تبیان، دستیار زندگی
کفر معاذ الله اول کفر عملی است بعد اخلاقی است بعد اعتقادی است بعد دوباره برمی‌گردد همه اوضاع را به هم می‌زند ظاهر و باطن را دو گونه می‌کند می‌شود «نفاق»؛ این کفرِ اریقِ عمیقِ دقیق را می‌گویند «نفاق».
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بالاترین درجه کفر چیست؟


نفاق همان کفر به علاوه تیرگی دیگر است که «یإِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِی» برای همین است؛ کفر اگر خیلی سیاه شد به نفاق می‌رسد کفر معاذ الله اول کفر عملی است بعد اخلاقی است بعد اعتقادی است بعد دوباره برمی‌گردد همه اوضاع را به هم می‌زند ظاهر و باطن را دو گونه می‌کند می‌شود «نفاق»؛ این کفرِ اریقِ عمیقِ دقیق را می‌گویند «نفاق».


نهج البلاغه

خطبه 194 نهج‌البلاغه درباره منافقان بود. این خطبه تقریباً ده صفحه است که سیّد رضی (رضوان الله تعالی علیه) یک صفحه از این خطبه را نقل کرد نه برای آنکه آن نُه صفحه را نقل نکرده باشد، این نهج‌البلاغه یک تقسیم فنّی روشن دارد و یک تقسیم فنّی درهم‌ریخته، آن تقسیم فنّی روشن این است که بخش خطبه‌ها را از بخش نامه‌ها و همچنین از بخش حکمت‌ها و کلمات قصار جدا کرد (این یک تقسیم فنّی است که روشن است)؛ در نامه‌ها دستش باز نبود ولی در خطبه‌ها تقسیم موضوعیِ غیر منسجم کرد؛ یعنی سخنان و خطبه‌های مربوط به توحید را تا حدودی یک‌جا نقل کرد نبوّت را یک‌جا امامت را یک‌جا موعظه و نصیحت را یک‌جا وصف کفّار را یک‌جا وصف منافقان را یک‌جا وصف جنگ و صلح را یک‌جا و ... این تقسیمات موضوعی در بخش خطبه‌ها را پیدا کرد ولی منسجم نیست لکن در نامه‌ها این بخش هم پیدا نشد.

تبیین خطر نفاق در نخستین خطبه نماز جمعه امیر مؤمنان بعد از خلافت

وجود مبارک امیر مؤمنان (سلام الله علیه) اوّلین جمعه‌ای که شروع به سخنرانی کرد بعد از رسیدن به مقام خلافتِ ظاهر، همین سخنرانی ده صفحه‌ای بود؛ اگر یک وقت حضرت دارد خطبه نماز جمعه می‌خواند یعنی این ده صفحه البته این ده صفحه رحلی است که اگر وزیری باشد شاید در حدود پانزده صفحه است این می‌شود خطبه نماز جمعه علی. نصیحت‌های حضرت جداگانه بود در محافل عادی اما وقتی امام مسلمین به حکومت رسیده است و در روز جمعه دارد خطبه می‌خواند خطبه او شده پانزده صفحه نهج‌البلاغه که این پانزده صفحه اگر درسی بشود می‌شود 150 روز. این یک صفحه و اندی که مرحوم سیّد رضی نقل کرد این طلیعه خطبه است بعد وارد بخش‌های دیگر شد.

حضرت برای اینکه مشکلات عصر رسالت (علیه و علی آلاف التحیة و الثناء) را دید و مشکلات ربع قرن مهجوریّت کتاب و سنّت را دید، الآن وقتی به حکومت رسید اوّلین جمعه‌ای که دارد نماز جمعه می‌خواند و سخنرانی می‌کند خطر نفاق را تشریح کرد، چون آنچه ویروس یک حکومت است نفاق است آنچه دولت را به هم می‌زند، ملت را به هم می‌زند و دولت و ملت را به هم می‌زند، احزاب و گروه‌ها را به هم می‌زند نفاق است، این را تبیین کرد تشریح کرد آثارش را گفت مبادی‌اش را گفت لوازمش را گفت ملزوماتش را گفت ملازماتش را گفت، گفت در خودتان بسنجید.

اگر کسی معاذ الله نفاق برای او مَلکه شد آن بالا نشسته و همه این قُوا را آزاد گذاشته تا هر کسی کار خودش را بکند لذا چون قُوا در درون انسان زیاد است (یک) و هر کدام از این‌ها در بخش خاصّ خود متخصّص‌اند (دو)، این منافق در هر کاری یکی از این قوای متخصّص را به کار می‌گیرد

در همین خطبه یک جمله نورانی هست که متأسفیم اصلاً این جمله در نهج‌البلاغه نیامده نه تنها در این خطبه در هیچ جای نهج‌البلاغه هم نیامده، چون سیّد رضی (رضوان الله علیه) کتاب حدیث ننوشت کتاب بلاغت نوشت لذا آن جمله آهنگین و فصیحانه و بلیغانه را انتخاب کرد اما آن جمله‌ای که بار علمی و معنوی و سیاسی اجتماعی‌اش زیاد است لکن خیلی آهنگین نیست آن‌ها را نقل نکرد.

وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) در همین خطبه‌ای که در اوّلین جمعه بعد از خلافتش ایراد کرد عناصر محوری نظام اسلامی را تشریح کرد بعد این جمله را فرمود: «و علی هذا فلیکُن تأسیس اُمورکم»؛ شما کارهایتان را بر اساس این تأسیس کنید حالا این جمله چون نظیر سبعه معلّقه یک جمله آهنگین نیست اصلاً در نهج‌البلاغه نیامده در حالی که اثر آموزشی این جمله بیش از بسیاری از جملات دیگر است فرمود یک حکومت اسلامی باید اساسش بر این باشد و یک ملت مسلمان باید اساسش بر این باشد.

امام علی علیه السلام

عقل مداری مؤمنان و هوا مداری منافقان نفاق را تشریح کرد که بخشی از همان مقداری که سیّد رضی (رضوان الله تعالی علیه) نقل کرد و بخش پایانی‌اش همین است فرمود این‌ها «یَتَلَوَّنُونَ أَلْوَاناً وَ یَفْتَنُّونَ افْتِنَاناً»؛ این‌ها چند فنّ بازی می‌کنند، سّرش این است که ذات اقدس اله انسان را با اندیشه و گروه فراوان اندیشمند آفرید از حس، خیال، واهمه، متخیّله و عاقله در بخش نظر، از شهوت در شئون گوناگون، از غضب در فنون مختلف تحت رهبری عقلِ عملی یا قوّه دیگر در بخش انگیزه؛ یک آدم عاقل که نظمی در کار او هست همه این بخش‌های زیرمجموعه اندیشه و انگیزه را همانند مأمومان نماز جماعت به رهبری عقل اداره می‌کند؛ رکوع و سجود همه این قُوا به رهبری عقل است قیام و قعود همه این قوا به رهبری عقل است این منسجم است این فعلش با قولش مطابق، عقیده با اخلاق مطابق، فقه و حقوقش مطابق، می‌شود مردِ مستقیم؛ ولی اگر کسی منافق بود همه این‌ها را فوضا می‌کند.

فوضا از همین تفویض است تفویض یعنی کاری را به دیگری واگذار کردن بدون نظارت، آن هم هر کسی را آزاد گذاشتن؛ اینکه می‌گویند غوغاست یا فوضاست یعنی بی‌نظم است یعنی هر کسی هر کاری بکند آزاد است و کار هر کسی را به او واگذار کردند؛ این تفویضِ بی‌حسابِ همه‌جانبه پراکنده را می‌گویند «فوضا»؛ می‌گویند اوضاع این مملکت فوضاست. در درون نفس هم به شرح ایضاً همچنین؛ اگر کسی معاذ الله نفاق برای او مَلکه شد آن بالا نشسته و همه این قُوا را آزاد گذاشته تا هر کسی کار خودش را بکند لذا چون قُوا در درون انسان زیاد است (یک) و هر کدام از این‌ها در بخش خاصّ خود متخصّص‌اند (دو)، این منافق در هر کاری یکی از این قوای متخصّص را به کار می‌گیرد.

حضرت برای اینکه مشکلات عصر رسالت را دید و مشکلات ربع قرن مهجوریّت کتاب و سنّت را دید،الآن وقتی به حکومت رسید اوّلین جمعه‌ای که دارد نماز جمعه می‌خواند و سخنرانی می‌کند خطر نفاق را تشریح کرد، چون آنچه ویروس یک حکومت است نفاق است آنچه دولت را به هم می‌زند، ملت را به هم می‌زند و دولت و ملت را به هم می‌زند،احزاب و گروه‌ها را به هم می‌زند نفاق است،این را تبیین کرد تشریح کرد آثارش را گفت مبادی‌اش را گفت لوازمش را گفت ملزوماتش را گفت ملازماتش را گفت،گفت در خودتان بسنجید

نفاق، بالاترین درجه کفر

نفاق همان کفر به علاوه تیرگی دیگر است که «یإِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِی» برای همین است؛ کفر اگر خیلی سیاه شد به نفاق می‌رسد کفر معاذ الله اول کفر عملی است بعد اخلاقی است بعد اعتقادی است بعد دوباره برمی‌گردد همه اوضاع را به هم می‌زند ظاهر و باطن را دو گونه می‌کند می‌شود «نفاق»؛ این کفرِ اریقِ عمیقِ دقیق را می‌گویند «نفاق».

گوارا بودن گفتار و توصیفات منافقان و دردناکی رفتار آن‌ها

فرمود: «وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاءٌ وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیَاء»؛ حرف‌های این‌ها داروست وصف این‌ها شفابخش است اما کار این‌ها بیماری مُزمن است؛ به یکدیگر هم ثنا قرض می‌دهند و ترقّب و انتظار پاداش را هم دارند. «قُلُوبُهُمْ دَوِیَّةٌ وَ صِفَاحُهُمْ نَقِیَّة»؛ دل‌های این‌ها پر از درد و بیماری‌های درمان‌ناپذیر است که فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاًی اما چهره‌ها جاذب و قیافه‌ها گیراست.

شما اگر این خطبه را در کنار آیات سوره «منافقین» بگذارید می‌بینید وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) دارد قدم به قدم همان سوره را تفسیر می‌کند و تبیین می‌کند؛ در آن سوره آمده است که منافقان کسانی‌اند که وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ؛ قیافه‌های این‌ها جاذب است خوش‌اندام‌اند خوش‌تیپ‌اند خوش‌چهره‌اند بشّاش‌اند؛ این‌ها را اگر ببینید، یتُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْی؛ اگر حرف بزنند تو گوش می‌ده، با جاذبه حرف می‌زنند به صورت نصیحت سخن می‌گویند طرح خوب دارند ارائه می‌کنند؛ «وَصْفُهُمْ دَوَاءٌ وَ قَوْلُهُمْ شِفَاء» ولی «فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیَاء»؛ دردِ خسته‌کننده است (کارشان این است)، خب ماییم و بخشی از این اوصاف.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع :

تفسیر نهج البلاغه علامه جوادی آملی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.