شواهد قرانى (1) - زن در آیینه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در آیینه جمال و جلال - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شواهد قرانى (1)

مقام علمى وعملى فرشتگان

تذكر دو نكته در اينجا لازم است، اولاً: قرآن كريم كمالاتى را براى ملائكه ذكر مى كند، وهمان كمالات را براى انسانهاى عالم وآگاه يادآور مى شودچه كمالات علمى وچه كمالات عملى. وثانياً: اگر ثابت شد كه فرشته ها جسم نيستند ومنزه از ذكورت وانوثتند معلوم مى شود وجه مشترك فرشتگان وانسان جان آدمى است، نه جسم آدمى ونه مجموع جسم وجان. در تبيين وتاييد اين مساله مى بينيم قرآن كريم در مقام كمال علمى فرشته ها را با دانشمندان يكجا معرفى مى كند ومى فرمايد: شهد اللّه انّه لا اله الاّ هو والملائكة واُولوا العلم قائماً بالقسط لا اله الاّ هو العزيز الحكيم 1) خدا كه همواره به عدل قيام دارد گواهى مى دهد كه جز او هيچ معبودى نيست وفرشتگان ودانشوران نيز گواهى مى دهند كه: جز او، كه توانا وحكيم است، خدايى نيست. در اين آيه شهادت به وحدانيت حقّ را اول به خداى سبحان اسناد مى دهد، بعد از آن كه جمله اول را به پايان مى رساند آنگاه فرشته ها ودانشمندان را يكجا ذكر مى كند، وخداى سبحان به شهادت فرشته ها آنچنان بها داده كه شهادت آنها را بعد از شهادت خود به وحدانيت خويش، ياد كرده است. سپس دانشمندان را در كنار فرشته ها يادآور شده است. از اينجا معلوم مى شود كه منظور از اين اولوا العلم، تنها مردان دانشمند نيستند، جان است، وجان نه مذكر است، ونه مؤنث. جان است كه مى تواند همتاى فرشته ها شاهد به وحدانيت حق باشد، نه جسم ونه مجموع جسم وجان. و وجه اشتراك فرشته ها ودانشمندان همان مقام تجرد روح است. در مقام «كمال عملى » نيز در تاييد رسول اكرم عليه الاف التحية والسلام مى فرمايد: اگر ديگران حاضر به تاييد پيامبر نيستند، ذات اقدس اله ولىّ ومولاى اوست: فانّ اللّه هو مولاه وجبريل وصالح المؤمنين والملائكة بعد ذلك ظهير (2) در اين آيه چه روى صالح المؤمنين وقف بشود، وچه وقف نشود، يك معناى جامعى از اين آيه استفاده مى شود، وآن اين است كه وجود مبارك پيامبرعليه الاف التحية والثناء تحت ولايت ذات اقدس اله است وصالحين از مؤمنين اولياى او هستند، فرشتگان نيز مظاهر وپشتيبان وپشتوانه اويند واين، يك عمل صالح است كه از يك مؤمن صالح نشات مى گيرد. در اين گونه از آيات، گاهى قرآن كريم مؤمنين وارسته را قبل از فرشته ها نام مى برد، وگاهى فرشته ها را قبل از علما ذكر مى كند. آنجا كه سخن از علم توحيد است فرشته ها قبل از علما ذكر شده اند والملائكة واُولوا العلم ولى آنجا كه گذشته از علم، عمل صالح هم هست، پشتوانه رسالت بودن نيز هست وبه عبارت ديگر گذشته از مقام علمى، مقام عملى هم هست، در آنجا فرشته ها بعد از مؤمنين ذكر مى شوند چون اين گروه از مؤمنين در مقام عمل معلّم ملائكه هستند، ومعلم مقامى برتر دارد، لذا متعلّم در تلو معلم ياد مى شود، در اين گونه موارد يك جهت جامعى بين فرشته ها وانسانهاى وارسته وارزشمند است كه آن جهت جامع، بين مؤمنين صالح (كه نمونه كاملش عترت طاهره عليهم السلام اند) وفرشتگان، همان روح مجرد است، نه روح به علاوه جسم ونه خصوص جسم. اينها دو نمونه از آيات بودند يكى در مورد «كمال عملى » وديگرى «كمال عملى » كه فرشته ها وانسانها همتاى هم هستند. توهّم ذكورت وانوثت فرشتگانگاهى قرآن كريم سخن از اناث بودن فرشتگان را مطرح مى كند، امّا اين به زبان ديگران سخن گفتن، وبا مبانى ديگران، ديگران را محكوم كردن است. در سوره مباركه نساء مى فرمايد: اين بت پرستها، زنها را مى پرستند. ان يدعون من دونه الاّ اناثاً وان يدعون الاّ شيطاناً مريداً (3) اين نه به آن معناست كه فرشته مؤنث است، اين كه مى فرمايد: اينها زنها را مى پرستند، يعنى، بت پرستان اولاً، فرشتگان را اناث پنداشتند. ثانياً، آنها را به طور مستقل واسطه در فيض دانستند. ثالثاً، در اثر پندار استقلال به عبادت فرشتگان پرداختند. رابعاً، همه اينها دسيسه و وسوسه شيطان است. لذا دو حصر را در كنار هم ياد كرده مى فرمايد: ان يدعون من دونه الاّ اناثاً وان يدعون الاّ شيطاناً مريداً اين دو حصر نشان مى دهد كه در طول هم هستند نه در عرض هم. چرا كه در عرض هم نمى شود دو حصر را پذيرفت. اول مى فرمايد: اينان فقط زنان را عبادت مى كنند ومى خوانند. بعد مى فرمايد: اينها فقط شيطان را مى خوانند ومى خواهند، يعنى توهّم زن بودن فرشته ها مانند توهّم شفيع بودن فرشته ها، وتوهّم تاثير پرستش فرشته ها، هر سه از شيطنت شيطان است وان يدعون الاّ شيطاناً مريداً واين شيطان هم مريد است، يعنى متمرد ومارد مى باشد، وچون متمرد عن الحق است لذا وسوسه هاى او هم باطل خواهد بود. پس اگر در قرآن كريم از فرشتگان به عنوان اناث ياد شده است، فوراً در كنارش توهّم وسوسه شيطان را بازگو مى كند. در آيه ديگرى هم از فرشته ها به عنوان اناث ياد نموده است كه آن هم صورت فرضى است آنجايى كه مى فرمايد: الكم الذّكرَ وله الاُنثى (4) آيا شما براى خود پسر مى پسنديد وبراى خدا دختران را انتخاب مى كنيد؟ ام اِتخذَ ممّا يخلق بنات واصفاكم بالبنين (5) آيا خدا براى خود دختر انتخاب كرد وبراى شما پسر؟ اين به آن معنا نيست كه فرشته ها مؤنثند وشما مؤنث ها را به خدا داديد، ومذكرها را براى خود مى پسنديد. بلكه براساس فرض وتسليم است. اگر مى فرمايد: الكم الذّكرَ وله الاُنثى اين صحّه گذاشتن روى انوثت فرشته ها نيست، بلكه به عنوان فرض وتقدير است چون در آيات فراوانى مؤنث بودن فرشته ها را قرآن كريم صريحاً ابطال كرده ومى فرمايد: ام خلقنا الملائكة اناثاً وهم شاهدون (6) آيا وقتى كه ما فرشته ها را مى آفريديم اينها شاهد بودند؟ ودر جاى ديگر مى فرمايد: وجعلوا الملائكة الذين هم عباد الرحمن اناثاً اشهدوا خلقهم ستكتب شهادتهم ويسالون (7) وفرشتگانى را كه خود بندگان رحمانند، مؤنث پنداشتند، آيا در خلقت آنان حضور داشتند؟ گواهى آنان نوشته مى شود وپرسيده خواهند شد. آيا ما فرشته ها را مؤنث آفريديم؟ آيا آنها شاهد انوثت فرشته ها بودند؟ هر دو مساله را محكوم مى كند يعنى نه ما فرشته مؤنث خلق كرديم، ونه آنها شاهد آفرينش بودند. لذا مى فرمايد: انّ الذين لايؤمنون بالاخرة ليسمّون الملائكة تسمية الاُنثى وما لهم به من علم ان يتبعون الاّ الظنّ وانّ الظنّ لايغني من الحقّ شيئاً (8) سخن آنهايى كه قائل به مؤنث بودن فرشتگان هستند عالمانه نيست، وروى پندار وگمان است ودر جهانبينى ومسائل اصولى، مظنه سودى ندارد وبه جاى علم نمى نشيند. ممكن است دليل حجيّت مظنه. ظن را در مسائل عملى وفرعى به جاى علم بنشاند ومظنه كار يقين را بكند ولى در جهان بينى واصول معارف از مظنه كارى ساخته نيست. آنگاه قرآن مى فرمايد مؤنث دانستن فرشته ها پندارى است كه از انكار معاد وربوبيت نشات گرفته است. انّ الذين لايؤمنون بالاخرة ليسمّون الملائكة تسمية الاُنثى (9) آنها كه به معاد معتقد نيستند سخن از مؤنث بودن فرشته ها به ميان مى آورند. شهادت فرشتگان از جمله اوصاف علمى فرشتگان اين است كه همانگونه كه شاهد وحدانيت حقّند وقبلاً تبيين شد شاهد رسالت نبى اكرم صلى الله عليه واله نيز هستند. قرآن كريم مى فرمايد: لكنّ اللّه يشهد بما اُنزل اليك انزله بعلمه والملائكة يشهدون (10) يعنى، خدا شاهد رسالت نبىّ اكرم صلى الله عليه واله است وفرشته ها نيز شاهد رسالت رسول اكرم هستند. وهمين صفت برتركه شهادت به رسالت خاتم رسل باشد براى انسانها نيز ثابت است. خداوند در پايان سوره رعد مى فرمايد: ويقول الذين كفروا لست مرسلاً قل كفى باللّه شهيداً بيني وبينكم ومن عنده علم الكتاب (11) كافران مى گويند: تو پيامبر نيستى، بگو خدا وكسى كه به علم كتاب آگاهى دارد شاهد رسالت من است. اين جمله من عنده علم الكتاب بر اميرالمؤمنين عليه افضل صلوات المصلّين تطبيق شده است. (12) بنابراين، انسان شهادت مى دهد به چيزى كه فرشتگان به او شهادت مى دهند، وتمام مكلفين، اعم از زن ومرد در تمام نمازها واقامه ها واذانهاى نماز، همانگونه كه به وحدانيت حقّ سبحانه وتعالى شهادت مى دهند، به رسالت رسول اكرم عليه الاف التيحة والثناء نيز گواهى مى دهند. اين شهادت به رسالت كه در مدخل نماز به نام «اذان واقامه » ودر متن نماز به نام «تشهد» ودر پايان نماز، به عنوان «تشهد پايانى » مطرح است همان راه علمى فرشتگان است.

تولّى وتبرّى فرشتگان

از جمله اوصاف عملى فرشتگان «تولّى وتبرّى » است. در ذيل آيه 4 سوره تحريم بخشى از تولّى فرشتگان گذشت وبخشى از آن در اين قسمت مطرح مى شود. خداى سبحان در هنگام درود فرستادن، فرشتگان را به عنوان اهدا كنندگان صلوات بر رسول اكرم صلى الله عليه واله معرفى مى كند ومى فرمايد: انّ اللّه وملائكته يصلّون على النبي آنگاه مى فرمايد: يا ايّها الذين امنوا صلّوا عليه وسلّموا تسليما (13) خداى سبحان بر رسول مطهر صلوات مى فرستد، وفرشتگان نيز بر روان مطهر نبى اكرم صلى الله عليه واله صلوات مى فرستند ومؤمنين اعم از زن ومرد هم مكلف هستند به درود فرستادن، همانطورى كه در نماز وغير نماز بر آن حضرت صلوات مى فرستند. بنابراين تصليه وتسليم كه كار فرشتگان است، مورد امر انسانها هم هست. شهادت به وحدانيّت حقّ ورسالت فرشتگان يك كار علمى بود، وتصليه يك كار عملى، وانسانها هم در كار علمى وهم در كار عملى با فرشتگان سهيم هستند. تبرّى نيز در كنار تولى از فرائض دينى ما محسوب مى شود، همانطورى كه نماز وروزه واجب است تولّى اولياى حقّ وتبرى از اعداء حقّ، بر همه مكلفين واجب است وهمان گونه كه فرشتگان تولى دارند، تبرّى نيز دارند. در مورد تبرّى فرشتگان قرآن كريم مى فرمايد: انّ الذين كفروا وماتوا وهم كفّار اولئك عليهم لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين (14) كسانى كه كافر شدند ومردند در حال كفر، لعنت خدا وفرشتگان ومردم، همگى بر آنان باد. فرشتگان همانند ذات اقدس اله از كافران منزجرند وتبرّى دارند وبر آنها لعنت مى فرستند. مؤمنين وانسانها نيز همانند آنان از كافران منزجرند وبر آنها نفرين ولعن مى فرستند. همان تعبيرى كه در سوره فرقان براى بندگان صالح دارد، همان تعبير را براى فرشته ها دارد، در سوره فرقان از بندگان صالح به عنوان عبادالرحمان ياد مى كند: وعباد الرحمن الذين يمشون على الارض هوناً واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً (15) بندگان خاص خدا اين چنين اند كه آرام در زمين زندگى مى كنند واهل تكلّف وتصنّع نيستند. اين كلمه عباد الرحمان بودن از برجسته ترين اوصافى است كه ذات اقدس اله براى انسانهاى شريف انتخاب كرده است وهمين لقب شريف را به فرشته ها مى دهد ومى فرمايد: وجعلوا الملائكة الذين هم عباد الرحمن اناثاً (16) عباد الرحمن نه رجالند ونه اناث. فرشتگان عباد الرحمان هستند همانطورى كه ساير انسانهاى وارسته عباد الرحمن اند.

خلاصه بحث

الف: ذات اقدس اله انسانها را به همان كرامت كه صفت فرشته ها است ستوده وآنان را به همان كرامت دعوت فرموده است، واين نمودار آن است كه آنچه خدا در قرآن راجع به ملائكه بيان نموده همانها را براى انسان هاى صالح نيز مقرر فرموده است خواه كمالات علمى باشد وخواه كمالات عملى. ب: ملائكه نه مذكر هستند ونه مؤنث، انسانى هم كه راهى راه ملائكه است، نه مذكر است ونه مؤنث. زيرا انسانيّت انسان به جان اوست وجان منزه از ذكورت ومبرّى از انوثت است. ج: منشا توهّم كسانى كه فرشته را مؤنث مى دانند بى ايمانى است، چون نه خداوند فرشته را مؤنث آفريده ونه آنها شاهد آفرينش فرشته ها بوده اند.

1. آل عمران، 18.

2. تحريم،4

3. نساء، 11

4. نجم، 21.

5. زخرف، 15.

6. صافات، 150.

7. زخرف، 19.

8. نجم، 27 و 28.

9. نجم، 27.

10. نساء،166.

11. رعد، 43.

12. الميزان،387/11.

13. احزاب، 56.

14. بقره، 161.

15. فرقان،63.

16. زخرف، 19.

/ 78