تأکید قرآن بر رابطه عاطفی با خدا
تأکیدات فراوان خداوند متعال برای اهتمام به دعا و راز و نیاز با خداوند و تأکیدات منحصر بفرد قرآن کریم در این زمینه، به خاطر آن است که دعا، موجب رهایی انسان از سقوط و نیز موجب رشد و بالندگی انسان و پرواز او به ملکوت اعلی و رسیدن به مقامات والای معنوی است.
«وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیسْتَجیبُوا لی وَ لْیؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ»
[1] ؛ چون بندگان من در باره من از تو بپرسند ، بگو که من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند.
این آیه شریفه دستکم هفده تأکید دارد، هشت مرتبه ضمیر متکلّم در آن تکرار شده است؛ یعنی عزیزم بیا، عزیزم رابطه عاطفی و رابطه محکم با خدای خویش داشته باش، عزیزم به سوی خداوند بازگرد.
کسی که دعای واقعی دارد، رشد مییابد و به سوی خداوند تعالی حرکت میکند. چنین کسی فقط و فقط به خدای خویش و به محبوب خویش توجّه دارد و از اینرو گناه و حتّی مکروه و حتّی فکر گناه، در زندگی او نیست؛ زیرا تمام توجّه او به خدا و به برقراری رابطه عاطفی با خدا است.
معنای عصمت همین است؛ معصومین«سلاماللهعلیهم» از آن جهت که خود را در محضر خداوند سبحان مییابند، ادب حضور را مراعات میکنند و حتّی از فکر گناه نیز اجتناب میورزند.
افراد عادی نیز میتوانند با دعا و نیایش، با برقراری رابطه عاطفی با خداوند و با دوام توجّه به ذات باریتعالی، تالیتلو معصومین«سلاماللهعلیهم» شوند و از ارتکاب هرگونه گناه و مکروه، اجتناب ورزند و مطیع محض اوامر خدای تعالی باشند.
پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» آنقدر در دل شب به درگاه الهی تضرّع و زاری میکردند که زمین از اشک چشمان ایشان، خیس میشد. امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» در دل شب نماز میخواند، امّا نماز او، نماز خاصّی بود و با دیگران تفاوت اساسی داشت. بعد از نماز هم مدهوش میشد. آن حضرت غش نمیکرد، مدهوش میشد. به قول قرآن کریم:
«إِذا تُتْلى عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِیا» [2] ؛ و چون آیات خدای رحمان بر آنان تلاوت می شد ، گریان به سجده می افتادند.
دل او به هیچکسی و هیچچیزی نظر ندارد جز خداوند و از اینرو نالهها میکند و گریههایی دارد که وصف آن ممکن نیست.
اگر دعای انسان همراه با بازگشت او به سوی خداوند متعال باشد، دل او در پیشگاه خداوند سبحان، خاضع و متواضع باشد و هیچ کسی و هیچ چیزی به غیر از خداوند در دل او نباشد، آه و ناله حقیقی بر زبان او جاری میشود و با سوز دل و آه زبان، خدا را میخواند و خداوند نیز پاسخ او را خواهد داد.
به قول قرآن کریم، چنین کسی، «أَوَّاهٌ مُنیبٌ» [3] میشود. یعنی در حالی که قلب او در حال بازگشت به سوی خداوند تعالی است و صرفاً به او توجّه دارد، بسیار آه میکشد. معنای رابطه عاطفی با خداوند همین است که انسان، در دل شب، همه چیز را فراموش کند و دل او صرفاً متوجّه خداوند باشد، هیچکسی و هیچچیزی به جز خدا در دل او نباشد، زبان او هم آهی بکشد که برخاسته از دل او است و چشم او نیز در اثر شکستن دل او و آهِ زبان او، گریان باشد.
حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» وقتی قرار شد به مقام امامت برسد و واسطه فیض جهان هستی شود، در معرض امتحان الهی قرار گرفت. در آن موقعیت به مقام عبودیت رسیده بود که قرآن کریم او را چنین توصیف مینماید:
«إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیبٌ» [4] ؛ همانا ابراهیم بسیار آهكننده- از ترس خدا- و بردبار بود.
امّا برای رسیده به امامت، نیاز به امتحان سختی داشت. لذا به او خطاب شد که خانه خدا را آباد کند. خانه خدا اتاقکی بود که قبلاً حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» ساخته بود و اکنون به او خطاب شد که همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل که در پیری حضرت ابراهیم به دنیا آمده بود و بسیار نزد او عزیز بود را در آن مکان بگذارد و برگردد.
از آن زمان تا زمانی که حضرت اسماعیل«علیهالسّلام» به یک جوان برومند مبدّل شد، به همراه مادر خویش در مکّه زندگی میکردند که به حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» خطاب شد خانه کعبه را بازسازی کند. آن حضرت با کمک همسر و فرزند خویش خانه را بازسازی کردند و به انجام فریضه حج، مکلّف شدند. اعمال حج را به جا آوردند و هنگام قربانی، به حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» خطاب شد که باید فرزندش را در راه خدا قربانی کند.
آن حضرت نیز که مطیع محض فرمان خداوند بود، بدون چون و چرا پذیرفت که فرزند جوان و برومند خویش را در راه خداوند متعال قربانی کند و موضوع را با خود حضرت اسماعیل«علیهالسّلام» در میان گذاشت.
«قالَ یا بُنَی إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى» ؛ ای پسرکم ، در خواب دیده ام که تو را ذبح می کنم بنگر که چه می اندیشی .
حضرت اسماعیل«علیهالسّلام» نیز به راحتی تسلیم فرمان خداوند شد و فدا شدن خود را پذیرفت و به پدر گفت:
«یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ» [5] ؛ گفت : ای پدر ، به هر چه مامور شده ای عمل کن ، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت.
حضرت هاجر نیز معلوم است که فریب شیطان را نخورد و تسلیم امر پروردگار شد و قبول کرد که فرزندش قربانی شود. بالأخره خداوند از عالم غیب یک قوچ فرستاد و حضرت ابراهیم«علیهالسّلام» آن را ذبح کرد.
وقتی انسان به مقام عبودیت برسد، صد در صد تسلیم امر پروردگار میشود. اوامر او را بدون چون و چرا انجام میدهد و از محرّمات اجتناب میورزد. برای چنین کسی نه تنها خواندن نماز و گرفتن روزه و پرداخت خمس و زکات مشکل نیست، بلکه حاضر است هرچه دارد در راه خدا فدا کند و خودش را نیز نثار رضای خداوند بکند.
دنیا و آنچه در دنیا است، برای بندگان حقیقی خداوند که هدفی جز رسیدن به او ندارند، در مقابل محبّت خداوند و اطاعت امر او ارزشی نخواهد داشت. امام علی«سلاماللهعلیه» در روایت شیرینی در وصف دنیا و تعلّقات دنیوی میفرمایند:
«فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیءِ الظِّلِّ بَینَا تَرَاهُ سَابِغاً حَتَّی قَلَصَ وَ زَائِداً حَتَّی نَقَص» [6]
دنیا در نظر خردمندان چونان سایهای است که هنوز گسترش نیافته، کوتاه میگردد، و هنوز فزونی نیافته کاهش مییابد.
مقام عبودیت مسلمانان صدر اسلام
در جنگ احد، قبل از عزیمت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و اصحاب ایشان به میدان جنگ، یک پیرمرد با پای لنگ و در حالی که یک کیسه آذوقه به دوش گرفته بود، نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله، فرزندم و برادر همسرم برای نبرد با کفّار آماده شدهاند، اجازه بدهید من هم به آنان بپیوندم و این مقدار آذوقه که در خانه داشتیم را هم به جبهه ببرم.
پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: جنگ بر تو واجب نیست و کمبود نیرو و آذوقه هم نداریم. به خانه برگرد و آذوقهها را نیز با خود برگردان. ناگهان پیرمرد گریه افتاد و گفت: یا رسول الله من و همسرم را از افتخار جهاد در راه خدا و کمک به جبهه مأیوس نکنید و با اصرار در جنگ احد شرکت کرد.
در جنگ احد، گروهی از مسلمانان یک لحظه خدا را فراموش کرده و به فکر غنائم جنگی افتادند و از این رو شکست خوردند. بعداز آن شایع شد که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نیز به شهادت رسیدهاند.
همسر همان پیرمرد با خبر شهادت پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» خود را به میدان جنگ رسانید و دریافت که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» زنده هستند، ولی همسر، برادر و فرزند او شهید شدهاند. جنازه آن سه شهید را بار شتر کرد و به مدینه بازگشت. در راه به حضرت فاطمه«سلاماللهعلیها» رسید. حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» از او پرسیدند: بار شتر تو چیست؟ گفت همه عالم فدای پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، الحمد لله ایشان زنده هستند و قصد نداشت راجع به شهدای خود حرفی بزند. وقتی با اصرار حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» مواجه شد، گفت: برای اطّلاع از سلامتی پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به جبهه رفتم و مشاهده کردم همسر، برادر و فرزندم در جنگ شهید شدهاند. اکنون جنازه آنان را به مدینه برمیگردانم.
یک خانم متّقی در اثر مقام عبودیت به چنین جایگاهی میرسد. در هشت سال دفاع مقدّس نیز از این قبیل خانمهای باایمان و شجاع فراوان داشتیم.
برقراری رابطه عاطفی با خداوند، اهتمام به نماز شب، نماز اوّل وقت و دعا و راز و نیاز با خدا، انسان را به مقامات والایی میرساند؛ از این رو تقاضا دارم همه و به ویژه جوانان، به نماز شب و نماز اول وقت اهمیت بدهند. نمیشود شیعه نماز شب نداشته باشد، حضرت ولی عصر «ارواحنافداه» فرمودهاند: «ننگ است برای شیعه که نماز شب نخواند».
تقاضا دارم اگر در هنگام خواندن دعا حالی پیدا کردید، رسیدن به مقامات معنوی و عرفانی را از خداوند بخواهید. از او بخواهید توفیق اینکه با دل شکسته و سوز و گداز دعا کنید را به شما عنایت کند.
متأسّفانه بسیاری از مردم هنگام دعاکردن، به فکر دعاهای معنوی و پیشرفت در حرکت به سوی خداوند تعالی نیستند و صرفاً به گرفتاریهای مادی و دنیوی میاندیشند.
پینوشتها :
1. بقره / 186
2. مریم / 58
3. هود / 75
4. هود / 75
5. صافات/ 102
6. نهج البلاغه، خطبه 63
فرآوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری