كراماتى از حضرت فاطمه معصومه عليها السلام <p/> - کراماتی از حضرت فاطمه معصومه (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کراماتی از حضرت فاطمه معصومه (س) - نسخه متنی

حسن اردشیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كراماتى از حضرت فاطمه معصومه عليها السلام

حسن اردشيرى

حضرت معصومه عليها السلام بيست و پنج‏سال بعد از تولد امام رضا عليه السلام در اول ذى قعده سال 173 ه . ق . ديده به جهان گشود و در دهم، يازدهم، يا دوازدهم ربيع الثانى 201 ه . ق . وفات يافت .

پدرش امام موسى بن جعفر عليهما السلام و مادرش بانويى پاكيزه بنام نجمه بود كه با نامهاى تكتم، خيزران، اروى، ام البنين، طاهره، سمانه، شقراء، سكن و صقر نيز از وى ياد شده است . (1)

در مقام و منزلت و جايگاه اين بانوى بزرگوار نزد اهل بيت عليهم السلام همين بس كه امام صادق عليه السلام فرمودند: «الا ان للجنة ثمانية ابواب ثلاث منها الى قم فيها امراة هى من ولدى اسمها فاطمة بنت موسى، تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة باجمعهم; (2) آگاه باشيد بهشت هشت در دارد كه سه در آن به سوى قم است . بانويى از فرزندان من در آنجا وفات مى‏كند كه نامش فاطمه دختر موسى است . همه شيعيان ما به شفاعت او وارد بهشت مى‏شوند .»

همچنين امام رضا عليه السلام درباره آن حضرت فرمودند: «من زارها عارفا بحقها فله الجنة; (3) هر كس او را - در حالى كه حقش را مى‏شناسد - زيارت كند، بهشت‏براى اوست .»

در اين مقاله، به مناسبت تولد حضرت معصومه عليها السلام به بيان كراماتى از آن بانوى بزرگوار خواهيم پرداخت.

كرامات حضرت معصومه عليها السلام

كرامات حضرت معصومه عليها السلام زبانزد خاص و عام است . در طول تاريخ وجود مقدس اين بانوى كرامت در قم، بيماريهاى زيادى با عنايت او برطرف شده، مشكلات علمى عالمان حل گرديده و گره از كار گرفتاران باز شده است . در اين نوشته مختصر برآنيم تا چند خاطره از كرامات آن بزرگوار را به مناسبت وفات حضرتش بازگوييم .

1 . حريم حضرت معصومه:

حضرت آيت الله اراكى نقل مى‏كردند: «آقاى شيخ حسنعلى تهرانى رحمه الله (جد مادرى آقاى مرواريد) - كه از علماى بزرگ و شاگردان فاضل ميرزاى شيرازى محسوب مى‏شدند و حدود 50 سال در نجف به تحصيل علوم اشتغال داشتند، برادرى داشت‏به نام حاج حسينعلى شال فروش كه از تجار بازار بود و در تمام مدتى كه حاج شيخ مشغول تحصيل بودند، ايشان ماهى 50 تومان به او شهريه مى‏داد تا اين كه برادر تاجر فوت مى‏كند و جنازه او را به قم حمل مى‏كنند و در آنجا دفن مى‏نمايند .

حاج شيخ حسنعلى (كه در اواخر عمر در مشهد ساكن بودند) تلگرافى از فوت برادر مطلع مى‏شود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا عليه السلام عرض مى‏كنند: «من خدمت‏برادرم را يك بار هم نتوانستم جبران نمايم جز همين كه بيايم اينجا و از شما خواهش كنم كه به خواهرتان حضرت معصومه عليها السلام سفارش ايشان را بفرمائيد، كمكى به برادرم بكند .»

همان شب يكى از تجار كه از قضيه اطلاع نداشت، خواب مى‏بيند كه به حرم حضرت معصومه عليها السلام مشرف شده است . در خواب به او مى‏گويند: «حضرت رضا عليه السلام به قم تشريف آوردند، يكى براى زيارت خواهرشان و يكى براى سفارش برادر حاج شيخ حسنعلى به حضرت معصومه عليها السلام .»

او معناى خواب را نمى‏فهمد و آن را با حاج شيخ حسنعلى در ميان مى‏گذارد و ايشان مى‏فرمايد: «همان شب كه شما خواب ديدى، من (درباره برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و اين خواب شما درست است .» مرحوم آقا سيد محمد تقى خوانسارى پس از شنيدن اين خواب فرمود: «از اين خواب استفاده مى‏شود كه قم در حريم حضرت معصومه عليها السلام است . بايد حضرت امام رضا عليه السلام به قم تشريف فرما شوند و سفارش برادر حاج شيخ حسنعلى را به حضرت بفرمايند و الا خود حضرت امام رضا عليه السلام مستقيما در كار مداخله نمى‏كنند; چون اين در محدوده حضرت معصومه عليها السلام است و مداخله در اين محيط نمى‏شود . (4) »

2 . عنايت‏حضرت به زوار مرقدش:

آقاى شيخ عبدالله موسيانى از حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى نقل كردند: «شب زمستانى بود كه من دچار بى‏خوابى شدم; خواستم حرم بروم; ديدم بى‏موقع است; آمدم خوابيدم و دست‏خود را زير سرم گذاشتم كه اگر خوابم برد، خواب نمانم; در عالم خواب ديدم خانمى وارد اطاق شد . قيافه او را به خوبى ديدم ولى آن را توصيف نمى‏كنم . او به من فرمود: «سيد شهاب! بلند شو و به حرم برو، عده‏اى از زوار من پشت در حرم از سرما هلاك مى‏شوند، آنها را نجات بده .»

ايشان مى‏فرمايد: «من به طرف حرم راه افتادم; ديدم پشت در شمالى حرم (طرف ميدان آستانه) عده‏اى زوار اهل پاكستان يا هندوستان (با آن لباسهاى مخصوص خودشان) در اثر سردى هوا پشت در حرم دارند به خود مى‏لرزند; در را زدم، حاج آقا حبيب - كه جزو خدام حرم بود - با اصرار من در را باز كرد; من از مقابل (جلو) و آنها هم پشت‏سر من وارد حرم شدند و در كنار ضريح آن حضرت به زيارت و عرض ادب پرداختند; من هم آب خواستم و براى نماز شب و تهجد وضو ساختم . (5) »

3 . امام زمان عليه السلام در كنار حرم:

در كتاب انوار المشعشعين آمده است: «شخصى به نام سيد عبد الرحيم كه مورد وثوق بود، گفت: در عالم خواب ديدم در قبرستان بزرگ قم جمعيت‏بسيارى هستند . در اين هنگام شخص بزرگوارى را - كه سوار بر اسبى بود - ديدم . او را كه از بازارچه مى‏آمد، مشاهده نمودم . پشت‏سر آن سوار، شخصى گفت: «اين سوار، حضرت حجت عليه السلام مى‏باشد .» تا اين خبر را شنيدم، سراسيمه به دنبال آن حضرت شتافتم; ديدم آن حضرت به صحن مطهر آمد و در آنجا پياده شد . صحن خلوت بود; كسى را جز آن حضرت و شخصى كه همراه بود، در آنجا نديدم، مشاهده كردم كه آنها عبور كردند تا به صحن عتيق رسيدند، افسار اسب را به دست من دادند تا آن را نگهدارم .

با خود گفتم: «نگهداشتن اسب خوب است‏يا همراه حضرت بودن؟ سرانجام همراهى حضرت را برگزيدم و افسار اسب را به دست همان شخص كه همراه امام بود، دادم و خودم به دنبال حضرت روانه شدم، ديدم حضرت وارد حرم شد و در بالاسر مرقد حضرت معصومه عليها السلام توقف كرد .

هيچ كس از خدام نبودند . پيش خودم فكر كردم آيا به حضور حضرت بروم يا نروم؟ در كنار رواق ايستادم; صداى آن حضرت را مى‏شنيدم، اما چيزى نمى‏فهميدم . پس از مدتى آن حضرت از حرم بيرون آمد و من نيز از حرم بيرون آمدم و پشت‏سر او به راه افتادم . ناگهان ناپديد شد و هرچه جستجو كردم، دستم به دامنش نرسيد و از فيض حضور آن بزرگوار محروم گشتم . (6) »

4 . شفاى بيمارى:

آيت الله اراكى‏قدس سره مى‏فرمود: دستم باد مى‏كرد و قاش مى‏شد و لذا هميشه بايد خاك تيمم همراهم مى‏بود تا تيمم كنم، چون وضو نمى‏توانستم بگيرم و معالجات هم تاثير نمى‏كرد . تا اينكه به حضرت معصومه عليها السلام متوسل شدم و ملهم شدم كه دستكش دست كنم و چنين كردم، خوب شد . (7) »

5 . اداى دين و گشايش در زندگى:

حاج آقا تقى كمالى، از خدام آستانه مقدسه مى‏گويد: «در سال 1302 ه . ق . در آستانه مقدسه متحصن شده و پناهنده به آن بانوى معظم بودم و در يكى از حجرات صحن نو منزل داشتم، روزگارم به تلخى و سختى سپرى مى‏شد و كاملا تحت فشار بى‏پولى و ندارى قرار گرفته بودم; زندگانى را با قرض از كسبه اطراف حرم مى‏گذراندم، تا اينكه يك روز بعد از اداى فريضه صبح دمت‏بى‏بى مشرف شدم و وضع خود را به عرض رساندم .

در اين حال ديدم كيسه پولى روى دامنم افتاد، مدتى صبر كردم، به خيال اينكه شايد اين كيسه پول مال زوار محترم باشد تا به صاحبش رد نمايم; ديدم خبرى نشد، فهميدم كه مرحمتى خانم است; به حجره خود برگشتم; وقتى كيسه را باز كردم، مبلغ چهار تومان در آن بود; ابتدا بدهيهايم را پرداختم و به مدت چهارده ماه خرج كردم و تمام نمى‏شد تا اينكه روزى حضرت حجة الاسلام حرم پناهى تشريف آوردند و از وضع زندگى من جويا شدند، من موضوع را اظهار نمودم . در همان ايام به آن عطيه خاتمه داده شد . (8) »

1) بحار الانوار، ج‏48، ص‏290 .

2) همان، ج‏60، ص‏228; جامع احاديث الشيعة، ج‏12، ص‏617 .

3) همان، ج 48، ص 317 .

4) فروغى از كوثر، نشر زائر، ص‏56 و 57 .

5) همان، ص 58 و 59 .

6) انوار المشعشعين، ج‏1، ص‏212; فاطمه دوم حضرت معصومه عليها السلام، ص‏152 .

7) حضرت معصومه عليها السلام فاطمه دوم، ص‏167; فروغى از كوثر، صص‏55 - 54 .

8) بشارة المؤمنين، آشيخ قوام اسلامى، ص‏52; فروغى از كوثر، ص‏70 .

/ 1