تبیان، دستیار زندگی
تقوا یکی از کلمات شایع و متداول دینی می باشد که بسیار در سخنرانی ها و مواعظ از آن استفاده می شود. مولایمان علی (علیه السلام) نیز به وفور درباره تقوا سخن گفته است.اما آنچه حائز اهمیت است آن است که باید مقصود و مراد او را از این واژه دریافت و به معنا و محکی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تعریف تقوا  از با تقواترین مرد خدا

خدا ،انسان ،تقوا ،خودسازی


تقوا در نهج البلاغه نیرویی است روحانی که بر اثر تمرین های زیاد پدید می آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است که بر اثر تمرین های زیاد پدیدمی آید و پرهیزهای معقول ومنطقی از یک طرف سبب پدیدآمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمارمیرود در این حالت روح را نیرومند وشاداب می کند و به آن مصونیت می دهد .


تقوا یکی از کلمات شایع و متداول دینی می باشد که بسیار در سخنرانی ها و مواعظ از آن استفاده می شود. مولایمان علی (علیه السلام) نیز به وفور درباره تقوا سخن گفته است.اما آنچه حائز اهمیت است آن است که باید مقصود و مراد او را از این واژه دریافت و به معنا و محکی آن توجه کرد .

تعریف شایع و عامی که از تقوا ارائه میشود معمولاً مرادف با (پرهیزکاری )بوده است یعنی هر زمان با واژه تقوا روبه رو می شویم آنچه از این واژه در ذهنمان معنا می گردد پرهیزکاری است .اگر این کلمه به صورت اسمی استعمال گردد مثلاً خود کلمه تقوا و یا (متقین )به پرهیزکاری ترجمه می گردد و اگر به شکل فعلی استعمال شود بویژه اگر فعل امر باشد به معنای خوف و ترس ترجمه می شود مثلاً در ترجمه «اتقوا الله » یا «اتقوا النار» گفته می شود از خدا بترسید و بتر سید از آتش جهنم .اما این  ترجمه حق مطلب را درباره کلمه تقوا و حقیقت تقوا ادا نمی کند ،پرهیزکاری جزئی از تقوا محسوب می گردد نه همه آن و این ترجمه و ترادف صرفاً معنای سلبی از آن را القاء می کند .

تقوا از ماده «وقی»می باشد که به معنای حفظ،صیانت و نگهداری  است .راغب در کتاب مفردات قرآن می گوید وقایه عبارت است از محافظت چیزی از هرچه به او زیان می رساند و تقوا یعنی نفس را محافظت کردن از آنچه درباره آن بیم می رود .تقوا در عرف شرع نگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه می کشاند می باشد .(مفردات قرآن /ص 531)

معنا و حقیقت تقوا را چه می توان دانست ؟

از معنایی که برای تقوا ارائه شد تا حدودی می توان حقیقت آن را از نظر اسلام در نظر گرفت . به یک معنا تقوا را اینگونه شرح داد که انسان برای بقای خویش و رسیدن به حقیقت انسانیتش نیاز به گذر از مراحل و مراتبی را دارد ،به زبان ساده انسان دراین دنیا در حال مبارزه و جنگ و جدال با امور ضد و نقیض حاکم براین عالم است چرا که این دنیا، دنیای اضداد است و آدمی اسیر این تناقضات اما برای رسیدن به غایت خویش باید خود را در برابر این تناقضات حفظ و نگهداری کند و این است معنا و مقصود از تقوا.

انواع تقوا :

اما در باب کیفیت تقوا دو حالت را می توان متصور داشت به عبارت دیگر تقوا به دو شکل ممکن است صورت بگیرد تقوای ضعف و تقوای قوت ، تقوای ضعف همان است که میتوان آن را با عنوان کناره گیری از دنیا و جمع و اجتماع شناخت

معنای حقیقی تقوا را می توان آن ملکه و قدرت و اراده ایی که در روح آدمی پدید آمده و او را قادر می سازد که این نفس سرکش و أماره را مطیع و رام خویش سازد ،دانست .تقوا نوعی مصونیت و حمایت و حفاظت وصیانت می باشد. تقوا در آدمی حالت معنوی و روحانی را  ایجاد می کند که  این حالت حافظ و نگهبان او از گناه بوده و ترس از خدا و پرهیزکاری یکی از نتایج آن می باشد و نه همه آن.

مثال ساده و روشن برای این امر کناره گیری از محیط آلوده برای جلوگیری از بیماری می باشد و تقوا به معنای پرهیزکاری ابتداً همین معنا را به ذهن می رساند ،یعنی پرهیز از گناه و پرهیز از محیط و موجبات گناه و فاصله گرفتن از شرایط و محیطی که امکان لغزیدن پای آدمی فراوان است و آنچه پس از این القاء خواهد شد معنا ی انزوا و دوری از اجتماع و کنج عزلت اختیار کردن خواهد بود .این شکل را می توان ضعیفترین صورت تقوا دانست و آنچه سعدی در گلستان آورده را می توان مصداقی بر این شکل و صورت از تقوا دانست :

بدیــدم عابدی در کوهساری

قنـاعت کــرده از دنیا به غاری

چرا گفتم به شهر اندر نیایی

که باری بنـد از دل برگشایی؟

بگفـت آنجـــا پریرویان نغزند

چوگِل بسیار شد پیلان بلغزند

مراحل تقوا

اما درباره تقوای قوت می توان گفت این والاترین مرحله تقواست .انسان با حصول این تقوا خواهد توانست خود را در سخترین شرایط و در میان متشنج ترین محیط و حوادث حفظ نموده و کوچکترین خطایی را مرتکب نشود حال این انسان چون فردی می ماند که خود را در برابر بیماری واکسینه کرده بنابراین این مصونیت را در خود به وجود می آورد و در این حال حتی می تواند به کمک بیماران شتافته و آنان را نیز از خطا نجات دهد،و همین معناست که در نهج البلاغه مراد و مقصود مولایمان است . ((تقوا در نهج البلاغه نیرویی است روحانی که بر اثر تمرین های زیاد پدید می آید و پرهیزهای معقول و منطقی از یک طرف سبب و مقدمه پدید آمدن این حالت روحانی است که بر اثر تمرین های زیاد پدیدمی آید و پرهیزهای معقول ومنطقی از یک طرف سبب پدیدآمدن این حالت روحانی است و از طرف دیگر معلول و نتیجه آن است و از لوازم آن به شمارمیرود در این حالت روح را نیرومند وشاداب می کند و به آن مصونیت می دهد .

نهج البلاغه تقوا رابه عنوان یک نیروی معنوی و روحانی که بر اثر تمرین و ممارست و تمرین پدید می آید و به نوبه خود آثار و لوازم و نتایجی دارد و از آن جمله آسان شدن پرهیز از گناه است معرفی می کند.))(سیری درنهج البلاغه /شهید مطهری/ص 217)حضرت علی (علیه السلام )تقوا را اینگونه معرفی می کند :

«انّ تَقوی الله حَمَت اَولیاءَالله مَحارِمَهُ وَ الزَمَت قُلوبَهُم مَخافَتهُ حتّی اَسهرت لیالِیَهم و اَظمَات هَواجِرَهُم» ؛ تقوای الهی اولیای خدا را درحمایت خود قرار داده ،آنان را از تجاوز به حریم منهیات الهی باز داشته است و ترس از خدا را ملازم دلهای آنان قرار داده است تا آنجا که شبهایشان را بی خواب (به سبب عبادت ) و روزهایشان را بی آب (به سبب روزه )گردانیده است .(نهج البلاغه/خطبه 113)

خواب خویش را به وسیله تقوا به بیداری تبدیل کنید و وقت خود را با آن به پایان برسانید و احساس آن را در دل خود زنده نمایید و گناهان خود را با آن بشویید ...

دراینجا علی (علیه السلام )تصریح می کند که تقوا چیزی است که پرهیز از محرمات الهی و همچنین ترس از خدا لوازم و آثار آن است پس در این منطق تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا بلکه نیرویی است روحی و مقدس که این امور را به دنبال خود دارد .

آموزش تقوا به فرزندان، داشتن جامعه ای متعالی

«فَانَّ التَقوی فِی الیَومِ الحِرزُ وَ الجُنت وَ فی غَدٍ الطَّریقُ الی الجنَّتِ » ؛ همانا تقوا در امروز دنیا برای کسانی به منزله یک سپر و در فردای آخرت راه به سوی بهشت است .(نهج البلاغه /خطبه 233)

بنابراین معنای حقیقی و تام تمام تقوا را می توان آن ملکه و قدرت و اراده ایی که در روح آدمی پدید آمده و اورا قادر می سازد که این نفس سرکش و أماره را مطیع و رام خویش سازد ،دانست .تقوا نوعی مصونیت و حمایت و حفاظت وصیانت می باشد تقوا در آدمی حالت معنوی و روحانی را  ایجاد می کند که  این حالت حافظ و نگهبان او از گناه بوده و ترس از خدا و پرهیزکاری یکی از نتایج آن می باشد و نه همه آن. در قرآن کریم از تقوا به عنوان جامه تعبیر شده «و لباسُ التَّقوی ذلِکَ خَیرٌ» تقوا که نیکوترین جامه است.(سوره اعراف آیه26) همانگونه که لباس ،حفاظ و پوششی برای انسان است تقوا نیز نوعی محافظ برای وی به حساب می آید حضرت علی (علیه السلام )در خطبه 191 می فرمایند :تقوا را حفظ کنید و به وسیله تقوا برای خود مصونیت را فراهم سازید.و یا در خطبه 233 می فرمایند:خواب خویش را به وسیله تقوا به بیداری تبدیل کنید و وقت خود را با آن به پایان برسانید و احساس آن را در دل خود زنده نمایید و گناهان خود را با آن بشویید ... همانا تقوا را صیانت کنید و خود را در صیانت تقوا قرار دهید .و یا می فرمایند :شمار ا سفارش می کنم به تقوا .همانا تقوا حق الهی است بر عهده شما و پدیدآورنده حقی است از شما بر خداوند.سفارس می کنم که با مدد از خدا به تقوا نائل گردید و با مدد تقوا به خدا برسید .

امید است با بیان این تفاوت میان تعریف عام و عرفی از تقوا و معنا ومقصود حقیقی آن، تقوای حقیقی را به کار گرفته و بدین وسیله روشن بینی و بصیرت را نصیب خودساخته و به  یاری آن به سر منزل مقصود رسیم .


مریم پناهنده

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.