تبیان، دستیار زندگی
در یك شب زمستانی سرد ، ملا در رختخواش خوابیده بود كه یكباره صدای غوغا از كوچه بلند شد . زن ملا به او گفت كه بیرون برود و ببیند كه چه خبر است .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دعوا سر لحاف ملا بود

دعوا سر لحاف ملا بود

در یك شب زمستانی سرد ، ملا  در رختخواش خوابیده بود كه یكباره صدای غوغا از كوچه بلند شد .

زن ملا به او گفت كه بیرون برود و ببیند كه چه خبر است .

ملا گفت : به ما چه ، بگیر بخواب. زنش گفت : یعنی چه كه به ما چه ؟ پس همسایگی به چه درد می خورد .

سرو صدا ادامه یافت و ملا كه می دانست بگو مگو كردن با زنش فایده ای ندارد . با بی میلی لحاف را روی خودش انداخت و به كوچه رفت .

گویا دزدی به خانه یكی از همسایه ها رفته بود ولی صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود كه چیزی بردارد. دزد در كوچه قایم شده بود همین كه دید كم كم همسایه ها به خانه اشان برگشتند و كوچه خلوت شد ، چشمش به ملا و لحافش افتاد و پیش خود فكر كرد كه از هیچی بهتر است . بطرف ملا دوید ، لحافش را كشید و به سرعت دوید و در تاریكی گم شد.

وقتی ملا به خانه برگشت . زنش از او پرسید : چه خبر بود ؟

دعوا سر لحاف ملا بود

ملا جواب داد : هیچی ، دعوا سر لحاف من بود . و زنش متوجه شد كه لحافی كه ملا رویش انداخته بود دیگر نیست .

این ضرب المثل را هنگامی استفاده می شود كه فردی در دعوائی كه به او مربوط نبوده ضرر دیده یا در یك دعوای ساختگی  مالی را از دست داده است .

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:کودکان اُآرجی

مطالب مرتبط:

علاج واقعه قبل از وقوع باید كرد

بیلش را پارو كرده

پیرزن و آرزو

خربزه و عسل

تو از تو؛ من از بیرون

رحمت به دزد سرگردنه

صبر کن و افسوس مخور

با بزرگان پیوند کرده

پنبه دزد

بلایی به سرت بیاید که...

بنازم این سر را

تاپش پنج و نانش چهار

خرس را وا داشته اند به آهنگری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.