پيشگيريهاى رسول خدا(ص) - آشکار شدن توطئه ‏ها از پس رحلت پیامبر اکرم (ص) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشکار شدن توطئه ‏ها از پس رحلت پیامبر اکرم (ص) - نسخه متنی

یوسف بوشهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آنچه پس از رحلت رسول اكرم(ص) در مدينه به وقوع پيوست اين پرسش ‏را در ذهن تداعى مى‏كند كه آيا رسول خدا(ص) از حوادث پس ازحيات خود اطلاع نداشت؟ در آن صورت براى پيشگيرى از آن رخدادهاى تاسف ‏آور چه تدابيرى‏ انديشيده و مردم را تا چه حد آگاه ساخته بود؟ آنچه در اين گفتار مى‏خوانيم پاسخ همين پرسش و بيان رويدادهايى‏است كه با رحلت پيامبر(ص) به وقوع پيوست.

پيشگيريهاى رسول خدا(ص)

مهمترين موضوع ، بيان مقام زمامدارى على(ع) بود كه پيامبر تا توانست ‏بدان سفارش كرد و چه بسا همان سفارشها فرصت‏ طلبان آن روز را به تلاش وا داشت كه از اين كار جلوگيرى كنند. گاهى گفته مى‏شود اى كاش پيامبر(ص) بيش از اين، مردم را نسبت ‏به حق ‏اهل بيت عليهم السلام و على(ع) آگاه مى‏ساخت. ولى در همان حد نيز رسول خدا تحت فشار قرار داشت و معمولا هرگاه فضيلتى ازعلى(ع) بيان مى‏فرمود برخى خرده مى‏گرفتند كه آيا اين همه را ازجانب خود مى‏گويى يا فرمانى از جانب خداست؟! اين خرده ‏گيرى ‏حاكى از آن است كه از همان ايام، پذيرش زمامدارى على(ع) واعتراف به مقام معنوى و اجتماعى او براى برخى چندان هم آسان ‏نبوده است. مشكل‏ ترين چاره‏ انديشى‏هاى پيامبر(ص) براى جانشين ‏قرار دادن امام على(ع) به روزگار پس از غدير باز مى‏گردد. ازغدير (18 ذيحجه) تا روز رحلت آن حضرت (28 صفر) هفتاد روز بيش‏ فاصله نبود. اين زمان كوتاه براى آنان كه در تدارك توطئه‏ها به ‏سر مى‏بردند زمانى كافى بود تا عده‏اى را هم عقيده خويش سازند. شايد بهترين كارى كه پيامبر مى‏توانست انجام دهد آن بود كه ازاين مردم كسانى را كه حضور آنان در مدينه پس از وفاتش براى ‏حكومت على(ع) مشكل‏ ساز بود، از شهر دور سازد. اين كار توفيق‏ على(ع) را براى عهده ‏دارى خلافت افزون‏ تر مى‏ساخت و به علاوه با دورشدن مخالفان، به موجب بى‏ اطلاعى آنان از اوضاع مدينه، راه‏ اندازى‏ هر توطئه و نقشه ديگر را نا ممكن مى‏نمود. اما چه بايد كرد كه پس از فرمان پيامبر(ص) بر گسيل لشكر به سوى شام، منافقان به نقشه حضرت پى بردند و بر سرپيچى از اين فرمان ‏پاى ‏فشارى كردند.

اعزام لشكر اسامه

در ماه محرم سال يازدهم، رسول گرامى اسلام(ص) پيش از آن كه در بستر بيمارى افتد مسلمانان را فرمان داد تا براى گسيل به ‏مرزهاى روم از جانب شام آماده شوند.(1) اين در حالى بود كه‏ عده‏اى از نا مسلمانان نواحى جزيرة العرب و مدعيان پيغمبرى، درتدارك حمله به مدينه بودند و به ظاهر بيرون رفتن سپاهى بدان ‏بزرگى، چندان موافق احتياط نبود. با اين همه رسول خدا(ص) كمترين ترديدى در گسيل نيروهايش به سوى شام نداشت. پيامبر اسامه‏ بن زيد را كه كمتر از 20 سال داشت فرمانده اين لشكر كرد و برخى از صحابه چون ابوبكر،عمر بن خطاب، ابوعبيده بن جراح و سعد بن ابى وقاص را فرمان اكيد داد تا هرچه زودتر به فرماندهى ‏زيد جوان راهى شوند.(2) پيامبر(ص) با دست‏ خود پرچم فرمانده ‏جوان را بست و به او چنين دستور داد: مسافت را آن چنان به سرعت ‏طى كن كه پيش از آن كه خبر حركت تو به آنجا رسد خود و سربازانت ‏به آنجا رسيده باشيد. رسول اكرم(ص) صحابيان سالخورده‏اى چون ابوبكر و... را به زير فرمان جوانى كم‏ سال به نبرد امپراتورى بزرگ روم راهى مى‏سازد تا پس از اين، كمى سن، بهانه سرپيچى صحابه از فرمان فرد كاردان‏ نشود. راستى چرا پيامبر(ص)، على(ع) را همراه آنان نفرستاد؟ آيا سالخوردگان لشكر اسامه تجربه نظامى و شجاعت ويژه داشتند؟ در آن صورت چرا به عنوان فرمانده برگزيده نشدند؟ اين سفرنزديك به دو ماه به طول مى‏انجاميده است.(3) و رسول خدا(ص) يقين ‏داشت روزهاى آخر عمر را سپرى مى‏كند. با اين حال به تاكيد از برخى صحابه خواسته بود تا گوش به‏ فرمان اسامه هرچه زودتر مدينه را ترك كنند. اما حركت اين ‏سپاه، به رغم تاكيد فراوان رسول خدا(ص) نخست ‏به سبب اعتراض ‏برخى از صحابه نسبت ‏به جوانى اسامه، سپس به بهانه تهيه ساز و برگ سفر و سرانجام به سبب رسيدن خبر شدت يافتن بيمارى‏ پيامبر(ص) و باز گشت ابوبكر و عمر و برخى ديگر، از اردوگاه‏«جرف‏» به مدينه، سر نگرفت.(4) ابن ابى‏الحديد به نقل گفتار شيخ خود ابويعقوب معتزلى در شرح خطبه 156 نهج البلاغه ‏مى‏نويسد: چون بيمارى پيامبراكرم(ص) شدت يافت دستور داد سپاه ‏اسامه به سوى شام حركت كند و فرمان داد ابوبكر و ديگر بزرگان‏ مهاجرين و انصار در آن شركت جويند. با اين كيفيت اگر حادثه‏اى براى رسول خدا(ص) پيش آيد دستيابى‏على(ع) به خلافت از اطمينان بيشترى برخوردار خواهد بود.(5) چون ‏اسامه حال پيامبر را وخيم و افراد تحت امرش را سركش ديد از رسول خدا(ص) در خواست كرد به او اجازه دهد تا بعد از سلامت‏ يافتن پيامبراز بيمارى، سپاه را حركت دهد. پيامبراکرم موافقت نكرد و فرمود: همين حالا. اسامه دوباره عرض مى‏كند آيا در حالى كه قلبم از بيمارى شما اندوهگين است ‏حركت كنم؟ پيامبر(ص) مى‏فرمايد: به پيروزى فكر كن! اما افراد حاضر در پيرامون بستر رسول خدا(ص) به فرمانهاى آن حضرت چندان عنايتى‏ نداشتند و گاه فرمانهاى وى را بنابر منافع و اهداف خويش ‏تفسير و تحريف مى‏كردند.(6)

/ 8