تبیان، دستیار زندگی
آنچه در مورد ابلیس مسلم می باشد، آن است که او از طایفه جن بوده، چنان چه خداوند بی همتا به این حقیقت در کلام نورانی خویش اشاره فرموده است : « و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الّا إبلیس کان من الجن ففسق عَن امر ربّه ؛ و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهری هدهدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جنس شیطان از چیست؟

شیطان


هر انسانی ، همواره در آسمان ذهن خود به این می اندیشد که در زندگی به رشد و کمال دست یابد و قله های پیشرفت و ترقی را یکی پس از دیگری بپیماید و از این طریق به سعادت و خوشبختی ابدی دست یابد ،لذا تمام همت و تلاش خود را در این جهت متمرکز می نماید تا بتواند به این سرمایه عظیم دست یابد .


اما آنچه دانستنش ، برای ما انسانها، لازم و ضروری است آن می باشد که: همواره بر سر جاده کمال و ترقی موانعی وجود دارد که رسیدن به رشد و تعالی بدون برداشتن آن موانع ، امری غیر ممکن است.

با اندکی دقت و تأمل در اطراف این موضوع مهم و اساسی، به خوبی می یابیم که بزرگترین مانع بر سر راه آدمی، وجود موجود پلید و خبیثی است به نام شیطان ، وجود شیطان در زندگی ما انسان ها، می تواند بسیار خطرآفرین و مشکل ساز باشد ، زیرا او موجود حقه باز و حیله گری است که در اثر لحظه ای غفلت و سستی ، ممکن است در طناب وسوسه های دلفریبش اسیر و در دام مهلک او گرفتار شویم.

خداوند بی همتا در کلام نورانی خود از شیطان سخن به میان آورده و در مورد آن می فرماید : «وَلاَ تَتَّبِعُواْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ؛ از گامهای شیطان پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست.»1

حال که ما با چنین دشمن آشکار و در عین حال سر سخت و مقاومی سر و کار داریم ، باید خود را برای مقابله با او آماده سازیم .

نکته حائز اهمیت در این باره آن است که مبارزه با شیطان بدون شناخت او امکان پذیر نخواهد بود ، و لذا شایسته است که با آن موجود پلید و خبیث آشنا شویم .

واژه شناسی کلمه شیطان

معمولاً وقتی ما کلمه شیطان را می شنویم و یا در نوشتاری مشاهده می نماییم، همان ابلیس ملعون که در اثر نافرمانی از حضرت حق از درگاه الهی رانده شد ، در ذهن تداعی پیدا می کند ، اما باید توجه داشت که شیطان همیشه به معنای ابلیس ملعون و نسل خبیث او نیست ، بلکه این کلمه ، معانی مختلف نیز می تواند داشته باشد.

با دقت و بررسی پیرامون این موضوع می یابیم که شیطان به طور کل دو معنا دارد :

1- معنای اصطلاحی: معنایی است که بر سر زبان ها قرار گرفته که همان ابلیس ملعون است که به محض شنیدن کلمه شیطان ، ذهن مردم متوجه او می شود .

2- معنای لغوی: شیطان در لغت از " شطن " گرفته شده ، و شاطن به معنای موجود پلید و خبیث است ، بنابراین به هر موجود پلید و مرموز و آزار دهنده ای ، شیطان گفته می شود، چه انسان باشد و چه غیر انسان ؛ جن باشد یا حیوان ، چرنده باشد یا خزنده... همه و همه از مصادیق شیطان محسوب می شود .

خداوند بی همتا ، کلمه شیطان را ، هم در مورد طایفه جن استعمال کرده و هم در مورد انسان ؛ از باب نمونه در آیه ای می فرماید :« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نِبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ ؛ و بدین گونه برای هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم .»2

شیطان در لغت از " شطن " گرفته شده ، و شاطن به معنای موجود پلید و خبیث است ، بنابراین به هر موجود پلید و مرموز و آزار دهنده ای ، شیطان گفته می شود، چه انسان باشد و چه غیر انسان ؛ جن باشد یا حیوان ، چرنده باشد یا خزنده... همه و همه از مصادیق شیطان محسوب می شود

میکرب نیز نوعی شیطان است!

علاوه بر این ، کلمه شیطان حتی در مورد میکرب نیز استعمال شده است ، به عنوان نمونه امیر متقیان علی (علیه السلام) می فرماید : « لاتشربوا الماء من ثلمة الاناء و لا من عورته، فانّ الشیطان یقعد علی العروة و ثلمة ؛ از قسمت شکسته ی و طرف دستگیره ظرف آب ننوشید ، زیرا شیطان روی دستگیره و قسمت شکسته ظرف می نشیند .»3

در این روایت، منظور از شیطان ، میکرب است که در روی دستگیره ظرف و قسمت شکسته ظرف ممکن است نفوذ کرده باشد که ما باید مراقب باشیم از این مواضع آب ننوشیم وگرنه ، آن میکرب وارد بدن ما شده و ما را بیمار می کند .

در روایت دیگری از پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) وارد شده که حضرت فرمود : « سبیل را بلند مگذارید ، زیرا شیطان آن را جای امن برای زندگی خویش قرار می دهد و در آنجا مخفی و پنهان می گردد .»4

در این روایت نیز منظور از شیطان ، بدون شک میکرب است ، و هشدار پیامبر عزیز اسلام (صلی الله علیه و آله) از این جهت است که بعضی از آقایان ، عادت دارند که سبیل خود را بلند بگذارند ، در حالی که این مسئله برای آنها می تواند خطرآفرین باشد ، زیرا وقت غذا خوردن و آشامیدن آب ، سبیل آنها با آب و غذا تماس پیدا می کند و در اثر این تماس، مرطوب شده و جای مناسبی برای رشد میکرب ها می شود ، آنگاه به هنگام غذا خوردن میکرب همراه غذا وارد بدن شده و انسان مریض می شود .

خلاصه اینکه: شیطان در همه جا به یک معنا نیست، بلکه معانی مختلفی دارد، که یکی از مصادیق روشن آن ابلیس و نسل او می باشد و مصداق دیگر آن، انسان های مفسد و منحرف کننده هستند و در مواردی به میکرب های زیان بخش و مضر نیز شیطان گفته می شود .

جنس شیطان از چیست؟!

آنچه در مورد ابلیس مسلم می باشد، آن است که او از طایفه جن بوده، چنان چه خداوند بی همتا به این حقیقت در کلام نورانی خویش اشاره فرموده است : « وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ ؛ و آنگاه که به فرشتگان گفتیم: برای آدم سجده کنید، پس همه سجده کردند، جز ابلیس که از طایفه جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچی نمود .»5

بنابراین شیطان از گروه جنیان بوده و خداوند او را هم جنس جن آفریده است .

خلقت جن از چیست؟

شیطان پرستی

اینکه جن از چه چیز آفریده شده است؟! نیاز به کمی دقت و تأمل دارد ، خداوند بی مثال در کلام نورانی خود موضوع خلقت و آفرینش جن را به دو صورت بیان نموده است :

1- در سوره حجر در مورد خلقت جن می فرماید : « و الجان خلقناه من قبل من نار السّموم ؛ و ما جن را قبل از انسان، از آتش سوزان آفریدیم .»6

راغب درباره کلمه " سموم " گفته : باد داغی است که اثر سمی دارد .

2- در سوره (الرحمن) در این باره می فرماید : « و خلق الجان من مارج من نار ؛ و ما جن را از شعله های رنگارنگ آفریدیم.» 7

کلمه " مارج " در اصل از " مرج " به معنای اختلاط و آمیزش است و در اینجا منظور اختلاط شعله های مختلف آتش می باشد ؛ زیرا هنگامی که آتش شعله ور می شود گاه به رنگ سرخ و گاه به رنگ زرد و گاه به رنگ آبی و گاه به رنگ سفید درمی آید .

شاید در بدو نظر ، گمان کنیم که میان این دو آیه تناقض وجود دارد، چرا که ممکن نیست که جن هم از «نار سموم» آفریده شده باشد و هم از «مارج من نار» آفریده شده باشد ؟!8

با اندکی دقت و تأمل این تناقض در ذهن شما برطرف شده و معنای این دو آیه برای شما روشن می گردد ؛ زیرا از مجموع این دو آیه به دست می آید که خداوند جن را از باد سمی و بسیار داغی آفریده که از شدت داغی مشتعل گشته و به آتش تبدیل شده است .

در سوره حجر در مورد خلقت جن می فرماید : « و الجان خلقناه من قبل من نار السّموم ؛ و ما جن را قبل از انسان، از آتش سوزان آفریدیم»

مواظب باش شیطان احساساتت را به بازی نگیرد!

انسان موجودی است که از عواطف و احساسات ، سرشار بوده و مهر و محبت در وجودش چون آب زلال موج می زند . این احساسات و عواطف نعمت بس عظیمی است که خداوند بی همتا از سر لطف و محبتی که نسبت به بندگان خود دارد ، در وجود آدمی قرار داده است.

در سایه ی همین عواطف زیبای خدا دادیی است که ، انسان ها در کنار یکدیگر گرد آمده و کانون گرم و لذت بخش زندگی را تشکیل می دهند و در طول عمر خویش از با هم بودن لذت برده و کام وجودشان از شیرینی آن بهره مند می شود .

به راستی اگر چنین سرمایه عظیمی در سرشت آدمی نهاده نشده بود ، او چگونه می توانست به زندگی ادامه داده و با تلاش و کوشش خود را برای سرای باقی مهیا نماید .

مهرورزی شیطان

اما نکته حائز اهمیت در این باره آن است که : این احساسات و عواطف ، علی رغم اینکه بسیار ارزشمند بوده و برکات فراوانی بر آن مترتب می شود ، اما می تواند حربه بسیار کارآمدی برای شیطان لعین باشد ، زیرا علاقه و محبت انسان ، نسبت به همسر و فرزند و خانواده و خویشان امری است انکار ناپذیر که هر انسان سالمی از آن بهره مند است ، اما گاه می شود که این علاقه و محبت ، بیش از حد معمول است ، که در چنین موقعیت حساسی شیطان پلید وارد عمل شده و تصمیم می گیرد که به بهترین شیوه از این علاقه و احساسات به منظور عملی نمودن افکار مسموم خود بهره برداری نماید .

بهترین زمانی که شیطان می تواند از این عواطف پاک سوء استفاده نماید ، هنگامی است که یکی از عزیزان ما در زندگی دچار مشکل شود ، مشکلاتی از قبیل مریضی ، بده کاری ، حوادث ناگوار و ناگهانی و ... که همگی ، احساسات و عواطف آدمی را به شدت خدشه دار نموده و ما را تحت تأثیر خود قرار می دهند .

در این لحظات حساس است که ، شیطان با افکار مسموم خود خانه قلب ما را تسخیر نموده و با وسوسه های دلفریبش درصدد گمراه ساختن ما است .

از باب مثال در این اوضاع سرنوشت ساز ، دائماً بر گوش دلمان وسوسه می کند که جان فرزندت و یا یکی از عزیزانت در خطر است و تو باز مشغول دعا و راز و نیاز و تضرع و مددجویی از درگاه حضرت حق هستی، این ها را رها نموده و برای حل مشکلت ، خود چاره ای بیاندیش...

به این ترتیب است که شیطان می خواهد احساسات پاک ما را به بازی بگیرد و با زدن مهر ناامیدی بر صفحه ی قلبمان ، حلقه وصل بین ما و خدا را بر هم زده و سرمایه ی عظیم ایمان ما را بر باد فنا دهد.

بهترین زمانی که شیطان می تواند از این عواطف پاک سوء استفاده نماید ، هنگامی است که یکی از عزیزان ما در زندگی دچار مشکل شود ، مشکلاتی از قبیل مریضی ، بده کاری ، حوادث ناگوار و ناگهانی و ... که همگی ، احساسات و عواطف آدمی را به شدت خدشه دار نموده و ما را تحت تأثیر خود قرار می دهند

سوء استفاده شیطان از احساسات پاک مادرانه!
شیطان

یکی از پیامبران الهی که در زندگی ، فراز و نشیب های سختی را پشت سرگذاشت ، حضرت ابراهیم (علیه السلام) است ، او از ناحیه خداوند بی همتا مورد آزمایش های بسیار سخت و طاقت فرسایی قرار گرفت ، اما چون کوهی استوار ، سختی ها و مشکلات را تحمل نمود و در تمام امتحان های سخت الهی موفق و پیروز گشت .

یکی از سخت ترین امتحان های خدا در مورد آن پیامبر با عظمت، امتحان فرزند است ، امتحانی که بزرگترین و نیرومند ترین انسان ها را از پای درمی آورد و آن امتحان این بود که خداوند در خواب به او دستور داد که فرزندش اسماعیل را به قربانگاه برده و با دست خود ، کارد بر حلقوم او بگذارد و او را در راه خدا قربانی نماید .

بعد از اینکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) این خواب را می بیند در برابر فرمان الهی تسلیم گشته و تصمیم می گیرد که اسماعیل را به قربانگاه ببرد و دستور خداوند را اجرا نماید .

بعد از اینکه ایشان همراه فرزندش اسماعیل به سوی قربانگاه حرکت کردند ، شیطان به صورت پیرمردی نزد هاجر آمد و به حالت دلسوزی و نصیحت گفت : آیا نمی دانی ابراهیم ، اسماعیل را کجا می برد؟! هاجر جواب داد : به زیارت دوست . شیطان گفت : ابراهیم او را می برد که تا به قتل رساند . هاجر جواب داد : کدام پدر است که فرزند خود را بکشد ، آن هم پدری چون ابراهیم . شیطان گفت : ابراهیم می گوید : خدا فرموده است .

هاجر گفت : هزار جان من و اسماعیل فدای راه خدا باد ، کاش هزار فرزند داشتم و همه را در راه خدا قربانی می کردم، در این هنگام بود که هاجر چند سنگ از زمین برداشت و به سوی شیطان انداخت و او را از خود دور کرد .9

نتیجه گیری :

در یک نتیجه گیری می توان گفت که : خداوند بی همتا ، کلمه شیطان را ، هم در مورد طایفه جن استعمال کرده و هم در مورد انسان و نکته ی اساسی این است که با تمام وجود به خطر او واقف بوده و آن را ازدشمنان اساسی بدانیم .

مهدی صفری

بخش قرآن تبیان


پی نوشت ها :

1- سوره بقره، آیه 168

2- سوره انعام ، آیه 112

3- کافی، ج6 ، باب اطعمه و اشربه ، ص 385

4- همان، ج6 ، باب اللحیه و الشارب ، ص 488

5- کهف ، 50

6- سوره حجر ، آیه 27

7- سوره الرحمن ، آیه 15

8- برگرفته از تفسیر نمونه، ج 23، ص 117 و ترجمه تفسیرالمیزان، ج12، ص 223

9- قصه های قرآن، نوشته محمدی اشتهاردی، ص 137