تبیان، دستیار زندگی
سخن از ارزش قرآن بارها و بارها در كتب مختلف به میان آمده است و همگى بر نورانیت این كتاب آسمانى معترف! كتابى روشنگر، هدایت كننده و امیدبخش براى همه كسانى كه همواره معنى حیات را دریافته اند و دغدغه اصلى شان در زندگى رسیدن به تكامل و نور الهى است. در همین با
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جایگاه قرآن در نهج البلاغه

نهج البلاغه

انسان های دوراندیش، همواره راهنمایی و ارشاد را از افراد آگاه و حقیقت شناس می گیرند و آن را آویزه گوش خود می نمایند؛ چرا که در غیر این صورت، خویشتن را به سمت گمراهی و ضلالت می کشند، از این رو مطابق فرمایش امیرمؤمنان علی علیه السلام قرآن هدایتگر و نصیحت کننده ای است که جز به حق و حقیقت سخن نمی گوید و هر کس بر آن تکیه کند، هرگز شکست و نخواهد خورد.


سخن از ارزش قرآن بارها و بارها در كتب مختلف به میان آمده است و همگى بر نورانیت این كتاب آسمانى معترف! كتابى روشنگر، هدایت كننده و امیدبخش براى همه كسانى كه همواره معنى حیات را دریافته اند و دغدغه اصلى شان در زندگى رسیدن به تكامل و نور الهى است. در همین باب به جرات مى توان گفت بعد از این كتاب بزرگ آسمانى، سیره و دیدگاه امام على(ع) مى تواند راهنما و راهگشاى عاشقان الهى باشد و به نوعى تفسیرگر آیات الهى! دیدگاهى كه على (ع) از قرآن پیش چشمان آدمى مجسم مى سازد مانند همیشه دیدگاهى منحصر به فرد و متعالى است؛ دیدگاهى خاص از روحى بزرگ و سرشار از علم و انسانیت، همراه با فلسفه آسمانى!

انسان های دوراندیش، همواره راهنمایی و ارشاد را از افراد آگاه و حقیقت شناس می گیرند و آن را آویزه گوش خود می نمایند؛ چرا که در غیر این صورت، خویشتن را به سمت گمراهی و ضلالت می کشند، از این رو مطابق فرمایش امیرمؤمنان علی علیه السلام قرآن هدایتگر و نصیحت کننده ای است که جز به حق و حقیقت سخن نمی گوید و هر کس بر آن تکیه کند، هرگز شکست و نخواهد خورد. براین اساس در خطبه 133 نهج البلاغه می خوانیم «کتاب خدا قرآن، در میان شما سخنگویی است که هیچ گاه زبانش از حق گویی کُند و خسته نمی شود و همواره گویاست، خانه ای است که ستون های آن هرگز فرو نمی ریزد، و صاحب عزتی است که یارانش هرگز شکست ندارند». در بخش دیگری از این خطبه آمده است: «این قرآن است که با آن می توانید راه حق را بنگرید و با آن سخن بگویید و به وسیله آن بشنوید. بعضی از قرآن از بعضی دیگر سخن می گوید و برخی بر برخی دیگر گواهی می دهد. آیاتش در شناساندن خدا اختلافی نداشته و کسی را که همراهش شد، از خدا جدا نمی سازد».

برای اینکه قرآن را بیشتر بشناسیم و جایگاه والایش را درک کنیم در این مجال بعضی از سخنان امیر مؤمنان علی علیه السلام را  در وصف قرآن بیان میداریم باشد که قرآن را در خانه دلمان پویا و زنده نگه داریم نه در کنج خانه و غبار نشسته و غریب.

جایگاه قرآن در نهج البلاغه

هذَا القُرآنُ إِنّمَا هوَ خَطٌّ مَستورُ بَینَ الدَّفَّتینِ لایَنطِقُ بِلِسانِ وَلابُدَّ لَهُ مِن تَرجُمانٍ وَ إِنّما یَنطِقُ عَنهُ الرَّجالٌ. (خطبه/125) ؛ این قرآن خطی است نوشته شده که میان دو جمله پنهان است زبان ندارد تا سخن گوید ونیازمند به کسی است که آن را ترجمه کند وهمانا انسان ها می توانند از آن سخن گویند.

شرح:حضرت علی (علیه السلام)این خطبه را در پاسخ خوارج که ماجرای حکمیت را نمی پذیرفتند ایراد فرمودند و در ضمن آن کتاب ظاهری و صوری را معرفی کرده اند:«ما که حکم بودن مردان را پذیرفتیم بدان جهت بود که قرآن که به ظاهر کتابی است مدوّن نمی تواند خود مفسر و توضیح و توجیح کننده ی خود باشد و لازم است مردانی با تقوا و با خلوص آن را تفسیر نمایند .

هذَا القُرآنُ إِنّمَا هوَ خَطٌّ مَستورُ بَینَ الدَّفَّتینِ لایَنطِقُ بِلِسانِ وَلابُدَّ لَهُ مِن تَرجُمانٍ وَ إِنّما یَنطِقُ عَنهُ الرَّجالٌ؛ این قرآن خطی است نوشته شده که میان دو جمله پنهان است زبان ندارد تا سخن گوید ونیازمند به کسی است که آن را ترجمه کند وهمانا انسان ها می توانند از آن سخن گویند.

قرآن، نور همیشه تابان

ثُمَ انزَلَ عَلَیهِ الکِتابَ نوُراً لا تُطفَأُ مَصابیحُهُ وَسِراجاً لا یَخبوُ تَوَقُّدُهُ. ( خطبه/198)

ترجمه:سپس قرآن را بر او نازل فرمود، قرآن نوری است که خاموشی ندارد چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد.

شرح: «اما اینکه قرآن نور است چون مردم به وسیله آن ازظلمات جهل هدایت می شوند. نور دنیا که در ظلمات شب مردم را هدایت می کند.»

«اما واژه ی مصابیح را یا برای دانش ها و حکمت هایی که قرآن پخش کرده و مردم از آن ها پیروی کرده اند و یا برای دانشمندان و آنانی که احکام قرآن را به کار بسته و به آن آراستگی یافته اند، استعاره فرموده است.چراغی است که فروغش قطع نمی شود؛ یعنی، به سبب تابش انوار قرآن، هدایت و راهنمایی مردم پایان نمی یابد و این معنای جمله نخست را دارد.» نور بودن قرآن در قسمت های دیگر نهج البلاغه نیز آورده شده است.

قرآن، دریای که قعر آن درک نمی شود
قرآن

وَ بَحراً لا یُدرِکُ قَعَرُهُ. ( خطبه/198 ) ؛ دریایی است که ژرفای آن درک نمی شود.

شرح:«واژه ی بحر از دو نظر برای قرآن استعاره شده است،یکی از نظر عمق اسرار آن است و همانگونه که با فرو رفتن در دریای ژرف به قعر آن نمی توان رسید، خردها و اندیشه ها نیز از اینکه بر اسرار قرآن احاطه پیدا کنند و به عمق معانی و مقاصد آن برسند ناتوانند؛ دیگر به ملاحضه ی این است که قرآن معدن نفایس علوم و فضایل است همان گونه که دریا محل گوهرهای گرانبهاست.»

قرآن صراط مستقیم

وَ مِنهاجاً لا یُضِلُّ نَهجُهُ. ( خطبه/198 )

ترجمه:راهی است که رونده ی آن گمراه نگردد.

شرح: «آشکار است که قرآن برای کسی که بخواهد در پرتو قرآن به سوی خدا گام بردارد،راهی روشن است وکسی که مقاصد آن را درک کند دچارگمراهی نمی شود.»

قرآن، فرقان حق و باطل

وَ فُرقاناً لا یُخمَدبُرهانَهُ . ( خطبه/198)

ترجمه:جدا کننده ی حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد.

شرح:«یعنی قرآن مشتمل بر دلائلی است استوار و پایدار که حق وباطل را ازیکدیگر جدا و آشکارمی سازد.واژه ی خمود(فرونشستن آتش)استعاره است زیرا ادله و براهین قرآنی از لحاظ تابندگی و روشنگری به آتش فروزانی شبیه است که شعله های روشنی بخش آن فرو نمی نشیند و امام(علیه السلام) این صفت آتش را که خمودی نمی پذیرد به قرآن نسبت داده است.»

قرآن بنایی باستون های محکم

وَ بُنیاناً لا تُهدِمَ اَرکانُهُ. ( خطبه/198 )

ترجمه:بنایی است که ستون های آن خراب نمی شود.

شرح:«واژه ی بنیان را برای آنچه قرآن برآن مشتمل و در دل ها رسوخ یافته استعاره آورده و با ذکر ارکان که لازمه ی هر بنایی است این استعاره را ترجیح داده است.»

قرآن، پایه های اسلام

وَ أَنا فِی الاسلامِ وَبُنیانَهُ. ( خطبه/198 )

ترجمه:پایه های اسلام و ستون های محکم آن است.

شرح:«واژه ی اثافی(پایه ها ) و بنیان(بنیاد )هر دو برای قرآن استعاره شده است؛ زیرا مانند پایه های دیگ ساختمان اسلام بر اساس آن برپا و استوار است.»

قرآن، معدن ایمان

فَهُوَ مَعدنَ الایمانَ وبُحبوُحَتُهُ. (خطبه/198 )

ترجمه:قرآن معدن ایمان و اصل آن است .

شرح:«همان معدنی که ایمان کامل به خدا وپیامبرش (صلوات الله علیه وآله) وبه همه ی آنچه آن حضرت از جانب خداوند آورده از آن به دست می آید، روشن است که اعتقاد به حقانیت قرآن و فهم مقاصد آن و عمل به احکام و دستورهای آن سبب انعقاد ایمان و رسوخ آن میگردد. »

آشکار است که قرآن برای کسی که بخواهد در پرتوقرآن به سوی خدا گام بردارد، راهی روشن است و کسی که مقاصد آن را درک کند دچار گمراهی نمی شود

قرآن، سرچشمه ودریای علم

ویَنابیعُ العِلمِ وَبُجُورُهُ. ( خطبه/198 )

ترجمه:چشمه های دانش و دریاهای علوم است.

شرح:«واژه ی ینابیع(سرچمه ها)و بحور(دریاها)هر دو برای قرآن استعاره شده اند، زیرا قرآن محل افاضه ی نفایس علوم و کانون به دست آورن دانشهای ارزشمند است.»

قرآن

قرآن ، منبع عدالت

وَریاضُ العَدلِ وَغُدرانُهُ ( خطبه/ 198 )

ترجمه:سرچشمه عدالت، و نهرجاری عدل است.

شرح:«واژه های ریاض( بستان ها) وغدران(برکه ها)نیز هر دو استعاره اندزیرا قرآن منبع سرشار عدل است وکلی وجزئی آن از این منبع جوشان به دست می آید و بی شک رهنمونی است که از راه حق منحرف نمی شود تا این که انسانی راکه درپی آن گام برمی دارد به درگاه قرب خداوند وارد گرداند.»

قرآن، سراسرحقیقت است

وَ أَودیَهُ الحَقَّ وَغَیطانُهُ. ( خطبه/198)

ترجمه:نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین های آن است.

شرح:«واژه های اودیه(دره ها) غیطان(زمینهای همواره)استعاره برای قرآن است؛ بدین مناسبت که معدن حق و محل دسترسی به آن است همچنان که دره ها و زمین های هموار جایگاه آب و گیاه است .

ظاهر و باطن قرآن

امیرالمومنین در2خطبه ، 2تعبیرمختلف از ظاهر و باطن قرآن بیان می کند،

وَ اِنَّ القُرآنَ ظاهِرُهُ أَنیقٌ وِ باطِنُهُ عَمیقٌ. ( خطبه/18 )

ترجمه:همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست.

شرح:«مفردات و ترکیباتی که در یک آیه قرار گرفته اند، در درجه ای از فصاحت و زیبایی می باشند که موجب بروز جذبه ی روانی مافوق شعر میگردند در حدود 6236 آیه که قرآن را تشکیل می دهند؛ از امتیاز مزبور برخوردار هستند... نباید چنین تصور شود که مقصود از عمق معانی، دشوار بودن وحالت معمائی است که هیچکس نمی فهمد، بلکه مقصود این است که قرآن همه ی مسائل نهائی مربوط به انسان و جهان را در آیاتی که کلمات و جملات آن بسیار ساده و زیبا است مطرح نموده است. »

همان معدنی که ایمان کامل به خدا و پیامبرش (صلوات الله علیه وآله) و به همه ی آنچه آن حضرت از جانب خداوند آورده از آن به دست می آید، روشن است که اعتقاد به حقانیت قرآن و فهم مقاصد آن  وعمل به احکام و دستورهای آن سبب انعقاد ایمان و رسوخ آن میگردد

و بین حججه من ظاهر علم وباطن حکم. ( خطبه/152 )

ترجمه: وحجت های آن را روشن گردانید.قرآن ظاهرش علم وباطنش حکمت است.

شرح:«ظاهراً مراد از علم، علم به اخبار غیبی قرآن است که برای هر فردی،علمیت آن روشن است،و باطن حکم آن عبارت است از اسراری که قرآن متضمن آن است؛مثل احکام و مصالح و مفاسد حلال و حرامی که قرآن بیان کرده . »

غرائب و عجایب قرآن تمام نمی شود .

لا تَفنَی غَرائِبُهُ ،وَلَا تَنقِضی عَجائِبُهُ. (خطبه/152)

ترجمه: نوآوری های آن پایان نگیرد و شگفتی هایش تمام نمی شود.

شرح: «منظور ازغرائب در این جا،آیات محکم و براهین قاطع قرآن است،و عازمه به معنای قاطعه است و مراد از عدم فنای آنها اشاره است به ثبوت و دوام آنها در طول زمان و اعصار و دگرگونی های روزگار، و یا به کثرت این دلایل در هنگامی که آیات محکم خداوند مورد بحث و بررسی قرارگیرد.»

اما جمله ی(و لاتنقضی عجائبه) مراد از این، این است که «انسان در هر زمان قرآن را مورد تأمل و تفکر قرار دهد به لطائف تازه و شگفت آوری از علوم دست می یابد که بیش از این از آنها غافل بوده است.

فرآوری : محمدی

بخش نهج البلاغه تبیان

منابع : پایگاه اندیشه قم ، راسخون، پایگاه حوزه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.