پيشگفتار - تحلیل حوادث ناگوار زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیل حوادث ناگوار زندگانی حضرت فاطمه زهرا (س) - نسخه متنی

محمد دشتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پيشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم هر محقق اهل نظرى در بررسى متون تاريخى و روائى مسلمين، با اين واقعيت آشنا مى گردد كه حوادث تلخ و ناگوارى پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) دامنگير جامعه اسلامى شد و انحرافات گوناگونى شكل گرفت.

تمام نويسندگان و مورخان و سيره نويسان فرق اسلامى، اعتراف كردند كه بلافاصله پس از وفات رسول خدا (ص) مصيبت هاى جانكاهى بر اهل بيت رسول گرامى اسلام، باريدن گرفت. و حقوق اجتماعى و سياسى و اقتصادى حضرت زهرا (عليهاالسلام) غصب گرديد و دوباره ارزش هاى جاهلى زنده شد. و حكومت الهى را با حكومت بشرى و خودكامگى اشتباه گرفتند. و صدها فرمان و رهنمود سياسى رسول خدا در رابطه با امامت و حكومت امام على (ع) آگاهانه ناديده گرفته شد. و هزاران روايت و احاديث پيامبر اسلام در رابطه با اهل بيت (ع) و يگانه دخترش حضرت زهرا (عليهاالسلام) و امام على (ع) را به دست فراموشى سپردند. و حادثه عظيم 70 روز قبل «واقعه غدير خم» را انكار كردند و با تفسير و اظهار نظرهاى دروغين كنار گذاشتند. و براى اولين بار تفسيرهاى دروغين و دخالت دادن اغراض سياسى و آراء شخصى در قرآن راه يافت كه با افشاگرى هاى لازم و استدلال هاى حضرت فاطمه (عليهاالسلام) روبرو شدند و چاره اى جز تسليم و سپس اهانت كردن نداشتند. و براى اولين بار دفاع مقدس در برابر تهاجمات عقيدتى، فكرى سران سقيفه، از اهل بيت (ع) و صديقه طاهره، شكل گرفت. و براى اولين بار، براى شكستن خط دفاعى اهل بيت (ع) سيلى زدن ها، آتش زدن ها، اهانت ها، شلاق زدن ها، تهديد كردن ها، مطرح شد. و امّت پيامبر اسلام به حرمت حريم فرزندانش تاختند. و بر بوسه گاه رسول خدا، آن بازوان تنومند زهرا، شلاق نواختند. و به يكباره همه چيز دگرگون شد. و همه ارزش ها واژگون گرديد. و همه سفارش ها و وحى الهى انكار شد. و فصل غم بار و خونينى در تاريخ امّت اسلامى آغاز گرديد.

نويسندگان فرق اسلامى در تحليل اين همه از حوادث ناگوار، سرگردان ماندند كه:

در برابر اين همه از وقائع ناگوار سياسى چه بايد كرد؟ آيا همه اين رويدادها را نقل كنند؟ و در تاريخ ثبت نمايند؟ تا آيندگان بخوانند و قضاوت كنند؟ و دست از هر گونه تحليل و پيش داور و قضاوتى بردارند؟ در آن صورت نسل هاى آينده، با مطالعه و ارزيابى حوادث ناگوار پس از رسول خدا، سران سقيفه را به باد انتقاد و اعتراض خواهند گرفت، و محكومشان خواهند نمود، و مظلوميّت و حقّانيت امام على (ع) و زهراى مرضيه (عليهاالسلام) را باور خواهند كرد.

آيا راه ديگرى وجود ندارد؟ گروهى آمدند و از نقل حوادث تاريخى سرباز زدند.

بعضى از مورخين، با تعهدى كه داشتند همه آن حوادث ناگوار را بدون هر گونه اظهار نظرى نقل كردند كه:

يا سر بردار شدند. و يا در زندان ها پوسيدند و يا منزوى گرديدند سيره نگاران دربارى، دست به تحريف حوادث و رويدادهاى تاريخى صدر اسلام. زدند و واقعيت ها را ناديده گرفتند و با دروہردازى و تحريف، خود را نيز رسوا كردند.

دسته اى از مورّخين تحليل گر، به جاى عدم نقل يا تحريف حوادث پس از رسول خدا، به توجيه كردن، و ارزيابى و پيش داوريهاى شخصى، روى آوردند، و تلاش نمودند تا در كنار نقل آن همه از حوادث تلخ و ناگوار، با بهانه هاى مختلف، سران سقيفه را تطهير نمايند.

مثلا نوشتند:

الف- هر انسانى اشتباهاتى دارد.

ب- درست است كه سران سقيفه آن همه از حوادث ناگوار را پديد آوردند امّا تا حدودى طبيعى است زيرا حكومت كردن، اين چيزها را نيز دارد.

ج- سران سقيفه معصوم كه نبودند و لازم هم نيست باشند [مانند ابن ابى الحديد و عبدالفتّاح عبدالمقصود و محمّد عبده.] را ستى آيا اين قبيل از پاسخ ها درست است؟ آيا مى شود باور كرد كه حوادث ناگوار پس از رسول خدا (ص) از يك سرى اشتباهات معمولى پديد آمده باشد؟ باز هم مى پرسيم:

چرا و چگونه امّت اسلامى به انحراف كشيده شد؟ چگونه مى شود باور كرد كه يك ملّت انقلابى مجاهد، يكباره سير ارتجاعى گرفته و سقوط نمايد؟ چگونه مجاهدان جان بر كف اسلام، بى تفاوت شدند و شمشيرها را غلاف كردند؟ آيا اين دگرگونى ها و سقوط كردن ها، يك جبر مسلّم تاريخى است؟ و سرنوشت شومى است كه بايد تحقق يابد؟ و گريزى از آن نيست؟ يا علل و عوامل سياسى، اجتماعى دارد و مى شود از آنها پرهيز كرد و پيشگيرى نمود؟ پاسخ صحيح پرسش هاى ياد شده، در اين كتاب مورد ارزيابى و تحليل قرار مى گيرد.

اميدواريم با بررسى علل و عوامل حركت ها و سقوطها، پيروزى ها و شكست ها، ما نيز آفات انقلاب را بشناسيم و همه عوامل منفى و آفات تداوم انقلاب الهى، را شناخته، از سر راه برداريم و تا ملاقات حضرت يار، انقلابى بمانيم و نگذاريم يك بار ديگر حوادث ناگوار گذشته تكرار شود.

انشاءاللّه قم- محمد دشتى زمستان 1369 جمادى الثانى 1411 (ايام فاطميّه)

بررسى ريشه ها

- علل شكست و پيروزى ها - نظريه ها - روش صحيح تحليل تاريخ از ديدگاه حضرت زهرا (عليهاالسلام) پژوهشگرانى كه حوادث و رويدادهاى تاريخى پس از رسول خدا (ص) را مطالعه مى كنند، مى پرسند:

چرا و چگونه آن همه از حوادث ناگوار پديد آمد؟ چرا امّت اسلامى يكباره در برابر ارزش هاى اسلامى بى تفاوت ماند؟ چگونه امّت انقلابى اسلام در يك سير ارتجاعى سقوط كرد؟ و چرا آزاد شدگان اسلام و قرآن را عليه السلام و عترت شوراندند؟ در تحليل و ارزيابى حوادث تاريخى، نظريات متفاوت و گوناگونى مطرح است، و هر كدام استدلال هائى دارند و در توجيه كردن و بررسى تاريخ، شواهد و قرائنى را ذكر مى كنند، كه به نقد آنها مى پردازيم.

تحليل گران خرافاتى

گروهى به جاى ارزيابى صحيح حوادث تاريخى، و شناخت عوامل پديد آورنده، به باورهاى خرافى و آراء جاهلى، روى آورده و مى گويند:

«هر انقلابى، هر حركتى روزى محكوم بشكست است» و باور كردند كه حركت ها، نهضت ها، دوام نخواهد داشت.

حال علّت آن چيست؟ نمى دانند.

چرا و چگونه يك حركت موفق سير ارتجاعى مى گيرد؟ نمى توانند تحليل نمايند.

تنها بر باورهاى جاهلى تكيه زده و به سراغ امثال و شواهد و قرائن دروغين مى روند.

گاهى مثال فوّاره را مى زنند كه:

«فوّاره چه اوج گيرد سرنگون شود» و باز هم نمى توانند علّت فشار آب و پيدايش فوّاره و قانون جاذبه و بازگشت آب به زمين را از نظر علمى درك كنند.

فكر مى كنند: (چون فوّاره بالا مى رود. سرنگون مى شود، پس هر حركتى، هر بالا رونده اى روزى سقوط خواهد كرد.) و زمانى مثال پيمودن قلّه هاى بلند را به رخ مى كشند و مى گويند:

(هر سر بالائى سرازيرى دارد) امّا كوهنوردى چه ارتباطى به حركت معنوى توده ها در نهضت ها دارد؟ باز هم پاسخ درستى ندارند.

خوب، اگر قله اى را پيموديم و پس از آن به قله هاى بزرگترى رسيديم و همّت كرديم تا راه را، و حركت تكاملى را تداوم بخشيم، باز هم سرازيرى خواهيم داشت؟ و آيا حركت معنوى انقلاب را حتما بايد به پيمودن قله ها و كوهنوردى تشبيه نمود؟ شاهد و مثال و ضرب المثلى ديگرى وجود ندارد؟ چيزى ندارند كه بگويند.

جالب اينكه دست خونين و شيطانى استعمارگران، و قلم بدستان مزدورشان را در پشت اينگونه تحليل هاى خرافى، و استعمارى، مى نگريم كه براى نگران كردن امت هاى انقلابى، و نااميد نمودن انقلابيون پيكارگر، اينگونه قلم مى زنند.

شعر و ترانه مى سرايند.

قصه و رمان مى نويسند. تا ريخ را تعريف مى كنند. كه ريشه هاى اصلى نهضت ها را بخشكانند و اين باور را در دلها زنده نمايند كه:

انقلاب نكنيد.

دست به حركت سازنده اى نزنيد كه:

هر انقلابى محكوم به شكست است.

ديديد كه امت انقلابى رسول خدا (ص) بر ضد فرزندان او تهاجم كردند و نهضت هاى دنيا، يكى بعد از ديگرى شكست خوردند، وابسته شدند.

پس بدون هرگونه زحمت و تحمل مشكلاتى، همچنان بوده بمانيد، و وابستگى و ذلّت را به جان بخريد، و با سكوت و رضا و تسليم و اطاعت، بخود و قدرتهاى استعمارى، زحمت ندهيد كه:

(انقلاب بچه هاى خود را مى خورد). و يا.

(سرانجام هر حركتى به سير ارتجاعى كشانده خواهد شد). و بيچاره، خوانندگان و نويسندگان ساده و خوش باور، پس از مطالعه

/ 18