تبیان، دستیار زندگی
کودکی ام در روستای «بهادربیگ» در دامنه ی الوند گذشت. صبح ها با بچه های هم سن و سال به صحرا می رفتیم و بعدازظهرها به مدرسه و مکتب خانه، در آن زمان درس خواندن مثل امروز آسان نبود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شاعری از دامنه های الوند

لطفاً خودتان را معرفی کنید؟

شاعری از دامنه های الوند

اسدالله شعبانی متولد 1337 در شهر همدان هستم.

آقای شعبانی کوکی تان چگونه گذشت؟

کودکی ام در روستای «بهادربیگ» در دامنه ی الوند گذشت. صبح ها با بچه های هم سن و سال به صحرا می رفتیم و بعدازظهرها به مدرسه و مکتب خانه، در آن زمان درس خواندن مثل امروز آسان نبود. من برای درس خواندن به روستایی دیگر می رفتم. در این بین هم درس می خواندم و هم کار می کردم. در کنار کار، درس خواندنم و تا مدرک ششم ابتدایی ام را گرفتم؛ چون به خواندن درس علاقه داشتم، ادامه ی تحصیل دادم و مدرک لیسانس ادبیات فارسی ام را از دانشگاه آزاد اسلامی گرفتم و حتی چند مدت در رشته حقوق در حال تحصیل بودم که چون با روحیه ام سازگاری نداشت آن را نیمه رها کردم .

چگونه و از کجا متوجه استعداد شاعری در خود شدید؟

من از همان کودکی با طبیعت مانوس بودم. تپه ی ماهورها و آسمان رنگارنگ دامنه های الوند طبیعت دل انگیز و جانوران وحشی را بسیار دوست داشتم، به طوری که یکی از سرگرمی های دوران کودکی ام بازی با خرگوش هایی بود که در صحرا می زیستند که همین طبیعت پاک در بزرگ سالی الهام بخش بسیاری از شعرهایم بود. در نوجوانی برای یافتن کار و ادامه تحصیل از همدان به تهران آمدم. در آن زمان هرزگاهی چیزی می گفتم که نمی دانستم شعر است؛ حتی در دفتر خاطرات روزانه ام داستان می نوشتم، اما نمی دانستم شاعرم.

اولین شعرتان در چه سنی و کجا چاپ شد؟

اولین شعرم در دوره ی نوجوانی در مجله ی پیشگام چاپ شد. این شعر در آن دوران جزو واحدهای درسی در دانشگاه شد که خاطره ی جالبی از آن دارم که برای تان نقل می کنم. در دوره ی دانشگاه تمامی دوستان من در آن واحد درسی قبول شدند و من که خود شاعر این شعر بودم، از این درس نمره ی قبولی نگرفتم و حالا بعد از گذشت چندین سال آن مجله را نگه داشته ام.

چگونه سوژه ای برای نوشتن پیدا می کنید؟

در کودکی همه چیز برایم جالب بود، مثلاً می نوشتم چه طور خورشید می آید و چگونه غروب می کند. در ابتدا دوست داشتم درباره ی طبیعت بنویسم؛ اما چون بچه ها را هم دوست داشتم مایل شدم برای آن ها هم بنویسم. نوشتن برای هر دو را دوست دارم.

از فعالیت برای کودکان خسته نمی شوید؟

خیر، من چون بچه ها را دوست دارم از کار کردن برای آن ها خسته نمی شوم.

شاعر کودک از نظر شما چه ویژگی دارد؟

برای شاعر کودک بودن، باید دنیای کودک را شناخت، کار برای کودکان فرمول خاصی ندارد. باید نسبت به آینده ی کودک احساس تعهد کرد و دنیا را از چشم آن ها دید؛ چون شاعر آموزگار است.

به نظر شما به عنوان یک شاعر چگونه می توان کودکان را با آموزه های دینی آشنا کرد؟

شاعری از دامنه های الوند

به نظر من به جای آموزه های دینی باید حس دینی به کودکان داد؛ یعنی کودک از صحبت و بحث کردن درباره ی دین لذت ببرد؛ طوری که حس کنجکاوی اش برانگیخته شود؛ یعنی به کودکان آموزش داد تا از منظر دوستی و علاقه و احترام به دین نگاه کنند نه از سر ترس و هراس. از این راه باید وارد شد که خدا دوست انسان است و تمامی گفته هایش به نفع زندگی ما انسان هاست. باید به کودک نشان داد که انسان های دین دار کم تر سراغ خلاف می روند.

توصیه شما برای آشنایی کودک با کتاب چیست؟

برای بچه ها باید کتاب خواند. برایشان کتاب خرید، وقتی بزرگ تر شدند، آن ها را برای انتخاب کتاب به کتاب خانه برد؛ حتی هدیه دادن کتاب می تواند موثر باشد. کودک باید با ادبیات کهن ایران آشنا باشد.

من می گویم کودکان را با گذشته فرهنگی مان باید آشنا کنیم.

چند کتاب که به کودکان توصیه می کنید حتماً بخوانند؟

افسانه های ایران باستان، حکایت های شاهنامه فردوسی که در کودکی از زبان چوپان ده شنیدیم، کتاب های دیوید کاپرفیلد که به دلیل شباهت هایی که در زندگی با هم داشتیم و میل نوشتن را در من تقویت کرد.

حرف آخر برای بچه ها؟

من بچه ها را دوست دارم و توصیه می کنم به جای انجام بازی های رایانه ای مطالعه کنند تا سطح علمی خود را بالا ببرند.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:ملیکا

مطالب مرتبط:

نویسنده ی باغ کیانوش

گفت و گو با شاعر خوب کودکان،افشین علا

مصاحبه با نویسنده خانواده ی آقای چرخشی

شیرین را دوست دارم 

نویسنده ی شب  

آرزوی سرور کتبی برای بچه ها

گفت و گو با ثمینه باغچه بان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.