تبیان، دستیار زندگی
آفریدگار عالم هستی، با قدرت بی مثال خود لباس هستی را بر اندام مخلوقات این عالم پوشانید، و با این خلقت عظیم پرده ی نیستی را از چهره ی آنها کنار زده و نعمت ارزشمند حیات را به آنها ارزانی بخشید. در این میان آنچه از هر امری، بیشتر آدمی را به شگفتی وا می دار
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با حلوای نسیه، بهتر از این نمی شه!


«أوصیکم عبادالله بتقوی الله، فإنّها خیرُ ما تواصی العباد به، و خیرُ عواقب الأمور عندالله...»1

؛ ای بندگان خدا شما را به تقوا و ترس از عذاب خدا سفارش می کنم، زیرا تقوای الهی بهترین سفارش مومنان و بهترین پایان نامه ی کار در پیشگاه خداست .


رموز اسماء الهی (5) همانا پروردگار من مهربانی است دوستدار
شرح گفتار

آفریدگار عالم هستی، با قدرت بی مثال خود لباس هستی را بر اندام مخلوقات این عالم پوشانید، و با این خلقت عظیم پرده ی نیستی را از چهره ی آنها کنار زده و نعمت ارزشمند حیات را به آنها ارزانی بخشید.

در این میان آنچه از هر امری، بیشتر آدمی را به شگفتی وا می دارد، آفرینش موجودی بی نظیر به نام انسان است.

خلقت انسان به گونه ای است که با داشتن استعداد و توانایی درونی که پرورگار هستی به او عنایت فرموده است، می تواند گوی سبقت را در چرخه ی نظام هستی، از سایر مخلوقات ربوده و به درجه ای از عزّت و مقام و بلندی دست یابد که آن یگانه آفریدگار عالم، از میان انبوه مخلوقاتش قلم انتخاب برترین بودن را به سوی او نشانه رفته و او را به عنوان اشرف مخلوقات و گل سر سبد دستگاه آفرینش خویش معرفی نماید.

آن یگانه معبود عالم در بخشی از کلام نورانی خویش پس از آنکه مراحل آفرینش انسان را بیان می کند پیرامون این خلقت عظیم به خود آفرین گفته و در این باره می فرماید: ( فتبارک الله احسن الخالقین)2؛ پس آفرین بر خدایی که بهترین آفرینندگان است.

ملاک برتری آدمی نسبت به سایر مخلوقات عالم چیست؟! آیا ساختار وجودی و شکل ظاهری جسمش، ملاک برتری اوست؟! یا اینکه قدرت بر تکلم و سخن گفتنش با دیگران، به او چنین عزّت و مقامی بخشیده؟! یا اینکه حقیقت چیز دیگری است؟!

تقوا در حقیقت یک نیروی نفسانی کنترل کننده ای است که نتیجه ی آن اجتناب از گناه و پرهیز از کارهای ناشایستی است که خداوند متعال و پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) ما را از آنها بر حذر داشته اند

در پاسخ به این پرسش مهم و اساسی باید گفت: خوشبختانه ملاک برتری آدمی امری است که خداوند بی همتا خود به آن تصریح نموده و در کلام نورانی خویش به روشنی آن را بیان فرموده است، آن خالق بی همتا در بخشی از کلام بی نظیر خویش در این باره به زیبایی فرموده(إنّ اکرمکم عندالله اتقاکم) 3 همانا گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.

به دلیل اهمیّت والایی که تقوا در محضر پروردگار عالم دارد، امیر متّقیان نیز، آن را به کرّات مورد توجّه و دقّت ویژه قرار داده و مخاطبان خود را به جایگاه بلند آن گوشزد نموده است.

آن دریای علم و معرفت در فرازی از خطبه ی دلنشین 173 نهج البلاغه تقوا را بهترین سفارش و نتیجه ی آن را بهترین پایان در پیشگاه خالق هستی معرفی نموده و در این باره به زیبایی می فرماید: (اوصیکم عبادالله بتقوی الله، فإنّها خیر ما تواصی العباد و خیر عواقب الامور عندالله.) ؛ ای بندگان خدا شما را به تقوا سفارش می کنم، زیرا تقوی الهی بهترین سفارش مومنان و بهترین پایان نامه ی کار در پیشگاه خداوند است.

تفسیری ساده و روان از تقوا

شاید واژه مقدّس تقوا برای شما خواننده ی عزیز در هاله ای از ابهام وجود داشته باشد، و لذا به دلیل اهمیّت ویژه و جایگاه بلند تقوا، مناسب است که در این بخش به توضیح مختصری پیرامون آن پرداخته و در این زمینه تفسیر ساده و روانی ارائه دهیم.

کلمه نورانی تقوا در قرآن کریم 17 مرتبه، و در کتاب شریف نهج البلاغه 45 مرتبه تکرار شده است.

مراجعه به کتاب های لغت، حکایت از این دارد که واژه تقوا از ریشه ی وقایه به معنای نگهداری است، که در نهایت با بررسی موارد استعمال آن در قرآن و روایات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) در یک بیانی ساده و روان می توان گفت: تقوا در حقیقت یک نیروی نفسانی کنترل کننده ای است که نتیجه ی آن اجتناب از گناه و پرهیز از کارهای ناشایستی است که خداوند متعال و پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) ما را از آنها بر حذر داشته اند.

بنابراین اگر آدمی به صفت زیبای تقوا مزین شده و خود را به این سلاح نیرومند مجهّز نماید، خواهد توانست در برابر گناهان سدّی مستحکم ساخته و آینه ی قلب خویش را از زنگار معاصی پاک نگه دارد.

اثر بی نظیر از تقوا!

تقوا

با دقّت و تأمل در موضوع تقوا و بررسی آثار و برکات این صفت ارزشمند به این نتیجه می رسیم که اهمیّت تقوا از آن جهت است که آدمی در سایه ی مزیّن شدن به آن، قلب کوچکش را به دریای بی کران محبّت الهی پیوند زده و در اثر چنین پیوند مقدّسی کام وجودش سرمست از شراب عشق و محبّت الهی می شود.

محبّت الهی به گونه ای او را از خویش بی خویش نموده که همواره در پی وصال حضرت حق کوشیده و برای آن لحظه ی باشکوه، لحظه شماری می نماید.

امیر متّقیان علی (علیه السلام) پیرامون چنین اشخاصی می فرماید: «و لو لا الأجل الذی کتب الله علیهم لم تستقر أرواحهم فی اجسادهم طرفة عینٍ شوقاٌ إلی الثواب، و خوفاً من العقاب» ؛ و اگر نبود مرگی که خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتّی به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن ها آرام و قرار نمی گرفت، از شوق رسیدن به پاداش الهی و از ترس عذاب جهنّم.

در واقع انسان پرهیزکار در اثر تقوا، عنایت ویژه ی حضرت حق را به سوی خود جلب و آن یگانه خالق هستی، همواره در هر زمان و مکان و شرایطی او را همراهی خواهد نمود. این امر حقیقتی است که خداوند بی همتا، در کلام نورانی خویش به آن تصریح نموده و در این باره به زیبایی فرموده است: « أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ » 5 ؛ همانا خداوند همراه متقین است.

طبیعی است که انسان پرهیزکار در این فضای بسیار زیبا که با نور معنوی تقوا برای خود فراهم نموده، در طول مدت عمر گرانبهای خویش، زندگی ای درخشان، که سرشار از عشق و صفا است را تجربه نماید.

بنابراین به جرأت می توان گفت: در میان انبوه صفات نیک و برجسته، جایگاه تقوا به گونه ای است که هیچ یک از این صفات نیکو به اهمیت صفت ارزشمند تقوا نمی رسد و لذا امیر بیان علی (علیه السلام) در بخشی از کلام زیبا و دلنشین خویش آن را رئیس ارزش های اخلاقی معرفی نموده و در این باره می فرماید: «التُّقی رئیس الاخلاق»6  ؛ تقوا رئیس ارزش های اخلاقی است.

همه چیز بستگی به خودمان دارد!

انسان در طول مدّت حیات دنیوی خویش در پرتو نیروی اختیاری که خداوند به او ارزانی نموده است، از قدرت انتخاب برخوردار بوده و همواره می تواند در زندگی، یکی از دو راه حق یا باطل را گزینش نماید.

اگر ما به سعادت ابدی خویش علاقمند بوده و پایانی درخشان را آرزومندیم، باید از لحظات عمر گرانبهای خویش بهره ی کافی برده، و در این فرصت طلایی همواره بکوشیم که در زندگی هرچه بیشتر، تقوای الهی را پیشه نموده، و با تقویت ملکه ی تقوا در وجود خویش، در مسیر عبادت و بندگی حضرت حق قدم برداریم، چرا که بهره برداری از آثار درخشان تقوا، بستگی به رعایت مراتب آن دارد

آدمی در سایه ی داشتن نیروی اختیار است که می تواند درب سعادت و خوشبختی را به سوی خود گشوده و به مقام و منزلتی دست یابد که فرشتگان الهی را به داشتن چنین جایگاهی به حسرت وا دارد.

البته ناگفته نماند که این نیروی فوق العاده ارزشمند می تواند بسیار خطر آفرین و مشکل ساز هم باشد، به گونه ای که پایانی تاریک و عاقبتی شوم را به همراه داشته باشد، چرا که این نیروی خدادادی همانند چاقوی تیز و برنده ای است، که اگر به درستی از آن استفاده نشود، می تواند رگ حیات معنوی انسان را قطع، و مهر شقاوت و بدبختی ابدی را بر پیشانی روح آدمی حک نماید.

بنابراین در جهان هستی همه چیز بستگی به خودمان دارد، داشتن سرنوشتی درخشان و زیبا، یا عاقبتی تاریک و ظلمانی، این ما هستیم که باید مسیر زندگی خویش را تعیین نماییم.

خداوند بی همتا در رابطه با نقش اساسی انسان در سرنوشت خود چنین می فرماید: « إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا » 7؛ ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسی می کند.

بنابراین اگر ما به سعادت ابدی خویش علاقمند بوده و پایانی درخشان را آرزومندیم، باید از لحظات عمر گرانبهای خویش بهره ی کافی برده، و در این فرصت طلایی همواره بکوشیم که در زندگی هرچه بیشتر، تقوای الهی را پیشه نموده، و با تقویت ملکه ی تقوا در وجود خویش، در مسیر عبادت و بندگی حضرت حق قدم برداریم، چرا که بهره برداری از آثار درخشان تقوا، بستگی به رعایت مراتب آن دارد، به این معنا که هرچه بیشتر در این مسیر تلاش نماییم، به همان میزان، از آثار و برکاتش بهره مند خواهیم گشت.

با حلوای نسیه، بهتر از این نمی شه!

نقل می کنند مرحوم شیخ انصاری (رحمت الله علیه) به همراه برادر خود از کاشان به مشهد مقدس مسافرت نمود، پس از آن به تهران آمد، در مدرسه ی مادر شاه در حجره یکی از طلاب منزل گرفت.

روزی شیخ به همان محصّل مختصر پولی داد، تا نانی خریداری کند، وقتی برگشت شیخ دید، حلوا هم گرفته، و بر روی نان گذاشته است، به او گفت: پول حلوا را از کجا آورده ای؟! جواب داد: حلوا را نسیه خریدم. شیخ از آن قسمت نان، که حلوایی نبود برداشت، و فرمود: من یقین ندارم برای اداء نسیه زنده باشم.

روزی همان طلبه بعد از سال ها به نجف آمده بود، و خدمت شیخ عرض کرد: چه عملی انجام دادید که به این مقام رسیدید؟! اینک در رأس حوزه علمیه قرار گرفته، و مرجع شیعیان جهان شدید؟! شیخ فرمود: چون جرأت نکردم حتی نان زیر حلوا را بخورم، ولی تو با کمال جرأت نان و حلوا را خوردی.8

پی نوشت ها :

1- فرازی از خطبه 173 نهج البلاغه، ص 328، ترجمه محمد دشتی

2- سوره مؤمنون، آیه 14

3- سوره حجرات، آیه 13

4- فرازی از خطبه 193 نهج البلاغه، ص 402، ترجمه محمد دشتی

5- سوره بقره، آیه 194

6- نهج البلاغه، حکمت 410، ص 726

7- سوره انسان، آیه 3

8- برگرفته از کتاب؛ یکصد موضوع، پانصد داستان؛ اثر علی اکبر صداقت

 مهدی صفری

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.