امام حسن عسکري(ع) و حفظ ميراث تشيع - امام حسن عسکري(ع) و حفظ ميراث تشيع نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام حسن عسکري(ع) و حفظ ميراث تشيع - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام حسن عسکري(ع) و حفظ ميراث تشيع

مقدمه

هر يک از امامان معصوم شيعه ـ عليهم السلام ـ با توجه به شرايط زماني و موقعيت اجتماعي و سياسي در شرايط خاص قرار گرفته و با توجه به اين شرايط از طرف خداوند مأمور به انجام وظايف خود بودند، آن چه ائمه را ملزم به اين وظايف مي نمود امامت بود که منصبي از سوي خداوند مي باشد و بر اساس همين عهد الهي است که هر يک از آن بزرگواران به نوعي به انجام وظايف خويش در هر شرايط پرداخته و از آن کوتاهي نکرده اند. گاهي موقعيت زماني و مکاني اقتضا مي کرد که امام علي ـ عليه السلام ـ حفظ اساس دين که با وحدت امت اسلامي محقق مي شد مد نظر داشته باشد در عين حال در مواجه با لغزش ها ساکت نبود و از سيره نبوي به هر قيمت که بود دفاع مي کرد و هرگز در اجراي حدود الهي چشم پوشي نداشت.

امام حسن ـ عليه السلام ـ نيز در موقيعت بسيار سخت بر سيره امام علي ـ عليه السلام ـ و جدش تأکيد و از وقوع اختلاف شديد که جان مسلمانان و صحابه را به خطر مي انداخت با موضع گيري خاص حفظ نمود، امام حسين ـ عليه السلام ـ در موقعيتي قرار گرفت که اگر ساکت مي نشست مشي يزيد که به مي گساري و انواع فجور مرتکب مي شد جايگزين سيره نبوي مي شد، از اين روي جهت احياي سنت پيامبر موضع ديگري اتخاذ و به مسلک يزيد و بني اميه و ديگر حاکمان و سلاطين بعدي تا عصر حاضر که بر خلافت سنت نبوي بود خط بطلان کشيد و به اسلام روحي تازه و حياتي ابدي بخشيد و آن را از انفعال و جبري گري و ريا کاري جدا کرد.

پس از اين دوره، دوره اي ديگر براي اسلام و امامت تعريف شده که غنا و عمق بخشيدن و فرهنگ سازي و صيانت و پاسداري فرهنگي از اسلام با ابزارهاي گوناگون در پيش روي ائمه بود.
امام سجاد ـ عليه السلام ـ از بُعد عرفاني به ابعادي از سيره نبوي و علوي تأکيد و آن را عمق بخشيد و اثري چون صحيفه سجاديه که سرشار از معارف عرفاني شگفت آور است حاصل دوره آن حضرت مي باشد. پس از اين دوره موقعيتي براي امام صادق و امام باقر ـ عليهم السلام ـ پيش آمد که بستري مناسب براي توسعه فرهنگي و لايه هاي تمدني اسلام فراهم گرديد.

از اين روي توليد علم و بازيابي سيره نبوي و علوي و شرح و گسترش در اين دوره با تربيت شاگردان انبوه از فرقه هاي مختلف اسلامي در جهان اسلام محقق شد که براي مخالفان هرگز قابل کنترل نبود.
دوره امام کاظم ـ عليه السلام ـ دوره جديدي از نظر سياسي است که ائمه تحت مراقبت نظام سياسي و امنيتي قرار گرفتند، و همواره در حصر و تحت نظر بودند، اين دوره تا پايان امامت و آغاز غيبت کبري استمرار يافت، و يکي از علل غيبت آخرين امام معصوم شدت کنترل و مراقبت و نامناسب بودن موقعيت اجتماعي و سياسي بود.

در اين دوره انجام وظايف امامت بسيار سخت و ارتباط با پيروان براي ائمه به حد توصيف ناپذيري مشکل شد، ائمه در اين دوره يا در حبس بودند يا مستقيماً تحت مراقبت حاکمان جور عباسي قرار داشتند، روش ائمه نيز بر اساس اين موقعيت تغيير کرد هر يک از حاکمان عباسي براي محدود کردن ائمه موضع و روش خاص داشتند. و ائمه نيز با همان شيوه به نحو مناسب از دست آوردهاي امامت صيانت. بلکه به صورت چشمگيري آن را گسترش داشتند در دوره امام رضا ـ عليه السلام ـ گسترش اسلام اصيل و ناب بي سابقه بود. و پيوند اين دوره در حفظ دست آوردهاي امامت با دوره امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ و امام صادق ـ عليه السلام ـ به خوبي محسوس است. مناظرات امام، نقطه عطفي در توليد انبوه علوم و درخشندگي تمدن اسلام و رشد تشيع بود.

دوره ائمه بعدي موقعيت از اين حساس تر شد، دور امام عسکري موقعيت کاملاً خطير بود که امام بايد ميراث امامت را به آينده که با عدم حضور امام مواجه بود منتقل سازد، از جهتي نيز جامعه اسلامي را براي تحمل شرايط سخت دوره غيبت آماده نمايد، از اين روي امام با دوره اندک امامت ( 6 ساله ) خويش اين وظيفه خطير را به خوبي عهده دار گرديد. و ما تبيين و تحقيق اين مهم را با اموري به شرح زير پي مي گيريم :

1. ويژگي هاي فردي امام ـ عليه السلام ـ

1.1. آن حضرت در سال 231 ماه ربيع الثاني در مدينه چشم به جهان گشود.[1]

نام مادرش در منابع، حديثه، سوسن،[2] و... گزارش شده که به پاکدامني و عرفان و صلاح شهره بوده.

آن حضرت داراي القابي، چون الصامت السراج، الهادي، الرفيق، الزکي، النقي، الخالص و العسکري و مثل پدر و جدش به ابن رضا ملقب شده.[3]

1.2. سيماي ظاهري آن حضرت چنين وصف شده: «داراي چشماني سياه، قامتي ميانه و نيکو، صورتي زيبا و جسمي متوازن و اندامي معتدل و بسيار زيبا، اخلاقي بس نيکو و داراي هيبتي عظيم و شکوهي جذاب که هيچ يک از بني هاشم از چنين صلابتي برخوردار نبود».[4] آن حضرت در بين مردم و حاکمان داراي وجاهت بي نظير بود.[5]

1.3. نقش انگشتري امام: «سبحان من له مقاليد السموات و الارض»[6]

«ان الله شهيد».[7]

2. امامت

پس از شهادت امام هادي در سال 254 امامت امام عسکري آغاز شد و بنابر تصريح شيخ مفيد مدت خلافت آن حضرت شش سال بود.[8]

3. نگاهي به وضع سياسي و اجتماعي و فرهنگي معاصر امام

اکثريت شيعه پس از رحلت امام هادي طبق تصريح آن حضرت بر جانشيني و به امامت امام عسگري معتقدند و تعداد انگشت شماري نيز به امامت جعفر بن علي قائل شده که فرقه­ي آنها را فرقه­ي جعفريه خالص مي گفتند.[9] اتفاقي که شيعه در اين عصر درباره امام عسکري داشت بي نظير بود از نظر فرهنگي نيز انسجام شيعه با وجود فشار و اختناق کامل مأموران حکومتي بيش از گذشته بود. انديشه ها و افکار کلامي و مباحث علمي فراوان در اين دوره رواج داشت و جهان اسلام اگر چه از نظر سياسي از اقتدار نسبي برخوردار بود اما از نظر علمي دوران رشد را سپري مي کرد و جريان توليد علم که از ابتداي اين قرن آغاز شده بود همچنان ادامه داشت و در اين فضاي علمي برترين مقام علمي اختصاص به علويان داشت که سرآمد همه علويان و سادات آن، عده اي از هاشميان بودند که به ابن الرضا معروف بودند، و اين معروفيت بدين جهت بود که امام رضا ـ عليه السلام ـ وقتي در برابر دانشمندان بزرگ جهان قرار گرفت و در مناظرات علمي تمام انديشمندان تنها فرد پيروز و سرآمد عالمان گرديد و به عالم آل محمد شهرت يافت.[10]

اين برجستگي علمي و جايگاه رفيع همچنان در خاندان آن حضرت محفوظ ماند چرا که پس از او فرزندش جواد الائمه ـ عليه السلام ـ نظيري در علم و دانش نداشت.[11] و پس از او امام هادي ـ عليه السلام ـ در علم و دانش و فضايل اخلاقي و عبادي در برترين جايگاه قرار گرفت.[12] همين رياست و شهرت علمي و وزانت و فرهيختگي در اين خاندان بر محور وجود امام عسکري داير بود.[13]

لذا طبيعي بود که تمام شبهات علمي و القائات فکري از اين سرچشمه پاسخ و تشنگان دانش از آن سيراب گردند، اما فضاي سياسي به گونه اي ديگر از دوران امام رضا ـ عليه السلام ـ و امام جواد ـ عليه السلام ـ بود، و مانع از آن مي شد که نور علم جهان تاريک را با تابش خود درخشان و انديشه هاي بشري را تابناک کند، فضاي سياسي بسيار مسموم و اختناق بر عليه امام به شدت حاکم بود.

هر چه اقتدار حاکمان عباسي ضعيف و آشوب هاي اجتماعي و قيام هاي سياسي بر ضد آنها بيشتر مي شد عرصه سياسي و اجتماعي بر ائمه تنگ تر مي گرديد و آنها به هر ميزان که نسبت به حکومت خود احساس خطر مي کردند، فشار خود را در تحت نظر داشتن ائمه مي افزودند، بدين جهت که به ائمه به چشم رقيب در خلافت خود مي نگريستند، برجستگي علمي و اخلاقي امامان شيعه در هر دوره در ميان عوام و خواص تا اندازه اي متمايز و شاخص بود که براي شناسايي امام نيازي به تفحص نبود از اين روي ائمه در اين شرايط، شناخته شده و کاملاً تحت نظر و مراقبت شديد نظامي و امنيتي بودند تا کمتر در متن اجتماع باشند و ارتباط آنها با مردم و متقابلاً ارتباط مردم با آنها مستمر نبوده بلکه بسيار محدود بود، خصوصاً در دوره عسکرين (امام دهم و يازدهم) کنترل و مراقبت نظامي بيشتر از دوره هاي قبل بود، اين نوع برخورد با ائمه حکايت از ضعف شديد اقتدار عباسيان و جايگاه رفيع ائمه داشت.

همين ضعف يکي از علل کوتاهي دوره حکومت، سلاطين عباسي در اواخر بود که آنها تنها به عنوان ابزار دست بودند، در دوره کوتاه امامت حضرت عسکري (شش ساله) سه حاکم عباسي کشته شدند:[14]

1. معتز (252ـ255) معتز پس از متوکل که ترکان بر امور مسلط شدند و به حکومت رسيد، و سرانجام به دست ترکان حبس و به قتل رسيد.[15]

2. مهتدي (255ـ256) مدت حکومت او را کمتر از يک سال نوشته اند. او در فکر احياي مجدد اقتدار خلافت بود، از آن جهت که امام عسکري به زهد و تقوي و فضيلت معروف بود، و خلفاي عباسي به فسق و فجور و بي بند و باري، مهتدي با اتخاذ روش زاهدانه در فکر جلب توجه افکار اجتماعي بود و هدف ديگرش غلبه بر جوي بود که ديد مثبت به امام داشت. از اين روي امام را نيز محبوس کرد، چون ديد با رياکاري و تظاهر به زهد و عبادت نمي تواند وجهه­ي امام و جايگاه معنوي او را داشته باشد، به خشم آمد و آن حضرت را محبوس نمود.

مهتدي تصميم گرفته بود از دخالت ترکان در امور جلوگيري کند، در صدد سرکوب غير مستقيم آنها برآمد اما براي اين کار پشتوانه­ي اجتماعي و مردم نيز لازم بود که نداشت از اينروي پس از اينکه براي سرکوب شورش به جنگ پرداخت و در اين جنگ توسط ترکان کشته شد.[16]


[1] . شيخ مفيد، الارشاد، آل البيت، ج2، ص313.

[2] . کليني، محمد بن يعقوب، کافي، بيروت، ج1، ص503.

[3] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، دارالکتب الاسلاميه، ج50، ص236 و 238.

[4] . شيخ صدوق، کمال الدين، قم، جامعه مدرسين، ج1، ص40ـ41؛ و مفيد، الارشاد، ج2، ص323.

[5] . شيخ مفيد، همان، ج2، ص321.

[6] . شبلنجي، محمد مومن، نورالابصار، ص166.

[7] . بحارالانوار، همان، ج5، ص238.

[8] . شيخ مفيد، همان، ج2، ص313.

[9] . قمي، المقالات و الفرق، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ دوم، ص101.

[10] . شيخ صدوق، توحيد، ص417ـ430.

[11] . بحارالانوار، همان، ج50، ص74.

[12] . همان، ص114. امام هادي در دوره­ي خود اگر چه فرصت بروز دادن علومش را نداشت اما در همين زمان کوتاه به فقيه العسکري ملقب بود و اين لقب از طرفي علماي زمانش، خصوصاً از طرف مخالفين به امام داده مي شد «الفضل ما شهدت به الاعداءُ...».

[13] . ر.ک: شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص313، «... له الرئاسه من العلم...»

[14] . بحارالانوار، همان، ج50، ص238.

[15] . همان، ج50، ص313.

[16] . مسعودي، التنبيه و الاشراف، مصر، ص317ـ318.

/ 4