تحلیل مبنای تاریخی اربعین حسینی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیل مبنای تاریخی اربعین حسینی (ع) - نسخه متنی

محمد فاضل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



تحليل مبناى تاريخى اربعين حسينى



محمد فاضل



چكيده:


گرامى‏داشت اربعين سالار شهيدان حضرت حسين بن على (ع) در ميان شيعيان آن حضرت از اهميت و ارزش ويژه‏اى برخوردار است. از ديدگاه بسيارى از صاحب‏نظران و مورخان شيعه و اهل سنت، مبناى تاريخى چنين بزرگداشتى، ورود اهل بيت‏به كربلا در اولين اربعين حسينى (سال 61 هجرى) و دفن سرهاى مطهر شهيدان بويژه سر مقدس امام حسين (ع) در كنار پيكرهاى مطهر آنهاست.



جمعى اندك از مورخان و صاحب‏نظران نيز بر اين عقيده‏اند كه نظريه ياد شده از اعتبار تاريخى لازم برخوردار نيست، بلكه مبناى بزرگداشت اين روز ورود جابر و عطيه به كربلاست.



مقاله حاضر در يك بررسى و تحليل تاريخى، در مقام اثبات نظريه نخست است.



مراسم اربعين مشتمل بر چهار برنامه است كه هر يك از نظر تاييد و مقبوليت تاريخى و مذهبى در مراحل مختلفى قرار دارند. اين مراسم عبارتند از:



1- زيارت مخصوصه: در استحباب و سنت زيارت امام حسين (ع) در روز اربعين (بيستم صفر) - از دور يا نزديك - اختلاف نظر وجود ندارد، چنان كه در زيارت ايام متبركه نيمه شعبان و شبهاى قدر اختلافى مشاهده نمى‏شود.



2- ورود جابر و زيارت وى در بيستم صفر: اين مساله مورد شك و استبعاد مرحوم سيد بن طاووس قرار گرفته است.



3- دفن سرهاى مطهر و الحاق آنها به بدنهاى اطهر در روز اربعين: كه ميان علما، فقها و مورخان شيعه شهرت دارد.



4- ورود اهل بيت (ع) در روز اربعين به كربلا.



در باره اين مساله ديدگاههاى مختلف و متضادى اظهار شده و مورد تشكيك و استبعاد جدى قرار گرفته است. اين موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به كربلا; تاريخ ورود.



اما در مورد اصل ورود اهل بيت (ع) به كربلا بايد گفت كه گروه بسيارى از علماى برجسته و مشاهير متقدم و متاخر و مورخان شيعه و سنى آن را تاييد كرده‏اند كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد. در برابر، جمعى از متاخران و برخى از متقدمان اين جريان را بعيد بلكه ممتنع و محال عادى دانسته‏اند (1) و به تعبير بعضى نيز كذب محض و افسانه است. (2)



استدلال اين گروه در استبعاد و استحاله و تكذيب اين موضوع، دو امر است:



اول: سكوت و عدم تعرض مورخان و كتب تاريخ، با اين كه موضوع مهم و قابل ذكر و شايسته تعرض بود در نتيجه از نگاه اين گروه «عدم الدليل، دليل العدم‏» ; يعنى چگونه مى‏توان باور داشت اين جريان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها به وسيله سيد بن طاووس ابراز و اعلان شود.



دوم: مساله فاصله ميان شام و عراق يا دمشق و كوفه است البته اين در صورتى است كه مدت رفتن از كوفه تا شام را بيست روز و مدت اقامت اهل بيت (ع) در دمشق را يك ماه (چنان كه نقل شده) در نظر بگيريم، به علاوه مدتى كه ابن زياد براى كسب تكليف از يزيد نياز داشت. خصوصا اين كه گوينده جريان اربعين - سيد بن طاووس - در كتاب ديگر خود كه بعدا تاليف نمود، (3) اين نظريه را رد كرده آن را بسيار بعيد دانسته است و به تبعيت از استبعاد ايشان، مرحوم حاج ميرزا حسين نورى نيز آن را بعيد شمرد. (4)



علامه شعرانى و شهيد مطهرى نيز با تعبيرهاى مختلف همين نظريه را ابراز داشته‏اند.



از آنجا كه هدف اين نوشتار بررسى علل استبعاد اربعين در كلام سيد بن طاووس و اثبات جريان اربعين مى‏باشد، لازم است‏به ذكر نام عده‏اى كه جريان اربعين را تصريح يا تاييد نموده‏اند بپردازيم:



قائلان به اربعين دو دسته‏اند، دسته‏اى صراحتا اظهار نموده‏اند كه اهل بيت (ع) در روز اربعين به كربلا آمده‏اند و دسته ديگر بر اين باورند كه سر مطهر امام (ع) و ساير شهدا در كربلا دفن گرديده و يا سرهاى مطهر به وسيله امام سجاد (ع) به بدنهاى مطهر الحاق شد.



از آنجا كه دفن سر مطهر در كربلا قطعا به دست مبارك امام سجاد (ع) انجام شد و ورود ايشان به همراه سرهاى مطهر شهدا به كربلا نيز فقط در بيستم صفر بود و هيچ‏يك از مورخان شيعه و سنى قائل نشده‏اند كه سرهاى مطهر - مخصوصا سر مطهر امام حسين (ع) - به وسيله كسى غير از امام سجاد (ع) دفن شده و يا اين كه امام سجاد (ع) در غير بيستم صفر سال 61 براى دفن سرهاى مقدس به كربلا آمده باشد، از اين رو اعتراف و تصديق به دفن سر مطهر امام حسين (ع) در كربلا توسط امام سجاد (ع) در روز بيستم صفر خود گواه و شاهدى است صادق و عالى بر آمدن اهل بيت (ع) در روز اربعين به كربلا.



مبناى تاريخى اربعين در آثار بزرگان


الف) آثار مستقل


عده‏اى از محققان و بزرگان، كتاب مستقل در اثبات ورود اهل بيت (ع) به كربلا تاليف كرده‏اند. از جمله:



1- «فاجعة الاربعين‏» يا «حديث الاربعين‏» تاليف عالم بزرگوار شيخ حسن بلادى.



2- «تحقيق در باره اولين اربعين حضرت سيد الشهدا (ع)» تاليف علامه محقق سيد محمد على قاضى طباطبايى شهيد محراب مصلاى جمعه تبريز. اين كتاب افزون بر هشتصد صفحه است كه با مراجعه و بررسى بيش از پانصد و هفتاد كتاب به نگارش درآمده است. در تكميل نوشتار حاضر از اين كتاب نفيس استفاده بسيارى شده است. (جزاه الله خيرا) همچنين بسيارى از ادبا و علما موضوع اربعين و ورود اهل بيت‏به كربلا را در قالب اشعار عربى و فارسى بازگو و ضبط كرده‏اند.



ب) تصريحات و تاييدات


اما عده‏اى كه پيش از سيد بن طاووس در آثار يا مقاتل خود به مناسبت، تصريح و يا تاييدى بر اربعين داشته‏اند:



1- ابو مخنف - لوط بن يحيى - معاصر با امام حسين (ع) (5)



2- شيخ صدوق، (متوفاى سال 381ق.) :



«امام سجاد (ع) با اهل بيت (ع) و سرهاى مطهر شهيدان از دمشق خارج شد و سرهاى مقدس را در كربلا دفن كرد» . (6)



هر چند ايشان تصريح نكرده‏اند كه ورود اهل بيت (ع) در روز اربعين سال 61 ق. بوده است اما از آنجا كه هيچ كس زمان ديگرى را در تاريخ، براى ورود اهل بيت (ع) به كربلا به ثبت نرسانده است، در نتيجه ورود امام سجاد (ع) به همراه اهل بيت‏به كربلا، در روز اربعين سال 61 ق. بوده است.



3- اسفرائنى (متوفاى 406ق.) - از علماى بزرگ مذهب شافعى - در مقتل خود تصريح مى‏كند كه اهل بيت (ع)، بيستم صفر وارد كربلا شده و با جابر ملاقات كردند. او مى‏گويد: «و لما وصلوا الى بعض الطريق‏» (و چون به راهى رسيدند) نمى‏گويد: «و لما وصلوا الى طريق كربلا او العراق‏» (و چون به راه كربلا يا عراق رسيدند) تا اشكال شود راه كربلا از بين راه مدينه نيست، بلكه از خود شام است.



4- علم الهدى سيد مرتضى (متوفاى 436ق.) مى‏نويسد:



«ان راس الحسين (ع) اعيد الى بدنه فى كربلا» (7)



يعنى: همانا سر مطهر امام حسين (ع) در كربلا به پيكر مقدس آن حضرت، عودت داده شد.



5- ابو ريحان بيرونى، محقق و رياضيدان شهير (متوفاى 440ق.) در كتاب نفيس خود «الآثار الباقية‏» چنين مى‏گويد:



«و فى العشرين رد راس الحسين (ع) الى جثته حتى دفن مع جثته و فيه زيارة الاربعين و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام‏» (8)



يعنى: سر مقدس امام حسين (ع) در بيستم صفر به جسد مطهر امام برگردانده و با پيكرش دفن گرديد. زيارت اربعين در خصوص اين روز است. اهل بيت (ع) نيز بعد از مراجعت از شام اين روز را حرمت نهادند.



پس ايشان تصريح مى‏كند كه ورود اهل بيت (ع) به كربلا پس از بازگشت از سفر شام بود نه قبل از رفتن به شام كه مرحوم شعرانى ترجيح مى‏دهد.



6- شيخ طوسى (متوفاى 460ق.) علت‏سنت‏شدن زيارت امام حسين (ع) در اربعين را تنها انجام مراسم تدفين سرهاى مطهر امام (ع) و ساير شهدا در كربلا مى‏داند. (9)



البته سيد بن طاووس، مى‏گويد شيخ طوسى معتقد است امام سجاد (ع) با اهل بيت (ع) در روز اربعين (بيستم صفر) وارد مدينه شدند (نه كربلا) و سيد بن طاووس اين نظر را بعيد مى‏شمرد از اين جهت كه چگونه ممكن است در مدت 40 روز به مدينه برسند؟ (10)



7- شيخ فتال نيشابورى (متوفاى 508ق.) مى‏گويد:



«خرج على بن الحسين (ع) بالنسوة و رد راس الحسين (ع) الى كربلا» (11)



يعنى: امام سجاد (ع) به همراه اهل بيت (ع)، سر امام حسين (ع) را به كربلا بازگرداند.



8- عماد الدين طبرى آملى (متوفاى اوايل قرن ششم) . (12)



9- شيخ شهيد طبرسى در سال 508ق. (13)



10- ابن شهر آشوب (متوفاى سال 588ق.) در مناقب اعاده سر مطهر به بدن را ذكر كرده است. (14)



11- علامه شهير و مورخ كبير، سبط ابن الجوزى از علماى بزرگ اهل سنت (متوفاى سال 654ق.) چنين مى‏گويد:



«الاشهر انه رد الى كربلا فدفن مع الجسد» . (15)



يعنى: بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسين (ع) به كربلا بازگردانده و با پيكرش دفن گرديد.



12- سيد بن طاووس - على بن موسى بن جعفر - (متوفاى 668ق.)، در كتاب لهوف، رجوع اهل بيت (ع) به كربلا و همچنين دفن سر مطهر در كربلا را نقل كرده، و در كتاب اقبال، (16) لحوق سر مطهر به بدن در روز بيستم صفر را پذيرفته، گر چه در باره آورنده سر مطهر و كيفيت دفن آن سكوت كرده است.



13- شيخ فقيه ابن نما حلى - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفاى اواخر قرن هفتم) نسبت‏به ورود اهل بيت (ع) به كربلا و ملاقاتشان با جابر تصريح نموده است. (17)



شايان توجه است كه شيخ اجازه (18) ما مرحوم آيت الله حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب «الذريعه‏» (19) تاريخ وفات ابن نما مؤلف كتاب «مثير الاحزان‏» را سال 645 ثبت نمودند، در صورتى كه اين سال، سال تاريخ فوت پدر ايشان فقيه نامى محمد بن جعفر بن نما استاد سيد بن طاووس و محقق حلى است.



14- مورخ معروف «خواند مير» (متوفاى 942ق.)، اربعين را اصح روايات در دفن سر مطهر دانسته، و مى‏گويد:



«امام چهارم با خواهران و... در بيستم شهر صفر، سر امام حسين (ع) و ساير شهيدان كربلا (رضى الله عنهم) را به بدنهاى ايشان منضم ساخت‏» . (20)



15- الشبراوى، عبد الله بن محمد، شيخ جامع ازهر قاهره، صاحب كتاب «الاتحاف بحب الاشراف‏» (متوفاى 1172ق.) نقل مى‏كند:



«بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . (21)



16- زكريا بن محمد قزوينى (متوفاى 1305ق.) در كتاب عجائب المخلوقات چنين مى‏گويد:



«اليوم الاول منه عيد بنى اميه ادخلت فيه راس الحسين (رضى الله عنه) بدمشق و العشرون منه رد راس الحسين الى جثته.» يعنى: اولين روز ماه صفر، عيد بنى اميه بود، سر مقدس امام حسين (ع) در اين روز وارد دمشق شد و در روز بيستم همين ماه، سر مبارك امام، به بدن مطهرش بازگردانده شد.



17- علامه جليل القدر سيد محسن امين عاملى در «لواعج الاشجان‏» به نقل از بشارة المصطفى، و در «اعيان الشيعه‏» مى‏گويد:



«ورود اهل بيت‏به كربلا مشهور است‏» . (22)



18- عالم شريف سيد عبد الرزاق مقرم در «مقتل الحسين (ع)» چنين مى‏گويد:



«اهل بيت (ع) در كربلا با جابر ملاقات كردند» . (23)



و نيز مى‏گويد:



«امام سجاد (ع) سر مطهر پدر و ساير شهدا را در كربلا ملحق به بدنها كرد» . (24)



19- ابن حجر مكى، احمد بن محمد، (متوفاى سال 937ق.) صاحب كتاب «الصواعق المحرقه‏» و شرح قصيده همزيه بوصيرى مى‏گويد:



«بعد از چهل روز سر به بدن ملحق شد» . (25)



20- سيد جليل زبدة الفقهاء فاضل قزوينى، رضى بن نبى، (متوفاى سال 1118ق.) در كتاب نفيس «تظلم الزهرا» عين عبارت سيد بن طاووس در كتاب اقبال را نقل مى‏كند و به طور جدى و صريح گفته سيد را پاسخ مى‏دهد:



«اقول: غاية ما قال (ره) - بعد تسليمه - محض استبعاد و لا ينبغى بمحضه انكار الروايات فانا سمعنا من الموثقين قرب كوفه من دمشق بما قد تيسر للبريد ان يسير بثلاثة ايام و لا سيما للولاة و الحكام بالجور و سيما مثل هذا الخبر المشوم الذى هو عيد للشاميين و مدة مقامهم فى دمشق - على ما فى المنتخب - لا يعلم كونها زائدة على ثمانية ايام تقريبا و لم نظفر على رواية دلت على مقامهم فيها مدة شهر. والله يعلم. و ايضا قد يذهب الحمام بالمكاتب باسرع من ذلك.» يعنى: به عقيده من، سيد - بعد از پذيرش جريان اربعين - بعدها صرفا آن را بعيد دانسته است و سزاوار نيست‏با استبعاد صرف او روايات تاريخى را انكار نمود; زيرا ما از برخى از اشخاص مورد اطمينان شنيده‏ايم كه كوفه به دمشق نزديك بوده به گونه‏اى كه يك پيك مى‏توانست‏سه روزه بخصوص براى كسب تكليف واليان و حكام جور بويژه مثل خبر شوم كربلا را كه براى اهل شام عيد به‏شمارمى‏رفت‏به آنها برساند. اما مدت اقامت اهل بيت (ع) در شام - بنا بر آنچه در المنتخب آمده - تقريبا بيش از هشت روز نبوده است و ما به نقل ديگرى كه بر اقامت آنان در شام به اندازه يك ماه دلالت كند دست نيافتيم - خدا عالم است - به اضافه چه بسا گاه كبوتر نامه‏بر زودتر از پيك زمينى پيغام برساند.



همچنين عده ديگرى از مشاهير علماى شيعه و سنى قائل به اربعين هستند كه براى اطلاع بيشتر مى‏توان به مقتل مقرم و تحقيق اربعين مراجعه نمود.



علل استبعاد از زبان سيد بن طاووس


قبل از نقل جريان اربعين، بررسى ادله‏اى كه سيد بن طاووس براى بعيد شمردن جريان ذكر مى‏كند، لازم است.



دلايل استبعاد از نظر او عبارتند از:


1- استجازه;


2- اقامت‏يك ماهه;


3- بعد مسافت;


كه به بررسى هر يك مى‏پردازيم:



1- استجازه


سيد بن طاووس معتقد است مدت زمانى كه براى رفتن قاصد ابن زياد به شام، براى كسب تكليف در باره اعلام پايان يافتن جنگ و انجام ماموريت محوله و كسب تكليف از يزيد در باره سرهاى مطهر و اسيران، صرف شد با ورود اهل بيت در روز بيستم صفر به كربلا سازگار نيست.



در رد اين دليل سيد بن طاووس بايد بگوييم اولا: جريان استجازه، مبهم و معماگونه است، زيرا نه معلوم شد و نه كسى گفته ست‏حامل و ناقل اجازه چه كسى بود؟ چه وقت رفت و كدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر اين چرا قاصد، سر مطهر امام (ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود براى يزيد نبرد؟ چون خود سيد مى‏گويد سر امام (ع) همراه با اهل بيت (ع) از كوفه خارج شد.



محدث خيابانى مى‏گويد:



«تا به حال با وجود فحص شديد و تفتيش اكيد در هيچ تاريخ و تاليفى از خاصه و عامه ايصال اين مكتوب و جواب را به شام و كوفه نديده‏ام كه به چه نحو و كدام وسيله بوده و حال آن كه از تذكرة الخواص و قمقام مستفاد مى‏شود كه روز پانزدهم رؤوس و اسرا را از كوفه به شام حركت دادند» . (26)



ابن اثير در الكامل و طبرى در تاريخ خود داستانى راجع به ايام اسارت اهل بيت (ع) در كوفه نقل مى‏كند كه گوياى استجازه است ولى مبهم و سربسته، آن هم به صورت حكايت قول (قيل) . (27)



ثانيا: داستان استجازه با گفته شيخ مفيد كه مفادش حركت اهل بيت (ع) در روز سيزدهم يا چهاردهم است (28) و به وضوح دلالت‏بر عدم استجازه مى‏نمايد، تعارض دارد و در اين فرض، گفتار شيخ مفيد از چند جهت‏بر ديدگاه سيد بن طاووس مقدم است: 1- تقدم زمانى دو قرن و نيم. 2- دقت نظر و ضبط و...



علاوه بر مطالب گذشته، زمينه سؤال جديدى وجود دارد و آن اين كه مگر عمر سعد براى فرستادن سرها و اهل بيت (ع) از كربلا به كوفه از ابن زياد اجازه خواست كه ابن زياد از يزيد اجازه بخواهد؟



نكته ديگرى كه در تعيين اربعين نقش دارد، جريان خروج و ورود اهل بيت (ع) از كوفه به شام است‏بدين جهت‏بررسى آن ضرورى به نظر مى‏رسد.



شيخ مفيد در مورد خروج اهل بيت (ع) از كوفه چنين شرح مى‏دهد:



«روز دوازدهم يا سيزدهم ابن زياد سر مطهر امام (ع) را به وسيله زحر بن قيس براى يزيد به شام فرستاد. پس از آن در روز چهاردهم يا پانزدهم اهل بيت (ع) را روانه شام كرد و كاروان اهل بيت (ع) به كسانى كه سرها را مى‏بردند، رسيدند» . (29)



شهيد قاضى طباطبايى مى‏گويد:



«در كتب تاريخ، كاروان اهل بيت (ع) روز پانزدهم محرم از كوفه به سمت‏شام خارج شدند» . (30)



تقويم و سالنامه پژوهشى آستان قدس رضوى (سالهاى 70 و 71) روز نوزدهم محرم را روز حركت و خروج اهل بيت (ع) از كوفه به شام مى‏داند.



ورود سرهاى مطهر به شام، در روز اول صفر معروف و مشهور است و تاريخ ديگرى نقل نشده است. و بسيارى عيد دانستن اول صفر سال 61 توسط بنى اميه را نقل كرده‏اند. از طرف ديگر، همراهى سرهاى پاك و اهل بيت (ع) هنگام ورود به شام، گويا مورد اتفاق نظر همگان است. سيد بن طاووس، شيخ مفيد و ديگران معتقدند اهل بيت (ع) و سرهاى مطهر با هم به سمت‏شام حركت كرده و با هم وارد شام شدند. هر چند سيد، تاريخ خروج اهل بيت (ع) از كوفه و ورود آنها به شام را معين نمى‏كند، اما همين مقدار كه قبول دارد اهل بيت (ع) و سرهاى شهدا با هم از كوفه خارج و با هم وارد شام شدند، براى پذيرفتن ورود اهل بيت (ع) در روز اول صفر به شام، كافى است. همچنين ايشان گفته مورخان معتبر و معروف را در رابطه با خروج و ورود از كوفه به شام، رد نكرده است.



بنابراين، پذيرش ورود اهل بيت (ع) به شام در روز اول صفر، الزامى است، و در نتيجه يا استجازه انجام نشد - چنان كه احتمال قوى همين است - يا در ده روز اول، انجام شد; يعنى دهه اول به رفت و برگشت قاصد و كسب اجازه، صرف شد، دهه دوم صرف حركت اهل بيت (ع) به شام; و روز اول صفر - طبق نظر معروف - وارد شام شدند و به همين مناسبت آن روز، عيد رسمى امويان و دشمنان اهل بيت (ع) شد.



2- اقامت‏يك ماهه اهل بيت (ع)


سيد بن طاووس با استناد به روايتى كه بر اقامت‏يك ماهه اهل بيت (ع) در شام دلالت دارد آن را با جريان اربعين سازگار نمى‏داند.



اين موضوع نه تنها از نظر تاريخى قابل تاييد نيست‏بلكه از استدلال استجازه هم ضعيفتر است; چون در استجازه، نقل ابن اثير و طبرى - هر چند به طور مبهم - وجود داشت. سيد نيز در كتابهاى ديگر خود به آن اشاره‏اى نمى‏كند و فقط در كتاب اقبال به عنوان استبعاد مى‏گويد:



«اربعين با روايت اقامت‏يك ماه در دمشق سازگار و هماهنگ نيست‏» . (31)



علاوه بر اين، تتبع نقلهاى تاريخى، شاهد خوبى بر عدم اقامت‏يك ماهه اهل بيت (ع) در شام است، و از قراين متعدد و عبارات مختلف استفاده مى‏شود كه از هشت‏يا ده روز بيشتر نبوده است.



كلمات محدث قمى و ديگران گوياى اين است كه چون مردم شام از حقيقت امر مطلع شدند و فهميدند كه كشته شدگان، فرزندان پيغمبر (ص) و اسرا، خاندان نبوت مى‏باشند، شرايط و اوضاع كاملا بر عليه يزيد برگشت; به همين سبب وجود اهل بيت (ع) در شام، مايه نفرت بيشتر شاميان از بنى اميه و تزلزل سلطنت اين دودمان مى‏شد. بنابراين يزيد با تظاهر به احترام اين بزرگواران، سعى در برگرداندن آنها به مدينه نمود.



ابن اثير مى‏گويد يزيد گفت:



لعن الله ابن مرجانة... فانه بغضنى - بقتل الحسين - الى المسلمين و زرع فى قلوبهم العداوة فابغضنى البر و الفاجر بما استعظموه من قتلى الحسين. مالى و لابن مرجانة؟ لعنه الله و غضب عليه‏» . (32)



يعنى: خدا پسر مرجانه را لعنت كند كه با قتل حسين، مرا مبغوض مسلمانان ساخت و بذر دشمنى با ما را در دلهايشان كاشت در نتيجه نيكوكار و بدكار را به دليل قتل حسين، با من دشمن ساخت. مرا با پسر مرجانه چه كار؟ خداوند او را لعنت كند و بر او خشم نمايد.



شيخ مفيد نيز مى‏گويد:



«و لما وضعت الرؤوس بين يدى يزيد و فيها راس الحسين عليه السلام قال يزيد... ثم امر بالنسوة ان ينزلن... فافرد لهم دارا يتصل بدار يزيد فاقاموا اياما ثم ندب النعمان بن بشير و قال:


تجهز لتخرج بهؤلاء النسوة الى المدينة‏» . (33)



يعنى: آنگاه كه سرهاى شهدا در برابر يزيد قرار داده شد و سر مقدس امام حسين (ع) در ميان آنان بود گفت: ... سپس دستور داد كه اهل بيت (ع) فرود آيند... اهل بيت (ع) در كنار منزلگاه يزيد، چند روزى اقامت داشتند تا اين كه - روزى - يزيد نعمان بن بشير را خواست و به او گفت: آماده باش تا با اهل بيت (ع) به مدينه برويد.



اين كلمات بوضوح بر عدم اقامت‏يك ماهه در شام دلالت مى‏كند.



همچنين طبرى مى‏گويد:



«ثم ادخلهم على عياله فجهزهم و حملهم الى المدينة‏» . (34)



يعنى: سپس آمد و آنان را آماده نموده و به سوى مدينه حركت دادند.



و در جاى ديگر مى‏گويد:



«و لما حبس يزيد دعا بعلى بن الحسين و صبيان الحسين و نسائه فادخلوا عليه و الناس ينظرون... ثم قال يزيد: يا نعمان بن بشير جهزهم بما يصلحهم و ابعث معهم اجلا من اهل الشام فيسير بهم الى المدينه ثم امر بالنسوة ان ينزلن فى دار... فدخلن دار يزيد... فاقاموا عليه المناحة ثلاثا..» . (35)



ظاهر اين عبارت اين است كه در همان روز اول ورود اهل بيت‏به شام و مجلس يزيد، او دستور داد تا مقدمات رفتن به مدينه را فراهم آورند. «ثم امر بالنسوة ان ينزلن‏» از واژه «ثم‏» استفاده مى‏شود كه پس از امر به فراهم نمودن مقدمات رفتن به مدينه، دستور داد «نزول‏» كنند; يعنى بار سفر بازكنند. چون نزول وارد و داخل شدن نيست، بلكه فرود آمدن و پياده شدن از وسايل نقليه است. پس پيش از بارانداختن مسافران كربلا در شام، فرمان بازگشت آنان صادر شد.



ابن كثير نيز مى‏گويد:



«اهل تحقيق گفته‏اند: بيشتر از يك هفته يا هشت روز، اقامت اهل بيت (ع) در شام نبود» . (36)



در مقتل ابى مخنف نيز عباراتى با همين مضامين وجود دارد.



نتيجه بحث اين كه اقامت‏يك ماهه در دمشق، از نظر اسناد و مدارك تاريخى قابل قبول و مورد تاييد نيست.



3- بعد مسافت (فاصله طولانى بين كوفه و شام)



سيد بن طاووس مى‏گويد: فاصله بين كوفه و شام حدود ده روز راه است كه با برگشت آن 20 روز مى‏شود. از اين رو اين فاصله طولانى به علاوه اقامت‏يك‏ماهه اهل بيت (ع) در شام، با ورود اهل بيت (ع) در بيستم صفر به كربلا منافات دارد.



در جواب اين سخن سيد بن طاووس، لازم است‏به ادله‏اى اشاره شود كه بر امكان پيمودن اين مسافت در مدتى كمتر از آنچه سيد معتقد است دلالت دارند:



1- سيد بن طاووس خود اعتراف دارد كه مسافت‏بين كوفه و شام براى پيمودن عادى 10 روز است; زيرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت‏بين اين دو شهر، بيست روز يا بيشتر است. از اين رو مى‏توان باور داشت كه پيك و قاصد سريع السير دولتى كه حامل پيام مهم امنيتى و نظامى نيز باشد، راه را پنج روزه طى مى‏كند.



2- بعضى از طوايف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخى از قبايل هفت روزه مى‏پيمايند. (37)



3- از شخصى به نام ابو خالد نقل مى‏كنند كه روز جمعه كنار شط فرات با ميثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاويه در شام مرد، و من روز جمعه آينده با قاصدى كه از شام آمده بود ملاقات كردم و خبر از شام گرفتم، گفت معاويه از دنيا رفت و مردم با پسرش يزيد بيعت كردند. گفتم كدام روز معاويه مرد؟ گفت: روز جمعه گذشته. (38)



با توجه به اين كه يزيد هنگام مرگ معاويه در شام نبود و فرصتى هر چند كوتاه براى آمدن يزيد به شام و بيعت مردم با او لازم بود، اگر اين قاصد پس از بيعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حد اكثر مدت شش روز بين راه بود.



4- اشخاص موثق مى‏گويند مسافت كوفه تا شام را طى سه روز به راحتى مى‏توان پيمود. (39)



5- در تابلوى بين شهرى وزارت راه سوريه نوشته شده: دمشق - بغداد 500 كيلومتر.



از بغداد تا كوفه نيز حدود 150 كيلومتر و از بغداد تا كربلا حدود 70 كيلومتر مى‏باشد.



محدث قمى مى‏گويد:



«روز هشتم، يزيد اهل بيت را روانه كرد» . (40)



با توجه به ورود اهل بيت (ع) در روز اول صفر و فاصله ده روزه كوفه به شام (چنان كه سيد اعتراف دارد) رسيدن اهل بيت (ع) به كربلا را در بيستم صفر به آسانى مى‏توان تصديق و باور كرد. چون حدود دوازده روز مى‏شود.



6- امام حسين (ع)، فاصله 470 كيلومترى مدينه و مكه را پنج روزه پيمودند (تقريبا روزانه 90 كيلومتر) در نتيجه مسافت‏شام تا كربلا را كه حدود 570 كيلومتر است، طى هفت روز به راحتى مى‏توان پيمود. و مسافت‏شام تا كوفه را به طور عادى هشت روزه مى‏توان طى كرد.



7- سرعت‏شتر در بيابان به دوازده كيلومتر و در شتر تندرو (جماز) حتى به 24 كيلومتر در ساعت مى‏رسد. (41)



لازم به ذكر است كه علامه جليل متتبع توانا شهيد قاضى طباطبايى در كتاب نفيس «تحقيق اربعين‏» از تاريخ طبرى نقل مى‏كند كه «ابا بكرة‏» به دستور «بسر بن ارطاة‏» از كوفه به شام هفت روزه رفت و برگشت.



اما به اعتقاد «طبرى‏» مطلب به اين شكل درست نيست، بلكه او از بصره به كوفه هفت روزه رفت و برگشت. (42)



مقرم نيز مى‏گويد: «ابا بكره به شام رفت‏» . (43)



كبوتر نامه‏بر


يكى از پاسخها و توجيهاتى كه براى رفع شبهه بعد مسافت و تصديق ورود اهل بيت (ع) در بيستم صفر به كربلا، مطرح مى‏شود و در عبارات مرحوم شهيد قاضى طباطبايى تكرار و مورد استفاده قرار گرفته، جريان استفاده از كبوتر نامه‏بر براى استجازه از يزيد است.



گويا نخستين كسى كه اين احتمال را مطرح كرد، مرحوم فاضل قزوينى باشد. البته او نمى‏گويد ابن زياد حتما يا احتمالا از كبوتر استفاده كرد; فقط گفته است: «قد يذهب الحمام بالمكاتب باسرع من ذلك‏» . (44)



يعنى كبوتران نامه‏ها را در كمتر از اين مدت مى‏رسانند.



قابل توجه است كه استفاده ابن زياد از كبوتر نامه‏بر تنها در حد يك فرضيه است و احتمال استفاده ابن زياد از كبوتر نامه‏بر براى كسب اجازه از يزيد گر چه احتمالى قابل قبول و تصديق مى‏باشد، اما هيچ شاهد و سند تاريخى در مورد استفاده ابن زياد، يزيد يا پيشينيان آنان از كبوتر براى نامه‏رسانى وجود ندارد. حتى مطرح كنندگان اين پاسخ نيز هيچ موردى را نقل نكرده‏اند.



بنابراين موضوع مهم تاريخى اربعين را با تكيه بر حدس و گمان به اين كه از كبوتر استفاده شده باشد، نمى‏توان به اثبات رساند. اساسا در امور تاريخى معيار، نقل معتبر مورخان است و حدس و گمان و احتمال، مطلقا هيچ ارزش علمى ندارد.



چگونه مى‏توان با استناد به چيزى كه در تاريخ اسلام - تا آن روز - هيچ سابقه‏اى نداشت نظريه پردازى كرده و حل مشكل نمود. نه خليفه‏اى از آن استفاده كرد و نه يك والى و اميرى آن را به‏كارگرفت!



شهرت دفن سرهاى مطهر


با توجه به اين كه دفن سر مطهر امام (ع) در كربلا به معناى آمدن اهل بيت (ع) به كربلا است، اعتراف به اين موضوع، خود دليلى مستقل بر اين مدعا مى‏باشد; از اين رو نام كسانى كه اين مطلب را بين علماى شيعه مشهور و معروف مى‏دانند، يادآور مى‏شويم:



1- مورخ كبير سبط بن الجوزى (متوفاى 654ق.) مى‏گويد:



«الاشهر انه رد الى كربلا فدفن مع الجسد» . (45)



يعنى: بنا بر نظر مشهورتر، سر امام حسين (ع) به كربلا بازگردانده و با پيكرش دفن گرديد.



2- فقيه سعيد ابن نما حلى (متوفاى سالهاى آخر قرن هفتم) چنين مى‏گويد: «انه المعول عند الاماميه‏» . (46)



(شيعه به اين نظريه اعتماد دارد.)


3- سيد ورع و جليل سيد بن طاووس (متوفاى 668ق.) مى‏گويد:



«فاما راس الحسين (ع) فروى انه اعيد فدفن بكربلا مع جسده الشريف، و كان عمل الطائفه على هذا» . (47)



يعنى: روايت‏شده است كه سر امام حسين (ع) به كربلا بازگردانده و در كنار جسد شريف امام به خاك سپرده شد، و دانشمندان شيعه نيز بر همين عقيده‏اند.



4- علامه مجلسى (متوفاى 1111ق.)، مى‏گويد:



«و المشهور بين علمائنا الاماميه انه دفن راسه مع جسده الشريف رده على بن الحسين (ع)» . (48)



يعنى: بين علماى شيعه شهرت دارد كه امام سجاد (ع) سر امام حسين را بازگرداند و در كنار پيكر امام (ع) دفن نمود.



5- سيد عالم جليل حاج سيد اسد الله حسينى تنكابنى مى‏گويد:



«خبر حمل امام سجاد (ع) اشهر و اظهر و اصح در نظر است و مؤيد به عقل و نقل است‏» . (49)



6- محدث قمى چنين مى‏گويد:



«و الذى اشتهر بين علمائنا الاماميه انه دفن مع جسده الشريف رده على بن الحسين عليهما السلام‏» . (50)



7- المناوى مى‏گويد:



«نقل ان الامامية متفقة على انه اعيد الى كربلا» . (51)



يعنى: نقل است كه همه علماى شيعه بر اين باورند كه سر مطهر امام حسين (ع) به كربلا بازگردانده شد.



8- علامه كبير مجلسى مى‏فرمايد:



«و بدان كه مشهور آن است كه سبب تاكيد زيارت آن حضرت در اين روز آن است كه حضرت امام زين العابدين (ع) با ساير اهل بيت در اين روز بعد از مراجعت از شام به كربلاى معلى وارد شدند و سرهاى مقدس شهدا را به بدنهاى ايشان ملحق كردند» . (52)



مراسم دفن سر مطهر


يكى ديگر از موضوعاتى كه به عنوان دليل معتبر و سند قانع كننده، در رابطه با ورود اهل بيت (ع) به كربلا مى‏تواند مورد استفاده قرار گيرد، جريان دفن سر مقدس امام (ع) در كربلا و ملحق شدن آن به پيكر مطهر است.



طبق اسناد و مدارك ياد شده بازگشت‏سرهاى مطهر شهيدان به كربلا و پيوستن به پيكرهاى پاك آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شيعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بين آنها قطعى و مسلم است. اهل سنت نيز از اين شهرت بين شيعيان آگاهى دارند و به گفته برخى مؤيد به عقل و نقل است. و دفن سر مطهر امام حسين (ع) در غير كربلا مورد تاييد بزرگان نيست.



يادآورى 1:


علامه بزرگوار مجلسى، آمدن اهل بيت (ع) به كربلا و مراسم تدفين در كربلا را بعيد مى‏داند و مى‏گويد: بنابراين، سر و فلسفه انتخاب و تعيين روز بيستم صفر - نه قبل و نه بعد - براى سنت‏شدن مراسم سر خاك امام حسين (ع) رفتن و زيارت كردن آن امام چيست؟ نمى‏دانيم! و موظف نيستيم بدانيم. (53)



از اين بيان دو نكته قابل استفاده است: يكى اين كه اگر آمدن اهل بيت (ع) و برگزارى مراسم تدفين، ثابت و مسلم مى‏بود، فلسفه زيارت مبهم نبود. ديگر اين كه سنت‏برگزارى مراسم اربعين، و تجديد خاطره متوفى پس از گذشت چهل روز از درگذشت وى امرى رايج و متعارف نبود و گر نه ابهام نمى‏داشت و نيازى به تفسير و توجيه نمى‏بود.



يادآورى 2:


سيد جليل ابن طاووس كه در كتاب لهوف، جريان آمدن اهل بيت (ع) در بيستم صفر به كربلا را به عنوان يك حقيقت تاريخى نقل مى‏كند، در كتاب اقبال با ديده شك و ترديد و استبعاد به اين موضوع مى‏نگرد ولى از آنجا كه دفن سرهاى مطهر در كربلا و ملحق شدن آنها به بدنهاى طاهر در بيستم صفر به نظرش ثابت و قطعى است، متوسل به نوعى استدلال ظريف و قابل توجه و دقت مى‏شود و مى‏گويد:



«آيات قرآن دلالت قطعى بر لحوق سرها به بدن دارد مثل «و لا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء» (54) خدا مى‏فرمايد: شهيدان زنده‏اند با اين كه حيات و زندگى بدون سر ممكن نيست. پس بايد سر به بدن ملحق شده باشد تا زندگى و حيات شهيدان كربلا قابل تصور باشد، گر چه ندانيم به چه وسيله به كربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد، و شايد تحقيق و اظهار نظر در اين مورد نوعى عدم رعايت ادب و احترام به آن بزرگان باشد» . (55)



اما كسانى كه منكر ورود اهل بيت (ع) به كربلا در اولين اربعين بعد از عاشورا هستند و يا با شك و ترديد به اين جريان مى‏نگرند، در برابر يك پرسش جدى و اساسى قرار دارند، كه پاسخ صحيح آن جز با التزام به ورود اهل بيت (ع) امكان‏پذير نيست; اولين كسى كه به اين پرسش پاسخ صحيح داده، شيخ طوسى است.



با ذكر مقدمه‏اى به طرح اين پرسش مى‏پردازيم:



به طور مسلم و قطعى تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعين يعنى بزرگداشت‏شهيدان يا مردگان، عرفا يا شرعا، رسم نبود. قبل از اسلام بين طوايف عرب و ملت‏يهود مراسم اربعين از قبيل سر خاك رفتن، اطعام نمودن يا برپايى برنامه‏هاى سوگوارى و عزادارى رسم نبود (البته سيد مقرم نظر ديگرى دارند كه به نقد آن نيز خواهيم پرداخت.) . در اسلام نيز براى مرگ بزرگانى همچون ابو طالب و خديجه و شهادت بزرگوارانى چون حمزه سيد الشهدا، جعفر طيار و ديگران، عملا هيچ گونه اثرى از اربعين ديده نشده و از كسى هم نقل نشده است.



اينك پرسش قابل طرح اين است كه در روز بيستم صفر - غير از اربعين بودن - (56) چه اتفاق تازه‏اى رخ داد كه زيارت امام حسين (ع) با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت‏شد، تا آنجا كه يكى از پنج نشانه تشيع خاص و ولاء و ايمان خالص قرار گرفت؟ چنان كه در حديث معروف از امام حسن عسكرى (ع) روايت‏شده است. (57)



به عبارت ديگر پرسشى در اينجا مطرح است كه دقت و تامل شايانى را مى‏طلبد و آن اينكه در روز بيستم صفر دو برنامه مذهبى ويژه‏اى برگزار مى‏شود:



1- زيارت عارفانه امام حسين (ع) .


2- مراسم سوگوارى و عزادارى امام حسين (ع) .



با توجه به اينكه، زيارتهاى مخصوص امام (ع) فقط در ايام و ليالى خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شبهاى جمعه و غره رجب (كه در ايام شرك و كفر نيز حرمت ويژه‏اى داشت.) و نيمه شعبان، ليالى قدر، عيدين و عرفه. بنابراين هرگز سراغ نداريم شب و روزى را كه هيچ ويژگى خاصى نداشته باشد ولى تشرف به كربلا و زيارت و تجليل آن بزرگوار در آن ايام يا ليالى مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدين جهت‏برگزارى آيين سوگوارى در سالروزى كه هيچ خاطره و حادثه مصيبت‏بارى در آن اتفاق نيفتاده باشد تعجب آور خواهد بود. به ضميمه اين نكته كه روز بيستم صفر هيچ ويژگى خاصى مانند جمعه و عرفه و... ندارد. از اين رو پرسش اساسى اين است كه چرا دو برنامه ياد شده، در روز بيستم صفر مورد توصيه قرار گرفته است؟



البته فراوانى ايام زيارات مخصوصه امام حسين (ع) بيانگر اين نكته است كه پيشوايان مذهبى اسلام از هر فرصت مناسبى، براى زنده نگه داشتن خاطره حساس و حيات بخش جريان عاشورا، استفاده مى‏كردند، بدين سبب در هر روز و شب ويژه و ممتازى كه توجه به خدا و عبادت حضرت حق، شايسته بود، شيعيان و پيروان مخلص خود را به سوى حسين (ع) و كربلايش بسيج مى‏كردند و با انواع تشويق و توجه سعى مى‏كردند ياد آن امام مظلوم (ع) در دلها تازه بماند و نامش بر زبانها رايج‏باشد و زمين كربلا و حرم شريفش از حضور زنان و مردان مؤمن و عارف و با وفا، مملو و آكنده شود. و از اين طريق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان - هر چند زير پوشش عنوان مقدس خليفه مسلمين پنهان شده باشند - كه مهمترين هدف و انگيزه قيام و مقاومت‏خونين و خدايى آن حضرت بود، براى هميشه و همه جا در طول تاريخ و عرض جغرافيا زنده و شاداب، حركت آفرين، پايدار و جاودانه بماند. استحباب مؤكد زيارت آن بزرگوار در شبهاى جمعه و قدر و عيد فطر و قربان و نيمه شعبان و... حضورا و غيابا، از دور و نزديك، گواه و شاهدى بر اين مدعا است.



در عين حال با اين همه آثار پر بركت زيارات ذكر شده، هيچ مناسبتى - هر چند كوچك و مختصر - وجود ندارد كه زيارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعين سنت‏شود. پس علت و فلسفه استحباب زيارت روز اربعين چه چيزى مى‏تواند باشد؟ آيا صرف حضور و آمدن جابر بن عبد الله انصارى در آن روز مى‏تواند علت تاسيس چنين سنتى گردد؟



حاشا; هرگز چنين نيست. چرا كه اولا: گر چه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شيعه مخلص بود، لكن در بعد سياسى و يا نظامى آن روز هيچ نقش و جايگاه مهمى نداشت; آيا زيارت چنين شخصى ممكن است‏به عنوان يك سنت‏برجسته و هنر آموزنده در تاريخ ثبت‏شود و به نام يك عمل قهرمانانه و آموزنده سرمشق براى مبارزان و مجاهدان و ايثارگران و از جان گذشتگان آينده روشن جهان سرخ و خونين تشيع باشد؟



ثانيا: آيا عمل سالگرد اولين زيارت، سابقه و نمونه‏اى به عنوان الگو و شاهد دارد؟ طبعا هر شهيد و متوفايى، اولين زائر دارد. آيا عاقلانه و قابل قبول است كه چون كسى اولين زيارت را انجام داد، ديگران نيز به تبعيت و پيروى او همه ساله آن روز را به مناسبت تجديد خاطره زيارت آن زائر گرامى بدارند و مراسم با شكوه و مفصلى مانند روز درگذشت‏يا حتى مفصلتر از آن برپا كنند؟ !



چرا اولين زيارت پيغمبر اكرم (ص) و ساير امامان (ع) و شهيدان ديگر تاريخ، ثبت و ضبط نشد و گرامى داشت و زيارت مخصوصه آن روز، شيوه و سنت قرار نگرفت؟



آيا اگر امام سجاد (ع) بر فرض، سى و هشتم يا چهل و پنجم و يا پنجاهم، با اهل بيت (ع) به كربلا مى‏آمدند و سرهاى مطهر را دفن مى‏كردند و مراسم تدفين را برگزار مى‏نمودند، باز هم روز اربعين - به مناسبت زيارت جابر - روز برجسته معرفى و مراسم تدفين سرهاى مطهر شهيدان به فراموشى سپرده مى‏شد؟ !



آيا اگر جابر روز سى‏ام شهادت امام حسين (ع) - دهم صفر - به زيارت مى‏آمد و امام سجاد (ع) با اهل بيت و سرهاى مطهر، روز چهلم - بيستم صفر - وارد كربلا مى‏شدند، باز هم ثلاثين - دهم صفر - در مكتب تشيع، روز ممتاز و برجسته‏اى معرفى شده و اربعين فراموش مى‏شد؟



آيا اگر جابر روز ديگرى - غير از بيستم صفر - به كربلا مى‏آمد و امام سجاد (ع) اصلا به كربلا نمى‏آمد - چنان كه بعضى معتقدند - باز هم همان روزى كه جابر به كربلا آمده بود - ثلاثين يا خمسين - در مكتب و مذهب تشيع به عنوان يك سنت مؤكد ثبت مى‏شد؟ و آيا در برابر اعتراض غير شيعيان پاسخ و توجيه قابل پذيرش و منطقى داشتيم؟



ثالثا: آمدن جابر به كربلا در روز اربعين (جدا از ديدار با اهل بيت) توسط كسى قبل از سيد بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائنى كه قبل از سيد مى‏زيست (متوفاى 406ق.) در مقتل خود نقل نموده است كه جابر در روز اربعين براى زيارت امام حسين (ع) به كربلا آمده و در آنجا با اهل بيت (ع) ديدار كرده است ولى مرحوم سيد بن طاووس و ديگران آمدن جابر «به صورت جداگانه‏» و بدون ديدار با اهل بيت (ع) را نقل نكرده‏اند. بنابراين «پذيرش آمدن جابر» و «انكار آمدن اهل بيت (ع)» از نظر تاريخى قابل قبول نيست.



پاسخ صحيح


آيا اربعين و چهلم بودن، به تنهايى مى‏تواند علت اين مراسم روحانى باشد؟ و آيا آمدن و زيارت جابر به عنوان صحابى معروف يا اولين زائر مى‏تواند دليل سنت‏شدن اربعين شود؟ پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاك امام حسين (ع) در روز بيستم صفر و خواندن زيارت اربعين چيست؟



از مطالبى كه تا كنون گفته شده نتيجه مى‏گيريم كه اين دو دليل نمى‏تواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعين باشد.



پاسخ صحيح و قانع كننده مرحوم شيخ الطائفه (جزاه الله خيرا) طبق نقل شيخ شهر آشوب پرده از راز اين معما مى‏گشايد و علت واقعى رسم سنت اربعين را مراسم تدفين و برپايى سوگوارى و عزادارى و نوحه‏خوانى و تجديد خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا مى‏داند.



علاوه بر اين روايات معتبر و مستفيضه و شايد متواتره دال بر گريستن آسمان بر عزادارى امام به مدت چهل روز نيز پرده از رمز و راز اين موضوع برمى‏دارد. (58)



در نتيجه اربعين داراى محتوايى آموزنده و يادآور خاطره‏اى حيات‏بخش و با قداست است. و چه شايسته و بجاست كه مراسم تدفين سر مطهر امام حسين (ع) و شهداى با وفاى كربلا پس از چهل روز جدايى از بدن و گرداندن بر سر نى در خيابانها و بيابانها و كوچه و بازارها، براى هميشه و تا ابد زنده بماند، و همه ساله، مراسم بزرگداشت اين خاطره به ياد ماندنى و فراموش نشدنى، با عزت و احترام و هر چه باشكوهتر برگزار شود. و روحيه ظلم ستيزى به عنوان يك درس آموزنده از استاد بزرگ بشريت‏حسين بن على ( عليهما السلام) به نسلهاى آينده بويژه جوانان منتقل شود، و همچنان زنده و شاداب، گرم و گيرا حفظ شود تا زمينه قيام بزرگ، جهانى و عدل گستر مهدى موعود (عجل الله فرجه) فراهم آيد كه مطمئنا جز با شيوع و رواج روحيه شهادت‏طلبى و گسترش فرهنگ جانفشانى در راه ريشه‏كنى ظلم و ظالم، در ميان همه توده‏هاى محروم و مظلوم، زمينه و مقدمات ظهور و فرج نهايى فراهم نمى‏آيد همچنان كه جز با روحيه شهادت‏طلبى و ايثارگرى، انقلاب كبير اسلام پا نگرفته و رونق نيافت. بدين سبب بحق مى‏توان گفت: پيامبر اكرم (ص) با تزريق روحيه جان‏نثارى در ملت‏خود درس مبارزه با كفر و شرك را به آنان آموخت. و حسين (ع) با تزريق روحيه جانفشانى (كه در جوامع اسلامى به مرگ يا به سردى و ضعف كشيده شده بود) درس مبارزه با ظلم و نفاق را به جامعه در خود فرو رفته آن زمان آموخت. و چه خوش گفت: «حسين منى و انا من حسين‏» (تو گويى درست اين سخن گفت پيغمبر است) و شاهد خوب اين مدعا - بزرگداشت مراسم اربعين تنها به دليل تجديد خاطره دفن سرهاى مطهر شهدا به وسيله اهل بيت (ع) در بيستم صفر - اين است كه در روزهاى ديگر، زيارتى مخصوص حضرت ابا عبد الله الحسين (ع) برگزارى مراسم عزادارى و سوگوارى، رايج نيست، فقط حضور است و زيارت كردن، نماز است و دعا و وداع و بازگشت. در صورتى كه در اربعين، مراسم عزادارى و دسته‏هاى سينه‏زنى و غيره در كربلا از عاشورا خيلى مفصلتر و پرجوش و خروشتر برگزار مى‏شود. هياتها و مواكب حسينى از كل شهرهاى عراق براى اقامه عزا و نوحه‏خوانى رو به كربلاى حسين (ع) مى‏آورند تا حدى كه كربلا گنجايش پذيرايى آنان را ندارد. در بيرون شهر، چادر و خيمه برپا مى‏كنند و اين چند روز را آنجا بسر مى‏برند. سه شبانه روز - پيوسته - دسته‏هاى عزادار و سينه زنان، صحن و حرم مطهر كربلا و همچنين بازار و خيابانها را پر از جمعيت مى‏كنند و ازدحام جمعيت‏به قدرى است كه رفت و آمد و نقل و انتقال، در كل شهر، مخصوصا ورود و خروج از صحن و حرم مطهر براى افراد عادى بويژه زنان و كودكان بسيار دشوار و گاهى همراه با خطرهايى خواهد بود.



از كتاب «ادب الطف‏» علامه خطيب شهير بزرگوار سيد جواد شبر نقل است كه در اربعين، بيش از يك ميليون نفر در كربلا به زيارت و عزادارى مى‏آيند. (در عراق آن روز كه كه ده ميليون نفر جمعيت داشت) و بيش از صد تن برنج‏براى جمعيتهاى عمومى و علنى طبخ مى‏شود.



آيا چنين مراسم با شكوه و مجللى تنها به سبب زيارت جابر بود؟ ! و يا تنها به حساب روز چهلم عاشورا بود؟ ! يا براى تجديد خاطره تلخ و مظلومانه عاشورا است كه در اربعين تجسم يافت و تكرار شد؟ و يا اين كه براى بزرگداشت و تجليل مراسم تدفين بخشى از بدن پاك و پيكر مطهر امام حسين (ع) و ياران بى‏نظيرش؟ بخشى از بدن و پيكر كه حرمت و قداستش اگر از كل پيكر و بدن بيشتر نباشد، كمتر نيست.



آيا عده‏اى از زنان و كودكان اسير شده و رنج‏بى‏خانمانى كشيده و تلخى غربت چشيده، پس از چهل روز اسارت و آوارگى، سر بريده و از تن جدا شده پدران و برادران و فرزندان خود را به بدنهاى بى‏سر ملحق كنند و دفن نمايند، داغ تازه آنان تازه‏تر نمى‏شود؟ داغديدگانى كه علاوه بر در دل داشتن داغ كشته و پرپر شدن گل پيكر خاندان خود، اجازه گريستن و اشك ريختن و آه كشيدن و ناله كردن را نداشتند، پس از چهل روز تحمل درد و رنج و زحمت اسارت، بر سر تربت عزيزان خود آمدند تا سرهاى پاك به امانت گرفته را به اهل امانت‏بازگردانند و پس از انجام وظايف و پايان يافتن مراسم تدفين تمام قطعات بدنهاى قطعه قطعه شده، به مراسم عزادارى و سوگوارى بپردازند.



آيا شايسته نيست‏شيعيان مخلص اين خاندان كه «خلقوا من فاضل طينتهم يفرحون لفرحهم و يحزنون لحزنهم.» (از باقيمانده خاك آنان آفريده شدند و به شادى آنان شاد و به حزن و اندوه آنها اندوهناكند.) در بيستم صفر هر سال، سوگوارى و نوحه‏خوانى برپاكنند تا خاطره تلخ بازگشت اسيران تجديد و مراسم تدفين سرهاى مطهر در كربلا، تجليل شود؟ و با برپايى مراسم نوحه و عزا و ماتم، هميارى و همگامى خود را با اهل بيت (ع) اعلام كنند؟



از اينجا راز و رمز برگزارى مراسم سوم و برپايى برنامه چهلم براى مردگان مؤمن، كشف مى‏شود كه روز سوم، رمز تجديد خاطره مراسم تدفين پيكرهاى بى‏سر شهيدان كربلاست. و راز مراسم اربعين، تجليل و اظهار همدردى با خاندان نبوت و شركت در اقامه عزا به مناسبت تدفين و خاكسپارى سرهاى بى‏پيكر و ملحق نمودن آنها به بدنهاى پاك بى‏سر است.



توجيه اربعين از ديدگاه سيد مقرم


مرحوم علامه مقرم به منظور تفسير و تحليل اربعين، سعى دارد كه مراسم اربعين امام حسين (ع) را منطقى و موجه و متعارف در همه ملل و اقوام جلوه دهد از اين رو مى‏گويد:



«من النواميس المطردة، الاعتناء بالفقيد بعد اربعين يوما مضين من وفاته... و النصارى يقيمون تابينية يوم الاربعين من وفاة فقيدهم يجتمعون فى الكنيسة و يعيدون الصلاة عليه... واليهود يعيدون الحداد على فقيدهم بعد مرور «ثلاثين‏» يوما» . (59)



«اربعين‏» - برگزارى مراسم بزرگداشت مردگان در روز چهلم مرگ - از سنت و آداب و رسوم رايج و شايع در همه امتها و ملتهاست، مسيحيان نيز ملتزم مى‏باشند و يهوديان اين مراسم را روز سى‏ام برگزار مى‏كنند.



بررسى اين ديدگاه


1- اگر مراسم بزرگداشت و تجديد خاطره، هيچ ريشه مذهبى، تاريخى، سياسى و اجتماعى نداشته باشد چرا روز چهلم انتخاب شد و قبل و بعد نشد؟ «ثلاثين‏» يهوديان چه نقصى داشت كه متروك و مهجور شد؟ و چرا آنان «اربعين‏» را انتخاب نكردند با اين كه «فتم ميقات ربه اربعين ليلة‏» . (60) در مورد آنان است و همچنين آيه: «و اذ واعدنا موسى اربعين ليلة ثم اتخذتم العجل‏» . (61) خطاب مستقيم به يهوديان است.



2- چه شاهدى از قبل يا بعد از اسلام بر رسم و سنت‏بودن بزرگداشت اموات در چهلم وجود دارد؟ آيا براى پدر و جد پيغمبر (ص) قبل از اسلام مراسم اربعين انجام شد؟ و آيا مشركان عرب براى مردگان خود در روز چهلم اطعام مى‏كردند؟ يا سر خاك مى‏رفتند؟ يا تجديد عزا مى‏كردند؟



ملت‏يهود - به گفته خود سيد - روز سى‏ام مراسم برگزار مى‏كنند كه آن هم معلوم نيست از چه تاريخى و با چه انگيزه‏اى مرسوم شد؟ مسيحيان كه به ياد مردگان خود روز چهلم مرگ، مراسم عبادت برپامى‏كنند آيا سابقه‏دار است؟ و آيا متخذ و برخاسته از سنت‏حسنه رايج در ميان مسلمانان نيست كه به نام و به ياد مراسم تدفين سر مطهر امام (ع) و هميارى با عزادارى خاندان داغديده‏اش برگزار مى‏شود؟



مراسم امام حسين (ع) محكوم و تابع آداب و رسوم عرفيات رايج‏بين يهود و نصارى و جاهليت نيست‏بلكه سنت‏شكن و حاكم بر سنتها و خود بنيانگذار سنتهاى حسنه است. اگر در ملت مسلمان، برگزارى مراسم اربعين سنت ضرورى الانعقاد است‏يكى از خيرات و بركات بازتاب حركت و قيام الهى امام حسين (ع) و يكى از آثار حسنه آن بزرگوار است. نه از اين جهت كه چون بر هر مرده ممدوح و مذموم، مراسم اربعين برگزار مى‏شود، بر امام حسين (ع) نيز چنين رفتار مى‏شود. اگر اين گونه بود چرا براى امامان ديگر، مراسم اربعين انجام نمى‏شود؟ و نيز اگر چنان بود چرا اربعين امام حسين (ع) هر سال تكرار مى‏شود در حالى كه براى اموات و شهدا - حتى براى معصومان (ع) - مراسم اربعين تكرار نمى‏شود؟ و نيز مى‏بينيم براى مردگان، رسم و عادت نيست كه هر سال مراسم اربعين تكرار شود.



پس به خوبى مى‏توان چنين نتيجه‏گيرى نمود كه اربعين امام حسين (ع) مانند بقيه مراسم و سنتهاى مذهبى، همگى داراى محتواى حقيقى و پيام آموزنده و مشتمل بر رمز و راز قابل توجيه و تصديق و شايسته پيروى همه جوامع و طوايف بشرى است; نه اين كه مراسم امام (ع) ريشه در آداب و رسوم يهود و نصارى و جاهليت اعراب داشته باشد.




1) شعرانى، ترجمه نفس المهموم، ص‏269.



2) شهيد مطهرى، حماسه حسينى، ج‏1، ص‏30 و ج‏2، ص‏255.



3) سيد بن طاوس، اقبال، ص‏589.



4) حاج ميرزا حسين نورى، لؤلؤ و مرجان، ص‏149.



5) مقتل ابو مخنف، به نقل از مرحوم حاج ميرزا حسين نورى، لؤلؤ و مرجان، ص‏157.



6) شيخ صدوق، امالى، 1349 ش.، ص‏168، مجلس 31.



7) شهيد قاضى طباطبايى، تحقيق اربعين، ص‏341، چاپ دوم، به نقل از مناقب شهر آشوب، ج‏2، ص‏200 و نيز نقل شيخ طبرسى در اعلام الورى، ص‏250، ج‏بيروت‏1399ق.



8) همان، ص‏344 به نقل از الاثار الباقيه، ص‏331 چاپ اروپا، و نيز ص‏22 ج‏دوم به نقل از ترجمه الاثار الباقيه ص‏392، تهران 1321.



9) به نقل از مرحوم محدث قمى، نفس المهموم، ص‏466، و شهيد قاضى، پيشين، ص‏341.



10) سيد بن طاووس، اقبال، ص‏58.



11) شيخ فتال نيشابورى، روضة الواعظين، ص‏230.



12) بشارة المصطفى، به نقل سيد محسن امين، اعيان‏الشيعه، ج‏4، ص‏47.



13) اعلام الورى، چاپ بيروت، 1399ق.، ص‏250.



14) به نقل از سيد مقرم، مقتل الحسين، ص‏469.



15) شهيد قاضى طباطبايى، تحقيق اربعين، ص‏342و349 چاپ‏2، به نقل از تذكرة الخواص، و نيز مقتل مقرم ص‏470 به نقل از تذكرة الخواص ص‏150 همچنين اعيان الشيعه ج‏1، ص‏626، ق‏2.



16) ص‏588.



17) مثير الاحزان‏» ، 1318ق، ص‏59، به نقل از شهيد قاضى، پيشين، ج‏2، ص‏20، و نيز سيد مقرم، پيشين، ص‏469.



18) مقصود از اين اصطلاح، اجازه نقل روايت است كه تا چندى پيش ميان دانشمندان اهل حديث رايج‏بوده است.



19) ج‏19، ص‏349.



20) خواند مير، حبيب السير، ج‏2، ص‏60.



21) مقتل مقرم، ص‏469 به نقل از الاتحاف بحب الاشراف ص‏12.



22) سيد محسن امين عاملى، اعيان الشيعه، ج‏1، ص‏617.



23) عبد الرزاق مقرم، مقتل الحسين، ص‏467، چ‏1383 ق



24) همان، ص‏469.



25) همان.



26) شهيد قاضى، تحقيق اربعين، ص‏260.



27) ابن اثير، الكامل ج‏4، ص‏84.



28) شيخ مفيد، ارشاد، ص‏261.



29) شيخ مفيد، ارشاد، ص‏261.



30) قاضى طباطبايى، تحقيق اربعين، ص‏42.



31) سيد بن طاووس، اقبال، ص‏589.



32) ابن اثير، الكامل، ج‏4، ص‏87.



33) شيخ مفيد، ارشاد، 1308، صص 261- 263.



34) تاريخ طبرى، ج‏4، ص‏293.



35) همان، ص‏353.



36) البدايه و النهايه ج‏8، ص‏9- 198، به نقل از شهيد قاضى طباطبايى، پيشين، ص‏370.



37) همان، ص‏33 و 34 چ‏دوم به نقل از سيد محسن امين عاملى دمشقى.



38) رجال كشى، ص‏75، تنقيح المقال، ج‏3، نفس المهموم، ص‏129، تحقيق اربعين، ص‏34.



39) فاضل قزوينى، تظلم الزهرا، ص‏172.



40) نفس المهموم، محدث قمى، ص‏463.



41) دكتر سيد رضا پاك‏نژاد، اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج‏6، ص‏33.



42) تاريخ طبرى، ج‏4 (ده جلدى)، ص‏127، استقامت، مصر و ج‏6، ص‏96.



43) مقتل الحسين، پاورقى ص‏344.



44) فاضل قزوينى، تظلم الزهرا، ص‏172.



45) اعيان الشيعه، ج‏1، ص‏626 ق 2، مقتل مقرم ص‏470 به نقل از تذكرة الخواص تاليف سبط بن الجوزى 150 و تحقيق اربعين شهيد قاضى، ص‏342 و 349، چ‏دوم.



46) مقتل مقرم، ص‏363، چ‏قم به نقل از «مثير الاحزان‏» ص‏58.



47) سيد بن طاووس، لهوف، قم، 1378، ص‏232.



48) بحار، ج‏45، ص‏145.



49) مصائب الهداة، به نقل از شهيد قاضى طباطبايى، تحقيق اربعين، چ‏دوم، ص‏337.



50) نفس المهموم، ص‏466.



51) مقتل مقرم، ص‏470 به نقل از الكواكب الدرية، ج‏1.



52) زاد المعاد، اعمال روز بيستم صفر.



53) جلاء العيون، علامه مجلسى.



54) ال عمران/169.



55) سيد بن طاووس، اقبال، ص‏58.



56) چون مسلم شد «اربعين‏» ويژگى و امتياز خاصى از روزهاى قبل و بعد از خود ندارد.



57) شيخ طوسى، التهذيب، ج‏6، ص‏52.



58) كامل الزيارات.



59) مقتل مقرم، چاپ قم، ص‏354 و 365.



60) اعراف/142.



61) بقره/51.

/ 1