تبیان، دستیار زندگی
یکی از راه‌کارهای رسیدن به‌حالت توبه، دوری از وسوسه‌ها، خطورات و افکار شیطانی است. در حقیقت اوهام و خیالات شیطانی مانع رسیدن انسان به حالت توبه است و رهایی از آن خیالات واهی، آدمی را به‌منزل توبه رهنمون می‌سازد. گاهی انسان به واسطه وسوسه شیطان انسی یا شیط
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر قصد رهایی از شیطان را داری بخوان!


شیطان و نفس امّاره، با اثرگذاری بر قوّه تخیل انسان، موهومات را نزد او واقعی جلوه می‌دهند. بدین سبب افراد خیال‌باف، تصوّر می‌کنند تصوّرات ذهنی آنان حقیقت دارد. نظیر انسان ترسو که در شب به قبرستان می‌رود و خیالات او در خصوص دیدن مرده‌ها و ارواح آنان، نزد وی واقعی جلوه می‌کند و فریاد زنان فرار می‌کند .


جدایی از شیطان

لطفا این مطلب را با دقت بخوانید اگر قصد توبه و رهایی از بند شیطان را دارید تذکرات مفیدی از رهنمودهای مرجع عالیقدر آیت الله مظاهری در باب دستیابی به حالت توبه را در بر دارد .

یکی از راه‌کارهای رسیدن به‌ حالت توبه، دوری از وسوسه‌ها، خطورات و افکار شیطانی است. در حقیقت اوهام و خیالات شیطانی مانع رسیدن انسان به حالت توبه است و رهایی از آن خیالات واهی، آدمی را به‌منزل توبه رهنمون می‌سازد. گاهی انسان به واسطه وسوسه شیطان انسی یا شیطان جنّی، به پندارهای باطل و تخیلات سست و بی‌اساس دچار می‌شود. در این هنگام باید از شرّ شیطان وسوسه‌گر به خداوند سبحان پناه ببرد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ، مَلِكِ النَّاسِ، إِلهِ النَّاسِ، مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ، الَّذی یوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ، مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»[1]؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، بگو: پناه مى‏برم به پروردگار مردم، به سلطان و حاكم مردم، به معبود مردم، از شر وسوسه‏گر پنهانى، آن عقب رونده عودكننده، آن كه در سینه‏هاى مردم وسوسه مى‏كند، چه از جن باشد و چه از انس.

تزلزل نفس بر اثر گمان، وسوسه و تخیل و به عبارت روشن‌تر، افتادن انسان به وادی اوهام و خیالات، سرنوشت شومی برای وی رقم می‌زند و علاوه بر خارج کردن او از مسیر سعادت و رستگاری، گاهی باعث جنون وی می‌شود. گاهی نیز چنان شیطان بر او مسلّط می‌شود که گریزی از گناه کردن ندارد و مطلقاً به فکر توبه هم نمی‌افتد، چه رسد اینکه به حالت نورانی توبه دست یابد و به سوی خداوند تبارک و تعالی باز گردد.

منشأ پیدایش عرفان‌های کاذب و نوظهور که امروزه بسیاری از جوانان را به تباهی کشیده است، توهّمات بی‌پایه و اوهام بی‌اساس است که رفته رفته در وجود شخص خیال‌باف تبدیل به باور می‌شود و به جایی می‌رسد که خودش و دیگران را گمراه می‌کند

گاهی نیز به مصیبت بزرگ‌تری دچار می‌شود و خود را دارای مقام کشف و شهود می‌پندارد که سرانجام چنین حالتی، بدعت‌گذاری در دین و دین سازی و بالأخره گمراهی خود و دیگران در اثر مریدطلبی و مریدپروری است و به طور کلی از ناحیه مکر شیطان سرچشمه می‌گیرد.

منشأ پیدایش عرفان‌های کاذب و نوظهور که امروزه بسیاری از جوانان را به تباهی کشیده است، توهّمات بی‌پایه و اوهام بی‌اساس است که رفته رفته در وجود شخص خیالباف تبدیل به باور می‌شود و به جایی می‌رسد که خودش و دیگران را گمراه می‌کند. متأسّفانه برخی جوانان مشتاق عرفان و سیر و سلوک نیز از چنین افرادی استقبال می‌کنند و به گمراهی خودشان و آن شخص خیال‌باف دامن می‌زنند.

چه بسیار دیده می‌شود که نوآموزان سلوک الی‌الله، به تقلید از شیادان عرصه سیر و سلوک، مدّعی مقامات والای عرفانی و کشف و شهود می‌شوند و حرکات و رفتاری از آنان سر می‌زند که برجستگان اهل معرفت و صاحبان مقامات عرفانی نیز از این‌گونه رفتارها که عمدتاً ظاهرسازی است، پرهیز جدّی دارند.

وسوسه

مهم‌ترین و برجسته‌ترین نکته‌ای که در سرگذشت طلایه‌داران وادی عرفان و سیر و سلوک و پویندگان حقیقی راه سعادت، بروز و ظهور دارد، همان تقید به ظواهر شرع مقدّس است که بارها و بارها به آن متذکّر شده‌ایم.

بزرگانی نظیر مرحوم آیت الله قاضی«ره» مرحوم علاّمه طباطبایی«ره» چنان مقید به انجام واجبات و مستحبّات و ترک محرّمات و مکروهات بوده‌اند که گویی این امور از حالت تکلّف و سختی و حتّی از حالت رویه بودن برای آنان، خارج شده است. عرفای واقعی، به‌ تمام معنا عابد بوده‌اند و در عبادت خویش نیز بر حقایق‌ و واقعیات تکیه داشته‌اند و اعمال آنان مبتنی بر صداقت و اخلاص بوده است.

هرچه در سیره علمای ربّانی و سالکان الی‌الله جستجو شود، کوچکترین اثری از حرکات تخیلی و غیر واقعی دیده نمی‌شود. خیال‌پردازی در زندگی اهل معرفت جایگاهی ندارد و همواره وسوسه‌های شیطانی را از خود دور می‌سازند. همچنین بروز کرامات در زندگی آنان بسیار نادر است، مگر این‌که کسی به صورت اتّفاقی کرامتی از آنان مشاهده کند. علمای ربانی تا جایی که می‌توانند قدرت‌های باطنی خویش را مخفی نگاه داشته و از ظهور آن جلوگیری می‌نمایند. ولی ارتباط معنوی و عاطفی آنان با خداوند متعال، هنگام عبادت، راز و نیاز، اقامه نماز، شب زنده داری و مداومت بر ذکر، بروز و ظهور آشکاری دارد.

اهمیت به نماز و مداومت به ذکر، جزء لاینفک سیره علمای ربّانی و عرفا است که علاوه بر اینکه خود آنان نسبت به این دو امر مهم، اهتمام می‌ورزند، به دیگران نیز در این خصوص سفارش و توصیه می‌نمایند.

دوری از تخیلات واهی و وسوسه‌های شیطانی و خطوراتی که به وسیله نفس و شیاطین جنّی و انسی به قلب آدمی وارد می‌شود نیز، اگرچه بسیار مشکل است، ولی با مداومت بر نماز و ذکر میسّر می‌گردد.

اساساً توهّمات و تخیلات شیطانی و گمراه کننده، در همه منازل و مراتب سیر و سلوک به سراغ سالک می‌آید و مانع بزرگی برای ادامه مسیر حرکت او به سوی خداوند سبحان محسوب می‌شود

استاد بزرگوار ما علّامه طباطبایی«ره» نقل می‌کردند که یکی از بزرگان حوزه علمیه نجف که به مقاماتی نیز دست یافته بود، روزی به استادشان مرحوم آیت الله قاضی«ره» گفت: توّهم، تخیل و افکار بی‌نتیجه، نمی‌گذارد راحت باشیم و مانع پیمودن راه است، چه کنیم؟ علّامه طباطبایی«ره» می‌فرمودند که مرحوم آیت الله آقای قاضی«ره» مشکل را قبول داشتند و برای رفع آن، امر به مراقبه و کمک گرفتن از نماز و ذکر فرمودند. از قول برخی دیگر از شاگردان آیت الله قاضی«ره» نیز نقل شده است که گفته‌اند:

«سالک باید با حربه ذکر، نفی خواطر کند، یعنی برای این‌که خطورات در ذهنش وارد نشود، متوجّه یاد خدا شود.»

نفی خواطر و دوری از افکار باطل، برای رسیدن به حالت توبه و گذشتن از منزل توبه و سایر منازل سیر و سلوک،لازم است. اساساً توهّمات و تخیلات شیطانی و گمراه کننده، در همه منازل و مراتب سیر و سلوک به سراغ سالک می‌آید و مانع بزرگی برای ادامه مسیر حرکت او به سوی خداوند سبحان محسوب می‌شود. از این‌رو اهل سیر و سلوک باید مواظبت و مراقبت کاملی از نفس خویش داشته باشند، تا وسوسه‌های پلید شیطانی وارد آن نشود و آنان را در حرکت الهی که دارند، متوقّف ننماید. پیامبر گرام«صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند:

«لَوْ لَا أَنَّ الشَّیاطِینَ یحُومُونَ عَلَی قُلُوبِ بَنِی آدَمَ لَنَظَرُوا إِلَی مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»[2]

اگر شیاطین بر دل فرزندان آدم احاطه نمی‌یافتند، آنان ملکوت را می‌دیدند.

جوانان باید هوشیارانه مراقب باشند شیطان از قوّه تخیل آنان سوء استفاده نکند. تسلّط شیطان بر انسان وقتی رخ می‌دهد که احساسات و قوّه تخیل خویش را به دست نفس امّاره بسپارد و با عقل و درایت خویش، آن احساسات و خیالات را کنترل و هدایت ننماید. سپردن قوّه تخیل به نفس اماره و شیطان، نظیر نهادن تیغ در کف زنگی مست است و خسارات فراوانی در بر خواهد داشت. امام صادق«علیه الاسلام» در این زمینه فرمودند:

«لَا یتَمَكَّنُ الشَّیطَانُ بِالْوَسْوَسَةِ مِنَ الْعَبْدِ إِلَّا وَ قَدْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ اسْتَهَانَ بِأَمْرِهِ وَ سَكَنَ إِلَی نَهْیهِ وَ نَسِی اطِّلَاعَهُ عَلَی سِرِّهِ فَالْوَسْوَسَةُ مَا یكُونُ مِنْ خَارِجِ الْقَلْبِ بِإِشَارَةِ مَعْرِفَةِ الْعَقْلِ وَ مُجَاوَرَةِ الطَّبْعِ أَمَّا إِذَا تَمَكَّنَ فِی الْقَلْبِ فَذَلِكَ غَی وَ ضَلَالَةٌ وَ كُفْرٌ وَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ دَعَا عِبَادَهُ بِلُطْفِ دَعْوَتِهِ وَ عَرَّفَهُمْ عَدَاوَةَ إِبْلِیسَ فَقَالَ تَعَالَی إِنَّ الشَّیطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ قَالَ إِنَّ الشَّیطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا»[3]

شیطان موفّق به وسوسه بنده‌ای نمی‌شود، مگر آن‌گاه که او از یاد خدا روی بگرداند، امر خدا را سبک بشمارد و در جایگاه نافرمانی از خدا قرار بگیرد و فراموش کند که خدا بر کارهای پنهانی او آگاه است. اما وسوسه آنگاه که در دل جای گیرد، موجب گمراهی و ضلالت و کفر است. خدای عزّوجل از سر لطف، بندگانش را فرا خوانده و آنان را از دشمنی شیطان آگاه کرده است و فرموده: «همانا شیطان برای شما دشمنی آشکار است» و نیز فرموده: «همانا شیطان دشمن شما است، پس او را دشمن خود بدانید.»

داروی منحصر به‌فرد رهایی از وسوسه شیطان و تخیل و توهّم، مخالفت با امر شیطان و بی‌تفاوتی نسبت به توهّمات و موهومات، از طریق برقراری ارتباط با خدای تعالی است. همان‌طور که قبلاً نیز بیان شد، اهمیت به نماز و مداومت بر ذکر برای نفی خواطر و رهایی از افکار شیطانی بسیار مؤثّر است

نکته ظریفی که در این بحث وجود دارد، این است که شیطان و نفس امّاره، با اثرگذاری بر قوّه تخیل انسان، موهومات را نزد او واقعی جلوه می‌دهند. بدین سبب افراد خیال‌باف، تصوّر می‌کنند تصوّرات ذهنی آنان حقیقت دارد. نظیر انسان ترسو که در شب به قبرستان می‌رود و خیالات او در خصوص دیدن مرده‌ها و ارواح آنان، نزد وی واقعی جلوه می‌کند و فریاد زنان فرار می‌کند. مثلاً واقعاً می‌پندارد که مرده‌ای از قبر بیرون آمده و به دنبال اوست، در حالی‌که در حقیقت چنین امری رخ نداده است، امّا قوّه تخیل بر چشم و گوش و سایر اعضای او اثر گذاشته و او تخیلات خود را واقعی می‌پندارد. شیطان وسوسه‌گر، باطل را در دل انسان خیال‌پرداز، به‌ صورت حق جلوه می‌دهد و آنچه را که وجود ندارد، در ذهن او متصوّر می‌سازد. از شرّ وسوسه شیطان باید به خداوند متعال پناه برد.

داروی منحصر به‌فرد رهایی از وسوسه شیطان و تخیل و توهّم، مخالفت با امر شیطان و بی‌تفاوتی نسبت به توهّمات و موهومات، از طریق برقراری ارتباط با خدای تعالی است. همان‌طور که قبلاً نیز بیان شد، اهمیت به نماز و مداومت بر ذکر برای نفی خواطر و رهایی از افکار شیطانی بسیار مؤثّر است.

خطوراتی‌که به قلب آدمی وارد می‌شود، گاهی وسوسه مستقیم است؛ یعنی شیطان به راستی گناه را شیرین جلوه می‌دهد و به صورت مستقیم انسان را به انجام گناهانی نظیر غیبت، تهمت، شایعه‌پراکنی، چشم‌چرانی، دزدی و آزار و اذیت دیگران، وادار می‌سازد. امّا گاهی وسوسة خنّاس است؛ یعنی با توجیه‌ کردن گناه، وسوسه می‌کند. یعنی شیطان، گناه‌کار را به انجام گناه امر می‌کند، ولی توجیه خود را نیز ضمیمه آن گناه می‌کند. انسان در این مواقع گناه می‌کند و تصوّر می‌کند که کار نیک انجام داده است. خطر این قسم از وسوسه، بسیار بیشتر از قسم اول است. زیرا در این مواقع انسان به توجیه روی می‌آورد و انسان توجیه‌گر، خود را گناه‌کار نمی‌بیند که به فکر توبه بیفتد و تصمیم به جبران گناهان خویش بگیرد. نظیر این‌که برخی برای رضای خدا، غیبت می‌کنند و نام آن را مثلاً غیبت سیاسی می‌گذارند. بر اساس توهّم انجام وظیفه، به دیگران خصوصاً به بزرگان دین تهمت می‌زنند و عمل خویش را نیک می‌پندارند. قرآن کریم این‌گونه افراد را ورشکسته‌ترین افراد می‌داند:

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً، الَّذینَ ضَلَّ سَعْیهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یحْسِنُونَ صُنْعاً»[4]

بگو: آیا شما را از زیان‌كارترین مردم در عمل‏ها خبر دهیم؟ آنها كسانى هستند كه سعیشان در زندگى دنیا تباه شده و خود گمان مى‏كنند كه كارنیكى انجام مى‏دهند.

وقتی انسان گناه خود را توجیه کند، به تصوّر ثواب، گناه می‌کند و در سرازیری گناه واقع می‌شود و گناه روی گناه او را بدبخت و شقاوتمند می‌سازد.

امّا انسانی که با خداوند سبحان رابطه محکم دارد، افکار پلید و شیطانی را از خود دور می‌کند و اجازه ورود پندارها و تخیلات باطل را به قلب خویش نمی‌دهد. به عبارت رساتر، شیطان نمی‌تواند بر چنین کسی مسلّط شود و به قلب او نفوذ نماید:

«إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی‏ رَبِّهِمْ یتَوَكَّلُونَ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذینَ یتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذینَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»[5]

چرا كه او را بر كسانى كه ایمان آورده‏اند و بر پروردگار خود توكل مى‏كنند تسلطى نیست، جز این نیست كه تسلط او بر كسانى است كه او را به یارى و سرپرستى مى‏گیرند و كسانى كه براى خداوند شریك قرار مى‏دهند.

خداوند متعال در این آیه شریفه، با چندین تأکید می‌فرماید: شیطان نمی‌تواند بر کسی که خداوند را پناه خویش قرار داده، مسلّط شود.کسی که خود را به پروردگار خویش سپرده و زیر پرچم او قرار گرفته است، از تسلّط شیطان در امان است. آیه دیگری از قرآن کریم، می‌فرماید: ملائکه الهی به امر خداوند از انسان محافظت می‌کنند و شیطان را از وی دور می‌سازند:

«لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ»[6]

ایمان

براى او فرشتگانى است كه پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مى‏كنند.

یکی از الطاف خداوند سبحان به بندگان این است که آنان را توسّط ملائکه خویش از شرور دنیا و شیاطین انسی و جنّی دور می‌کند.

خطر دیگری که توهّم و تخیل برای انسان دارد، اینکه او را گرفتار آمال و آرزوهای دور و دراز و دست نیافتنی می‌کند. وقتی آرزوهای دور و دراز بر دل انسان حکم‌فرما شود، به افکار غیر واقعی و غیر عادی دچار می‌‌شوند. چنین افرادی که در بین مردم افراد «رؤیایی» لقب می‌گیرند، در اثر خیال‌پردازی و خیال‌بافی، عاقبت به خیر نمی‌شوند و به آرزوهای خود نیز دست نخواهند یافت. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم به پیامبر خود دستور داده است که چنین افرادی را رها کند تا مشغول آمال خویش گردند و هنگام مرگ بفهمند که چقدر شقاوتمند بوده‌اند:

«ذَرْهُمْ یأْكُلُوا وَ یتَمَتَّعُوا وَ یلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یعْلَمُون»[7]

آنان را واگذار تا بخورند و  برخوردار شوند و آرزوها مشغولشان كند، كه به زودى خواهند فهمید.

امیرالمؤمنین(ع)در روایتی می‌فرمایند:

«أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیكُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَی وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَیصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَینْسِی الْآخِرَة»[8]

من برای شما از دو چیز می ترسم: اوّل متابعت از هوی و هوس؛ دوّم آمال و آرزوهای بیجا. پیروى از خواهش نفس، انسان را از حق باز مى‏دارد، و آرزوهاى طولانى، آخرت را از یاد مى‏برد.

آنکه از هوی و هوس متابعت کند، در حق‌یابی عاجز می‌شود و آنکه آرزوهای بیجا داشته باشد، آخرت را فراموش می‌کند.

بنابر فرمایش امیرمؤمنان و مولای متّقیان حضرت علی«علیه السلام»، آرزوهای تخیلی و آمال دست نیافتنی، آدمی را از یاد مرگ، قبر و قیامت دور می‌سازد و او را در دنیا و مشتهیات نفس غرق می‌کند تا بمیرد.

افزون بر این، بسیاری از ضعف عصب‌ها و بیماری‌های روانی، از تفکّر پیرامون آرزو‌ها و تمایلات برآورده نشده، نشأت می‌گیرد. غم، غصّه، اضطراب خاطر، بی‌حوصلگی و افسردگی که دنیای روز را فراگرفته و بسیاری از افراد را به خود مبتلا ساخته است، از تخیل بی‌اساس در مورد تمایلات و آرزوهای بزرگ سرچشمه می‌گیرد؛ وقتی ذهن انسان مرتّباً و مکرّراً، به آمال دست نیافتنی بپردازد، عقده حقارت در آن متولّد می‌شود و او را تا مرز جنون پیش می‌برد.

امیرالمؤمنین علی«علیه السلام» در روایت دیگری می‌‌فرمایند:

«إِنَّ مَاضِی یوْمِكَ مُنْتَقِلٌ وَ بَاقِیهُ مُتَّهَمٌ فَاغْتَنِمْ وَقْتَكَ بِالْعَمَلِ»[9]

آنچه گذشت، گذشته، و آینده هم هنوز نیامده است(و معلوم نیست به آن برسی) پس فرصت اکنون را برای عمل غنیمت بشمار.

همچنین شاعری چنین سروده است:

                         ما فات مضی و ما سیأتیك فأین             قم فاغتنم الفرصة بین العدمین

؛ «آنچه گذشته از دست رفته است و آنچه نیامده کجاست؟ پس برخیز و فرصت کنونی که بین دو زمان نیستی است را غنیمت شمار

بنابراین سالک باید مسیر حرکت به سوی خدای سبحان را با تعقّل طی کند و از هرگونه توهّم، تخیل و آرزوی بی‌نتیجه و بی‌‌حاصل دوری گزیند تا در این راه موفّق شود.

پی نوشت ها

1. ناس / 6-1

2. بحارالأنوار، ج 60، ص 332

3. مصباح‏الشریعة، ص 79

4. کهف / 104-103

5. نحل / 100- 99

6. رعد / 11

7. حجر / 3

8. نهج البلاغه، خطبه 42

9. غررالحكم، ص 151

10. الکنی و الالقاب، ج 2، ص 357

گروه دین تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مظاهری