تبیان، دستیار زندگی
حسادت قابیل که ناشی از انتخاب هابیل به عنوان وصی آدم بود،او را به مخالفت با خدا برانگیخت و سرانجام حسد آنچنان ناگوار است که حتی به خاطر آن برادر، دست به قتل برادر می‌زند!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای اولین قتل در طول تاریخ بشریت چه بود؟


حسادت قابیل که ناشی از انتخاب هابیل به عنوان وصی آدم بود،او را به مخالفت با خدا برانگیخت و سرانجام حسد آنچنان ناگوار است که حتی به خاطر آن برادر، دست به قتل برادر می‌زند!


سرانجام حسد ناگوار و مرگبار است

حسد
ماجرای دو فرزند حضرت آدم(ع) به نام‌های هابیل و قابیل، فقط در آیات 27 إلی 31 سوره­ مبارکه­ مائده ذکر شده با بیان اینکه، وقتی حضرت آدم(ع) اولین پیامبر الهی، از طرف خدا مأمور شد که "هابیل" را به عنوان وصی و جانشین خود انتخاب کند، حسادت قابیل که ناشی از انتخاب هابیل به عنوان وصی آدم و اختصاصات نبوت به هابیل بود، او را به مخالفت با این دستور خدا برانگیخت و به این امر اعتراض کرد؛ چون توهّم شایستگی خود بر هابیل را داشت، اما خداوند جهت نشان دادن مقام و منزلت "هابیل" بر "قابیل"، دستور داد که برای خدا قربانی انجام دهند، قربانی هر کس پذیرفته شد، وصی حضرت آدم است؛ در نتیجه قربانی هابیل پذیرفته شد، اما قربانی قابیل مورد قبول واقع نشد و این امر موجب شد که قابیل دست به قتل برادر خود بزند.(1)

خداوند در این آیات گوشزد می‌کند که سرانجامِ حسد چگونه ناگوار و مرگبار می‌باشد، که حتی به خاطر آن برادر دست به خون برادر خود می‌آلاید

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در کتاب "تفسیر نمونه، جلد 4، صفحه 442 " درباره این رویداد و آنچه در قرآن و احادیث نقل شده است توضیح داده و نوشته‌اند: خدای متعال در آیات 27 - 31 ، داستان فرزندان آدم و قتل یکی به وسیله دیگری را شرح داده است.

خداوند در این آیات گوشزد می‌کند که سرانجامِ حسد چگونه ناگوار و مرگبار می‌باشد، که حتی به خاطر آن برادر دست به خون برادر خود می‌آلاید!

نخست می‌فرماید: «ای پیامبر! داستان دو فرزند آدم را به حق بر آن‌ها بخوان». پس از آن، به شرح داستان می‌پردازد و می‌گوید: «در آن هنگام که هر کدام کاری برای تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از یکی پذیرفته شد و از دیگر پذیرفته نشد» و همین موضوع، سبب شد برادری که عملش قبول نشده بود، دیگری را تهدید به قتل کند، و «سوگند یاد نمود که تو را خواهم کشت»!

اما برادر دوم او را نصیحت کرده، گفت: اگر چنین جریانی پیش آمده گناه من نیست، ایراد متوجه خود تو است که عملت با تقوا و پرهیزگاری همراه نبوده است؛ چرا که «خدا تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد».

«طوع» در اصل، به معنی رام شدن چیزی است، از این جمله استفاده می‌شود که بعد از قبولی عملِ «هابیل»، طوفانی در دل «قابیل» به وجود آمد

آنگاه اضافه کرد: حتی «اگر تو، به تهدیدت جامه عمل بپوشانی و دست به کشتن من دراز کنی، من هرگز مقابله به مثل نخواهم کرد و دست به قتل تو نمی‌گشایم» «چرا که من از پروردگار جهانیان می‌ترسم و هرگز دست به چنین گناهی نمی‌آلایم».

به علاوه من نمی‌خواهم بار گناه دیگری را به دوش بکشم، «بلکه می‌خواهم تو بار گناه من و خویش را به دوش بکشی» زیرا اگر به راستی این تهدید را عملی سازی، بار گناهان گذشته من نیز بر دوش تو خواهد افتاد؛ چرا که حق حیات را از من سلب نموده‌ای، باید غرامت آن را بپردازی و چون عمل صالحی نداری باید گناهان مرا به دوش بگیری! و مسلماً با قبول این مسئولیت بزرگ از دوزخیان خواهی بود و همین است جزای ستمکاران.

چهارمین آیه، دنباله ماجرای فرزندان آدم(ع) را بدین گونه تعقیب کرده، نخست می‌گوید: «نفس سرکش قابیل او را مصمّم به کشتن برادر کرد و او را کشت».

با توجه به این که: «طوع» در اصل، به معنی رام شدن چیزی است، از این جمله استفاده می‌شود که بعد از قبولی عملِ «هابیل»، طوفانی در دل «قابیل» به وجود آمد.از یکسو، آتش حسد هر دم در دل او زبانه می‌کشید، و او را به انتقام‌جویی دعوت می‌کرد و از سوی دیگر، عاطفه برادری و عاطفه انسانی و تنفّر ذاتی از گناه و ظلم و بیدادگری و قتل نفس، او را از این جنایت باز می‌داشت.

از بعضی روایات که از امام صادق(ع) نقل شده، استفاده می‌شود: هنگامی که «قابیل» برادر خود را کشت او را در بیابان افکنده بود و نمی‌دانست چه کند؟ چیزی نگذشت که درندگان به سوی جسد «هابیل» روی آوردند و او که گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود برای نجات جسد برادر خود مدتی آن را بر دوش کشید
ولی سرانجام نفس سرکش، آهسته، آهسته بر عوامل باز دارنده چیره شد، و وجدان بیدار و آگاه او را رام کرد، به زنجیر کشید و برای کشتن برادر آماده ساخت. پس از آن می‌گوید: چه زیانی از این بالاتر که عذاب وجدان، مجازات الهی و نام ننگین را تا دامنه قیامت برای خود خرید.

از بعضی روایات که از امام صادق(ع) نقل شده، استفاده می‌شود: هنگامی که «قابیل» برادر خود را کشت او را در بیابان افکنده بود و نمی‌دانست چه کند؟ چیزی نگذشت که درندگان به سوی جسد «هابیل» روی آوردند و او که گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود برای نجات جسد برادر خود مدتی آن را بر دوش کشید.

ولی باز پرندگان اطراف او را گرفته بودند، و در این انتظار بودند که چه موقع جسد را به خاک می‌افکند، تا به آن حمله‌ور شوند!

در این موقع ـ همان طور که قرآن می‌گوید ـ خداوند زاغی را فرستاد که خاک‌های زمین را کنار بزند و با پنهان کردن جسد بی جان زاغ دیگر، و یا با پنهان کردن قسمتی از طعمه خود ـ آن چنان که عادت زاغ است ـ به «قابیل» نشان دهد که چگونه جسد برادر خویش را به خاک بسپارد، می‌فرماید: «سپس خداوند زاغی را فرستاد که در زمین جستجو می‌کرد تا به او نشان دهد چگونه جسد برادر خود را دفن کند».

در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که: خون هیچ انسانی به ناحق ریخته نمی‌شود، مگر این که سهمی از مسئولیت آن بر عهده قابیل، نخستین فرزند آدم است، که این سنت شوم آدم کشی را در دنیا بنا نهاد

سپس قرآن اضافه می‌کند: در این موقع «قابیل» از غفلت و بی خبری خود ناراحت شد و فریاد بر آورد: ای وای بر من! آیا من باید از این زاغ هم ناتوان‌تر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن کنم».

با آموزش چگونگی دفن از زاغ، جسد برادر را دفن نمود، ولی سخت پشیمان شد؛ چرا که هم برادر را از دست داده بود، هم نمی‌دانست جواب پدر و مادر را چه بگوید، و هم وجدانش پی در پی او را ملامت می‌کرد!

آری، «سرانجام از کرده خود نادم و پشیمان شد». در حدیثی از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که: خون هیچ انسانی به ناحق ریخته نمی‌شود، مگر این که سهمی از مسئولیت آن بر عهده قابیل، نخستین فرزند آدم است، که این سنت شوم آدم کشی را در دنیا بنا نهاد».

پی نوشت :

1- تفسیر نورالثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، 1415 ق، چاپ چهارم، ج1، ص610.

بخش قرآن تبیان


منبع :

سایت برنا