ما كمالی به حضرت عاید نمی‏شود، خدای سبحان كمالات لایق را به وی ارزانی داشته و ارزانی می‏دارد، آنچه را ما طلب می‏كنیم به عنوان واسطه فیض و علت فاعلی سبب خیر نخواهیم بود، بلكه به وسیله درود ما كمالاتشان ظاهر می‏شود، پس از ما خیری به آن حضرت نمی‏رسد. هر چه ما داریم محصول تربیت آن حضرت است؛ مانند باغبانی كه در روز عید، دسته گلی از باغ بچیند و به صاحب باغ اهدا كند. آیا باغبان چیزی از خود به صاحب باغ اهدا كرده است؟ گلهای زیادی از بوستان رسول خدا نصیب ما شده حال اگر دسته گلی تقدیم می‏كنیم از باغ خود اوست، لیكن برای ما موجب تقرب و رسیدن به كمال است.

جذب و دفع در حیوانات به صورت «شهوت» و «غضب» نمود می‏كند، لیكن در انسان رقیق‏تر از این، به صورت «محبت» و «عداوت» جلوه‏گر می‏شود و گاه از این مقدار بالاتر آمده، رقیق‏تر می‏گردد و به صورت «ارادت» و «كراهت» ظهور می‏كند و اگر بسیار رقیق و لطیف شد به صورت «تولّی» و «تبرّی» ظاهر می‏شود كه از ویژگی‏های خواص اولیای حق و مۆمنان الهی است

محبت به ولیّ خدا

روزی یكی از اعراب بادیه‏نشین خدمت رسول خدا شرفیاب شده و از قیامت و صحنه محشر سۆال كرد.

حضرت فرمودند: برای قیامت چه حاضر كرده‏ای؟ عرض كرد: هیچ! ولی خدا و رسولش را دوست دارم. فقال له رسول الله: «المرء مع من أحبّ»(5) انسان با محبوب خویش همراه است، یعنی اگر محبت تو صادقانه است، با محبوب خود محشوری. چگونه ممكن است دوست آنان باشی و كار آنها را انجام ندهی؟ و اگر دوست آنها هستی و صفت آنها را نداری پس با آنها نیستی. دوستی منهای اطاعتْ دوستی نیست؛ بلكه تمنّی است، چون محبت مرحله عالیه اراده است. چگونه ممكن است محبت باشد و انسان به میل خود عمل كند نه به رضای محبوب. در نیم روزی گرم شخصی به حضرت علی علیه السلام عرض كرد: مرا موعظه كن. حضرت فرمود: مجالس فراوانی را با هم بودیم و سخنرانیهای زیادی را از ما شنیدی؛ الآن در این نیم‏ روز گرم چه حاجت كه موعظه‏ای از من بشنوی؟ عرض كرد: دامن شما را رها نمی ‏كنم مگر اینكه سخنی بگویید. حضرت فرمودند: «أنت مع من أحببت» تو با محبوبت محشور می‏شوی. ببین به چه چیز دل بسته‏ای؟ مورد علاقه تو چیست؟ چه می‏خواهی؟

انسان تا به چیزی معرفت پیدا نكند، محبت پیدا نمی‏كند. ارزش انسان به مقدار محبت اوست و هر كسی با محبوبش محشور می‏شود. به رسمیت شناختن، غیر از دوست داشتن است؛ گاهی انسان موظف است از نظر برنامه‏های نظامی یا قانونی به كسی احترام بگذارد اما دوست داشتن چیز دیگری است. انسان پیش عده زیادی درس می‏خواند اما گاهی یكی از اساتید را دوست دارد. دوستی غیر از تعظیم و تجلیل و تكریم است. آن سر سپردن و دل بستن چیز دیگری است.

دوست داشتن، ذخیره و یكی از اركان اصلی دین به نام «ولایت» است. پیامبر فرمود: كسی كه بر من صلوات بفرستد و بر آل من نفرستد، بوی بهشتی كه از فاصله پانصد سال استشمام می‏شود به مشام او نمی‏رسد.

سخن از تجلیل و تكریم قانونی نیست؛ كه آنها هر چه گفتند، اطاعت كنیم؛ زیرا این مرحله اول پیروی است، بلكه به ما گفته‏اند: دوست آنها باشید، دوستی به آسانی نصیب كسی نمی‏شود، دوستی به معرفت میسّر می‏شود و معرفت باطن عبادت است.

پی نوشت:

1) رساله تولی و تبری، ضمیمه اخلاق محتشمی، ص 562.

2) عن الصادق علیه ‏السلام: «لا تجتمع الرهبة والرغبة فى قلبٍ إلّا وجبت له الجنّة» ؛ من لا یحضر، ج 1، ص 205.

3) امالی شیخ مفید، مجلس 7.

4) اربعین شیخ بهایی، ص 179، ح 9.

5) بحارالانوار، ج 17، ص 13.

6) قال النبى صلی الله علیه و آله و سلم: «من صلّی علىّ ولم یصلّ علی آلى، لم یجد ریح الجنة وإن ریحها لتوجد من مسیرة خمسماثة عام»؛ سفینة البحار، ج 5، ص 171.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع : استاد جوادی آملی، کتاب «ولایت علوی»، صص 107-118.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.