تبیان، دستیار زندگی
بدیهى است که سؤ استفاده برخى مدعیان از موضوع مهدویت در بعضى از ادوار، هرگز نمى تواند مجوّزى براى انکار اصل مسئله مهدویت باشد، زیرا در طول تاریخ، حقایق بسیارى از سوى عناصر بازیگر و فرصت طلب مورد سؤ استفاده قرار گرفته است. مدعیان الوهیت، یا نبوت وسایر مقاما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انتظار مهدى(عج) و مدعیان مهدویت

امام زمان

نگاهى به تاریخ اسلام نشان مى دهد که در طول زمان، افرادى جاه طلب و سودجو ادعاى مهدویت کرده اند، یا گروهى از مردم عوام افرادى را مهدى مى پنداشته اند. این امر نشان مى دهد که موضوع مهدویت و اعتقاد به ظهور یک منجى غیبى، در میان مسلمانان امرى مسلّم و مورد قبول بوده است، و چون نام یا برخى از نشانه هاى آن حضرت با مشخصات برخى از مدعیان یاد شده تطبیق مى کرده، آنان از این موضوع سوء استفاده کرده و خود را مهدى قلمداد نموده اند. یا چه بسا خود آنان ادعایى نداشته اند لکن برخى از عوام الناس از روى نادانى یا شدّت ستم و بیدادگرى حکومتها یا عجله اى که در ظهور مهدى داشته اند، یا به علل دیگر، بدون آنکه در مجموع نشانه هاى حضرت دقت کنند، به اشتباه، آنان را مهدى موعود تصور کرده اند.

به عنوان مثال: گروهى از مسلمانان (محمد بن حنفیه) را چون همنام و هم کنیه پیامبر اسلام بوده، مهدى پنداشته و بر این باور بوده اند که او نمرده است و غایب است و بعداً ظاهر مى شود و بر دنیا مسلّط مى گردد.(1)

گروهى از فرقه اسماعیلیه معتقد بودند که اسماعیل فرزند امام صادق - علیه السلام - نمرده، بلکه مرگ او از روى مصلحت اعلام شده است و او نمى میرد و همان (قائم) موعود است و قیام مى کند و بر دنیا مسلّط مى شود.(2)

(محمد) مشهور به (نفس زکیه) پسر عبدالله بن حسن در زمان منصور دوانیقى عباسى قیام کرد و به مناسبت نامش، پدرش ادعا کرد که همان مهدى موعود است و با تکیه روى این موضوع، طرفدارانى براى او فراهم آورد.(3)

در جریان قیام نفس زکیه، (محمد بن عجلان) که از فقیهان و عابدان مدینه بود، به کمک وى برخاست. وقتى که محمد شکست خورد و کشته شد، (جعفر بن سلیمان) - حاکم مدینه - ابن عجلان را احضار کرد و به وى گفت: چرا با آن دروغگو خروج کردى؟ و آنگاه دستور داد دستش را قطع کنند.

موضوع مهدویت واعتقاد به ظهور یک منجى غیبى، در میان مسلمانان امرى مسلّم و مورد قبول بوده است، وچون نام یا برخى از نشانه هاى آن حضرت با مشخصات برخى از مدعیان یاد شده تطبیق مى کرده، آنان از این موضوع سوء استفاده کرده وخود را مهدى قلمداد نموده اند

فقیهان و اشراف مدینه که حضور داشتند از جعفر بن سلیمان، براى ابن عجلان درخواست عفو کردند و گفتند: امیر! محمد بن عجلان فقیه و عابد مدینه است و موضوع براى او مشتبه شده و خیال کرده است که محمد بن عبد الله، همان مهدى موعود است که در روایات آمده است.(4)

عین این گرفتارى براى (عبدالله بن جعفر) نیز که از دانشمندان و محدثان بزرگ مدینه بود، پیش آمد و او هم در پاسخِ بازخواست حاکم مدینه، گفت:

من به این علّت با محمد بن عبدالله همکارى کردم که یقین داشتم او همان مهدى موعود است که در روایات ما یاد شده است. تا او زنده بود هیچ شکى در این موضوع نداشتم و هنگامى که کشته شد فهمیدم که او مهدى نیست، و بعد از این دیگر فریب کسى را نخواهم خورد.(5)

منصور نیز، که نامش (عبدالله) و نام پدرش (محمد) بود، بر پسر خویش لقب مهدى گذارده و ادعا مى کرد که مهدى موعود فرزند من است، نه نفس زکیه!(6)

همچنین مى بینیم که برخى از فرقه ها، به مهدویت بعضى از امامان پیشین اعتقاد داشته اند، مثلاً (ناووسیه) حضرت صادق - علیه السلام - را مهدى و امام زنده و غایب مى پنداشتند.(7) (واقفیه) همین اعتقاد را درباره امام موسى بن جعفر - علیه السلام - داشتند.(8) و بر این باور بودند که آن حضرت نمى میرد تا بر شرق و غرب جهان مسلّط شود.(9) و بالأخره گروهى نیز پس از رحلت امام حسن عسکرى - علیه السلام - فوت آن حضرت را انکار کردند و گفتند: او زنده و غایب است و همان امام (قائم) مى باشد.(10)

بدیهى است که سؤ استفاده برخى مدعیان از موضوع مهدویت در بعضى از ادوار، هرگز نمى تواند مجوّزى براى انکار اصل مسئله مهدویت باشد، زیرا در طول تاریخ، حقایق بسیارى از سوى عناصر بازیگر و فرصت طلب مورد سؤ استفاده قرار گرفته است. مدعیان الوهیت، یا نبوت وسایر مقامات معنوى، در دنیا کم نبوده اند. ادیان ساختگى نیز در دنیا کم نبوده است. ولى اینها هزگز دلیل این نمى شود که کسى منکر اصل وجود خدا ونبوت انبیأ گردد

اینها نمونه هایى است که نشان مى دهد موضوع مهدویت در زمان پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) و بعد از آن، موضوع مسلّمى بوده است و امت اسلام همواره در انتظار شخصى بوده اند که قیام کند و با ظلم و ستم بستیزد و پرچم حاکمیت عدل و داد را در جهان به اهتزاز در آورد.

بدیهى است که سوء استفاده برخى مدعیان از موضوع مهدویت در بعضى از ادوار، هرگز نمى تواند مجوّزى براى انکار اصل مسئله مهدویت باشد، زیرا در طول تاریخ، حقایق بسیارى از سوى عناصر بازیگر و فرصت طلب مورد سوء استفاده قرار گرفته است. مدعیان الوهیت، یا نبوت و سایر مقامات معنوى، در دنیا کم نبوده اند. ادیان ساختگى نیز در دنیا کم نبوده است. ولى اینها هزگز دلیل این نمى شود که کسى منکر اصل وجود خدا و نبوت انبیاء گردد.

پی نوشت ها:

1- نوبختى، فرق الشیعة، نجف، المطبعة الحیدریة، 1355 ه. ق، ص 27 - شهرستانى، الملل والنحل، قم، منشورات الرضى، ج 1، ص132.

2- نوبختى، همان کتاب، ص 67 -68.

3-  ابن طقطقا، الفخرى، بیروت، دار صادر، 1386 ه. ق، ص 165 -166.

4- ابو الفرج الاصفهانى، مقاتل الطالبیین، نجف، المکتبة الحیدریة، 1385 - ق، ص193.

5-  ابو الفرج الاصفهانى، همان کتاب، ص195.

6-  ابو الفرج، همان کتاب، ص162.

7- شهرستانى، همان کتاب، ج 1، ص148.

8- شهرستانى، همان کتاب، ص150.

9-  نوبختى، همان کتاب، ص 80 و.83.

10- نوبختى، همان کتاب، ص96.

بخش مهدویت تبیان


منبع:

سیره پیشوایان

نویسنده: مهدى پیشوایى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.