تبیان، دستیار زندگی
یکی از کتابهایی که از منابع عمده کلامی فرقه وهابیت به شمار می آید کتاب «التوحید» نوشته ابن خزیمه است که مطالب مبتذلی پیرامون خداوند در آن دیده می شود که حتی محققان و اندیشمندان اهل سنت از جمله فخر رازی آن کتاب را ضاله و مطالب آنرا بدعت و نویسنده آنرا مشرک
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حامد حسینی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اساس اندیشه وهابیت

مقدمه

وهابیت

در بخشهای پیشین به این نکته اشاره شد که اندیشه وهابیت  در قرن چهارم پایه گذاری شد که با حلول تعاریف سلفی در قرن هفتم احیا گردید و در قرن دوازدهم سازمان یافت . برای بررسی روند شکل گیری این فرقه به نکات بسیاری می توان اشاره داشت که پایه های اصلی تفکر وهابی را تشکیل می دهد . هر چند مورخین از محمد ابن عبدالوهاب به عنوان مبدع فرقه ضاله وهابیت یاد می کنند ولی  نباید از یاد برد که اعتقادات موجود در آرا و اندیشه های فقیهان حنبلی و افرادی نظیر ابوالحسن اشعری،احمد ابن حنبل ، ابن تیمیه و ابن قیم جوزی، از سرچشمه های اصلی تفکر محمد ابن عبدالوهاب و فرقه وهابی به شمار می آیند.


اما ریشه تفکرات انگاشته شده در فقه حنبلی نیز برداشتهای شخصی واشتباه از قرآن ، و  روایات جعلی و خود ساخته ای است که برخی از راویان غیر قابل اعتماد  از دین یهود و مسیح به رسول گرامی اسلام نسبت داده بودند . در این گفتار سیر تحولات ریشه های اعتقادی وهابیت را طرح نموده و مورد بررسی قرار می دهیم.

شالوده های فکری اندیشه وهابیت

اعتقادات و باورهای وهابیت ریشه در جریان های مذهبی قبل از اسلام دارد. این جریانات از نظر روحیه و خط مشی ها بسیار شبیه خوارج صدر اسلام است و به تعبیری آن روی سکه جریان سلفی گری و اعتقادات الحادی آنها می باشد. چرا که آنان مانند خوارج از کلمه حق اراده باطل نموده و با شعار توحید با سنتهای اسلامی و مسلمانان به مبارزه برخاستند.

بخش قابل توجهی از اعتقادات وهابیت ریشه در احادیث جعلی یا خود ساخته ای است، که در قرن دوم هجری برخی از راویان غیر قابل اعتماد از دین یهود و مسیح عاریت گرفته، و به رسول گرامی اسلام نسبت داده اند، که به اسرائیلیات موسومند

بخش قابل توجهی از اعتقادات وهابیت ریشه در احادیث جعلی یا  خود ساخته ای است، که در قرن دوم هجری برخی از راویان غیر قابل اعتماد از دین یهود و مسیح عاریت گرفته، و به رسول گرامی اسلام نسبت داده اند، که به اسرائیلیات موسومند .

دانشمندان یهود که از شکست اسلام در صحنه جنگ های نظامی مایوس شده بودند و از سویی دیگر با پیشرفت روز افزون اسلام و گسترش حکومت اسلامی مواجه گردیدند، بر آن شدند تا با وارد شدن در جرگه مسلمانان و قبول اسلام ظاهری، اولین بذرهای جعل حدیث و تاویل آیات متشابه قرآن کریم را، به خصوص در عهد خلافت عثمان در کانون فرهنگی-دینی مسلمانان بکارند.

بدینسان افرادی مانند کعب الاحبار و امثال او که در زمان صحابه تظاهر به اسلام می کردند، با اظهار نظر در مسائل اسلامی و اقدام به صدور فتوی، بسیاری از فتنه ها را در دنیای اسلام پدید آوردند و دیگر علمای یهود در دوره های پس از صحابه نیز با جعل مطالب به تحریف عقائد مسلمانان همت می گماشتند. نمونه ای از این روایات به شرح زیر است:

ابن جریر طبری در تفسیر خود می نویسد:

«حسین ابن محمد از ابو مشعر از محمد ابن قیس روایت می کند: شخصی نزد کعب الاحبار آمد و پرسید: خدای ما کجاست؟ مردم به او گفتند: این چه سئوالی است که می کنی؟ خدا بالاتر از اینهاست. کعب الاحبار گفت: رهایش کنید. اگر جاهل باشد یاد می گیرد و اگر عالم باشد علمش افزون می گردد. می پرسی خدایمان کجاست؟ خدا بر عرش تکیه داده و یک پایش را روی پای دیگر انداخته است ... و آسمان از سنگینی او در حال ترکیدن است. اگر بخواهید می توانید این آیه را در این رابطه بخوانید(تکاد السموات یتفطرن من فوقهن) نزدیک است آسمان از سنگینی خدا بترکد»1

آنان آنقدر در تشبیه خدای متعال مبالغه نمودند که گفته اند: «هر دو چشم خدا درد می کرد، فرشتگان به عیادت خدا آمدند»2 و در جای دیگری آمده است که خداوند در طوفان نوح(علیه السلام) آنقدر گریست که هر دو چشمش به درد آمد»3

وهابیت

همچنین از پیامبر خدا نقل نموده اند که : «پروردگارم با من ملاقات کرد و به من دست داد و از من استقبال  کرد، و دستش را میان دو کتف من نهاد، به حدی که من سردی انگشتانش را به خوبی روی سینه ام احساس کردم» 4

یکی از کتابهایی که از منابع عمده کلامی فرقه وهابیت به شمار می آید کتاب «التوحید» نوشته ابن خزیمه است که مطالب مبتذلی پیرامون خداوند در آن دیده می شود که حتی محققان و اندیشمندان اهل سنت از جمله فخر رازی آن کتاب را ضاله و مطالب آن را بدعت و نویسنده آن را مشرک و جاهل یاد نمودند. از این کتاب تنها به نقل یک مورد بسنده می کنیم:

«از معاذ عنبری پرسیدم: آیا خداوند را صورتی هست؟ در جواب گفت: آری. سپس تمامی اعضا و جوارح و اندامهای خداوند را از قبیل بینی، دهان ، سینه ، شکم بر شمردم و او پاسخ مثبت داد، ولی خجالت کشیدم که شرمگاه خداوند را از او بپرسم ، لذا با دست اشاره کردم و او گفت : آری، پرسیدم آیا خداوند مذکر است یا مونث؟ در جواب گفت: مذکر»5

متاسفانه این روایات به وفور در کتابهای اصلی اهل سنت نظیر صحاح سته و سنن نسائی، سنن ابن ابی دواد و سنن ترمذی به وفور یافت می شود.

چنانکه شهرستانی مورخ مشهور در این رابطه می گوید: «بسیاری از یهودیانی که به طرف اسلام کشیده شده بودند، احادیث متعددی را در جسمانیت حق تعالی ساختند و وارد شریعت اسلامی کردندو تمامی این احادیث از تجسیم خداوند در تورات نشات گرفته است»6

ابن خلدون دانشمند نامی اهل سنت نیز این مساله را اینگونه بیان می دارد:

«عرب صدر اسلام، بهره ای از علم و کتابت نداشتند و مطالب مربوط به آفرینش و جهان و اسرار هستی را از عالمان یهود و اهل تورات و یا از مسیحیانی همانند کعب الاحبار، وهب ابن منبه و عبد الله ابن سلام می پرسیدند»7

این عالم سنی اعتراف دارد که این دسته از روایات، چهره ای خرافی و مجعول از اسلام را به تصویر کشیده و تفاسیر و کتب اهل سنت مملو از این دسته از روایات است . چنانکه می گوید:

«تفاسیر اهل سنت از گفته های یهود و نصاری لبریز است و مفسران هم در این زمینه سهل انگاری کردند و کتابهای تفسیری را از این دست از روایات پر کرده اند و این در حالی است که ریشه همه این روایات از تورات و یا دروغ بافی های یهود و نصاری سرچشمه گرفته است.»8

یکی از کتابهایی که از منابع عمده کلامی فرقه وهابیت به شمار می آید کتاب «التوحید» نوشته ابن خزیمه است که مطالب مبتذلی پیرامون خداوند در آن دیده می شود که حتی محققان و اندیشمندان اهل سنت از جمله فخر رازی آن کتاب را ضاله و مطالب آنرا بدعت و نویسنده آنرا مشرک و جاهل یاد نمودند

برای نمونه به حدیثی از ابوهریره اشاره می کنیم که در آن از قول پیامبر اسلام برای ساحت ربوبی جسمانیت و صورت قائل شده و این حدیث را بخاری و مسلم در صحاح خویش اینگونه نقل نمودند:

«پیامبر اکرم بر مردی می گذشت که مرد دیگری را می زد و می گفت: خدا روی تو را زشت گرداند. پیامبر فرمود: هر گاه یکی از شما کسی را  بزند از زدن در چهره اش خودداری کند چرا که خدای متعال چهره انسان را شبیه صورت خود آفرید»!9

حدیث دیگری را ام طفیل نقل می کند که در آن چنین ادعا می کند:

«پیامبر در خواب خدای خود را به نیکوترین چهره می بیند که جوانی است با مویی بر گوش ریخته و دو پایش در سبزه با کفشهایی زرین و بر چهره پوشیه ای از طلا داشت»10

ذکر این تعابیر از خدا و رسول او در حالیست که این معنا در میان اهل کتاب و کتابهای به جا مانده از ایشان همچون تورات بسیار یافت می شود، چنانکه در سفر پیدایش تورات آمده است: «به زودی انسانی را می آفرینم که به چهره من می ماند»11

مشابه احادیثی که ذکر گردید در روایات اهل سنت علی الخصوص پیروان احمد ابن حنبل به وفور یافت می شود و اعتقادات وهابی (که خدا را به صورت یک انسان توصیف می کنند)، از لابلای روایات دروغین و ساختگی که منسوب به پیامبر اسلام(ص) می باشد سرچشمه می گیرد در حالی که ذات الهی و اندیشه پیامبر او منزه از اینگونه توصیفات است.

چکیده

روایات و تفاسیر جعلی و خود ساخته خصوصا در حوزه اعتقادات اساس باورهای مذهبی این فرقه را تشکیل می دهد، که ریشه آن در جریان های مذهبی قبل از اسلام است که توسط تازه مسلمانان یهودی و مسیحی تحت عنوان اسرائیلیات به اسلام نسبت داده شد که برخی جریانات از جمله وهابیت سبب انتشار آن در بین مسلمانان گردیدند.

پی نوشتها:

1-   تفسیر طبری،ج25 ص62

2-   ملل و نحل ج1 ص82-84

3-   همان

4-   همان

5-   شرحی بر نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج3 ص223 به نقل از توحید ابن خزیمه

6-    ملل و نحل ،ج1،ص 117

7-   تاریخ ابن خلدون(مقدمه)ج1ص439

8-   همان

9-   صحیح بخاری حدیث 6227،صحیح مسلم حدیث 2841

10-  مراجعه شود به تهذیب التهذیب ابن حجر،ج6 ص185 و النکت الظراف علی تحفه الاشراف حافظ ابن الحجر ج4 ص382

11-  مراجعه شود به التعارض ج5 ص 83

سید حامد حسینی

بخش اعتقادات تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.