در شماره39 همين مجله (تابستان 72) مقالهاى تحت عنوان «امامت در قرآن و سنت» درج گرديده است. اين نوشتار درباره آن مقاله است. ضمن تمجيد و تقدير از مقاله مزبور، كه چون غالبا از مدارك خود اهل تسنن برگرفته شده، در جاى خود مقالهاى ممتع و معتبر است، مىخواهيم به بهانه آن مقاله در دو مورد بحثى ارائه دهيم: مورد اول - نويسنده در آن مقاله (صفحه39) از فخر رازى نقل مىكند كه حضرت علىعليهالسلام طبق آيه مباهله به منزله جان پيامبرصلى الله عليه وآله است. و باز در صفحه 45، در جواب آنان كه كلمه «مولى» را در فرمايش حضرت رسولصلى الله عليه وآله در واقعه غديرخم، به معنى دوست گرفتهاند مىگويد: «ه: خداوند متعال مدتها قبل از اين واقعه، حضرت على عليهالسلام را به منزله جان پيامبرصلى الله عليه وآله در آيه مباهله اعلام نموده ... بود.» گرچه در اين مقاله راجع به اين آيه بحث نكرده و اين معنى را كه طبق آيه مباهله، علىعليهالسلام به منزله جان پيامبرصلى الله عليه وآله است، به نقل از فخر رازى پذيرفته است، ليكن به نظر مىرسد معنى صحيحى نيست، بلكه نفس در آيه مزبور به معنى «خود» مىباشد (كه در كتب لغت عربى مىگويند، به معنى عين) [1]و جمع آن به معنى خودها; مثلا مىگوييم خودش آمد يا خودشان آمدند (جاء هو نفسه يا بنفسه، و هم جاؤا انفسهم يا بانفسهم). در صورتى كه جان (بدون تشديد نون)، آن طور كه در فرهنگنامهها، از قبيل فرهنگ نفيسى، فرهنگ معين، و لغتنامه دهخدا ذكر شده، در فارسى به معنى: روح انسانى، روان، [2]عزيز، گرامى، معشوق، تن، نيرو، مرگ، حيات، خاطر، دلاورى، مردانگى، سلاح جنگ، دهان و باد، آمده است، كه از همه معروفتر و متبادر به ذهن، روان، عزيز و گرامى است. و در تفسير نفس به جان، فقط معنى روان مىتواند موردنظر باشد. مطلب بدين قرار است كه متكلمان اماميه براى اثبات امامت و خلافتبلافصل علىعليهالسلام از جمله دلايلى كه بيان كردهاند، يكى هم استدلال به لزوم افضل بودن امام نسبتبه سايرين است. مفاد اين قاعده در طرفين كليت دارد، به اين معنى كه امام بايد افضل باشد، و هر كس افضل استبايد امام باشد، وگرنه تقديم مرجوح بر راجح يا مفضول بر فاضل لازم مىآيد، كه عقلا و سمعا قابل قبول نيست. [3]و اين متكلمان مدعىاند كه علىعليهالسلام پس از رسولاللهصلى الله عليه وآله افضل از همه (و در مورد بحث، مخصوصا افضل از مدعيان امامت و خلافت) بوده است. و در مقام اثبات فضليتحضرت علىعليهالسلام نسبتبه سايرين از جمله دلايل متعددى كه عنوان كردهاند [4] يكى استدلال به آيه مباهله است و مىگويند طبق كلمه «انفسنا» در آيه مزبور و جريان عملى آن، علىعليهالسلام مساوى و همدوش پيامبرصلى الله عليه وآله حساب شده و همانطور كه حضرت رسولصلى الله عليه وآله افضل بر ديگران (و مخصوصا «مدعيان امامت» در بحث امامت) بود، على عليهالسلام هم نسبتبه آنان افضليت دارد. آيه مباهله كه در سوره آل عمران آمده اين است: فمن حاجك فيه من بعد ماجائك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءكم و نساءنا و نساءكم وانفسنا و انفسكم، ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين، [5] كه در تفاسير شيعه و نيز اهل تسنن درباره آن بحث كرده و توضيح دادهاند كه خداوند به پيامبرصلى الله عليه وآله دستور مىدهد با نصاراى نجران مباهله كند. [6] مباهله از ريشه بهل (يا بهله) به معنى لعن و نفرين كردن آمده، و اصطلاح شده براى مواردى كه مثلا دو گروه مخالف كه هر كدام عقيده ديگرى را قبول ندارد، اگر با استدلال براى يكديگر، قانع نشدند ممكن است مباهله كنند، بدين معنى كه از خدا بخواهند بلا، عذاب و عقوبتش را برطرفى كه عقيدهاش باطل است نازل فرمايد.