شخصيت امام شهيدان (ع)
زهرا ريعان
امام حسين از نگاه انبياء الهي
حضرت آدم
آوازة بلندش زمانها را درنورديده و به آغاز هستي و به دوران حضرت ابوالبشرآدم (ع) ميرسد، آنجا كه خداوندگار آسمانها و زمين به حضرت آدم آموخت چگونه خدارا به خمسة طيبه سوگند دهد تا توبهاش را بپذيرد. حضرت آدم (ع) همينكه به زمينهبوط كرد و در پي همسرش حوا در اطراف زمين جستجو ميكرد گذرش به سرزمينيافتاد كه ناگهان غم او را فراگرفت و سينهاش تنگ شد. سر به آسمان بلند كرد و عرضكرد: بار پروردگارا، آيا از من گناه ديگري سر زده كه مرا به بلا مبتلا ميفرمايي. من همةزمين را سير كردم اما هيچ كجا به اين اندازه اندوهناك نشدم. خطاب رسيد آدم از توگناهي سر نزده وليكن در اين سرزمين فرزندي از نسل تو به نام حسين مظلومانه خونشريخته ميشود. آدم (ع) عرض كرد: آيا حسين پيامبر است. پروردگار فرمود: خير ولي نوةپيامبر است.
حضرت نوح
حضرت نوح (ع) همينكه سوار بر كشتي شد و به نقاط مختلف دنيا سفر كرد بهجايي رسيد كه ناگهان كشتي متوقف شد و زمين با جاذبة خاصي كشتي را نگه داشت.حضرت نوح نگران غرق شدن كشتي شد و به پروردگار خويش عرض كرد: پروردگارا، اينچه گردابي است كه در آن افتادهايم، ما همة زمين را سير كرديم مشكلي نداشتيم، اين چهسرزميني است كه اين قدر مصيبت بار ميباشد؟ جبرئيل فرود آمد و گفت: «در اين مكاناست كه حسين نوه خاتم پيامبران و پسر خاتم اوصيا به شهادت ميرسد».
حضرت موسي
حضرت موسي در روزي كه به اتفاق «يوشع بن نون» سفر ميكرد همينكه بهسرزمين كربلا رسيد بند كفشش پاره شد و خاري به پايش رفت و خون جاري شد، عرضكرد: پروردگارا چه لغزشي از من سر زده كه چنين شد؟ به او وحي شد در اين سرزمينحسين به شهادت ميرسد و خونش ريخته ميشود.
جهت همدردي و همرنگي با او خون تو نيز در اين مكان ريخته شد. موسي (ع) عرض كرد: حسين كيست؟ به او گفته شد: سبط حضرت محمد مصطفي (ص) پسر عليمرتضي (ع) .
حضرت سليمان
حضرت سليمان نبي نيز پي به شهرتش برد. او كه سوار بر قاليچه در هوا سيرميكرد به سرزميني رسيد كه باد او را سه بار دور خودش چرخاند و او را در آن سرزمينمتوقف كرد سليمان (ع) به باد گفت: چرا ساكن شدي. باد گفت: در اين سرزمينحسين (ع) كشته خواهد شد. پرسيد: حسين كيست؟ گفت سبط محمد مختار پسر عليكرار»
وه! كه چه عجب باد نيز خبر از شهادتش ميدهد. او را خوب و شايسته ميشناسد.اي كاش اين باد در عاشوراي 61 در آن سرزمين تفتيده جريان آب را به سوي خيمههايحضرتش هدايت ميكرد تا اين قدر آب شرمنده آل الله نشود. يكي از مردان اهل معرفتميگويد: در شب عاشورا، اهل منزل در كنار حوض خانه مشغول شستن ظروف شام بودندو من نيز در كنار حياط قدم ميزدم، وقتي شير آب را باز كردند ناگهان شنيدم كه آبميگويد: «من به كربلا رفتم و سعي كردم خودم را به اباعبدالله برسانم، اما خدا لعنت كندكساني را كه مانع رسيدن من به حسين (ع) شدند.»
حسين (ع) از نگاه پيامبر (ص) و علي (ع)
مولاي متقيان در بالاي منبر مشغول خطابه بود فرمود: «سلوني قبل ان تفقدوني؛از من بپرسيد پيش از آنكه مرا نيابيد». مردي از جاي برخاست و گفت: يا اميرالمؤمنين،اخبرني كم في راسي و لحيتي من شعره؛ مرا خبر كن كه در سر و صورت من چند موهست. امير مؤمنان فرمود: سوگند به خدا چيزي از من پرسيدي كه قبلاً خليل من رسولالله (ص) به من فرموده بود كه تو اين سؤال را از من خواهي كرد و مرا مطلع ساخت كه چندمو در سر و صورت تو هست، خبر داد كه در هر بن و ريشة موي تو شيطاني است كه تو راگمراه ميكند و در خانة تو فرزندي است كه فرزندم حسين را شهيد خواهد كرد و آن مردكسي نبود مگر پدر عمر سعد كه فرزندش در آن هنگام تازه به راه افتاده بود.
ولادت
سخن گفتن از زمان ولادت و مكان شريف نزول حضرتش به عالم ناسوت و دامنطبيعت آن چنان مشهور و معلوم است كه كمتر كسي را نياز به يادآوري آن حادثه عظيماست. همة خاطرهاي دلسپرده به محبت اهل بيت، سوم شعبان سال چهارم هجري درشهر پيغمبر خاتم را همواره در قلبهاي پر مهر خود حك كردهاند و گويا هنوز نيز با چشمدل و گوش جان ميبينند و ميشنوند كه پيامبر اكرم آن چنان مشتاق زيارتش بود كه خودرا به خانة علي (ع) رسانيد و از اسماء خواست كه كودكش را بياورد و او شبير هارون زمانشرا اذان و اقامه گويد و سلام خداي عزوجل را از جبرئيل بشنود و به بهترين نحو خوابشگفت ام ايمن را تعبير فرمايد.
طاووس يماني ميگويد «هرگاه حسين (ع) در مكان تاريكي مينشست مردم بهواسطة نور پيشاني و زير گلوي او راه را پيدا ميكردند و آن حضرت را مييافتند.»
ما نيز از فراسوي زمان راه هدايت و ولايت را مييابيم، زيرا كه شعاع پرنور زيرگلويش آنچنان تاريخ را شكافته و درنورديده كه به وضوح از پرتو آن نور ميتوان مقاومتياران و رهروانش را در مقابل يزيديان زمان به نظاره نشست.
ويژگيهاي شخصيت امام حسين (ع)
شخصيت امام حسين (ع) را نخست از زبان وحي و سپس از بيان امامت و آنگاه ازعملكرد خالصانة خودش بيان ميكنيم. اميد است كه مهر مهر ما را با مهر جهان افروزشمهري جاودانه ببندد كه روز به روز از ترنم توجهاتش به ايمان و يقينمان افزوده گردد.همان گونه كه جسممان در آغاز و انجام كار قرين با مهر پاك تربتش بوده و خواهد بودروحمان نيز همواره ستايشگر روح بلند و با عظمت او باشد كه جايگاه رفيعش در مقام ( ارجعي الي ربك راضية مرضية ) پروردگارش استقرار دارد.
سيماي امام در قرآن
قرآن او را اين گونه معرفي ميفرمايد: ( بسم الله الرحمن الرحيم كهيعص ) كهكافش اشاره به كربلاست و هائش اشاره به هلاك خاندان عصمت، يائش به يزيد وعينش به عطش و صادش به صبر و استقامت امام حسين (ع) انسان كامل است و مظهرتمامي صفات حق جل و جلاله و مصداق بارز ( و تواصوا بالصبر ) آيه شريفه قرآن.
سيماي امام در نگاه پيامبر (ص)
سلمان فارسي ميگويد: رسول خدا (ص) را ديدم كه حسين (ع) را بر زانوي خويشنهاده و او را بوسه ميزد و ميفرمود: تو بزرگوار و پدر بزرگوار تو امام و پسر امام و پدر امامانهستي، تو حجت خدا و پدر حجت خدايي كه نه نفر و خاتم ايشان قائم ايشان ميباشد.
ابن عباس ميگويد: در محضر رسول خدا (ص) بودم كه ديدم حسين (ع) را بر رويزانوي راست و ابراهيم فرزندش را روي زانوي چپ نشانده بود و گاهي بر حسين بوسهميزند و گاه بر ابراهيم. در اين هنگام حضرت جبرئيل فرود آمد و عرض كرد: خدايتبارك و تعالي بر تو سلام ميرساند و ميفرمايد اراده كردهايم يكي از اين دو را فدايديگري كني. رسول الله (ص) نظري به هر دو انداخت و گريست و سپس فرمود: اگر ابراهيماز دنيا برود غير از من كسي محزون نميشود، ولي مادر حسين فاطمه است و پدرش عليپسر عم من و گوشت و خون من است و اگر بنا باشد من به تنهايي محزون شوم سزاوارتراست تا اين كه من و فاطمه و علي محزون شويم و آنگاه پس از سه روز ابراهيم از دنيارفت و پس از آن پيوسته به او ميفرمود فداي كسي شوم كه ابراهيم فرزندم فدايش شد.
سيماي امام حسين (ع) از زبان علي
مولاي متقيان او را اب الائمه ميدانست. پيوسته مراقب او بود تا نسل رسول اللهبه وسيلة آن بزرگوار ادامه يابد. در يكي از روزهاي نبرد صفين كه امام حسن (ع) را ديد بهسرعت در لشكر دشمن در حال پيشروي بود فرمود: «املكوا عني هذا الغلام يهدني، فاننيانفس بهذين علي الموت لئلا ينقطع بهما نسل رسولالله (ص) ».
در همان مجلس معروف كه حضرت به مردم فرمود: «سلوني قبل ان تفقدوني»پس از ماجراهايي كه اتفاق افتاد مولاي متقيان به امام حسن فرمود: «برخيز و بر منبر بروو طوري سخن بگو كه قريش بعد از من به تو ايراد نگيرد و نگويد: حسن بن علي (ع) نتوانست نيكو سخن بگويد».
امام حسن بر بالاي منبر رفت و حمد و ثناي خدا را به شيوة بليغ و شريفي به جاآورد و درود مختصري بر پيامبر فرستاد و شروع به سخن گفتن كرد و فرمود:
«اي مردم، از جدم رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود من شهر علمم و علي (ع) دروازة آن است، هركس بخواهد وارد شهري بشود، بايد از دروازة آن وارد گردد».
سپس از منبر پايين آمد، امير مؤمنان (ع) او را در آغوش گرفت و به سينه چسباند،بعد به امام حسين فرمود: «پسرم، برخيز و به منبر برو و طوري سخن بگو كه قريش بعد ازمن به تو ايراد نگيرد و نگويد: حسين بن علي (ع) چيزي نميداند و بايد سخنت ادامةسخن برادرت باشد».
امام حسين (ع) بالاي منبر رفت و حمد و ثناي خدا را به جا آورد و بر پيامبر درودمختصري فرستاد و شروع به سخن كرد و فرمود:
«اي مردم، از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود علي (ع) شهر هدايت است، هركسداخل آن شود نجات مييابد و هركس از آن تخلف ورزد، هلاك ميگردد.»
امير مؤمنان او را هم به سينه چسباند و فرمود: «اي مردم، شاهد باشيد كه اين دوفرزندانِ رسول خدا و امانتهاي او هستند كه به من سپرده و من هم به شما ميسپارم؛اي مردم! رسول خدا در مورد آنها از شما خواهد پرسيد!»
با توجه به اين واقعه ميتوان دريافت عظمت وجودي حضرات ائمه اطهارحسنين 8 به حدي است كه امام المتقين آنها را نعمت خداوندي ميداند، زيرا كه رسولخدا دربارة آن بزرگواران از امت سؤال ميكند. چون به اطيعوا الله و اطيعوا الرسول معتقديمپس سؤال رسول الله در واقع سؤال خداي تبارك و تعالي است كه در آية شريفه قرآنميفرمايد:
( ثم لتسئلن يومئذ عن النعيم ) ؛ در آن جا از نعمتهايي كه به شما دادهايم سؤالميكنيم.»
امام صادق (ع) در ذيل اين آيه فرمود: «آن نعمتي كه در روز قيامت از شما سؤالميكنند ما اهل بيت هستيم. در قيامت سؤال ميكنند ما اهل بيت را براي شما فرستاديمشما با آنها چه كرديد؟»
در اين جا بي مناسبت نيست قبل از اين كه پارهاي از صفات حضرتش را بيانكنيم صفات امام را از زبان امام علي (ع) تعريف نماييم و در نتيجه دريابيم همانا علم وسيرة عملي امام حسين (ع) كه به عنوان سند صفاتش ياد ميكنيم جملگي برخاسته ازعصمت و به عنوان اتمام حجت بر همه ماست.
طارق بن شهاب از امير مؤمنان (ع) روايت كرده: «اي طارق، امام كلمة خدا، حجتخدا، وجه خدا، حجاب خدا و آيت خداست؛ خداوند او را بر ميگزيند و آنچه بخواهد در اوقرار ميدهد و بدين سبب طاعت او را واجب ميشمارد و او را بر تمام آفريدگانش ولايتميبخشد.»
در جاي ديگري از اين حديث ميفرمايد: «امام پاك از گناهان، و مبرا از عيب ها وآگاه بر غيبها و ظاهرش امري است كه به دست نيايد و باطنش غيبي است كه دركنشود، يگانة روزگار خود است، خليفة خدا در نهي و امر اوست، آنان قلة بس بلند، راه بساستوارند، هر كه ايشان را بشناسد و راه ايشان را پيش بگيرد از زمره آنها خواهد بود و اينآية شريفه به آن اشاره دارد كه «پس هر كه از من پيروي كند از من خواهد بود(ابراهيم36)».
خداوند ايشان را از نور عظمت خود آفريد و كار مملكت خويش بديشان سپرد، پسايشان سر مخزون خدا، اوليا مقرب اوهستند، به سوي خدا ميخوانند و از جانب او سخنميگويند و به امر او عمل ميكنند.
ويژگيهاي شخصيت امام حسين (ع) از رهگذر سيرة رفتاري او
زندگي پر بركت آن بزرگ مرد تاريخ و انسان كامل سراسر درس هدايت و ارشاداست. اما شايسته است نويسنده فقط گزارشگر صادق باشد و به قلم فرسايي و تكلفنيفتد. در جايي كه معصوم تمام عصمت خويش را در فرازهاي پرافتخار زندگي روزمره بهزيباترين شكلي به تصوير ميكشد مناسب است اختيار قلم خويش به سيرة عمليافتخارآميز سرور آزادگان جهان سپرده كه امام خود فرمان دهد و مأموم فرمان برد، زيراچگونه عقل حكم ميكند شمعي كم سو كه همان روشنايي اندكش نيز مرهون آفتاباست به تفسير نور بپردازد كه آنها خود «خورشيدهاي تابان، ماههاي نورافشان و ستارگانفروزان و پرچمهاي دين و پايههاي علم هستند.»
امتيازهاي ويژة امام حسين (ع)
1- ائمه اطهار همه از قلب او هستند.
2- تداوم حيات اسلام مرهون شهادت اوست، خودش فرمود: «لو بايعت يزيدفعلي الاسلام السلام.» اگر با يزيد بيعت كنم بايد فاتحه اسلام را خواند.
3- شعلههاي محبت او در تمامي دلهاست، رسول اكرم فرمود: ان للحسينحرارة في قلوب الناس لن تبرد ابداً.
4- در تربت او شفا هست.
5- تجسم عملي مفاهيم عاليه اسلامي است كه به بهترين شكلي در كربلا آنها رامعنا كرده است كه نمونههايي از آن در همين مقاله ميآيد.
راوي ميگويد: از حسين (ع) شنيدم كه گفت: «الصدق عز، و الكذب عجز، و السرامانة، و الجوار قرابة، و المعونة صداقة العمل تجربة، و الخلق حسن عبادة، و الصمت زين، والشح فقر، و السخاء غني، و الرفق لب». راستي عزت است، دروغ ناتواني، راز امانت است،همسايگي خويشاوندي است، ياري كردن درستي است، كار آزمايش است، خوينيكبندگي است، خاموشي آراستگي است، بخل ناداري است، سخاوت توانگري است، نرمي ومدارا خردمندي است».
دفتر عصمت را ميگشاييم و از بين اوراق نوراني آن برخي لمعههاي نور رابرميگزينيم و ضمن حظ و بهره از مطالعه آنها، مصباح هدايت خويش را نيز تقويتمينماييم.
امام حسين و اخلاق
بهترين تعريف را از اخلاق و فروتني ميتوانيم از لابهلاي زندگي روزمرهاش بهتصوير بكشيم:
1- يك روز امام حسين (ع) بر عدهاي فقير و مسكين كه سفرة خود را پهن كردهبودند گذر كرد. آنها گفتند اي پسر رسول خدا بفرماييد كنار سفرة ما فقيران. امام (ع) فوراًدعوت آنها را اجابت كرد و نشست و با آنها هم غذا شد و فرمود: «ان الله لايحبالمستكبرين؛ خداوند متكبرين را دوست نميدارد.»
2- عصام بن مصطلق شامي گفت وارد مدينه شدم، چشمم به جمال زيبايحسين بن علي (ع) افتاد. منظره پاكيزه و باشوكت جلالت او مرا به حسد واداشت و حسدهم سبب شد بغض و دشمني را كه در سينه از پدر او داشتم ظاهر كنم. به او نزديك شده واز روي تحقير و توهين گفتم: اي پسر ابوتراب! امام فرمود: بله. بعد هرچه توانستم به آنحضرت و پدرش ناسزا گفتم. پس از روي عطوفت و مهرباني نگاهي به من كرد و فرمود: ( اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم خذ العفو و أمر بالمعروف واعرض عن الجاهلين ) .
اين آيه اشاره به مكارم اخلاق رسول خدا (ص) است و بعد فرمود: با من آهسته وآرام برخورد كن و كار را بر خود و بر من آسان كن و از خداي تبارك و تعالي طلب آمرزشبنما و سپس فرمود اگر تو از ما طلب ياري كني ترا ياري خواهيم كرد و اگر چيزي بخواهيبه تو خواهيم داد و اگر طلب ارشاد و هدايت داري هدايتت مينماييم. عصام گفت من ازگفته و حرفهاي غلط خود پشيمان شدم و آن بزرگوار با فراست فهميد كه من پشيمانمفرمود: آنچه را كه يوسف به برادران خطاكار خويش فرمود من نيز ميگويم: ( لاتثريبعليكم اليوم يغفر الله لكم و هو ارحم الراحمين )
عتاب و ملالتي نيست بر شما، خداوند بيامرزد شما را و اوست ارحم الراحمين.
عصام گفت: از اين اخلاق شريف آن حضرت در مقابل آن جسارتها و ناسزاها كهاز من سر زد چنان زمين بر من تنگ شد كه دوست داشتم به زمين فرو بروم. ناچار ازمجلس حضرت بيرون آمدم و نبود نزد من شخصي محبوبتر از حضرت حسين و پدرشعلي بن ابيطالب (ع) .
امام حسين و جود و كرامت
1- حضرت حسين (ع) به عيادت اسامه بن زيد رفت. اسامه تا چشمش به امامحسين افتاد گفت: واي از غم و اندوه. امام (ع) فرمود: برادر غم تو چيست؟ عرض كرد:قرض سنگيني كه به گردن دارم و آن شصت هزار درهم است.
امام (ع) فرمود: من آن را ميپردازم. اسامه گفت: ميترسم أجل مهلتم ندهد.فرمود: مطمئن باش كه تو زنده هستي و من قرض تو را خواهم داد. راوي ميگويد امام (ع) قبل از مرگ اسامه تمام قرض او را رد كرد.
2- مردي از صحرانشينان عرب وارد مدينه شد و سراغ بهترين شخص را از نظرجود و كرم گرفت. به داخل مسجد شد و حضرت را در حال نماز مشاهده كرد، در كنارامام (ع) قرار گرفت و نياز خود را در چند بيت شعر بيان كرد. امام حسين (ع) از مسجد بهخانه آمد و به قنبر فرمود: آيا از مال حجاز چيزي باقي مانده. عرض كرد: بله چهار هزاردينار. امام (ع) فرمود: همه را بياور كسي هست كه از ما سزاوارتر است و به آن محتاجميباشد. حضرت حسين (ع) در خانه را نيمه باز كرد و پولها را به اعرابي داد و بي شكمنظور آن بزرگورا از اين عمل آن بود كه چشم او به مرد اعرابي نيفتد و خجالت نكشد.اعرابي پولها را گرفت و گريه كرد و حضرت فرمود: مگر كم عطا كردم كه چنين ميكني؟گفت: ميگريم كه چگونه اين دستهاي پربركت و بخشنده زير خاك خواهد رفت.
3- مردي به حضور امام حسين (ع) شرفياب شد و عرض سلام كرد و سپسمشكل خود را با امام (ع) در ميان گذاشت و بعد گفت. حسين جان از جد بزرگوارت شنيدمكه فرمود اگر حاجتي داشتي از چهار شخص طلب كن، عرب شريف، مولاي كريم، حاملقرآن، خوبروي؛ اما عرب شرافت يافت به جدت رسول الله (ص) و اما كرامت كه در سيره وسرشت شماست. قرآن هم كه در خانة شما نازل شد، چهرة خوب كه از آن تواست. خودم ازرسول الله (ص) شنيدم كه فرمود هرگاه خواستيد به چهرة من نظر كنيد به حسن و حسينمن نظر نماييد.
امام حسين (ع) پس از استماع گفتههاي آن مرد فرمود: حاجت خود را بازگو، آنمرد حاجت خود را با انگشت روي خاك نوشت. امام (ع) فرمود: از پدرم علي (ع) شنيدم كهفرمود ارزش هركس به آن چيزي است كه به آن اهميت و ارزش ميدهد و از جدم رسولخدا شنيدم كه فرمود نيكي و محبت به هر كسي به اندازة درك و معرفت اوست، من سهسؤال از تو دارم كه براي پاسخ صحيح هر سؤال ثلث مالم را به تو خواهم داد و اگر هر سهسؤال را درست جواب دادي تمام مال خود را به تو ميدهم. آن مرد عرض كرد بپرسيد اگرتوانستم كه پاسخ ميدهم و الا از محضر شما خواهم آموخت چرا كه تو اهل علم و شرفهستي و لاحول و لاقوة الا بالله العلي العظيم.
فقال الحسين (ع) اي الاعمال افضل؟ قال الايمان بالله و التصديق برسوله، قال:فمانجاه العبد من الهلكة؟ فقال: الثقه بالله، قال: فما يزين المرء؟ قال: علم معه الحلم،قال: فانا خطاه ذلك؟ قال: معه كرم. قال: فان اخطاه ذلك؟ قال: فقر معه صبر، قال فاناخطاه ذلك؟ قال: فصاعقه تنزل من السماء فتحرقه فضحك الحسين ورمي له بالصرهوفيها الف دينار».
امام حسين (ع) فرمود: كدام عمل بهترين است؟ عرض كرد: ايمان به خدا وتصديق رسول خدا. فرمود: راه نجات از هلاكت براي بنده چيست؟ عرض كرد: اعتماد واتكال به خدا. امام (ع) پرسيد چه چيز انسان را زينت ميدهد: عرض كرد علم كههمراهش حلم باشد. فرمود: اگر عالم نبود. گفت: ثروتي كه همراهش كرم و جود باشد،فرمود: اگر ثروت نداشت؟ گفت: فقري كه همراهش صبر باشد. فرمود: اگر صبر نداشت؛گفت: آتشي از آسمان بيايد و او را بسوزاند. حضرت حسين (ع) خنديد و كيسه پول را كه دراو هزار دينار طلا بود در اختيارش گذاشت و بعد انگشتر خود را كه دو درهم قيمت داشت بهاو داد و بعد فرمود: هزار دينار طلا را به غرامتي خرج كن كه به گردن داري و بقيه را نفقهخانوادهات قرار بده. مرد هداياي حضرت حسين (ع) را گرفت و گفت: ( الله اعلم حيثيجعل رسالته )
تجلي عفو در امام حسين (ع)
1- امام سجاد (ع) ميفرمايد: از پدرم حضرت حسين (ع) شنيدم كه ميفرمود اگركسي از سمت راست به من ناسزا بگويد و در سمت چپ برگردد و از من عذرخواهي كندمن عذر او را ميپذيرم و او را عفو ميكنم چرا كه اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) برايم حديث كرد از جدم رسول خدا (ص) كه فرمود: از حوض كوثر نياشامد كسي كه عذرمعذرت خواه را نميپذيرد.
امام حسين و علم به شهادت
1- چون روز ترويه شد عمر بن سعد با قشون زيادي به مكه وارد شد و از طرفيزيد مأموريت داشت كه اگر حسين مبارزة جنگي آغاز كند متقابلاً با حسين مبارزه كند واگر نيرو به قدر كافي داشته باشد خود او جنگ را آغاز نمايد. پس حسين (ع) روز ترويه ازمكه بيرون شد.
حسين (ع) فرمود: برادرم (محمد حنفيه) ميترسم يزيد بن معاويه به ناگاه مرابكشد و احترام اين خانه با كشته شدن من ازميان برود. محمد بن حنفيه گفت: اگر ازچنين پيشامدي ميترسي به سوي يمن يا يكي از بيابانهاي دوردست برو كه از هرجهت محفوظ باشي و كسي را به تو دسترسي نباشد. فرمود: تا ببينم. چون سحر شدحسين (ع) كوچ كرد. خبر كوچ كردن حسين به محمد بن حنفيه رسيد، آمد و زمام شتري راكه حضرت سوار بر آن بود بگرفت و عرض كرد: برادر مگر وعده نفرمودي پيشنهاد مرامورد توجه قرار دهي؟ فرمود: چرا. عرض كرد: پس چرا به اين شتاب بيرون ميروي.فرمود: پس از آن كه از تو جدا شدم رسول خدا (ص) نزد من آمد و فرمود: حسين، بيرون بروكه مشيت خداوندي بر اين است كه تو را كشته ببيند. محمد بن حنفيه گفت: انّا لله و انّااليه راجعون. حال كه تو با اين وضع بيرون ميروي پس همراه بردن اين زنان چه معنادارد؟ فرمود: رسول خدا (ص) به من فرمود: مشيت خدا بر اين شده است كه آنان را نيز اسيرو گرفتار ببيند. اينرا بگفت و با محمد خداحافظي كرد و راه افتاد.
امام حسين و تواضع
امام حسين (ع) با مساكين و مستمندان مينشست و ميگفت: خداوند اهل كبر ومستكبرين را دوست نميدارد. يك روز بر چند كودك گذر كرد كه مشغول خوردن يكقطعه نان بودند. بچهها از امام (ع) خواستند با آنها هم غذا شود، امام (ع) در كمال لطف ومهرباني دعوت اطفال را پذيرفت و با آنها هم غذا شد. آنگاه بچهها را با خود به خانه برد وآنها را از غذا سير كرد و به آنها لباس پوشانيد و سپس فرمود:
«انهم اسخي مني لانّهم بذلوا جميع ما قدروا عليه و انا بذلت بعض ما اقدر عليه اين كودكان از من سخاوتمندترند، زيرا آنها هرچه داشتند بذل كردند ولي من بخشي ازمال خويش را بذل نمودم.»
امام حسين و رحمت
يكي از غلامان حضرت حسين (ع) مرتكب لغزشي شده بود كه ميبايد ادب شود.امام (ع) دستور داد او را تأديب نمايند. غلام گفت: اي مولاي من خداوند تبارك و تعاليميفرمايد ( و الكاظمين الغيظ ) . امام (ع) فرمود: او را رها كنيد كه غيظ خود را فرو بردم.غلام گفت: ( و العافين عن الناس ) ، امام (ع) فرمود: تورا بخشيدم. غلام گفت: ( و اللهيحب المحسنين ) امام (ع) فرمود: تو را در راه خدا آزاد كردم و بعد دستور داد كه به او يكجايزة شايسته هم عنايت كنند!
امام حسين و مروّت
حرّ بن يزيد رياحي ـ عليه الرحمه ـ با هزار نيروي نظامي خود به سپاه حضرت (ع) نزديك شد و در شدت گرما در برابر امام حسين (ع) ايستاد. در اين هنگام حضرتحسين (ع) ملاحظه فرمود سپاه دشمن از تشنگي سخت در عذاب است، فوراً به جوانانامر كرد: اينها را با اسب هايشان آب دهيد تا حدي كه سيراب شوند.
آنها به امر امام ظروف و طشتها را پر از آب كردند و سپاه حر و اسبهايشان راآبدادند.
علي بن طعان محاربي ميگويد: من آخرين نفر از سپاه حر بودم كه به آنجارسيدم. تشنگي بر من و مركب من بسيار غلبه كرده بود. چون حضرت سيدالشهدا (ع) حال عطش من و مركب مرا ملاحظه فرمود به من امر كرد تا شتر خود را بخوابانم، شتر راآب دادم و شخص حسين (ع) با دست مبارك مشكِ آب را به دهان من گذاشت وسيرابمكرد.
امام حسين و تسليم در برابر حق
راوي ميگويد امام حسين (ع) به راهش ادامه داد تا هنگام ظهر در ثعلبيه فرودآمد. سر به بالين گذاشت و به خواب رفت و سپس بيدار شد و فرمود: ديدم يكي صدا ميزدشما تند ميرويد، ولي مرگ شما تندتر به بهشت ميرود. فرزندش علي (ع) عرض كرد:پدر جان مگر ما بر حق نيستيم؟ فرمود: چرا فرزندم، قسم به خدايي كه بازگشت بندگان بهسوي اوست. عرض كرد: پدر جان اگر چنين است ما را از مرگ چه باك؟ حسين (ع) فرمود:فرزندم، خداوند بهترين پاداشي را كه به فرزندي از پدر داده به تو عطا فرمايد.
امام حسين و اخلاص در عمل
از مولاي ما امام صادق (ع) روايت شده است كه فرمود: شنيدم از پدرم كه فرمودهنگامي كه حسين (ع) با عمر بن سعد ملعون روبهرو شد و جنگ برپا گرديد، خداي تعاليمدد غيبي فرو فرستاد تا آنجا كه بالهاي خود را بالاي سر حسين (ع) گشودند، سپسحضرتش را مخير كردند كه بر دشمنانش پيروز گردد و يا خداوند را ملاقات نمايد و آنحضرت ملاقات خداوند را برگزيد. اين روايت را ابوطاهر محمد بن الحسين نرسي دركتاب معالم الدين روايت كردهاست.
امام حسين و صبر
1- امام حسين (ع) فرمود: هان اباهرّه بني اميه ثروتم را گرفتند صبر كردم،دشنامم دادند و به آبرويم لطمه زدند باز تحمّل كردم، به دنبال ريختن خونم بودند فراركردم. و به خدا قسم ياد ميكنم كه حتماً گروهي ستمكار مرا خواهند كشت و خداوند لباسذلّتي به آنان بپوشاند كه سراپايشان را فرا گيرد و شمشير برّاني بر آنان فرو آيد و حتماًخداوند كسي را بر آنان مسلّط خواهد كرد كه مانند قوم سبا كه زني بر آنان حكومت ميكردو اختيار مال و جانشان را داشت ذليلتر گردند، سپس از آن جا روانه شد.
2- حضرت وقتي كه علي اكبر را به جنگ ميفرستاد چنين فرمود: بارالها گواهباش جواني كه در صورت و سيرت و گفتار شبيهترين مردم به پيغمبرت بود به جنگ اينمردم رفت، ما هرگاه به ديدن پيغمبرت مشتاق ميشديم به اين جوان نگاه ميكرديم،پس به فرياد صدا زد اي پسر سعد، خدا رحمِ تورا قطع كند همچنان كه رحم مرا قطعكردي. علي (ع) به جانب لشكر شد و جنگ سختي نمود و عدهاي را كشت و به نزد پدرشبازگشت و عرض كرد: پدر جان تشنگي جان مرا به لب آورد و از سنگيني اسلحة آهنينسخت ناراحتم، آيا جرعة آبي فراهم ميشود. حسين (ع) به گريه افتاد و فرمود: پسر جانمكمي هم به جنگ ادامه بده ساعتي بيش نمانده است كه جدّت محمّد را ملاقات كني، او باكاسهاي لبريز از آب تو را سيراب خواهد كرد، آبي كه پس از آشاميدن آن هرگز تشنهنخواهي شد. پس آن جوان به ميدان بازگشت و كارزار عظيمي نمود تا آن كه منقذ بن مرّهعبدي تيري به سوي او پرتاب كرد و او را از پاي درآورد، صدا زد پدرم سلام بر تو، اينكجدّم است كه بر تو سلام ميرساند و ميفرمايد هرچه زودتر نزد ما بيا. پس فريادي برآوردو مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود. حسين (ع) بر بالينش آمد و صورت خود بر صورتعلي گذاشت و فرمود: خدا بكشد گروهي را كه تو را كشتند چه جرأتي در برابر خدا و هتكاحترام پيغمبر داشتند، بعد از تو خاك بر سر دنيا باد.
از مردان خانواده يكي پس از ديگري به ميدان ميآمد تا آن كه جمعي از آنان بهدست دشمن كشته شدند. اين هنگام حسين (ع) فرياد برآورد: اي پسر عموهاي منشكيبا باشيد اي خاندان من بردباري كنيد كه به خدا قسم از امروز به بعد هرگز خوارينخواهيد ديد.
امام حسين و عزّت
1- راوي گويد حسين (ع) براي خطبه خواندن به پا خاست، حمد و ثناي الهي راگفت و نام جدش را برد و درود بر او فرستاد، سپس فرمود: كار ما به اين صورت در آمدهاست كه ميبينيد و همانا چهرة دنيا دگرگون و زشت گشته و نيكويي از آن روگردان شدهاست و با شتاب روگردان است و ته كاسهاي بيش از آن باقي نمانده است (زندگاني پست وزبوني مانند چراگاهي ناگوار)، مگر نميبينيد كه به حق رفتار نميشود و از باطل جلوگيرينميگردد؟ بر مؤمن است كه ملاقات خدا را به جان و دل راغب باشد كه مرگ در نظر منخوشبختي است و زندگاني با مردم ستمكار ستوهآور.
2- وقتي ابوذر غفاري را عثمان تبعيد ميكند امام علي (ع) و امام حسن (ع) و امامحسين (ع) عليرغم فرمان خليفه او را مشايعت ميكنند. امام حسين (ع) ابوذر را عموخطاب ميكند و ميفرمايد: «عمو جان مبادا در مقابل فشارها و ظلمها اظهار جزع وناتواني كني».
3- شب تاسوعا كه براي آخرين بار به وي ميگويند يا بايد كشته شود ياتسليمگردد، اظهار ميدارد: «به خدا قسم هرگز نه دست ذلت به شما ميدهم و نه مانندبردگان فرار ميكنم، مردانه مقاومت ميكنم تا كشته شوم.»
امام حسين و هدايت
راوي گويدحسين (ع) به پاي خاست و بر دستة شمشير خود تكيه داد و با صدايبلند فرياد زد و گفت: شما را به خدا، مرا ميشناسيد؟ گفتند: آري تو فرزند پيغمبري و نوادةاو هستي. گفت: شما را به خدا ميدانيد كه جد من پيغمبر است؟ گفتند: آري ، گفت: شما رابه خدا ميدانيد كه پدر من علي بن ابي طالب است؟ گفتند: آري. گفت: شما را به خداميدانيد كه مادر من فاطمة زهرا دختر محمد مصطفي است؟ گفتند: آري. گفت: شما را بهخدا ميدانيد جدّة من خديجه بنت خويلد است و او نخستين زني است كه اسلام آورد؟گفتند: آري. گفت: شما را به خدا ميدانيد كه حمزة سيّدالشّهدا عموي پدر من است.گفتند: آري. گفت: شما را به خدا ميدانيد كه جعفر همان كه در بهشت پرواز ميكند عمويمن است؟ گفتند: آري. گفت: شما را به خدا ميدانيد اين شمشير رسول خداست كه بر كمردارم؟ گفتند: آري. گفت: شما را به خدا ميدانيد اين عمامة رسول خدا است كه پوشيدهام؟گفتند: آري. شما را به خدا ميدانيد علي (ع) نخستين كسي بود كه اسلام آورد و از همهدانشمندتر و از همه بردبارتر و ولي هر مرد و زن با ايمان بود؟ گفتند: آري. گفت: پس چراريختن خون مرا حلال كردهايد با اين كه اختيار دور كردن اشخاص از حوض كوثر به دستپدر من است و مرداني را مانند شتران رانده شده از آب كنار حوض خواهد راند و پرچمحمد به روز رستاخيز در دست اوست. گفتند: همة اينها را كه گفتي ميدانيم، ولي دست ازتو نميكشيم تا تشنه جان سپاري.
امام حسين و تربيت ديني (پذيرش توبه)
راوي گويد چون حسين (ع) سخنان فوق را فرمود حر بن يزيد روي به عمر بن سعدآورد و گفت: راستي با اين مرد خواهي جنگيد؟ گفت: آري به خدا، جنگي كه آسان ترينمراحلش آن باشد كه سرها از بدن ها بپرد و دستها از پيكرها بيفتد. گويد: پس حر از نزدعمر بن سعد گذشت و در جايي نزديك سربازانش ايستاد و لرزه بر اندامش افتادهبود.مهاجري از اوس او را گفت: به خدا قسم كه من در كار تو درماندهام چه اگر از من پرسشميشد دلاورترين افراد اهل كوفه كيست من جز تو از ديگري نام نميبردم، اين چه حالتياست كه در تو ميبينم؟ گفت: به خدا كه خود را بر سر دو راهي بهشت و دوزخ ميبينم و بهخدا قسم به جز راه بهشت نخواهم رفت هرچند پاره پاره شوم و پيكرم با آتش بسوزد. اينبگفت و ركاب بر اسب زد و به سوي امام حسين روان گرديد در حالي كه دست بر سر خودگذاشته و عرض ميكرد: خدايا به سوي تو بازگشتم توبهام را بپذير كه من دلهاي دوستانتو و فرزندان دختر پيغمبر تو را لرزاندم. پس به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم منهمانم كه همراه تو بودم و نگذاشتم تو باز گردي و كار را بر تو تنگ گرفتم ولي گماننميبردم كه اين مردم كار را با تو تا اين حد خواهند رساند و من اكنون به سوي خدابازگشتهام آيا توبه مرا پذيرفته ميبيني حسين (ع) فرمود: آري خداوند توبة تو را ميپذيرداز اسب پياده بشو. عرض كرد: حالي سواره بودنم بهتر است تا پياده شدن و پايان كار بهپياده شدن ميانجامد. سپس گفت: چون من نخستين كس بودم كه سر راه بر تو گرفتماجازه بفرما تا اولين شهيد راه تو باشم شايد فرداي قيامت از افرادي باشم كه با جدّتمحمد مصافحه ميكنند. مقصود حر از اولين شهيد راه حسين اولين شهيد از آن دم به بعدبود وگرنه پيش از او نيز چند نفري شهيد شده بودند. باري حسين (ع) به حرّ اجازه فرمود.حر عدهاي از دلاوران و قهرمانان دشمن را كشت، سپس شربت شهادت نوشيد و پيكرشرا نزد حسين (ع) آوردند. حسين (ع) با دست خود گرد و غبار از صورت حر پاك ميكرد وميفرمود: همچنانكه مادرت تو را حر ناميد واقعاً تو آزادمردي، آزاد در دنيا و آخرت.
امام حسين و جايگاه كودكان
امام حسين (ع) در صحنهاي از عاشورا به خيمه نزديك شد و به زينب فرمود:فرزند خردسال مرا به دست من بده تا براي آخرين بار او را ببينم، كودك را روي دستگرفت و همين كه خواست او را ببوسد حرمله تيري پرتاب نمود كه به گلوي كودك رسيد وگوش تا گوش او را بريد. حسين (ع) به زينب فرمود: كودك را بگير سپس هر دو دست رازير گلوي كودك كاسه كرد و چون از خون پر شد به سوي آسمان پرتاب كرد. سپس فرمود:آنچه مصيبت را بر من آسان ميكند اين است كه خداوند ميبيند. امام باقر (ع) فرمود: ازآن خون يك قطره به روي زمين نيفتاد.
امام حسين و نماز
1- امام حسين (ع) وقتي احساس كرد مردم كوفه حريصند تا هرچه زودتر جنگ راشروع كنند و از رفتار و گفتارهاي پندآميز هرچه كمتر بهرهمند ميشوند به برادرش عباسفرمود: اگر بتواني امروز اينان را از جنگ منصرف كني بكن شايد امشب را در پيشگاهالهي به نماز بايستيم كه خدا ميداند من نماز گزاردن و قرآن خواندن براي او را دوستميدارم. راوي گفت: آن شب (شب عاشورا) حسين و يارانش تا صبح ناله ميكردند ومناجات مينمودند و زمزمة نالهشان همچون آواي بال زنبور عسل شنيده ميشد، بعضيدر ركوع و بعضي در سجده و جمعي ايستاده و عدهاي نشسته مشغول عبادت بودند. آنشب سي و دو نفر از سربازان عمر سعد كه گذارشان به خيمههاي امام حسين (ع) افتاد بهآن حضرت ملحق شدند. آري رفتار حسين (ع) اين چنين بود، نماز بسيار ميخواند وداراي صفات كامله بود.
2- به علي بن الحسين عرض شد: چرا پدر تو اولاد كمتر داشت. فرمود: همين قدركه داشت شگفتآور بود زيرا پدرم در هر شبانه روزي هزار ركعت نماز ميگزارد كي برايآميزش با زنان فراغت داشت؟
3- راوي گويد: وقت نماز ظهر فرا رسيد، حسين (ع) به زهير بن قين و سعيد بنعبدالله حنفي دستور داد تا پيش روي آن حضرت بايستند. پس حضرت با نيمي ازباقيماندة يارانش به ترتيب نماز خوف به نماز ايستاد. در اين اثنا تيري به جانب حضرتپرتاب شد. پس سعيد بن عبدالله خود را در مسير تير قرار داد و آن را به جان خريد و بههمين منوال خود را سپر تيرهاي دشمن نمود تا آنكه از پاي درآمد و بر زمين افتاد.
امام حسين و توكّل
امام حسين (ع) در روز عاشورا فرمود: به خدا قسم پس از اين جنايت بيش از مقدارسوار شدن اسبي درنگ نخواهيد نمود كه همچون سنگ آسياب سرگردان و مانند ميلةوسط آن به ناراحتي و اضطراب دچار خواهيد شد، اين خبر را علي (ع) از جدم رسولخدا (ص) شنيده بود و براي من نقل كرد؛ اكنون شما تدبير خود را فراهم آوريد و با يارانخود مشورت كنيد تا امر بر شما پوشيده نماند؛ سپس براي كشتن من اقدام كنيد و مرامهلت ندهيد؛ من بر خداوند توكل نمودهام كه پروردگار من بر راه راست است. بارالها،بارانهاي آسمان از آنان بازدار و سالهايي را مانند سالهاي قحطي يوسف بر آنانبفرست و جوان ثقيفي را بر آنان مسلّط فرما تا ساغرهاي تلخ و ناگوار مرگ را در كامشانخالي كند كه اينان دعوت ما را نپذيرفتند و دست از ياري ما برداشتند و تو پروردگار ماييتوكل ما فقط بر تواست و به تو روي آورديم و بازگشت همه به سوي توست.
امام حسين و حب الله و فناي في الله
حضرت به يارانش فرمود: رحمت خدا بر شما باد، برخيزيد و مرگي را كه چارهاي درآن نيست آماده شويد كه اين تيرها رسولان مرگند از دشمن به سوي شما، پس دو لشكرپارهاي از روز را با هم جنگيدند و چند حمله يكي پس از ديگري كردند تا آن كه عدهاي ازياران حضرت شهيد شدند. راوي گويد: در اين هنگام امام حسين (ع) دست بر محاسنميزد و ميفرمود: خشم خداوند بر يهود موقعي سخت شد كه فرزند براي خدا قرار دادند وغضب الهي بر نصارا هنگامي شدت يافت كه خداوند را سومين خداي خود خواندند و برطايفة مجوس آنگاه سخت خشمناك شد كه آفتاب و ماه را به جاي او پرستيدند و خداوندبر گروهي سخت غضبناك شده است كه همه براي كشتن فرزند دختر پيغمبرشان يكزبان شدهاند، به خدا قسم از خواستههاي آنان هيچ نخواهم پذيرفت تا آنگاه كه به خونخويش رنگين شوم و خداي تعالي را با اين حال ملاقات كنم.
2- راوي گويد امام حسين (ع) مردم را به جنگ تن به تن دعوت كرد، هركس را كهبه ميدانش ميآمد ميكشت و شعري بدين مضمون ميخواند:
كشته شدن به ز زندگاني ننگينننگ هم از آتش خداي نكوتر
حسين كه به آنان حمله ميكرد و مسلماً سي هزار نفر بودند همانند ملخهايپراكنده در آن بيابان پخش ميشدند، سپس حسين (ع) به جايگاه مخصوص خودبازميگشت و ميفرمود: لاحول و لاقوّة الاّ بالله.
آن حضرت فرياد زد: واي بر شما اي پيروان خاندان ابي سفيان، اگر ديني نداريد واز روز بازپسين شما را پروايي نيست پس لااقل در دنياي خود آزادمرد باشيد اگر به گمانخود عرب نژاديد به شئون نژادي خود بازگرديد.
خاتمه
با چنين سنگدليها كه از آن قوم آمداز هوا سنگ نباريد، زهي مستنكر!
اين چنين واقعه حادث و آن گاه هنوزچرخ گردان و فلك روشن و خورشيد انوار!
شيخ طوسي در مصباح از عبدالله بن سنان روايت كرده است كه گفت من در روزعاشورايي به خدمت امام جعفر صادق (ع) رفتم، ديدم رنگ مبارك حضرت متغير گرديدهو آثار حزن و اندوه از روي شريفش ظاهر است و مانند مرواريد آب از ديدههاي مبارك اوميريزد.
اينك پس از قرنها رسالت امير شهيدان و جاري شدن خون سرور آزادگان عالمدر رگهاي شجره طيبه اسلام جاري است و هنوز نداي ملكوتي «هل من ناصرينصرني» آن پاره تن رسولالله (ص) كه فرمود: «حسين مني و انا من حسين» طنين اندازِهمة گوشهاي باز و هوشيار آزادگان عالم است. اما استغاثه او يعني استنصار نه برايياوراني كه نجاتش دهند بلكه ياورهايي كه بيايند و كشته شوند و خود نجات يابند، زيراقيام او از حوزة عمل بشري قابل اقتدار است كه ( لقد كان لكم في رسول الله أسوةحسنةٌ ) است و ميخواهد مردمان فرشي را ياران عرشي گرداند پيامش را با خون كهثابتترين رنگ هاست مينويسد. به همين دليل هر سال محرم ميآيد ميبينيم امامحسين از نو طلوع ميكند، از نو زنده ميشود و ياراني را از فراز زمان و مكان به شهادتميطلبد تا روزي كه منتقم خون پاكش با پيراهن غرقه به خون جد بزرگوارش خبر ظهوررا دريابد، به كعبه درآيد و مردانه و پرصلابت خود را فرزند حسين معرفي نمايد و آنگاهسراسر عالم خاك را كه ارث صالحين است به مستضعفين زمين هديه كند و ولايت حقةالهي به صاحبان اصلياش بازگردد و جهان بشريت سراسر از عدل و داد گردد.
اما آن روز نخواهد آمد مگر اينكه منتظران مصلح خود نيز صالح باشند وتمهيدات ظهورش را با اصلاح خود و اجتماع بشري فراهم آورند، بلكه از وراثين حقيقيآن مدينة فاضلة مهدوي گردند كه: ( و نريد انمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين )
منابع:
1- قرآن مجيد.
2- نهج البلاغه.
3- مفاتيح الجنان.
4- احقاق الحق، ج 11.
5- ارشاد شيخ مفيد.
6- امالي شيخ صدوق.
7- بحر المعارف، ج 2، ملاصمد همداني.
8- بحار الانوار، ج 44 و 45.
9- تاريخ يعقوبي.
10- تفسير عياشي.
11- تفسير نمونه.
12- تفسير نور الثقلين.
13- جلاء العيون، ج 2.
14- حماسه حسيني، ج 1 و 2 و 3.
15- رساله حول الرويه.
16- زندگاني چهارده معصوم، حسين مظاهري.
17- زيارت ناحيه مقدسه.
18- سيره عملي اهل بيت، محمد كاظم ارفع.
19- شرح مراتب طهارت رساله وحدت از ديدگاه عارف حكيم صمدي آملي.
20- فصلنامه علمي و تخصصي انتظار، ج 2.
21- فضائل و سيره چهارده معصوم در آثار علامه حسنزاده آملي - عباس عزيزي.
22- قصص قرآن سيد هاشم رسول محلاتي.
23- اللهوف علي قتلي الطفوف، السيد الجليل ابن طاووس، ترجمه سيد احمد فهري.
24- مقتل مطهر.
25- منتهي الامال.