تبیان، دستیار زندگی
فرازهایی از حماسه خونین سالار شهیدان و تداعی و تکرار زیبایی های انسانی، ایمانی و اخلاقی شهیدان کربلا و نگاهی دگر بار بر فلسفه و چرایی حدوث این فراز از تاریخ شکوهمند اسلام و تأملی هر چند کوتاه بر آثار و برکات ماندگار حماسه عاشورایشان، از اصلی ترین اقدامات
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تأملی بر حماسه حسینی

امام حسین(ع)،عاشورا،محرم،تاسوعا

مقدمه: در ماه محرم، ماه خون و قیام، ماه احیاء دین و دینداری، ماه پیروزی نور بر ظلمت و خون بر شمشیر، مرور فرازهایی از حماسه خونین سالار شهیدان و تداعی و تکرار زیبایی های انسانی، ایمانی و اخلاقی شهیدان کربلا و نگاهی دگر بار بر فلسفه و چرایی حدوث این فراز از تاریخ شکوهمند اسلام و تأملی هر چند کوتاه بر آثار و برکات ماندگار حماسه عاشورایشان، از اصلی ترین اقدامات هر رسانه و پیام رسان مسئول و متعهد به شمار می آید. با عنایت به این مهم، در این مقطع از فرآیند طرح و تدوین آثار استاد شهید مرتضی مطهری با نگاهی به آثار ماندگار آن معلم و دانشمند فرزانه و استاد فرهیخته حوزه و دانشگاه، به استقبال ماه محرم، ماه مبارزه با جهل و خرافات و ماه ستیز با ظلم و ستم و بی عدالتی می رویم.

مفهوم حماسه

«کلمه حماسه، به معنی شدت و صلابت است و گاه به معنی شجاعت و حمیّت استعمال می شود، سخن حماسی یعنی سخنی که در آن بویی از غیرت و شجات و مردانگی باشد، بویی از ایستادگی و مقاومت باشد. ... سرگذشت ها و حادثه ها و تاریخچه ها هم اقسامی دارند، حادثه هایی داریم غنایی، حادثه هایی داریم اندرزی، حادثه هایی داریم رثایی و حادثه هایی داریم حماسی ... حتی شخصیت ها هم اقسامی دارند، بعضی از شخصیت ها شخصیت حماسی هستند و روحشان حماسه است، بعضی روحشان غنایی است، بعضی روحشان رثایی، آه و ناله است، بعضی شکل روحشان شکل پند و اندرز و موعظه است». (حماسه حسینی- ج 1، ص 14 تا 31)

امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) در جنگ صفین تمام سعی و تلاش خود را برای ممانعت و جلوگیری از آغاز جنگ به کار می گیرد، اما وقتی معاویه و یارانش پیش دستی کرده و شریعه را در اختیار خود گرفته  و تن به مذاکره و گفتگو برای حل مسأله نمی دهند، آنچنان حماسه ای را با خطبه چند سطری خود در بین یارانش ایجاد می کند « که کمتر از دو ساعت، دشمن را به کلی از کنار شریعه فرات دور کردند بطوری که دیگر دشمن از تشنگی له له می زد. ولی علی (علیه السلام) به سپاهیان خود گفت: شما هر روز اجازه بدهید که بیایند و آب بردارند. لشکریان گفتند: آنها به ما آب ندادند، پس ما هم به آنها آب نمی دهیم، ولی علی(علیه السلام) فرمود: خیر این کار یک کار غیرانسانی است.» (همان- ص 15) برای مرور خطبه کوتاه و حماسی علی (علیه السلام) در این مقطع به نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه 51 ص 138 مراجعه کنید.

پس معلوم شد سخن می تواند سخن حماسی باشد و سخن حماسی یعنی سخنی که توأم با شجاعت و غیرت و مقاومت و مردانگی باشد. سخنی که بر علیه ظلم و ستم و عدالتی و در جهت اخلاق حقوق ستمدیدگان و مظلومان و نیز دفاع صریح و شجاعانه از دین و دینمداری آنهم در عصر و نسل سیطره ظالمان و جانیاّن مستبد.

حسین (علیه السلام) یک شخصیت حماسی

با توضیح اجمالی مفهوم حماسه، به جاست شخصیت و قیام سالار شهیدان حسین بن علی (علیه السلام) را با توجه به ماهیت و پیام حادثه خونین کربلا و سخنان و شخصیت حسین بن علی (علیه السلام) مورد تاکید و تأملی دیگر قرار دهیم.

لازم به ذکر نیست که شخصیت ها و حرکت های حماسی که اغلب در تاریخ و منظومه های حماسی مطالعه می کنیم جنبه های نژادی، قومی، ملی و حتی فردی داشته و در محدوده های جغرافیایی خاصی مطرح بوده اند.

حماسه مقدس، حماسه ای است که برای نژاد و ملت و مملکت و شخص خاصی نباشد. حماسه ای که در آن تنها حق و حقیقت و اگر خیلی کوچکش کنیم بشریت ملاک و معیار است.

«اما مطلب در مورد حسین (علیه السلام ) غیر از این است. حسین یک شخصیت حماسی است، اما نه آن طور که جلال الدین خوارزمشاه که شخصیت حماسی است و نه آن طور که رستم افسانه ای یک شخصیت حماسی است. حسین یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت، حماسه بشریت، نه حماسه قومیت، سخن حسین، عمل حسین، حادثه حسین، روح حسین، ... هیجان است. تحریک است، القا؛ نیروست، امّا چه جور القاء نیرویی؟ چ جور درسی ؟ آیا از آن جهت که مثلاً به یک قوم مخصوص منتسب است؟ یا از آن جهت که شرقی است؟  یا از آن جهت که مثلاً عرب است و غیرعرب نیست؟

اساساً در وجود حسین یک چنین حماسه هایی نمی تواند وجود داشته باشد و علت شناخته نشدن حسین هم همین است. چون حماسه او بالاتر و مافوق این گونه حماسه هاست، کمتر افراد می توانند او را بشناسند... حسین سرود انسانیت است... به همین دلیل نظیر ندارد... چه از نظر قدرت و قوّت حماسه و چه از نظر  حماسه و چه از نظر علّو و ارتفاع و انسانی بودن آن، و متأسفانه ما مردم این حماسه را نشناخته ایم». (همان- ص 17 و 18)

پیام عاشورا (متن مجری)

روح حماسی نادر و اسکندر!

« مرد بزرگ کسی است که در روحش حماسه وجود داشته باشد، غیر از این نمی تواند باشد. نادرشاه افشار اگر یک حماسه در روحش وجود نداشت، نمی توانست افاغنه را از ایران بیرون کند و نمی توانست هندوستان را فتح کند، این خودش یک حماسه است. امّا اینکه بعد کارش به یک مالیخولیا کشید و خودش دشمن جان ملت خودش شد، مطلب دیگری است.

اسکندر، خواه ناخواه در روحش یک حماسه «یک موج وجود داشته است. شاه اسماعیل همین طور، ناپلئون همین طور... همه این ها یک اراده بزرگ هستند، یک همت بزرگ و یک حماسه بزرگ هستند، ولی حماسه مقدس نیستند. برای اینکه هر یک از اینها می خواهد، شخصیت خودش را توسعه بدهد. می خواهد همه چیز را در خودش هضم کند، می خواهد ملت ها و مملکت های دیگر را در مملکت خویش هضم کند، و لذا از نظر یک ملت، یک قهرمان ملی است ولی از نظر ملت دیگر یک جنایت کار است. اسکندر برای یونانیان یک قهرمان است و برای ایرانیان یک جنایتکار. برای یونانی یک قهرمان است چون به یونان عظمت داد، ... اما از نظر قوم مغلوب، او نمی تواند یک قهرمان باشد. ناپلئون برای فرانسوی ها قهرمان است. اما آیا برای روسیه یا برای انگلستان هم قهرمان است؟ البته نه... [حماسه آنها] یک حماسه فردی سات از نوع خودخواهی یک حماسه بزرگ است یعنی یک خودخواهی بزرگ است. یک خودپرستی بزرگ است. یک جاه طلبی بزرگ است... (همان- ص 28)

حماسه مقدس و ویژگی های آن

1- حماسه مقدس مشخصات و ویژگی های خاصی دارد. مشخصاتی که به موجب آنها دیگر [حماسه] ناپلئون و اسکندر [و نادرشاه و شاه اسماعیل] نمی توانند حماسه مقدس باشند. حماسه مقدس، حماسه ای است که برای نژاد و ملت و مملکت و شخص خاصی نباشد. حماسه ای که در آن تنها حق و حقیقت و اگر خیلی کوچکش کنیم بشریت ملاک و معیار است.

در دنیا بجز خدا چیزی پیدا نمی شود که این ارزش را داشته باشد که شما جان و نفس خودتان را به آن بفروشید، خودتان را نفروشید، آزاد مرد باشید. خود فروش نباشید.

آیه 64 سوره آل عمران یک آیه حماسی است: ای اهل کتاب، ای کسانی که ادعای مذهب دارید. بیاید با همدیگر یک سخن داشته بشایم، بیایید خودمان را فراموش کنیم و فقط عقیده را ببینیم و بیایید در راه یک عقیده خود را فراموش کنیم، بیایید یک سخن را ایده خودمان قرار بدهیم « الا نعبد الا الله » جز خدا هیچ موجودی را قابل پرستش ندانیم « و لا یخّذ بعضاً ارباباً من دون الله بیایید استشهاد را ملغی کنیم، استعباد را ملغی کنیم، بشر پرستی را ملغی کنیم« عدل و مساوات را در میان بشریت بیاوریم. پس یک جهت که این حماسه مقدس می شود این است که هدفش مقدمه و پاک و منزه است مثل خورشید عالمتاب است که بر همه مردم و بر همه جهانیان می تابد.» (همان- ص 28 و 29)

2- دومین ویژگی حماسه مقدس، مربوط به فضا و شرایط زمانی و مکانی حماسه است.

«شرایط خاصی که هیچ کس گمان نمی برد ... یک مرتبه در یک فضای بسیار بسیار تاریک و ظلمانی یک شعله روشن می شود، شعله ای در یک ظلمت مطلق، فریاد عدالتی است در یک استبداد و ستم مطلق، جنبشی است در یک سکون و در حالی که همه ساکن و مرعوبند، کلام و سخنی این در یک خاموشی مرگبار.

به عنوان مثال نمرودی پیدا می شود که یک مرد باقی نمی گذارد، و در همین زمان نهضت مقدس ابراهیم صورت می گیرد. ... یا فرعونی پیدا می شود و ... در همین عصر موسایی پیدا می شود و یا در عصر بعثت خاتم الانبیاء که تمام دنیا در ظلمت و خاموشی و هرج و مرج و فساد فرو رفته است ناگهان فریاد قولوا لااله الاالله تفلحوا بلند می شود.

امام حسین

[همچنین] دولت اموی است، تمام نیروها را به نفع خود تجهیز کرده است، حتی نیروی مذهب را، به این ترتیب که محدثین از خدا بی خبر را استخدام کرده و به آنها پول می دهد تا به نفع او حدیث جعل کنند، می گویند یک عالم اموی گفته است: ... حسین با شمشیر جدّش کشته شد و منظور او این بوده است که حسین به حکم دین جدّش کشته شد. ولی من می گویم این حرف به معنی دیگری درست است و آن اینکه بنی امیّه توانسته بودند اسلام را آن چنان استثمار و استخدام و منحرف کنند که یک عده مردم از خدا بی خبر به عنوان جهاد و خدمت به اسلام، به جنگ حسین بیایند... بعد از شهادت اباعبدالله به شکرانه این عمل چندین مسجد ساخته شد ببینید ظلمت و تاریکی چقدر بوده است!

آن وقت شعله ای مانند شعله حسینی در یک چنین شرایطی پیدا می شود، شرایطی که توانسته اند اگر یک نفر می خواست یک جمله درباره علی (علیه السلام) روایت بکند، مثلاً بگوید من از پیغمبر چنین چیزی را درباره علی شنیدم یا می خواهم فلان قضیه یا فلان خطبه را از علی نقل بکنم، می رفتند در صندوقخانه ها درها را از پشت می بستند، بعد کسی که می خواست جمله را نقل کند، طرف را قسم های موکّد می داد که من به این شرط برای تو نقل می کنم که آن را برای احدی نقل نکنی مگر برای کسی که به اندازه خودت قابل اعتماد باشد، و تو هم او را به همین اندازه قسم بدهی که برای شخص غیرقابل اعتماد نقل نکنند (همان- ص 29 و 30) [ در چنین اوضاع و شرایطی حسین بن علی (علیه السلام) قیام می کند و فضای ظلماتی را روشن می کند].

3- ... «سومین جهت تقدس نهضت حسینی این است که در آن یک رشد و بینش نیرومند وجود دارد، یعنی این قیام و حماسه از آن جهت مقدس است که قیام کننده چیزی را می بیند که دیگران نمی بینند. همان مثل معروف « آنچه را که دیگران در آئینه نمی بینند او در خشت خام می بیند». اثر کار خودش را می بیند. منطقی دارد مافوق منطقی افراد عادی، مافوق منطق عقلایی که در اجتماع هستند. ابن عباس. ابن حنفیه، ابن عمر وعده زیادی در کمال خلوص نیّت حسین بن علی را از رفتن به کربلا نهی می کردند، آنها روی منطق خودشان حق داشتند، ولی حسین چیزی را می دید که آنها نمی دیدند... چندین بار گفت: به خدا قسم اینها مرا خواهند کشت و به خدا قسم که با کشته شدن من اوضاع اینها زیر و رو خواهد شد. این بینش قوی اوست». (همان- ص 30)

بنی امیّه توانسته بودند اسلام را آن چنان استثمار و استخدام و منحرف کنند که یک عده مردم از خدا بی خبر به عنوان جهاد و خدمت به اسلام، به جنگ حسین بیایند... بعد از شهادت اباعبدالله به شکرانه این عمل چندین مسجد ساخته شد ببینید ظلمت و تاریکی چقدر بوده است.

کلید شخصیت امام حسین (علیه السلام)

«روانشناس ها، خصوصاً کسانی که بیوگرافی می نویسند، کوشش می کنند برای روحیه ها یک کلید شخصیت پیدا کنند. می گویند شخصیت هر کس یک کلید معین دارد، اگر آن را پیدا کنید سراسر زندگی او را می توانید توجیه کنید». (همان- ص 33) بطور مثال یکی از نویسندگان مصری می نویسد که «من کلید شخصیت علی را در فروسیّت جستجو و پیدا کردم. علی مردی است که در سراسر زندگی اش ... روح مردانگی وجود دارد. فروسیّت یعنی مردانگی و مردانگی مافوق شجاعت است. او می گوید کلید شخصیت علی مردانگی است» (همان- ص 33)

ادعا اینکه کسی بگوید من کلید شخصیت کسی مانند علی یا حسین بن علی را به دست آورده ام. انصافاً ادعای گزافی است و من جرأت نمی کنم چنین سخنی بگویم اما این قدر می توانم ادعا کنم... که از نظر من کلید شخصیت حسین حماسه است. شور است، عظمت است، صلابت است، شدت است، ایستادگی است، حق پرستی است.

سخنانی که از حسین بن علی (علیه السلام) نقل شده (به علت سیطره امویان و اختناق و سانسور) نادر است، ولی همان مقداری که هست از همین روح حکایت می کند در این جا چند نمونه را با هم مرور می کنیم. بخشی از این سخنان مربوط به قبل از حادثه عاشورا می باشیم...

1- «مردن با عزت و شرافت، از زندگی با ذلت بهتر است» (همان- ص 35)

2- « جمیع آنچه خورشید بر آن طلوع می کند، تمام دنیا و مافیها، دریای آن و خشکی آن، کوه و دشت آن در نزد کسی که با خدای خودش آشنایی دارد و عظمت الهی را درک کرده و در پیشگاه الهی سر سپرده است، مثل یک سایه است... آیا یک آزاد مرد پیدا نمی شود که به دنیا و مافیهای آن بی اعتنا باشد؟ دنیا و مافیها برای انسانی که بخواهد خود را برده و بنده آن کند، به آن طمع داشته باشد و آن را هدف کار خودش قرار بدهد، مثل لماظه [ آنچه موقع خوردن غذا (لای دندان ها می مانند] است». (همان- ص 35).

3- « در دنیا بجز خدا چیزی پیدا نمی شود که این ارزش را داشته باشد که شما جان و نفس خودتان را به آن بفروشید، خودتان را نفروشید، آزاد مرد باشید. خود فروش نباشید.» (همان- ص 36)

4- خطاب امام حسین (علیه السلام) [ به ابوذر غفاری (هنگامی که به دستور عثمان به بیابان های ربذه تبعید شده و کسی جرأت بدرقه او را نداشت و علی (علیه السلام) با حسنین به بدرقه او رفتند)]: «عموجان! از خدا مقاومت و یاری بخواه و از اینکه حرص بر تو غالب بشود. به خدا پناه ببر، از خبرها بترس، عموجان! توصیه من به تو این است که مبادا در مقابل فشارها و ظلم ها اظهار جزع و ناتوانی کنی.» (همان- ص 36 – به نقل از لغدیر 890 ص 302)


نوشته  سید صالح زاهدی_ گروه دین و اندیشه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.