تبیان، دستیار زندگی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تعریف انسان از نگاه دین و داروین


در مقالات پیشین گفتیم که نظریه تکامل یا فرگشت یکی از جنجال‌آفرین‌ترین نظریه‌هایی بوده که تا کنون در زمینه علم و دین مطرح شده است. سیطره این نظریه تا حدی است که بر بسیاری از مباحث جامعه شناسی، روانشناسی، الهیاتی و ... سایه افکنده است. «امروزه در دنیای متجدد هر کسی، تقریباً درباره همه چیز با معیار تکامل می‌اندیشد و سخن می‌گوید».(نصر، جوان مسلمان و دنیای متجدد،269-268)


داروین

این نظریه منشاء وجود بسیاری از گونه های موجودات را در انواع محدودی می جوید و معتقد است که گونه ها به یکدیگر تبدیل می شوند. داروین با مطالعه فسیل های بسیاری دریافت که بسیاری از گونه های جانوری که در سالهای دور بر روی زمین زندگی می کردند هم اکنون منقرض شده اند. از سویی او معتقد بود که اگر یک گونه جانوری بدون مانع به رشد و تکثیر بپردازد جمعیت آنها از حد خارج شده نمیتوان بر آنها کنترلی داشت. اما در طبیعت چنین اتفاقی نیافتاده و نمی افتد. ساز و کار طبیعت و چگونگی کنترل جمعیت گونه ها و ... داروین را به نظریه فرگشت سوق داد.

او معتقد شد که افرادی از جانوران که برای بدست آوردن مولفه های حیات توانایی کمتری دارند از بین می روند و قوی ترها باقی می مانند. موجودات ناچار به تطابق و سازگاری با طبیعت اطراف هستند و برای رسیدن به این تطابق نیاز به ویژگی هایی متناسب با محیط اطراف دارند. این اتفاق در هر نسل تکرار می شود و حیوانات علاوه بر ویژگی هایی که از والدین اخذ می کنند برخی ویژگی های مورد نیاز را نیز از طریق جهش های ژنی کسب می کنند. این روش که انتخاب طبیعی(natural selection) نام دارد به موجودات این امکان را می دهد که ویژگی های ممتاز را حفظ و ویژگی های نامطلوب را از دست بدهند. داروین می‌پنداشت که پیوسته با تفاوت‌های تصادفی، میان افراد یک نوع جاندار پیدا می‌شود و بعضی از این تفاوت‌ها جاندار را بهتر از همنوعشان به محیط سازش می‌دهد. انباشت این ویژگی ها در طول نسل های متمادی باعث می شود که یک گونه به گونه دیگر تبدیل شود.

اما چرا این نظریه تا این حد در کلام و الهیات مهم تلقی شده است؟ چرا برخی با آن مخالفت ورزیده اند و برخی در صدد توجیه و سازواری آن با آموزه های دینی برآمده اند؟ یکی از دلایل این اهمیت را می توان نقش پیش‌فرضهای انسان شناختی در نظریه پردازیهای مربوط به علوم انسانی دانست. بسته به تعریفی که یک متفکر از انسان ارائه می کند تئوری های او در زمینه های مختلف علوم انسانی می تواند دستخوش تغییر و تحول شود.

انسان دینی از جایگاه خلافت در نظریه خلقت یا آفرینش (ماجرای خلقت حضرت آدم و حوا که در متون دینی ذکر آن رفته است) در این نظریه (نظریه فرگشت) به جایی رسیده است که نسل او از نسل میمون معرفی می شود. پیش از داروین، نظریات زیست‌شناسی تحت تاثیر ارسطو بود. براساس فلسفه ارسطویی تحولات اجسام براساس نظریه کون و فساد یعنی آنی (نه تدریجی) بود

بایسته های هر نظام و مکتبی براساس اصولی تعیین می‌شود که درباره انسان و جایگاه او در جهان تعریف می‌شود. نظریه فرگشت یکی از آن نظریه هایی است که بر مسئله انسان شناسی و تعریف انسان بسیار تاثیرگذار بوده است. مطابق تعریف دینی، انسان موجودی است که از جایگاه خلافت الهی برخوردار است. برای اینکه بتوانید حساسیت های موجود درباره نظریه فرگشت را بهتر بفهمید تعریف دینی از انسان را در برابر تعریف داروینی آن قرار دهید.

انسان دینی از جایگاه خلافت در نظریه خلقت یا آفرینش (ماجرای خلقت حضرت آدم و حوا که در متون دینی ذکر آن رفته است) در این نظریه (نظریه فرگشت) به جایی رسیده است که نسل او از نسل میمون معرفی می شود. پیش از داروین، نظریات زیست‌شناسی تحت تاثیر ارسطو بود. براساس فلسفه ارسطویی تحولات اجسام براساس نظریه کون و فساد یعنی آنی (نه تدریجی) بود. این نظریه با نظریات دینی همسازی تام داشت. بنابر آموزه های کتاب مقدس خداوند انسان را به همان صورتی که اکنون هست آفریده است. انسان در دیدگاه دینی اختلافاتی اساسی با دیگر حیوانات دارد.

داروین حیوان میمون انسان

در حالی که در نظریه داروین تمام اختلافات اساسی بین انسان و حیوانات نفی می شود. بطور کلی می توان گفت نظریه داروین انسان را نوع تکامل یافته‌ای از حیوانات ناقصتر می داند. اختلافات میان انسان و حیوان اساسی نیست و به همین دلیل است که یک حیوان ناقص می تواند به انسان تبدیل شود.

در دیدگاه دینی انسان از قوه عقل برخوردار است و این ویژگی منحصر به فرد انسان شمرده می شود در حالی که در نظریه داروین حتی مغز و هوش انسانی نیز حالت تکامل یافته مغز میمون است. سیر تکامل چنین است که میمون در مرحله نخست به انسان های بدوی تبدیل می شود و انسان بدوی به انسان دارای هوش و خرد (در مقاله پیشین این سیر تکامل را توضیح داده ایم) تبدیل می شود.

داروین با توجه به شباهت های جسمی و روانی میان انسان و میمون نتیجه می گرفت که هیچ دلیلی وجود ندارد انسان را از مجموعه موجودات طبیعی‌ استثنا کنیم و او را یک موجود استثنایی بر شمریم. این دیدگاه در مقابل دیدگاه دینی قرار دارد که معتقد است تمامی جهان و موجوداتش آفریده شده اند تا مخلوق ویژه خداوند (انسان) به سوی تعالی حر کت کند. به بیان دیگر در دیدگاه دینی، جهان برای انسان و انسان برای رسیدن به کمال آفریده شده است.

در نظریه داروین تمام اختلافات اساسی بین انسان و حیوانات نفی می شود. بطور کلی می توان گفت نظریه داروین انسان را نوع تکامل یافته‌ای از حیوانات ناقصتر می داند. اختلافات میان انسان و حیوان اساسی نیست و به همین دلیل است که یک حیوان ناقص می تواند به انسان تبدیل شود

در حالی که براساس نظریه داروین، انسان محصول تغییرات تصادفی، تنازع بقا، شانس و تصادف کور است. مطابق این دیدگاه، دیگر جهان برای انسان خلق نشده است. این سیر تکامل محصول قوانین طبیعت است. انسان به دلیل برخورداری از ویژگی های ممتاز که آن هم در نتیجه انتخاب طبیعی است (نه اینکه از ابتدا آنها را دارا باشد) شانس بقاء در کره زمین را یافته است. به عبارت دیگر، هیچ نظم پیشینی و از پیش طرح ریزی شده ای در کار نیست. شما می توانید تقابل این دیدگاه را با در نظر گرفتن برهان نظم (رجوع کنید به مقالات مربوط به اثبات وجود خداوند) بیشتر بفهمید.

در برهان نظم، خداوند جهان را با ساز و کار مشخص و منظم آفریده است و از همان ابتدا نیز جنین نظمی برقرار بوده است. انسان جایگاه ویژه و مشخصی در این نظام دارد و حیوانات و گیاهان و ... نیز از جایگاه مشخص خود برخوردارند. از دیدگاه برخی از دینداران که با این نظریه مخالفت می کنند، پذیرش نظریه فرگشت به معنای انکار برهان نظم است.

در این مقاله تلاش کردیم نشان دهیم که چرا برخی از متفکرین و اندیشمندان دینی با نظریه فرگشت موافق نیستند. در انتهای این مقاله لازم است ذکر کنیم که همه اندیشمندان دینی چنین نمی اندیشند. برخی از اندیمشندان و متکلمان معتقدند این نظریه ضرری برای دیدگاه های دینی ندارد. در مقاله بعدی به این مسئله بیشتر می پردازیم تا خواننده محترم با دیدگاه متکلمینی که این نظریه را می پذیرند نیز آشنا شود.

علیزاده

بخش اعتقادات تبیان


منابع:

1.  سید حسین نصر، جوان مسلمان و دنیای متجدد، تهران، طرح نو، 1373.

2. کوستلر، آرتور، خوابگردها، ترجمة منوچهر روحانی، چاپ دوم، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، (تهران: 1361)

3. گیلیس، دانالد، فلسفة علم در قرن بیستم، ترجمة حسن میانداری، سمت و موسسه فرهنگی طه (1381)

4. مطهری، مرتضی. مجموعه آثار، ج 4، چاپ ششم، انتشارات صدرا.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.