علم و عدالت سالارى يا مديريت اسلامى - زن در آیینه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در آیینه جمال و جلال - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علم و عدالت سالارى يا مديريت اسلامى

معناى قيم بودن شوهر نسبت به زن يك امر حقوقى تخلف يا اختلاف ناپذير نيست، زيرا در صورتى كه زن استقلال اقتصادى داشت باشد و صلاحيت اداره و تدبير و نگهبانى و نگهدارى حيثيت خويش را واجد باشد، مى تواند در متن عقد نكاح مثلا محدوده آن قيموميت را با توافق طرفين تعيين نموده كه به هيچ وجه به استقلال و كيان وجودى او آسيبى نرسد، البته تمكين غريزى غير از قيموميت خانگى است، زيرا قيام به اداره زندگى يك حق مستقلى است كه مى تواند با تعهد متقابل و تراضى طرفين قلمرو آن مشخص شود، و تحديد بعضى از انحاء يا مراتب يا مراحل آن نه با كتاب وسنت معصومين مخالف است و نه با مقتضاى عقد نكاح مباين، چون تقييد اطلاق مقتضاى برخى از عقود با توافق طرفين عقد، محذورى را به همراه ندارد. از رهگذر فوق لازم است توجه شود كه عنوان سالار به معناى فرمانروا و حكمران وفوق قانون و غير مسؤول، براى هيچكسى نسبت به ديگرى روا نيست، خواه در حريم خانه به عنوان مردسالارى و خواه در متن جامعه به عنوان رئيس سالارى يا فقيه سالارى يا عناوين ديگر، زيرا مهم ترين شرط صلاحيت سرپرست خانواده يا جامعه همانا دو عنصر محورى علم و عدل است، يعنى: در جريان تشخيص اصول مديريت، آگاه ومطلع و در اجراى اصول ومواد مديريت، عادل و معتدل باشد، زيرا بازگشت چنين مسؤوليت ها در نظام اسلام به علم و عدالت سالارى است كه همه فرهيختگان بشرى خواهان چنين حكمرانى وفرمانروايى هستند كه هرگز جهل به جاى علم ننشيند وجور به جاى عدل حكم نراند. نمونه علم و عدالت سالارى را مى توان از سيرت و سنت حضرت على... استفاده كرد، چنانچه حضرت امام محمد باقر... نقل مى كند كه اميرالمؤمنين... در روز گرمى از محل كار به خانه خود بر مى گشت، زنى را ايستاده ديد كه مى گويد: شوهرم به من ستم نمود و مرا ترساند و بر من تعدى كرد و سوگند ياد نموده كه مرا بزند، حضرت على... فرمود: صبر كن كه روز خنك شود آنگاه با تو مى آيم، زن گفت: خشم شوهرم بر من شديدتر مى شود، حضرت على... فرمود: خانه ات كجاست؟ آنگاه به طرف خانه آن زن حركت كرد و به اهل خانه سلام نمود، جوانى بيرون آمد، حضرت على... به او فرمود: اى بنده خدا از خدا بپرهيز... آن جوان گفت: به تو چه، من او را مى سوزانم. اميرالمؤمنين... فرمود: من تو را امر به معروف و نهى از منكر مى كنم، تو با منكر با من روبرو مى شود و معروف را انكار مى كنى؟ مردم از راه رسيدند و حضرت على... را شناختند و به او مى گفتند: سلام عليكم يا اميرالمؤمنين، آن جوان حضرت را شناخت و به دست و پاى حضرت على... افتاد و عذرخواهى كرد. آنگاه اميرالمؤمنين... به آن زن فرمود: داخل خانه ات برو و شوهرت را به چنين كارى وادار نكن. (1)

1- جامع احاديث الشيعه، ج 20، ص 255، باترجمه آزاد.

/ 78