تسخیر جن درکتابهای ممنوعه
«درسی، دانشگاهی، کمیاب، نایاب، ممنوعه... بفرمایید داخل.» شاید هیچ کدام از کلماتی که دادزن های خیابان انقلاب برای معرفی کتابهایشان در گوش رهگذران تکرار میکنند، به اندازه «ممنوعه» جذاب و کنجکاوی برانگیز نباشد.
کلمهای که کتابخوانهای تفننی را تا پای بساط دست دوم فروشی ها میکشاند و وادارشان میکند دست به جیب شوند.
این را مهرداد خوب میداند. در شش ماهی که کار در کفاشی را کنار گذاشته و به جمع داد زن های خیابان انقلاب پیوسته، یاد گرفته که روی این کلمه کمی بیشتر مکث کند. آرام تر و وسوسه انگیزتر تلفظش میکند و مشتری های غیرحرفه ای را وادار میکند یکی دو جلد از این کتاب ها را ورق بزنند: «خیلی هایشان از کتاب سر در نمیآورند. همین که ببینند قدیمی است، یا مثلا دیگر تجدید چاپ نمیشود میخرند. بیشترشان هم دنبال کتاب های علوم غریبه هستند؛ رمل و جادو و طلسم و این ها.»
سنش به سختی به 20 سال میرسد. خودش میگوید تا دوم راهنمایی درس خوانده اما اسم و رسم کتاب های قدیمی را خوب میشناسد. از رمان گرفته تا تاریخی و رمل و جادو. هدایتم میکند به طبقه دوم یکی از پاساژهای قدیمی خیابان که در اتاقکی نمور و خاک گرفته، کتاب ها تا سقف روی هم چیده شده اند. صاحب فروشگاه پیرمردی است که روی صندلی کنار پنجره لم داده و از لا به لای چرت ظهرگاهی اش یک چشمی مشتری ها را میپاید. دو زن میانسال سه جلد کتاب از قفسه ها بر میدارند و روی میز مغازه دار میگذارند. یکی آموزش علم حروف و جفر است، دیگری مربوط به کیمیاگری و سومی خودآموز رمل. 42هزارتومان بابت کتاب ها به پیرمرد میدهند و وعده میگیرند که یکی دو هفته آینده برای بردن بقیه کتاب ها سری بزنند.
بعد از قفسه تاریخی و رمان، قفسه کتاب های علوم غریبه از همه شلوغ تر است. پیرمرد میگوید: «مشتری اش را دارد. قبلا هم مشتری اش زیاد بود؛ حالا زیادتر شده. خب سواد هم بیشتر شده. قبلا همین ها را از مادر و مادربزرگ یاد میگرفتند، حالا خودشان میخوانند و اجرا میکنند.» میپرسم واقعیت هم دارند؟ همین طور که دود سیگارش را بیرون میدهد، شانه بالا میاندازد و میگوید: «چه میدانم؛ لابد... از کسی بپرس که دنبال اینجور چیزهاست.»
طبیعی است اگر عرضه كتابهای ممنوعه، به شیوه كنونی ادامه یابد، با جدی شدن و عمیق تر شدن، یك معضل ضدفرهنگی روبرو می شویم: «اشباع بازار كتاب از كتابهای ممنوعه»!
می گوید حداقل بیست سال است که در همین اتاقک تنگ و شلوغ کتاب میفروشد و در این سال ها، فهمیده که بخش مهمی از فروشش، مربوط به کتاب های ممنوعه و کمیاب است؛ حالا مشتری های ثابتی دارد که میدانند فروشگاه آقای «ب» معدن خرید و فروش این کتاب هاست.
چاپ های افست، کتاب قدیمی و جدید نمیشناسند. بازار که تشنه یک کتاب باشد، افست کاران چشم تیز میکنند برای زمانی که ناشر در چاپ کتاب تعلل کند. کتاب پشت ویترین را افست میکنند و به بازار میآورند. مشتری های افست دو دسته اند؛ آنهایی که نیاز فوری به یک کتاب دارند و برایشان کیفیت چاپ ها فرقی نمیکند و آنهایی که فریب افست فروش ها را میخورند و به چاپ های ناشران بی اعتمادند. پیرمرد کتاب فروش میگوید: «بعضی از مشتری ها فکر میکنند چاپ های افست نسخه اصلی کتاب هستند و چیزی که ناشران میفروشند، نسخه سانسور شده. اعتماد نمیکنند که از ناشر بخرند. برای همین بازار افست داغ تر میشود و کتابی که ارزان تر درآمده، دو برابر کتاب ناشر فروخته میشود.»
قیمت کتاب های دست دوم، اغلب توافقی است اما اگر کتابی اصل باشد و از کتابخانه شخصی بیرون آمده باشد، قیمت ندارد و فروشنده بر اساس زحمتی که برای تهیه کتاب کشیده، آن را قیمت گذاری میکند. به این قیمت گاهی هزینه پیک یا ارسال پستی هم اضافه میشود تا هزینه نهایی به چند برابر هزینه اولیه برسد. پیرمرد میگوید: «ما نگاه میکنیم ببینیم چه کتاب هایی بیشتر طالب دارد، همان ها را میآوریم. خودمان را هم زیاد درگیر کتاب اصل و عتیقه و نایاب نمیکنیم. کتاب پر دردسر، پول پردردسر هم دارد. یک روز مشتری کتاب تاریخی میخواهد، پس فردا سفارش دعانویسی خطی را میدهد و میخواهد اصل چاپ اول باشد. من کاری ندارم چاپ اول درست است یا آخر. چیزی را که راحت تر پیدا شود و نقدتر باشد میفروشم.» بیرون از پاساژ، مهرداد هنوز داد میزند «درسی، دانشگاهی، کمیاب، نایاب، ممنوعه... بفرمایید داخل.» و ممنوعه را طوری آرام و کنجکاوی برانگیز میگوید که دو سه نفر از رهگذران مسیرشان را به سمت ورودی پاساژ کج میکنند و میپرسند: «سرکتاب قدیمی هم داری؟ اصل باشد.»
نظارت در بازار کتاب!!
فروش كتابهایی كه به هر دلیلی مجوز نشر مجدد و توزیع ندارند، پدیده تازه ای نیست. دیری است كه جوینده ای می تواند در ازای پرداخت مبلغی گزاف و گاه بسیار ارزان، كتابی از جنس یاد شده را، خریداری و مطالعه كند. محل خریداری هم تنها، بساط دستفروشان مركز شهر تهران و... نیست. جالب است كه برخی فروشگاه های رسمی كتاب نیز مجدانه دست به فروش كتابهای ممنوعه می زنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، كتابهای مروج فحشا و بی بند و باری، مبلغ ادیان و گروهكهای الحادی و فرق منحرف و معرف دیدگاه های تفرقه برانگیزانه و خلاف وحدت، امنیت و منافع ملی، مجوز نشر و توزیع نگرفتند و نمی گیرند. اما برخی از این كتابها در گذشته چاپ شده است. برخی در كشورهای همسایه منتشر و در داخل مرزهای ایران، توزیع می شود. برخی را هم چاپخانه ها به شكل غیرقانونی و در برابر دریافت دستمزد هنگفت، به چاپ می رسانند. پاره ای از كتابها نیز، به دست سودجویان از شبكه اینترنت تهیه و در سطح فروشگاه ها و عمدتاً بساط دستفروشی ها، در معرض فروش نهاده می شود. نگارنده چندی پیش، در یكی از میادین اصلی شهر تهران، در یك كتابفروشی قدیمی، شاهد عرضه كتابی بود كه در زمان پهلوی دوم و در مدح پهلوی اول، نگاشته و به چاپ رسیده است. یا در یكی از میدان های اصلی شمال شهر تهران، شاهد فروش كتابی بود كه سراسر آن كفر و القای پوچ انگاری است. كتابی به قلم صادق هدایت! یا در یكی از خیابانهای منتهی به مركز شهر، نگارنده در میان كتابهای یك دستفروش، به كتابهایی برخورد كرد كه «فتوكپی» بود و مضامین آن تبلیغ روشن بهائیت و كمونیسم است.
طبیعی است اگر عرضه كتابهای ممنوعه، به شیوه كنونی ادامه یابد، با جدی شدن و عمیق تر شدن، یك معضل ضدفرهنگی روبرو می شویم: «اشباع بازار كتاب از كتابهای ممنوعه»!
در چنین حالتی، دیدگاهها، آراء و اندیشه های مسموم، به راحتی در معرض مخاطب قرار می گیرد. در این مواجهه مخاطبی كه هنوز پایه های سخت اعتقادی نیافته، شخصیت وی مبتنی بر خردورزی و كمال جویی دین مدارانه، شكل نگرفته دچار تردید و تاثیر كامل و در نهایت لغزش می گردد. شایعه منتشر و فضای فكری غبارآلود می شود. «نظارت» و «ارزشگذاری» به عنوان ضامن بالندگی معنوی عرصه اندیشه و فرهنگ، جایگاهی سست می یابد و... خلاصه اینكه، كار مهندسی فرهنگی در داخل نظام و جامعه و امور تربیتی، سخت یا سخت تر می شود.
ممكن است برخی بگویند و اشكال كنند كه امروزه وقتی به راحتی می توان كتابی را از دنیای مجازی تهیه كرد، اساساً محدود كردن و اعمال نظارت، كاری بی مبنا و بیهوده است. در پاسخ اما باید گفت اول اینكه؛ از حیث فنی، امكان كنترل كامل فضای اینترنت دور از ذهن نیست.
دوم؛ كشور نمی تواند صرف راحتی عرضه و دریافت یك شی و یا كالا، «باطلی» را «حق» تلقی كند و از كنار آن و مضراتش با بی اعتنایی رد شود. سوم؛ عده ای اندك از مردم مجال و وقت لازم برای تهیه متن یك كتاب از دنیای مجازی را دارند. و چهارم؛ كتابهای بسیار محدودی در شبكه اینترنتی موجود است. از این رو «نظارت» بر نشر و توزیع كتاب كاری ناگزیر و بایسته ای به شمار می آید كه امروزه به دلیل تنوع عقاید و شبه فرهنگهای فریبنده و الحادی و استكباری، اعمال آن ضرورتی دو چندان یافته است. چنین نظارتی، نباید تنها حلقه بررسی برای صدور مجوز نشر و توزیع را دربرگیرد. بلكه باید بازار كتاب را بطور كلان، به منظور، جلوگیری از توزیع كتابهای ممنوعه شامل شود. البته چنین نظارت گسترده ای تنها در سایه توانایی های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نمی گنجد و سایر نهادهای فرهنگی و انتظامی را فرا می خواند.
فرآوری: نسرین صفری بخش اجتماعی تبیان
منابع: ابتکار نیوز/روزنامه کیهان