تعليم موضوعات از طريق قرآن - زن در آیینه جمال و جلال نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زن در آیینه جمال و جلال - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی؛ ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و ت‍ن‍ظی‍م:‌ م‍ح‍م‍ود ل‍طی‍ف‍ی‌؛ وی‍رایش: س‍ع‍ی‍د ب‍ن‍دع‍ل‍ی‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعليم موضوعات از طريق قرآن

وقتى موضوعى از نظر قرآن طرح مى شود، از آن جهت كه قرآن از عترت جدا نيست وعترت هم از قرآن منفك نيست، قهرا آن موضوع از نظر قرآن وعترت مطرح خواهد بود، وچون اسلام به صورت قرآن وعترت ظهور مى كند، لذا بحثى را كه قرآن وعترت ارائه مى دهد، در واقع اسلام ارائه داده است. بنابراين «زن در قرآن » يعنى زن در پيشگاه قرآن وعترت، وبه عبارتى «زن در اسلام ». افراد زيادى پيرامون شناخت اين نوع از انسان سخن گفته ونوشته ها نوشته اند، اما آيا قرآن كريم نيز همانند ديگران، در اين موضوع سخن مى گويد، يا كلام قرآن به گونه اى ديگر واز راه ديگر است؟ قرآن كريم نبى اكرم عليه آلاف التحية والثناء را معلم انسانها مى شمرد كه به انسانها حكمت مى آموزد، كتاب آسمانى را ياد مى دهد، نفوس آنان را تزكيه مى كند و.... اساسا راهى را كه هر معلمى مى رود، نشان ديگران نيز مى دهد تا آنان هم راه را بشناسند وطى كنند. اما راهى را كه رسول اكرم وانبياء مرسلين رفته اند راهى نيست كه ديگران توان شناختن ورفتن آن را داشته باشند! بلكه آن اندازه كه مقدور ديگران است، به آنها نشان مى دهند، تا همان اندازه مقدور را بشناسند وطى كنند. لذا تعليم پيامبران غير از تعليم ديگران است.

روش معلمان وشيوه تعليم

تقسيم تعليم به لحاظ تقسيم علم است، وچون علم، بر سه قسم است قهرا تعليم نيز بر سه قسم مى باشد وقرآن همه اين انواع سه گانه را دارد، اما با تفاوتى كه ويژه قرآن است. قسم اول: علم حسى است، كه از آن به عنوان علوم تجربى ياد مى شود، شعب گوناگون علوم تجربى را علم حسى مى گويند، خواه با حس مسلح فرا گرفته شود، ويا با حس غير مسلح مانند طبيعيات وطب كه اين چنين است. قسم دوم: علم عقلى است، وآن يك سلسله معارفى است كه به حس ادراك نمى شود -نه حس مسلح ونه غير مسلح اما پشتوانه آن، حس است، لذا بعد از علم حسى نوبت به علم عقلى مى رسد. قسم سوم: علم قلبى وشهودى است، كه بالاتر از علم حسى وعلم عقلى است. اين علوم سه گانه راهيان وعالمان خاصى دارد، وهر گروهى در هر رشته اى كه كار مى كند، سرگذشت خود را براى ديگران شرح مى دهد، وراهى را كه رفته، به آيندگان ارائه مى دهد. واصولا سند شناسايى معلمان همان سوابق تحصيلى آنها است. كسى كه عهده دار تبيين علم حسى وتجربى است، به استناد تجارب گذشته خود سخن مى گويد وراهنمايى هاى او هم بر اساس همان راههايى است كه رفته است، وكسى هم كه عهده دار تبيين حكمت وفلسفه است راههاى عقلى را كه طى كرده است به راهيان اين راه ارائه مى دهد، وسند سخن او همان براهين عقلى است كه فراگرفته است. واگر كسى در علم شهودى وحضورى صاحب بصر شد همان كارى را مى گند كه صاحب نظر مى نمود. صاحب نظران انظار خود وديگران، مدد مى گيرند. وعارفان شاهد كه صاحب بصر هستند در مقام تعليم از بصيرت هاى خود وديگران، استمداد مى جويند وهمان راه را به راهيان كوى شهود وحضور ارائه مى دهند. منتها اگر يك شاهد عارفى در كرسى تدريس نشست، غالبا از راه «نظر» مدد مى گيرد، يعنى، مسائل برهانى را به عنوان «عرفان نظرى » زمينه قرار مى دهد، تا كم كم عده اى از«نظر» به «بصر» برسند، چون آنچه قابل نقل وانتقال است همان «معانى ومفاهيم » است، زيرا شهودهاى عينى تحقق خارجى متن ذات صاحب بصر است وقابل انتقال نيست. البته گاهى ممكن است اولياى خدا بتوانند فيضى را نصيب ديگران بكنند، اما آن بسيار اندك است. حكمت وفلسفه براى عرفان همان نقشى را دارد كه منطق براى فلسفه دارد، يعنى، ميزان كار است. اينها علوم بشرى هستند، ومعلمان بشر در اين سه كرسى، آنها را تدريس مى كنند، وسرمايه تدريس وتعليم اين سه علم، همان است كه بيان شد. شيوه آموزشى پيامبرذات اقدس آله، رسول اكرم(ص) آلاف التحية والثناء را به عنوان معلم ياد كرده ومى فرمايد: ويعلمهم الكتاب والحكمة (1) وكتاب وحكمت را به آنان مى آموزد. آيا منظور از آيه اين است كه رسول خدا(ص)، معارف قرآنى را در حد يك طبيب، به ديگران ياد مى دهد، كه از سرمايه هاى تجربى خود مدد گرفته باشد، ويا به اين معنا است كه معارف قرآنى را در حد يك حكيم، به ديگران مى آموزد كه از سرمايه هاى فكرى وبرهان مدد گرفته باشد؟ ويا اين كه معارف الهى را، در حد يك عارف شاهد، ياد مى دهد، كه نتايج مشهودات خود را به ديگران منتقل كند؟ ذات اقدس آله كه خود اولين معلم، ومعلم بالذات است، درباره چگونگى تعليم مى فرمايد: علم الانسان ما لم يعلم (2) آموخت به انسان آنچه را نمى دانست. اين تعليم، از نوع هيچ يك از سه سنخ علوم نيست كه چيزى را با حس، يا عقل، يا قلب فراگرفته باشد، وبعد به ديگران ياد داده باشد، بلكه او علم محض است، وتعليم او از علم محض ربوبى نشات مى گيرد، واين فوق بحث ماست. وجود مبارك آن نگارى كه به مكتب نرفت، او از راه علم حسى يا عقلى هم يقينا مدد نگرفت، يعنى، نه باتجربه عالم شد، ونه با مدرسه ومكتب از براهين مدد گرفت. اما درباره علم وتعليم نوع سوم، بايد گفت سراسر سيره وسنت وسريرت وجود مبارك نبى اكرم(ص) آلاف التحية والثناء حضور وشهود است، او نگارى است كه جز به مكتب «الله » سر نزده است، وآموزش اين هم از دل شروع مى شود نه از حس. علمى يست بتوان گفت: «من فقد حسا فقد فقد علما.» علمى است كه مى گويد، حواس را ببند، تا بفهمى! بر خلاف علوم مدرسه كه مى گويند، حواس را به كار ببر، تا بدانى. لذا قسمت مهمى از نبوت آن حضرت در آغاز امر از رؤيا شروع شد، يعنى، از جايى كه چشم وگوش وساير مجارى ادراك حسى بسته است، آغاز نبوت آن آنجا بود كه حضرت خوابهاى خوبى مى ديد وهر خوابى كه مى ديد مثل سپيده صبح روشن مى شد. بنابراين، علم پيامبر، علم شهودى وقلبى است كه در مقام تعليم نيز، همان را از سه راه به ديگران مى آموزد هم از راه «تجربه » به عنوان «جدال احسن » نه به عنوان «سند تعليم » به طورى كه خود از راه تجربه حسى آموخته باشد. هم به عنوان «برهان » به طورى كه خود از مدرسه فراگرفته باشد، وهم به عنوان «ارائه » در منظر قلب شاگردان شاهد وعارف قرار داد. واما، آن راهى كه مخصوص نبى اكرم(ص) است، راهى نيست كه انسان با تهذيب نفس وتزكيه به آن برسد، چه رسد با برهانهاى عقلى يا با علوم حسى. «الله اعلم حيث يجعل رسالته » (3) خدا داناتر است كه رسالت را در چه جايگاهى قرار دهد. او يك هبه خاصه است كه با كسب، تهذيب، تزكيه ومانند آن فراهم نخواهد شد، يك ربط خاصى است كه با كسب، تهذيب، تزكيه ومانند آن فراهم نخواهد شد، يك ربط خاصى است بين انسان كامل وذات اقدس آله، كه آن هم فوق بحث ما است، يعنى يك انسان متعارف در آن زمينه سخنى ندارد، چرا كه هيچ سهمى ندارد. پس تعليم قرآن كريم از سه راه است، چون با ما به زبان ما، سخن مى گويد، اين كه مى فرمايد: ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه (4) پيامبرى را نفرستاديم مگر به زبان خويشانش. وبا توجه به اين كه رسالت وجود مبارك نبى اكرم جهان شمول است، وتمام جوامع بشرى قوم او هستند، بايد او به زبان همه حرف بزند، هم به زبان صاحبان علوم حسى واز تجارب، سخن گويد، وهم به زبان صاحبان علوم عقلى صرف واز برهان حكايت كند، وهم به زبان شاهدان عارف، واز وجدان سخن گويد. قرآن نيز وقتى موضوع زن را مطرح مى كند از همين سه راه وارد مى شود، يعنى هم از راه تجربى سخن مى گويد، وهم راه عقلى را طى مى كند، وهم راه عرفان وشهود را مى پيمايد، وعظت زن را با همه اين راههاى مختلف به ما آموزد.

1- آل عمران، 164.

2- علق، 5.

3- انعام، 124.

4- ابراهيم، 4

/ 78