تبیان، دستیار زندگی
بنای بخش های مسجد الحرام ساختمان کعبه شناسایی ارکان کعبه حجرالاسود ملتزم مستجار حطیم حجر اسماعیل مقام ابراهیم (ع) زمزم ساختمان کعبه ساختمان کعبه از زمان عبدالله بن زبیر و حجاج ثقفی تا دوران ما، به همان شکل کنونی باقی ما...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاریخچه بنای بخش های مسجد الحرام


ساختمان کعبه

شناسایی ارکان کعبه

حجرالاسود

ملتزم

مستجار

حطیم

حجر اسماعیل

مقام ابراهیم (ع)

زمزم

ساختمان کعبه

ساختمان کعبه از زمان عبدالله بن زبیر و حجاج ثقفی تا دوران ما، به همان شکل کنونی باقی مانده است. مشخصات کعبه بر اساس متر، عبارت است از:

طول ضلع در کعبه؛ یعنی از رکن اسود تا رکن عراقی 68/11 متر.

طول رکن عراقی تا شامی، طرفی که حجراسماعیل در آن قرار دارد: 90/9 متر.

طول رکن شامی تا رکن یمانی 04/12 متر.

طول رکن یمانی تا رکن اسود 18/10 متر.(1)

بنای کعبه از سنگهای سیاه و سختی ساخته شده که با کنار زدن پرده از روی آن، کاملاً آشکار است. این سنگها که از زمان بنای کعبه از سال 1040 ق. تا به امروز بر جای مانده، از کوه های مکه به ویژه جبل الکعبه که در محله شُبَیکه مکه بوده، گرفته شده است. سنگ ها اندازه های مختلف دارد، به طوری که بزرگترین آنها با طول و عرض و ارتفاع 190، 50 و 28 سانتیمتر و کوچکترین آنها با طول و عرض 50 و 40  سانتیمتر می باشد.

پایه های آن از سرب مذاب ساخته شده و بدین ترتیب بنایی است نسبتاً مستحکم و استوار. پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشته است: یکی در ناحیه شرقی- محل در فعلی- و دیگری در ناحیه غربی، که از یکی وارد و از دیگری خارج می شده اند، اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها ابن زبیر در دیگر را گشود که به وسیله حجاج بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده است. این در تا به حال چندین بارعوض شده است و آخرین بار در سال 1398 قمری به دستور خالد بن عبدالعزیز در جدیدی ساخته و نصب گردید. ساختمان کعبه نیز از سال 1040 تا قرن اخیر تعمیر نشده بود، ولی در سال 1377 قمری و سپس 1417 به دستور سعود بن عبدالعزیز و فهد بن عبدالعزیز در آن تعمیراتی صورت گرفت.

سقف کعبه به صورت دو سقفی است که با سه پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته، نگهداری می شود اطراف آن سنگ های مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده است.

شناسایی ارکان کعبه

چهار زاویه کعبه به چهار "رکن" نامور است. هر گاه  واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آن است.

مسیر طواف، از رکن حجرالاسود آغاز می شود، سپس به رکن عراقی می رسد، پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آنگاه باز به رکن حجرالاسود می رسد و همین جا یک شوط پایان می یابد.

از میان این چهار رکن، فضیلت رکن یمانی و رکن اسود از دو رکن دیگر بیشتر است، چنان که روایات زیادی از شیعه و سنی درباره فضیلت و اهمیت این دو رکن نقل شده است. در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود:" کانَ رَسُولُ اللهِ (ص) لا یستَلِمُ إِلاّ الرُّکنَ الأَسوَدَ وَ الیمَانِی ثُمَّ یقَبِّلُهُمَا وَ یضَعُ خَدَّهُ عَلَیهِمَا."(2)

" رسول خدا دو رکن یمانی و اسود را استلام می کرد و آنها را می بوسید و صورتش را بر آنها می نهاد.(3)" ابومریم نقل کرده است که همراه امام باقر (ع) طواف می کردم. در هر دوری که می زد، رکن یمانی را استلام می کرد و می فرمود:" اَللّهُمَّ تُب عَلَی حَتَّی أَتوبَ وَ اعصِمنِی حَتَّی لا أَعُودَ".(4)

در روایتی دیگر از امام صادق(ع) آمده است که " الرُّکنُ الیمَانِی بَابٌ مِن أَبوَابِ الجَنَّةِ لَم یغلِقهُ اللهُ مُنذُ فَتَحَهُ."(5)" رکن یمانی دری از درهای بهشت است و از روزی که گشوده شده، بسته نشده است." همچنین رکن یمانی از جای هایی است که دعا در آنجا به اجابت می رسد.

به نقل از رسول خدا(ص) آمده است که فرمود:" مَسحُ الحَجَر وَ الرُکن الیمانی یحُطُّ الخَطایا حَطّا"؛ " مسح حجرالاسود و رکن یمانی، گناهان انسان را پاک می کند."

بنا به مشهور، محلی که برای فاطمه بنت اسد شکافته شد تا به درون کعبه رود و فرزندش علی بن ابی طالب را به دنیا آورد، در کنار رکن یمانی بوده است.

حجرالاسود

حجرالاسود یا سنگ سیاه، از اجزای بسیار مقدس مسجد الحرام بوده و در رکن اسود کعبه در ارتفاع 5/1 متری قرار گرفته است. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت در شمار عناصراصلی کعبه بوده است. به لحاظ همین تقدس، رسول خدا(ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایی را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت.

حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به نزاع پرداختند، اما با درایت رسول خدا(ص)، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود آن حضرت نصب گردید . به مرور زمان و در اثر تحولات و تغییرات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم گردید که آخرین بار قسمت های مختلف آن را به یکدیگر متصل کردند و آن را در محفظه ای نقره ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و استلام لازم است، جای گذاشته اند.

در بسیاری از روایات آمده است که حجرالاسود از سنگ های بهشتی است و همراه آدم(ع) به زمین فرود آمد.(6)

در نقلی از ابن عباس آمده است که اگر کسی با رسول خدا (ص) بیعت نکرد ( کسانی که در زمان پیامبر نبوده اند ) و سپس حجرالاسود را استلام نمود، با خدا و رسول (ص) بیعت کرده است.

همچنین در روایات آمده است که این سنگ در آغاز سفید بود، اما گناهانی که فرزندان آدم انجام دادند، سبب سیاه شدن آن گردید.(7)

از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:

" فالله تعالی یحییه یوم القیامة، له عَینان یبصر بهما، و لسانٌ ینطق فیشهد علی مَنِ استَلَمه."

" خداوند در روز قیامت، حجرالاسود را زنده می کند، در حالی که دو چشم بینا و زبانی گویا دارد و شهادت می دهد که چه کسی آن را استلام کرده است."

همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:" الحجر یمین الله فی أرضه، فمن مسحه، مسح یدالله"(8)؛" حجرالاسود، دست خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند، دست خدا را مسح کرده است."

امام صادق(ع) فرمود: در صورتی که کسی در اطراف حجر نبود و به راحتی امکان استلام و بوسیدن بود، آن را ببوسید و در وقت ازدحام، از دور، بر او تکبیر بگویید.(9)

در سال 317 قمری یکی از فرقه های منسوب به اسماعیلیان که به " قرامطه" شهرت داشت، حجرالاسود را از کنار کعبه برداشت و به احساء ( منطقه ای در شرق عربستان ) برد. این گروه به مدت 22 سال- چهار روز کم- تا سال 339 هجری سنگ را در آنجا نگاه داشتند و سپس در عید قربان همین سال، آن را به جای نخست باز گرداندند.(10) پس از آن، طی سال های پیاپی، حجرالاسود به طور عمد یا غیرعمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. هر بار این اجزا به هم چسبانده شد و همان گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله ای از نقره قرار داده شده است.

حجرالاسود بر دیوار کعبه در ارتفاع 5/1 متری زمین قرار دارد. استلام و بوسیدن آن سفارش شده و در نقل ها آمده است که رسول الله (ص) مقید به استلام و بوسیدن آن بوده است.

گفتنی است حجرالاسود آغاز و پایان طواف بوده و برابر آن سنگ سیاهی روی زمین( تا انتهای مسجد) کشیده شده است. به علاوه ، چراغی سبز رنگ بر دیوار مسجد برابر حجرالاسود نصب شده تا راهنمای طواف کنندگان باشد.

ملتزم

قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را، که در یک سوی آن حجرالاسود و در سوی دیگرش باب کعبه قرار دارد، " ملتزم" می نامند. این محل را از آن روی ملتزم می نامند که مردم در آن قسمت می ایستند و به دیوار ملتزم شده، می چسبند و دعا می خوانند. در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) صورت و دست های خود را روی این قسمت از دیوار قرار می داد. همچنین، از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: ملتزم، محلی است که دعا در آنجا پذیرفته می شود و بنده ای نیست که در آنجا خدا را بخواند و خداوند دعایش را اجابت نکند.(11) یکی از کارهایی که در اینجا انجام می شود، آن است که بنده دست را بر دیوار این بخش گذاشته، و به گناهان خود اعتراف کند. امام صادق فرمود:" فإنّ هذا مکانٌ لم یقرّعبدٌ لربّه بذنوبه ثمّ استغفرالله الاّ غَفَرالله له"؛ " هیچ بنده ای در اینجا اعتراف به گناهانش نمی کند، و طلب استغفار نمی نماید، جز آن که خداوند او را می بخشد."(12)

مستجار

مقابل ملتزم، در سوی دیگر کعبه، دیوار کنار رکن یمانی را " مستجار" می نامند. "جار" به معنای همسایه و " مستجار" به معنای پناه بردن به همجوار و به صورت کلی تر " پناه بردن" است.

زمانی که خانه کعبه دو در داشت، در دیگر آن در کنار مستجار بود که مسدود شد. اینجا نیز از مکان های استجابت دعا است ومحلی است که مردم به آنجا پناهنده می شوند به همین دلیل بدانجا مستجار گفته می شود.(13) محل ورود فاطمه بنت اسد در کعبه، برای تولد امام علی(ع) همین بخش از دیوار کعبه بوده است.

حطیم

از مکان های محترم در مسجدالحرام، در کنار کعبه، حطیم است و مردم در این قسمت برای دعا جمع می شوند و به یکدیگر فشار می آورند. این که آیا حطیم تنها همان محدوده کنار حجرالاسود و باب کعبه را شامل می شود یا وسعت بیشتری دارد، اختلاف است . در روایتی از امام صادق(ع)، تنها همین موضع را حطیم می نامند.(14) چنان که شیخ صدوق نیز آورده است که حطیم فاصله میان در کعبه و حجرالاسود را گویند، جایی که خداوند توبه آدم را پذیرفت.(15)

حجر اسماعیل

در فاصله میان رکن عراقی و شامی، دیواری است با ارتفاع 30/1 متر که قوسی شکل بوده و حجراسماعیل نامیده می شود. حجر اسماعیل یادگار زمان ابراهیم و اسماعیل(ع) و مدت زمانی پس از بنای کعبه می باشد. بنابراین، قدمت و پیشینه آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم (ع) می رسد.

نقل های تاریخی حکایت از آن دارد که اسماعیل(ع) در همین قسمت زندگی می کرد و خیمه گاه او در این سوی بوده است. مادرش هاجر نیز با وی در همین جا می زیست و پس از رحلت، در حجر دفن شد. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:" الحِجرُ بَیتُ إِسمَاعِیلَ وَ فِیهِ قَبرُ هَاجَرَ وَ قَبرُ إِسمَاعِیلَ"؛(16) "حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل است. "

از آنجا که حجر اسماعیل داخل در مطاف است، می تواند نشانه ای بر عظمت آن باشد. در برخی از روایات آمده است که پیامبران زیادی در اینجا مدفون شده اند. در اصل، حجراسماعیل جزئی از کعبه به شمار می آید.

گویا برای نخستین بار، منصورعباسی حجراسماعیل را با سنگ های سفید پوشانید. پس از آن در دوره مهدی و نیز هارون عباسی این سنگ ها تعویض و نو شد. ناودان طلا نیز که بر بام کعبه نصب شده، به سمت حِجراسماعیل است.(17)

مقام ابراهیم (ع)

از دیگر نقاط مقدس مسجدالحرام، مقام ابراهیم است. این مقام، یکی از شعائر الهی خوانده می شود و خداوند درباره آن فرموده است:" وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی"(بقره/125)

این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم(ع) دیوارهای کعبه را بالا می برد؛ آنگاه که دیوار بالا رفت، به حدی که دست بدان نمی رسید، سنگی آوردند و ابراهیم (ع) بر روی آن ایستاد و سنگ ها را از دست اسماعیل (ع) گرفت و دیوار کعبه را بالا برد. در روایات دیگری آمده است که ابراهیم (ع) بر روی این سنگ ایستاد و مردم را به حج فرا خواند. بر روی این سنگ، اثر پای ابراهیم(ع) مشخص است اما اثری از انگشتان آن حضرت نیست.

این سنگ به شکل تقریبی مربع با طول و عرض 40 سانتی متر و ارتفاع تقریبی 50 سانتی متر است. رنگ آن، رنگی میانه زرد و قرمزی متمایل به سفید است. از زمان مهدی عباسی بدین سو، این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه ای قرار گرفت تا صدمه ای نبیند.

در گذشته، بر روی این محل، بنایی بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آیات قرآن مزین کرده بودند. از آنجا که این قبه قسمتی از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضای مطاف کاسته بود، به تدریج از انتقال آن به محلی دیگر در مسجد الحرام سخن به میان آمد.

گفتنی است بنا به برخی از اقوال، مقام ابراهیم تا فتح مکه داخل کعبه بوده و پس از فتح، رسول خدا(ص) آن را درآورد و کنار کعبه، نزدیک در نصب کرد. زمانی که آیه " وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهیمَ مُصَلًّی"

نازل شد، آن حضرت دستور داد تا مقام را جایی که اکنون قرار گرفته انتقال دهند.(18)

زمزم

چاه زمزم، از دیگر آثار مسجد الحرام است که با نامهای چاه اسماعیل، حفیرة عبدالمطلب، شفاء سُقم، عافیه، مَیمونه، طُعم، بَرکة، بَرّة و... شناخته می شود. این چاه در قسمت شرقی مسجدالحرام قرار دارد و همانند دیگر مشاهد حج، از آثار ابراهیم، اسماعیل و هاجر است . در روایات اسلامی آمده است: پس از آنکه ابراهیم(ع)، همسر و فرزندش را ترک کرد، تشنگی بر آنها چیره شد و خداوند به وسیله جبرئیل، چاه زمزم را برای حفظ جان اسماعیل(ع) و هاجر پدید آورد. بدین صورت، چاه زمزم آیتی از آیات الهی است.

این چاه در آغاز، منبع تأمین آب مکه بود و پس از آن چاه های دیگری در مکه و اطراف آن ایجاد شد. عرب ها برای این چاه تقدس بسیار قائل بودند و حتی می گویند که ساسان بن بابکان جد سلسله ساسانی نیز از این چاه آب نوشیده  است! و این را نشانی از آن دانسته اند که ایرانیان هم برای زمزم حرمتی قائل بوده اند.

وجود این چاه و اهمیت آن برای مردم مکه سبب شده بود تا در قریش منصب "سقایت" به وجود آید. این منصب در اوان ظهور اسلام، در دست عباس عموی پیامبر(ص) بود. گفته شده که در جاهلیت مدت زمانی این چاه پر شده بود و عبدالمطلب آن را از نو گشود. از آن زمان تا به امروز این چاه مورد استفاده قرار می گیرد، گر چه آب آن، کم و زیاد می شود.

در روایات اهل بیت(ع)، نوشیدن از آب زمزم سفارش شده و همه مسلمانان به متبرک بودن آن باور دارند . امام علی (ع) فرمود:" مَاءُ زَمزَمَ خَیرُ مَاءٍ عَلَی وَجهِ الأَرضِ"؛(19) " آب زمزم، بهترین آب روی زمین است."(20) روایات موجود نشان می دهد که پیامبر(ص) و امامان (ع) به طور معمول بعد از طواف، از آب زمزم استفاده می کردند.

پی نوشت ها:

1- الکعبة المعظمه و الحرمان الشریفان، ص 104.

2- اصول کافی، ج4، ص 408.

3- همان .

4- همان، ص 409.

5- همان.

6- کافی، ج4، ص 184.

7- همان، ص 190.

8- الحج و العمرة فی الکتاب و السنه، ص 102.

9- کافی، ج4، ص 404/ التهذیب، ج5، ص103.

10- شرح این واقعه با عنوان" فتنه قرامطه در مکه" در فصلنامه" میقات حج" شماره پنجم به قلم آقای یعقوب جعفری چاپ شده است.

11- الفردوس، ج4، ص94/ الحج و العمرة فی الکتاب و السنه، ص 109.

12- کافی، ج4، ص 410.

13- جواهر، ج19، صص 353-356.

14- علل الشرایع، ص400 کافی، ج4، ص194.

15- من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 209.

16- کافی، ج4، ص210.

17- درباره حجر اسماعیل بنگرید به مقاله ای با همین عنوان از محمدامین پورامینی در فصلنامه" میقات حج"، ش 8، صص116-102 و ش9، صص130-107.

18- التاریخ القویم، ج4، ص 43.

19- کافی، ج6،ص386.

20- المحاسن، ج2، ص 399، ش 2394.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.