تبیان، دستیار زندگی
هر حال، درباره این موجود در قرآن بحث‌هایی شده است؛ از جمله این که مادّه خلقت اینان «نار» است؛ امّا آیا منظور همین آتشی است که در اثر ترکیب اجسام قابل احتراق با اکسیژن به وجود می‌آید یا چیزی شبیه به آن؟ همان‌طور که در مورد «ماء» گفته می‌شود که اصل خلقت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تشابه میان انسان و جن


در حالی که همیشه بین عموم صحبت‌های ضد و نقیضی در مورد جن و شیطان و یا ارتباط مفهوم جنّ و شیطان مطرح می‌شود، قرآن کریم اشارات صریحی بدان داشته که در یادداشت پیش رو از نظر می‌گذرد.


جن

از دو آیه مورد اشاره در ذیل معلوم می‌شود که جنیان هم مکلّفند و هم اگر کسانی از ایشان کافر شوند، به همان عذاب دوزخی که انسان‌ها دچار می‌شوند، دچار می‌گردند و حتّی تعبیر هیزم دوزخ که برای آنان در این آیات به کار رفته، در جای دیگر برای انسان نیز به کار برده شده است: (بقره، 24 و تحریم، 6) «وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجارَةُ»، سوخت آن (دوزخ) آدمی و سنگ است.

چند آیه صریح نیز داریم که برخی از جنّ، به دوزخ می‌روند؛ از جمله این آیه: (اعراف، 38) «قالَ ادْخُلُوا فِی أُمَم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ فِی النّارِ»، گفت (به مجرمان): شما نیز در زمره کسانی که پیش از شما وارد آتش شدند از جنّ و انس، به دوزخ بروید!  شیطان در معنای اصلی، گویا مفهوم وصفی دارد؛ یعنی «شریر»، در قرآن عزیز، شیطان به همین معنا به کار رفته است جز این که گاهی در مورد خود ابلیس و گاه با معنای عام در مورد هر موجود شریری که شرارت در او «ملکه راسخ» شده است؛ حتّی در قرآن تصریح شده است که ممکن است شیطان از جنّ یا از ابلیس باشد: (انعام، 112) «وَکَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الإِْنْسِ وَالْجِنِّ» و چنین قرار دادیم برای هر پیامبری دشمنی از شیطان‌های بشری یا جنّ.

جنّ که در اصل معنا، گویا مفهوم پوشیدگی دارد، به همین مناسبت که از چشم انسان پوشیده است، گاهی جانّ هم نامیده می‌شود

پس چنین نیست که همه جنّ ها بد باشند؛ همان‌طور که در آیات قبل دیدیم: (جنّ، 14) «وَأَنّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ» .

پس شیاطین دسته ویژه‌ای از جن یا انس هستند که کارشان شرارت است.

جنّ و شیطان از منظر قرآن کریم

از موجودات غیر محسوس دیگر عالم به جز فرشتگان که قرآن نام می‌برد و برای ما در شرایط عادی قابل درک حسّی نیست، جنّ است.

جنّ که در اصل معنا، گویا مفهوم پوشیدگی دارد، به همین مناسبت که از چشم انسان پوشیده است، گاهی جانّ هم نامیده می‌شود.

جن و ...!

در قرآن هر دو به کار رفته و شواهدی وجود دارد که مقصود از هر دو کلمه در قرآن، یکی است. از جمله این شواهد آن که گاهی در مقابل انسان، جنّ و گاهی جانّ به کار می‌رود:

- (الرحمن، 33) «یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِْنْسِ»، ای گروه جنّ و انسان...؛

- (الرحمن، 39) «فَیَوْمَئِذ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَلا جَانٌّ» ، پس آن روز، گناه انسان و جن پرسیده نشود... .

به علاوه در قرآن داریم که جانّ از آتش آفریده شده است و شیطان نیز که از جنّ است، اعتراف می‌کند که از آتش آفریده شده است و این نیز تأییدی دیگر است.

به هر حال، درباره این موجود در قرآن بحث‌هایی شده است؛ از جمله این که مادّه خلقت اینان «نار» است؛ امّا آیا منظور همین آتشی است که در اثر ترکیب اجسام قابل احتراق با اکسیژن به وجود می‌آید یا چیزی شبیه به آن؟

همان‌طور که در مورد «ماء» گفته می‌شود که اصل خلقت موجودات زنده از آن است یا همین ترکیب اکسیژن و هیدروژن مراد است و یا چیزی شبیه آن؛ چنان که درباره نطفه هم در قرآن، «ماء» اطلاق می‌شود.

(حجر، 27) «وَالْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ»، جان را از پیش از آتش زهرآگین آفریدیم، این آیه دلالت دارد به این که «جانّ» از آتش آفریده شده و نیز خلق آن پیش از انسان بوده است. (رحمن، 15) «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِج مِنْ نار»، و جن را آمیخته از آتش آفرید.

هدف از آفرینش جن و انس

با استناد به آیات قرآن کریم مشخص می‌شود که انسان کامل‌ترین موجودی است که خداوند در عالم ماده خلق کرده است و برخی آیات بر این نکته تصریح روشنی دارند که در یادداشت پیش رو این موضوع به همراه ذکر برخی از این آیات از نظر خواهد گذشت.

جنّ هم بنا بر ظاهر برخی آیات، با انسان در تکلیف شریک است؛ لذا در بسیاری از موارد خطاب قرآن، متوجه جنّ و انس با هم است: «فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ؛ پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (شما ای گروه جن و انس)؟!»

تا آن‌جا که سراغ داریم و از آیات و روایات می‌توان استفاده کرد، انسان کامل‌ترین موجودی است که خدا در عالم مادّه خلق کرده؛ اما این پرسش که آیا خدا موجود مادّی مختار دیگری خلق کرده است یا نه، فی‌الجمله پاسخ مثبت است؛ زیرا جن هم با انسان در این خصلت‌ها فی‌الجمله شریک است.

بنا بر آنچه از ظواهر آیات می‌توان استفاده کرد، جن موجودی است مادّی، از نار مادّی خلق شده و دارای تکلیف است.

جن مؤمن، کافر، مطیع و عاصی داریم و ابلیس از جنّیانی است که به خدای متعال کفر ورزید.

به هر حال، جنّ هم بنا بر ظاهر برخی آیات، با انسان در تکلیف شریک است؛ لذا در بسیاری از موارد خطاب قرآن، متوجه جنّ و انس با هم است:

«فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ؛  پس کدامین نعمت‌های پروردگارتان را تکذیب می‌کنید (شما ای گروه جن و انس)؟!» (الرحمن، 16)

این ضمیر تثنیه خطاب به جنّ و انسان است: «یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ ...» (الرحمن، 33) و آیاتی هم هست که از جن و انس در روز قیامت سؤال می‌شود:

«یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنْکُمْ ...؛ ای گروه جن و انس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند.» (انعام، 130)

به حسب ظاهر بلکه صریح این آیات جنّ هم موجودی مادّی و شریک انسان در تکلیف است و چه بسا بتوان استفاده کرد که انسان به طور کلّی از جنّ شریف‌تر است؛ پس در عالمی که ما می‌شناسیم بنا بر ظواهر قرآن و روایات انسان کامل‌ترین موجود است؛ لذا می‌گویند اشرف مخلوقات؛ البته همه انسان‌ها در یک سطح نیستند و بعضی از آن‌ها از حیوانات هم پست‌ترند: «أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (اعراف، 179) و بعضی به مرتبه‌ای می‌رسند که از ملائکه بالاتر می‌روند و لیاقتی پیدا می‌کنند که ملائکه بر آنان سجده کنند یا ملائکه خادم آن‌ها شوند، چه در این عالم چنانکه به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آ له) و ائمه اطهار(علیهم السلام) خدمت می‌کردند و چه در عالم دیگر؛ چنانکه ملائکه در بهشت به مؤمنان خدمت می‌کنند.

هدف از خلقت (خلقت مرگ و زندگی انسان یا مطلق جهان) آزمایش انسان است: «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ ...» مشابه این مضمون درباره آفرینش موجودات زمینی وجود دارد: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ آنچه را روی زمین است، زینت زمین قرار دادیم تا شما انسان‌ها را بیازماییم که کدام یک نیکوکارترید

این خصیصه که انسان بتواند با اختیار خود آن قدر خود را پست کند که از حیوانات هم پست‌تر شود و آن قدر ترقّی کند که از ملائکه بالاتر رود؛‌ مخصوص موجودی است که در عالم مادّه زندگی می‌کند؛ یعنی باید در او تحول و تغییر پیدا شود، یا ترقّی کند یا انحطاط، قابل هر دو باشد.

  آیات قرآن در زمینه بیان آفرینش جهان و انسان، همه به یک تعبیر نیست؛ از جمله در مقام بیان هدف از آفرینش انسان و جنّ می‌فرماید: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛  من جنّ و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند.» (الذاریات، 56)

قرآن

این همراهی جنّ و انس، مؤید این است که این دو در تکلیف و اختیار مشترکند، نمی‌فرماید «وَما خَلَقَ الْمَلائِکَةَ» و می‌توان چنین برداشت کرد که با این که ملائکه عبادت می‌کنند؛ ولی عبادتی غیر از تکلیفی است که انسان و جنّ انجام می‌دهند و موجب تکامل ایشان می‌شود. تعبیر دیگر در مورد آفرینش مرگ و زندگی: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً...؛ خدا مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام نیکوکارترید.» (ملک، 2)

در این‌جا باز هدف از خلقت (خلقت مرگ و زندگی انسان یا مطلق جهان) آزمایش انسان است: «لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ ...» مشابه این مضمون درباره آفرینش موجودات زمینی وجود دارد: «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَی الأَرْضِ زِینَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛  آنچه را روی زمین است، زینت زمین قرار دادیم تا شما انسان‌ها را بیازماییم که کدام یک نیکوکارترید.» (کهف، 7)

در آیه قبل، اصل زمین و آسمان را می‌فرمود، در این‌جا محصولات زمین و موجودات زمینی را ذکر می‌کند؛ مثل درختان و باغات و حیوانات و ... . زینت، چیزی است که موجب زیبایی چیز دیگر شود. زمین صرف‌نظر از گیاهان و حیوانات، چندان جذّابیتی ندارد، روح انسان را به خود جذب نمی‌کند؛ اما این مخلوقات گوناگون روی زمین توجه انسان را جلب می‌کند، چرا این‌ها را خلق کردیم؟ تا شما را بیازماییم؛ پس خلق این‌ها، مقدّمه‌ای است که انسان به مرحله آزمایش درآید، جاذبه‌ها او را به طرف خود بکشند تا یک‌طرف را انتخاب کند.

اگر این‌ها نباشد، آزمایشگاه ناقص خواهد بود، زمینْ آزمایشگاهِ انسان است، در صورتی قابل استفاده کامل است که همه گونه وسیله آزمایش فراهم باشد.

خدا این کارها را کرده است تا انسان‌ها را بیازماید که به چه چیز جذب می‌شوند: خدا یا دنیا.

آن عملی که موجب تکامل و یا موجب انحطاط می‌شود، عمل اختیاری در این عالم است این نوع اختیار در آن عالم نیست؛ لذا بساط تکلیف هم در آن‌جا برچیده می‌شود؛ پس این عالم جای آزمایش و جای تکلیف

«مِنْکُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُم مَّن یُرِیدُ الآخِرَةَ؛ بعضی از شما، خواهان دنیا بودند و بعضی خواهان آخرت.» (آل‌عمران، 152)

آیه دیگر: «وَلاَ یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ ...؛ آن‌ها همواره مختلفند، مگر کسی را که پروردگارت رحم کند! و برای همین (پذیرش رحمت) آن‌ها را آفرید.» (هود، 119 ـ 118)

در قیامت فرصتی برای بازگشت نیست !

باز به نحوی از آیات استفاده می‌شود که وقتی انسان وارد عالم آخرت شد، امکان تدارک گذشته نیست و آن‌ها که آرزو می‌کنند که گذشته‌های تاریکشان را جبران کنند، تقاضایشان این است که به دنیا برگردند؛ زیرا برایشان روشن است که آن‌جا جای تدارک نیست: «رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ» . (سجده، 12)

نمی‌گویند مهلت بدهید همان جا کار شایسته بکنیم، می‌دانند آن نشئه، نشئه اختیار نیست، آنجا دوراهی نیست، حرکت به سوی بهشت و جهنم قهری و بدون انحراف است؛ لذا می‌گویند ما را به عالم اختیار برگردانید که دوراهی وجود داشته باشد؛ پس آن تکاملی که در اثر اعمال اختیاری حاصل می‌شود منحصر به این عالم است: «وَاِنَّ الْیوْمَ عَمَلٌ وَلا حِسابَ وَغَداً حِسابٌ وَلا عَمَلَ» اگر کسانی در آن‌جا هم عبادت می‌کنند، از سنخ عبادت ملائکه است، عبادت برای نتایج و به عنوان تکلیف نیست.

به هر حال آن عملی که موجب تکامل و یا موجب انحطاط می‌شود، عمل اختیاری در این عالم است این نوع اختیار در آن عالم نیست؛ لذا بساط تکلیف هم در آن‌جا برچیده می‌شود؛ پس این عالم جای آزمایش و جای تکلیف است.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منابع :

ایکنا

معارف قرآن دانشگاه امام خمینی(ره) قم