خدا چگونه گمراه می کند؟
گاهی پرسیده می شود: از آنجا که آیات متعددی از قرآن، هدایت و گمراهی انسان را به دست خدا می داند، آیا این مساله، حاکی از جبر گرایی نیست؟
در پاسخ به سوال یاد شده باید گفت:
یکی از قواعد اساسی در فهم و تفسیر سخن هر گویندهای، توجه به مجموعه سخنان وی و پرهیز از یک جانبه نگری و برخورد گزینشی با کلمات اوست. این اصل، از اصول عقلایی تفسیر قرآن نیز به شمار میرود.
با توجه به مطلب فوق، میگوییم: گرچه، در آیات متعددی از قرآن، هدایت و گمراهی انسانها به خداوند متعال، نسبت داده شده، 1 اما رویکرد جامع به منظومه معرفتی قرآن شبهه جبر را از بین می برد.
قبل از بیان تفصیل پاسخ، در آغاز، فرضهای مسئله، یعنی نقش خداوند در هدایت و گمراه سازی انسانها به صورت نمودار، ترسیم می گردد و سپس هر یک از اقسام مسئله مزبور مورد بررسی قرار میگیرد.
1. هدایت موجودات: یا ابتدائی است یا پاداشی و اولی با تکوینی است یا تشریعی
2. گمراهی موجودات: یا ابتدایی است یا کیفری
و اینک توضیح هر یک:
الف)هدایت
1. هدایت ابتدایی تکوینی؛ یعنی خداوند تمامی موجودات اعم از انسان و غیر انسان را از راه فطرت یا غریزه یا فراهم ساختن اسباب ، به کمال شایسته آنها رهنمون ساخته است : « رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کلشیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی؛ پروردگار ما همان کسی است که به هر چیز، آفرینش سزاوار آن را بخشیده و سپس هدایتش کرده است ».2
آیه مزبور به دو نکته اساسی در آفرینش، اشاره میکند: نخست این که، خداوند به هر موجودی، آنچه نیاز داشته، بخشیده است؛ چنانکه با دقت درباره گیاهان و جانداران در مییابیم: هر یک از آنها با محیط اطرافشان هماهنگی کامل دارند و آنچه مورد نیازشان است، در اختیارشان میباشد.
نکته دوم، موضوع هدایت موجودات است که باز میبینیم، هر کدام از موجودات، نیروهای خویش را در مسیر ادامه حیاتشان به کار میگیرند. انسانها نیز از هدایت تکوینی مورد اشاره، برخوردارند؛ ولی از آنجا که آدمی، موجودی دارای عقل و شعور است، خداوند، هدایت تکوینی اش را با هدایت تشریعی او به وسیله پیامبران، همراه و همگام ساخته است و اگر از آن مسیر، منصرف نشود، قطعاً به مقصد خود خواهد رسید و به تعبیر دیگر، انسان به جهت داشتن عقل و اختیار، وظایف و مسئولیتهایی دارد که حیوانات فاقد آنند و به همین دلیل، علاوه بر هدایت های تکوینی، نیاز به هدایت تشریعی نیز دارد.3
2. هدایت ابتدایی تشریعی: این نوع مربوط به انسانها و به معنای عرضه کردن راه به آنها است. خداوند با نور عقل و خرد و فرستادن پیامبران، راه سعادت و بدبختی را به تمامی بشر نشان داده که همگی می توانند از این موهبت ، بهره گرفته ، با اختیار و انتخاب آزادانه خویش ، هدایت پذیرند.
بخشی از هدایت مزبور در این آیه نمود یافته است: «قَدْ جاءَکُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدی فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما یَضِلُّ علیها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ به وکیل؛ بگوی مردم [پیام] حق از سوی پروردگارتان ، برای شما آمده است، پس هر که هدایت یابد ، به سود خویش هدایت یافته و هر که گمراه گردد، به زبان خود گمراه گشته است و من بر شما، نگهبان نیستم».3
3. هدایت پاداشی: مقصود از آن کمکهای غیبی و تأییدات و توفیقات الهی است و نصیب کسانی می شود که به هدایت ابتدایی ، پاسخ مثبت داده و حق را پذیرفته و بدان عمل کرده اند. در نتیجه، خداوند مسیر کمال آنان را تسهیل میکند و در رسیدن به هدف به آنان امداد میرساند.
در مورد چنین هدایتی، خداوند میفرماید: « فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی (علیهم السلام) وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی (علیهم السلام) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْری؛ اما آن کسی که (در راه خدا) انفاق کند و پرهیزگاری پیش گیرد و جزای نیک الهی را تصدیق کند، ما راه او را به سوی خیر و آسانی، هموار کنیم».4
هدایت مزبور نتیجه عمل و حسن انتخاب خود انسان است و با اختیار وی، هیچ گونه منافاتی ندارد.5
ب) گمراهی
1.گمراه ساختن ابتدایی: خواه مربوط به تکوین باشد و خواه مربوط به تشریع از کارهای ناپسندی است که هرگز به ساحت قدس خداوندی راه ندارد. در حوزه تکوین به معنای رها ساختن آدمی به حال خود و یا فراهم نکردن وسایل خیر برای اوست که با هدایت تکوینی پیش گفته، در تعارض است. در قلمرو تشریع نیز به معنای وضع قانون نامناسب و یا بیان نکردن حقیقت است که باز با هدایت گری تشریعی که قبلاً گذشت سازگاری ندارد.
2.گمراه ساختن کیفری: به این معنی است که وقتی انسان، علی رغم دعوت عقل (پیامبر درونی) و پیامبر بیرونی با سوء اختیار و انتخاب خویش، بیراهه را برگزیند و بر عصیان و طغیان خویش اصرار ورزد، خداوند وی را به حال خود رها می سازد و فیضی نصیب او نمیکند.6
گمراهی در این قسم بدین صورت است که آدمی با انتخاب خود، زمینههای مساعد راه یافتگی را از بین ببرد و ظرف وجود خویش را در برابر باران سیل آسای لطف الهی واژگونه سازد. استناد چنین اضلالی به خداوند به معنای بازداشتن رحمت و فیض خویش از تبهکاران است و پیامد منع لطف الهی، گمراهی آنان خواهد بود؛ چونان طفل گریزپایی که دست خود را از دست پدر جدا میکند و به زمین میخورد.
قرآن در وصف چنین منحرفانی میفرماید: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ؛ هنگامی که آنها از حق منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت».7
در آیه فوق و آیات بسیار دیگری علت اضلال خداوند روشن شده است، نظیر: آیه «وَیُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِینَ؛ خداوند ستمکاران را گمراه میکند». و آیه «کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ؛ خداوند هر اسراف کار و تردید کنندهای را گمراه میسازد».8
از آیات مزبور استفاده می شود که گمراهان چون منحرف، ستمگر، اسراف کار، کافر و... بوده و از هدایت همگانی که در اختیار داشتند، بهره نگرفته اند، مشمول هدایت خصوصی و پاداش خدا نشده اند و خداوند مقدمات نیک بختی آنها را فراهم نمی سازد، زیرا به جهت فسق، ظلم، اسراف و... شایستگی لطف الهی را ندارد.9
روشن است که چنین اضلالی نه تنها نشانه جبر نیست، بلکه دقیقاً بیانگر اختیار آدمی است؛10 زیرا از سویی تفکر ناروای تفویض - به معنای سلب اختیار از خداوند و واگذاری کارها به انسان - نفی می شود و از سوی دیگر پندار باطل جبر منتفی می گردد که به معنای ابزار کار بودن انسان است؛ به گونهای که فاعل حقیقی و بی واسطه کارها خداوند باشد و آدمی هیچ گونه اختیار و تأثیری در تحقق بخشیدن به عمل نداشته باشد.
موضوع کیفیت انتساب گمراه ساختن بندگان به خداوند در برخی روایات معصومینعلیهم السلام نیز تبیین شده است، مثلاً در روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که فرمود: « اضلالی که به خدا ، نسبت داده شده از آن روست که خداوند پیشوایی هدایتگر را بر آنان گمارد...[اما] آنان پس از اقرار به لزوم اطاعت از وی ، مخالفت کرده ، رو بر گرداندند و چون احکام الهی را برای آنان بیان کرد، با وی به مخالفت برخاسته، گمراه شدند. 11
نتیجه:
تفسیر آیاتی از قرآن که اضلال و گمراهی بندگان را به خداوند نسبت می دهند این است که خداوند در اثر اعمال سوء بندگان، هدایت ویژه خود و توفیق بهره مندی از آن را از ایشان دریغ می کند و در نتیجه، فاسقان، کافران و ..به راه اضلال می افتند.
پی نوشت ها:
1) بقره(2): 26؛ رعد(13): 27 و 33؛ ابراهیم(14): 4 و 27؛ نحل(16): 37 و 93؛ اسراء(17): 97؛ کهف(18): 17؛ زمر(39): 23 و 36؛ غافر(40) 33 و 34 و 74؛ شوری(42): 44 و 46؛ مدثر(74): 31؛ نساء(4): 77 و 143؛ اعراف(7): 178 و 186؛ انعام(6): 39.
2) سوره طه(20): آیه 50.
3) نک: جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 13، ص 218.
4) یونس(10): 108؛ نک: آیه اللَّه جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 3، صص 153 - 154.
5) سوره لیل(92): آیه 7 - 5.
6) همچنین نک: محمد(47): 17؛ تغابن(64): 11؛ شوری(42): 13؛ نور (24): 54.
7) نک: آیة اللَّه جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 2، ص 518.
8) سوره صف(61): آیه 5.
9) غافر(40):
10) نک: آیة اللَّه جعفر سبحانی، همان، ص 155.
11) نک: آیة اللَّه جوادی آملی، همان، صص 533 - 536.
12) نک: علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 14.
فرآوری: شکوری
بخش قرآن تبیان
منبع: دو ماهنامه اندیشه صبح، شماره 8، ص 59 - 55.