گروههایی که کمر امام علی(ع) را میشکنند!
امام علی(علیه السلام) فرموده است دو گروه کمر مرا میشکنند؛ گروه اول جاهلی است که مقدس باشد و گروه دوم عالمی است که به سخنان خود عمل نمیکند.
یکی از گروههایی که به سلامت جامعه و حقانیت ارزشها صدمات جبران ناپذیر وارد میکنند، عالمان بی عمل هستند.
قرآن مجید نسبت به چنین کسانی واکنش نشان داده و آنها را شبیه به چهارپایانی معرفی کرده است که کتابهایی را حمل میکنند اما از متن و محتوای آن بی خبرند.
تشبیه عالمان بی عمل
شیخ سعدی شیرازی مینویسد که عالمان بی عمل به زنبوران بی عسل مانند. در تعبیر قرآنی آنان را به خران باربری همانند میسازد که انبانی از کتاب را بر دوش خویش حمل میکنند و یا به سگانی تشبیه میکند که به زمین چسبیدهاند و پارسهای بیهوده میکنند و برخی از ایشان که از علم و دانش خویش سخن میگویند و بدان عمل نمیکنند را به اهل مقت می شناساند. مقت به معنای شدت خشم است و آنان کسانی هستند که خداوند نسبت به ایشان بسیار خشمگین میباشد؛ زیرا چیزهایی را میگویند که خود بدان عمل نمیکنند.
از نمونههای بارز و آشکار عالمان بی عمل میتوان به احبار اشاره کرد.
هرچند که حبر به معنای سحر و کهونت (التحقیق ج2ص155) به عالم یهودی از فرزندان هارون (علیه السلام) اطلاق میشود (همان) ولی بازخوانی ویژگیهای آنان میتواند به مشترکاتی که میان ایشان و دیگران وجود دارد نیز کمک و یاری رساند و نگرش قرآن را درباره عالمان بی عمل بازگو نماید
احبار عالمان بی عملی و دزدان با چراغی بودند که سرمایه معنویت مردم را میدزدیدند و به یغما میبردند.
« عالمان بی عمل » در ردیف جاهلان و مشرکان
ذات اقدس عالم بی عمل را جزء جاهلان قرار داد؛ بلکه بدتر از جاهلان قرار داد. برای اینکه جاهل نمیداند یک حرف ناصوابی میزند. عالم بی عمل که حرف ناصواب بزند، یا روش ناصواب داشته باشد؛ خدا میفرماید که این جاهلان مثل آن عالمانند.
خدا نمیفرماید : این عالمان بی عمل، مثل جاهلند؛ میفرماید : این جاهلان مثل عالمان بی عملند. یعنی عالم بی عمل، اصل است، بدتر از جاهل؛ جاهل مثل عالم بی عمل است.
حرف مشرکان را که میخواهد نقل کند، میفرماید : این مشرکان و بت پرستان حجاز، اینها هم مثل آن علمای بی عمل یهود حرف میزنند ! کذل ک قال الّذ ین لایعلمون. جاهلان و بت پرستان مثل حرف احبار و رهبان، سخن میگویند. نمیگویند : احبار یهود مثل بت پرست حرف میزند ! میگوید : بت پرست مثل احبار یهود است. یعنی این جاهلها مثل عالمان بی عمل حرف میزنند؛ و کذلک قال الّذین لایعلمون مثل قولهم (بقره / 113). یعنی بت پرست ها مثل احبار یهود حرف میزنند .
گروهی که کمر علی (ع) را شکستند !
امام علی(علیه السلام) فرموده است دو گروه کمر مرا میشکنند :گروه اول جاهلی است که مقدس باشد و گروه دوم عالمی است که به سخنان خود عمل نمیکند.
جاهلان مقدس چه کسانی هستند ؟
در این گروه، کسانی قرار دارند که مردم را گمراه میکنند؛ زیرا درسی نخواندهاند و اطلاعاتی ندارند؛ اما با بیسوادی قصد مقدس شدن را دارند و با این کار خود، به مردم ضربه میزنند.
عالمان بیعمل در نگاه امام علی(ع)
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در رابطه با این گروه میفرماید : «عالمی که به سخنان خود عمل نمیکند، مردم را فریب میدهد».
حضرت عیسی علیهالسلام در روایتی فرمودهاند : " اَشْقَی النَّاسِ مَنْ هُوَ مَعْرُوفٌ عِنْدَ النَّاسِ بِعِلْمِه مَجْهُولٌ بِعَمَلِه "؛«بدبختترین مردم کسی است که در میان مردم به علم معروف باشد؛ اما مردم نمیدانند که او به سخن خود عمل نمیکند».
شرح نمونهای از عالمان بی عمل در لسان قرآن کریم
یکی از نمونههای بارز و مصادیق واقعی عالمان بی عمل و کسانی که به رغم علم و دانش الهی عاقبتشان ختم به خیر نمیگردد را قرآن کریم در آیات 175 و 176 سوره «اعراف» بیان کرده است.
در این آیات، اشاره به یکی دیگر از داستانهای بنی اسرائیل شده است که الگو و نمونه، برای همه کسانی که دارای چنین صفاتی هستند، محسوب میشود.
در آیه نخست روی سخن را به پیامبر(صلی الله علیه وآله) کرده میفرماید: «داستان آن کسی که آیات خود را به او دادیم ولی سرانجام از آنها خارج شد و گرفتار وسوسههای شیطان گشت و از گمراهان گردید، برای آنها بخوان» (واتل علیهم نبا الذی اتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین).
این آیه به روشنی اشاره به داستان کسی میکند که: نخست در صف مؤمنان بوده و حامل آیات و علوم الهی گشته، سپس از این مسیر گام بیرون نهاده، به همین جهت شیطان به وسوسه او پرداخته، و عاقبت کارش به گمراهی و بدبختی کشیده شده است.
تعبیر «انسلخ» که از ماده «انسلاخ» در اصل، به معنی از پوست بیرون آمدن است، نشان میدهد: آیات و علوم الهی در آغاز چنان به او احاطه داشته که همچون پوست تن او شده بود، اما ناگهان از این پوست بیرون آمد و با یک چرخش تند، مسیر خود را به کلی تغییر داد!
از تعبیر «فاتبعه الشیطان» چنین استفاده میشود که در آغاز شیطان تقریباً از او قطع امید کرده؛ چرا که او کاملاً در مسیر حق قرار داشت، اما پس از انحراف مزبور، شیطان به سرعت او را تعقیب کرده، به او رسید، بر سر راهش نشست و به وسوسه گری پرداخت، و سرانجام او را در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار داد.
آیه بعد این موضوع را چنین تکمیل میکند که: «اگر میخواستیم، میتوانستیم او را در همان مسیر حق به اجبار نگاه داریم و به وسیله آن آیات و علوم، به او مقام والا بدهیم» (ولو شئنا لرفعناه بها) ولی مسلم است نگاهداری اجباری افراد در مسیر حق با سنت پروردگار که سنت اختیار و آزادی اراده است، سازگار نیست و نشانه شخصیت و عظمت کسی نخواهد بود، از این رو بلافاصله اضافه میکند: ما او را به اختیارش واگذاردیم و او به جای این که با استفاده از علوم و دانش خویش، هر روز مقام بالاتری را بپیماید «به پستی گرایید و بر اثر پیروی از هوا و هوس مراحل سقوط را طی کرد» (ولکنه أخلد الی الارض و اتبع هواه).
«أخلد» از ماده «اخلاد» به معنی سکونت دائمی در یکجا اختیار کردن است، بنا بر این «أخلد الی الارض» یعنی برای همیشه به زمین چسبید که در اینجا کنایه از جهان ماده، زرق و برق و لذات نامشروع زندگی مادی است. آنگاه این شخص را به سگی تشبیه میکند که همیشه زبان خود را همانند حیوانات تشنه بیرون آورده، میفرماید: «او همانند سگ است که اگر به او حمله کنی دهانش باز و زبانش بیرون است و اگر او را به حال خود واگذاری باز چنین است» (فمثله مثل الکلب ان تحمل علیه یهلث أو تترکه یلهت). او بر اثر شدت هواپرستی و چسبیدن به لذات جهان ماده، یک حال عطش نامحدود و پایان ناپذیر به خود گرفته که همواره دنبال دنیاپرستی میرود، نه به خاطر نیاز و احتیاج، بلکه به شکل بیمار گونهای همچون یک «سگ هار» که بر اثر بیماری هاری حالت عطش کاذب به او دست میدهد و در هیچ حال سیراب نمیشود، این همان حالت دنیاپرستان و هواپرستان دون همت است، که هر قدر بیندوزند باز هم احساس سیری نمیکنند.
سپس اضافه میکند: این مثل مخصوص این شخص معین نیست، بلکه «مثالی است برای همه جمعیتهایی که آیات خدا را تکذیب کنند» (ذلک مثل القوم الذین کذبو بآیاتنا) و میافزاید: «این داستانها را برای آنها بازگو کن، شاید درباره آن بیندیشند و مسیر صحیحی را پیدا کنند» (فاقصص القصص لعلهم یتفکرون).
همان گونه که ملاحظه کردید، آیات فوق نامی از کسی نبرده بلکه سخن از یک عالم و دانشمند میگوید که نخست در مسیر حق بود، آنچنان که هیچ کس فکر نمیکرد، روزی منحرف شود. اما سرانجام دنیاپرستی و پیروی از هوای نفس چنان به سقوطش کشانید که در صف گمراهان و پیروان شیطان قرار گرفت.
از بسیاری از روایات و کلمات مفسران استفاده میشود: منظور از این شخص، مردی به نام «بلعم باعورا» بوده است که در عصر موسی (علیه السلام ع) زندگی میکرده و از دانشمندان و علمای مشهور بنی اسراییل محسوب میشده و حتی موسی(علیه السلام) از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده میکرده و کارش در این راه آن قدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت میرسید ولی بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی(علیه السلام) قرار گرفت.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع :
بیانات آیت الله سبحانی پیرامون تفسیر سوره صف
سایت راسخون
سایت شیعهها