فلسفه معنوي نوروز
محمود لطيفي عيد در لغت شادي مجدد و سروري را ميگويند كه ساليانه تكرار ميشود.1 گفتهاند: به روزي كه مردم در آن تجمع يابند و در كنار هم گرد آيند عيد گويند و نيز بازگشت به فرح و شادماني فراگير را عيد گويند و بعضي نيز ميگويند كه در آن روز هر كس موقعيت خود بازيابد و به جايگاه اجتماعي خود برگردد. چون تهيدستان و فقرا نميتوانند لباس نو پوشند و لباسهاي كهنه آنها، آنان را از ثروتمندان و مرفّهان جدا ميكند.2ميبدي در كشفالاسرار ميگويد: «سمي العيد عيدا لان اللّه تعالي يعود بالرحمة الي العبد و العبد يعود بالطاعة الي الرّب.»3 عيد ـ كه از كلمه بازگشت ميباشد ـ براي آن است كه: خداوند رحمت خود را متوجه بندهاش مينمايد و انسان نيز با فرمانبري خود به پروردگارش رو ميكند.تا آنجا كه در تواريخ امم و اقوام مختلف مشاهده شده و ميشود، جوامع انساني به تفاوت آداب و رسوم و اعتقادات خود هر يك، روز خاصي در سال را جهت يادآوري و تجديد خاطره نسبت به موضوعات ويژهاي كه در تاريخ و فرهنگ آن قوم اهميت زيادي داشته است، مشخص نموده و هر سال مراسم ويژهاي به آن مناسبت برگزار ميكرده و آداب و رسوم خاصي را انجام ميدادهاند. در قرآن كريم وقتي ياران حضرت عيسي(ع) سفرهاي آسماني را آرزو نموده و به عنوان آيه و نشانه الهي ميطلبند حضرت عيسي(ع) از خداوند ميخواهد كه منّتي بر آنها نهاده و روزي آسماني به آنان عنايت كند تا آن روز را عيد امت قرار دهند و همواره سالروز آن را پاس دارند و علامه طباطبايي(ره) در ذيل آن ميفرمايد: «خصوصيت عيد اين است كه زمينه وحدت كلمه و تجديد حيات اجتماعي و نشاط و سرزندگي ميآفريند و هر بار كه فرا ميرسد عظمت دين را تجديد ميكند.»4 سخن مرحوم علاّمه در اينجا شبيه سخن ديگر ايشان در ذيل آيه 5 از سوره ابراهيم است كه در تفسير آيه: «... وَ ذَكِّرْهُمْ بِاَيّامِ اللّه» ميگويد: گرچه همه روزها به خدا منسوب است اما اين آيه اشاره به روزهاي ويژهاي دارد كه در آن روزها آيات و علائم سلطنت و قدرت الهي ظهور يافته و حادثه خاصي در تاريخ آن امت اتفاق افتاده و يا نعمتهاي ويژه الهي تجلي يافته است.5عيدهايي كه جوامع داراي سابقه تاريخي امروزه برگزار مينمايند، هر يك يادآور حادثه بزرگي است كه در تاريخ و فرهنگ آن جوامع اتفاق افتاده و يا هر سال تجديد ميشود و در تاريخ اديان آسماني تنها اسلام است كه عيدهاي بزرگ او براي حادثه تاريخي گذشته نيست و بلكه هر سال و براي همگان تجديد ميشود زيرا همانگونه كه امام(رض) در پيام نوروزي خود ميفرمايد: مسلمانان پس از پايان دادن كار مهم عبادي ساليانه خود به شكرانه موفقيت در عبادت خود جشن ميگيرند. امام(رض) ميفرمايد:«... البته از عيدهايي كه اسلام تأسيس فرموده است ـ به حسب نظرهاي مختلف ـ برداشتهاي مختلفي وجود دارد، آن برداشتي كه اهل معرفت از عيد دارند با آن برداشتي كه ديگران ميكنند بسيار متفاوت است، آنها بعد از رياضتهايي كه در ماه رمضان ميكنند روز عيد را روز لقاء اللّه ميدانند، و آن روز براي آنها «ألغيرك من الظهور ما ليس لك» است، آنها همه چيز را از او ميدانند، و آن روز را عيد ميكنند براي اينكه بعد از رياضت، يوم ورود به حضرت است.و در عيد قربان نيز بعد از اينكه تمام عزيزانشان را از دست دادند، مهيا براي ملاقات ميشوند، بعد از اينكه نفس خودشان را كشتند و هر چه عزيز است در راه خدا از آن گذشتند آن وقت است كه روز لقاء است.و جمعه هم در اثر اجتماعاتي كه مسلمين با هم دارند، اهل معرفت مهيا ميشوند براي لقاء اللّه. پس برداشت آنها از عيد غير برداشت ماست و ما اميدواريم كه به تبع اولياء خدا به جلوهاي از آن جلوهها برسيم و ذرهاي از آن معارف در قلب ما واقع بشود.بازگشت به فرح و شادماني فراگير را عيد گويند.... خداوند همه را توفيق دهد كه قدر نعمتهاي خدا را بدانند و بدانند كه همه چيز از اوست ... اگر، همه چيز را از خدا بدانيم و ... اين را واقعا در قلبمان ادراك كنيم، عيد ميشود براي كساني كه شهيد دادهاند، عيد ميشود براي كساني كه مجروح شدند، عيد ميشود براي كساني كه در راه خدا عزيزانشان را از دست دادند. براي اينكه اين عزيزان، عزيزان خدا هستند، اينها همه از او هستند و من اميدوارم كه اين حس و اين ايمان در ما پيدا بشود و تقويت بشود.»6و البته اگر بتوان قواعد نجومي را نشانههاي دقيقي براي حوادث طبيعي شمرد و سرآغاز فصل بهار را همان روزي شمرد كه سير اعتباري آفتاب در برج اعتباري حمل قرار ميگيرد آنگاه ميتوان گفت كه عيد نوروز نيز جزو اعيادي است كه ساليانه تجديد ميشود و سنتي تاريخي براي يك حادثه متجدد و متناسب با تجديد حيات طبيعت است.در روايات معصومين (صلوات اللّه عليهم) عيد مفهوم ديگري نيز دارد. در بعضي از روايات تحقق حاكميت حق و ولايت الهي در جامعه مهمترين عيد شمرده شده است زيرا همانگونه كه در مفهوم عيد تجديد حيات و نشاط مجدد نهفته است بايد روزي را عيد گرفت كه جامعه به حيات و حركت و اميد و اطمينان ميرسد. امام صادق(ع) ميفرمايد: «... فَاِنَّ الأَنْبِياءَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيْهِمْ كانَتْ تَأْمُرُ الأَوصِياءَ بِالْيَوْمِ الَّذي كانَ يُقامُ فيهِ الْوَصِّيُ اَنْ يُتَّخَّذَ عيدا.»7سيره انبياء همواره اين چنين بوده كه به جانشينان خود امر مينمودند تا روز تعيين و نصب وصي و جانشين را عيد بگيرند.و به همين خاطر در فرهنگ اهل بيت عليهم السلام اولين عيد تاريخ، انتظار تحقق حاكميت حق بوده است و امروز نيز عملاً بزرگترين عيد شيعيان روز تحقق حاكميت مستضعفان و حكومت عدل و قسط و نابودي جور و ظلم است. حضرت امام باقر(ع) ميفرمايد: «... وَ قَدْ كانَ آدَمُ(ع) وَصّي هِبَةَ اللّهِ اَنْ يَتَعاهَدَ هذِهِ الْوَصِيَّةَ عِنْدَ رَأْسِ كُلِّ سَنَةٍ فَيَكُونَ يَوْمَ عِيْدِهِم «يَوْمَ عَيْدٍ لَهُمْ» فَيَتَعاهَدُونَ نُوحا وَ زَمانَهُ الَّذِي يَخْرُجُ فِيهِ.»8(حضرت آدم(ع) پس از جنايت قابيل، به جانشين خود شيث هبةاللّه فرمود: ظلم همچنان گسترش مييابد تا آنگه كه فرزندم نوح بيايد و به سبب نفرين او طوفاني برخيزد و همه ظالمين را نابود كند، و مؤمنان نجات يابند.)آنگاه حضرت آدم به هبةاللّه وصيت كرد كه اين مژده را هر سال به ياد آورد و اين روز را براي خود و فرزندانش روز عيد قرار دهد. آنان نيز به اين وصيت عمل كردند و همواره سالروز اين مژده نويدبخش و ظهور حضرت نوح را گرامي ميشمردند.خصوصيت عيد اين است كه زمينه وحدت كلمه و تجديد حيات اجتماعي و نشاط و سرزندگي ميآفريند.اين است كه حضرت امام رضا(ع) ميفرمايد: «... وَ اِنّ يَوْمَ الْغَديرِ بَيْنَ الأَضْحي وَ الْفِطْر وَ الْجُمُعَةِ كَالْقَمَرِ بَيْنَ الْكَواكِبِ ... وَ هُوَ يَوْمَ التَهْنِئَةِ يُهَنِّيءُ بَعْضُكُمْ بَعْضا ... يَقُولُ: «اَلْحَمْدللّهِ الَّذي جَعَلَنا مَنَ الْمُتَمَسِكينَ بِوِلايَةِ اَميرِالْمُؤْمِنينَ وَ الأَئِمَةَ(ع)» وَ هُوَ يَوْمُ التَّبَسُّمِ فِي وُجُوهِ النّاسِ مِنْ اَهْلِ الأيمانِ ... وَ هُوَ يَوْمُ الزّينَةِ ...»9... و البته روز عيد غدير در ميان عيد فطر و اضحي و جمعه همانند ماه در ميان ستارگان است. روز تبريك و تهنيت به يكديگر، و زمان گفتن اين سخن است كه: حمد و ستايش خدايي را كه به ما توفيق تمسّك به ولايت اميرالمؤمنين و فرزندان معصومش را عنايت فرمود.آنگاه فرمود:روز عيد غدير، روز شگفتن لبخند بر چهره مؤمنان و روز آرايش و زينت است.در زمينه جايگاه عيد نوروز در فرهنگ اسلامي و بيان اهل بيت عصمت و طهارت بايد گفت:1 ـ مردم حجاز به دليل نداشتن اجتماعي متشكل، و نيز به خاطر حضور مستقيم يا غير مستقيم سلطه سياسي ـ نظامي ايران در جزيرة العرب، خواه ناخواه تحت تأثير فرهنگ ملي ايران قرار گرفته و عيد نوروز و مهرگان را ميشناختند و چه بسا مراسمي هم برگزار مينمودند.2 ـ اسلام و پيامبر گرامي آن در تأييد و يا ردّ سنن و آداب و رسوم ملي و مذهبي اقوام و جوامع ديگر، دو شرط اساسي و يك شرط توجيهي را همواره در نظر داشتند:اولاً: سنتهاي پذيرفته شده، مبتني بر خرافات و آئينهاي شرك و بتپرستي و ارزشها و قداستهاي غير الهي نباشد.ثانيا: از سنتهايي نباشد كه موجب وابستگي سياسي ـ اجتماعي و ... به بيگانه شود، و يا بنحوي استقلال مسلمين را در ابعاد مختلفش زير سؤال ببرد ـ تغيير قبله از بيتالمقدس به كعبه تا حدود زيادي به اين نكته مربوط ميشود ـ .و در آخر: جهتگيري سنتهاي معقول و غير مضّر به استقلال نيز، همچون مجموعه بينش توحيدي اسلام، بايد معنوي و در جهت متبلور ساختن عبوديت انسان در برابر حق تعالي باشد.تحقق حاكميت حق و ولايت الهي در جامعه مهمترين عيد شمرده شده است.اگر نوروز مشخصه شيعيان و محبان اهل بيت باشد، مراسمي جهت تشكّل مؤمنان در برابر نيرنگ و ظلم ستمگران قرار گيرد، آنگاه به عنوان «روز اهل بيت(ع)» و يا «روز شيعيان» ناميده ميشود.و در نتيجه: مراسمي همانند نوروز و مهرگان، گرچه مباني خرافي ندارد، ـ و البته اين سخن، تأييد خرافاتي از قبيل: چهارشنبه سوري، سفره هفت سين و مراسم سيزده و ... نيست ـ اما اگر به استقلال فكري فرهنگي اسلام ضربه بزند، و موجب تحت الشعاع قرار گرفتن عيد فطر و قربان و غدير و يا حتي دهه مباركه فجر ـ كه عيد ولايت و حيات مجدد اسلام در قرن حاضر است ـ باشد، و نيز تنها به بعد طبيعي اين دو روز بسنده شود، باز هم براي اسلام قابل تأييد نيست.بلي اگر نوروز مشخصه شيعيان و محبان اهل بيت باشد و مراسمي جهت تشكّل مؤمنان در برابر نيرنگ و ظلم ستمگران قرار گيرد، آنگاه به عنوان «روز اهل بيت(ع)» و يا «روز شيعيان» ناميده ميشود، و هر روز نوروز ميشود، چه اينكه بر همين اساس، هر روز عاشورا ميباشد.بر اساس نگرش فوق، هم روايت معلي كه طبق نقل مرحوم مجلسي از حضرت صادق(ع) عيد نوروز را روز پيمان بندگي با خدا بستن و ظهور قائم آل محمد(ص) و ... ميشمرد10، تفسير ميشود و هم امتناع امام كاظم(ع) از جلوس در عيد نوروز روشن ميشود. «حُكِيَ اَنَّ المَنْصُور تَقَدَّمَ اِلي مُوسي بنجعفر(ع) بِالجُلُوس لِلتَّهنيةِ في يَوْمِ النّيروزِ وَ قَبْضِ ما يُحْمِلُ اِلَيه فقال انّي قد فتشت الاخبار عن جدي رسول اللّه(ص) فلم اجد لهذا العيد خبرا و انّه سنته الفرس و محاها الاسلام و معاذ اللّه ان نحيي ما محاها الاسلام فقال المنصور انما نفعل ذلك سياسة للجند فسألتك باللّه العظيم الا جلست فجلس».نقل شده است كه منصور دوانيقي از حضرت موسي بنجعفر(ع) درخواست نمود تا در عيد نوروز به جاي او ديداركنندگان را پاسخ گويد و هدايا را تحويل بگيرد. حضرت كاظم(ع) در جواب فرمود: من در بررسي احاديث جدم ـ رسول خدا(ص) تأييدي نسبت به اين روز نديدهام و اين روز از سنتهاي ايرانيان است كه اسلام آن را باطل كرده است و مبادا روزي كه من زندهكننده رسمهايي باشم كه بوسيله اسلام از ميان رفته است. منصور گفت: ما اين موضوع را براي دلگرمي سربازان انجام ميدهيم و شما را به خدا قسم ميدهيم كه بپذيري، و حضرت پذيرفت.3 ـ نكته ديگري كه در روايت امام كاظم(ع) قابل دقت است اينكه ممكن است ـ و به احتمال زياد ـ ردّ مشروعيت نوروز از سوي حضرت كاظم(ع) پوششي براي ردّ پيشنهاد حاكم ظالم و فرار از آثار و تبعات آن بوده است، چون تشكيلات نظامي ـ سياسي بنيعباس در اختيار ايرانيان بود، و علاقه ايرانيان نسبت به اهل بيت نيز بر كسي پوشيده نبود، و منصور ميخواست با اين پيشنهاد، هم خود را به اهل بيت نزديك نشان دهد و هم آنان را همراه خود قلمداد كند. و با اين تحليل ممكن است قبول نهايي حضرت كاظم(ع) نيز براي جلوس عيد شبيه قبول ولايت عهدي مأمون از سوي حضرت علي بنموسي الرضا(ع) و از روي اجبار و اكراه باشد.سلام و صلوات خداوند بر محمد و اهل بيت كرام او و نفرين قهار منتقم بر دشمنان و ظالمان آنان در هر شب و روز عيد تايوم وعيد باد.آمين رب العالمين.1 ـ براي اين كلمه معادلي در فارسي نيافتيم و در انگليسي ميتوان كلمه: FEAST را معادل آن به حساب آورد.
2 ـ روحالبيان ذيل آيه: 114 سوره مائده.
3 ـ كشفالاسرار، ج 3: 273.
4 ـ الميزان، ج 6: 235.
5 ـ همان، ج 12، 18.
6 ـ صحيفه نور، ج 18، ص 259 ـ 260، پيام نوروزي سال 1363 با تلخيص و تصرف.
7 ـ فروع كافي، ج 4: 149.
8 ـ روضه كافي، ج 8: 115.
9 ـ اقبال الاعمال، ص 464.
10 ـ بحارالانوار، ج 59: 92.
11 ـ مناقب شهرآشوب، ج 4: 319.