زندگی با شما، مرگ هم با شما!
آمده بودند پیش پیامبر، همین پولدارهای مدینه؛ طبقه مرفّه؛ همینهایی که دستشان به دهنشان میرسید، همینهایی که لباس فاخر میپوشیدند و مرکب چابک سوار میشدند و بهرهشان از مال و مرکب و مسکن فراوان بود، آمده بودند و گفته بودند: یا رسولالله! شأن ما را هم در نظر بگیر! قدری هم رعایت آبروی ما را بکن! این قدر با این ندارها و پاپرهنهها نچرخ! اینها که دورهات میکنند ما در شأن خودمان نمیدانیم به شما نزدیک بشویم!
خبر خیلی زود رسید به همان جماعت پابرهنه؛ به اصحاب صفه و مستضعفین مهاجر و انصار، به صهیب و ابوذر و خباب؛ دلشان شکست لابد، غصهدار شدند، آن روز دیگر رفتند و گوشه مسجد مشغول عبادت شدند و قدری از پیامبر فاصله گرفتند تا مزاحم مایهدارها و متشخصین مدینه نباشند. آیه نازل شد؛ واصبر نفسک... پیامبر را دیدند که شتابان به سمتشان میآید، از چشمهای مبارکش اشک جاری بود، وسطشان نشست، در آغوششان گرفت و فرمود: معکم المحیا و معکم الممات؛ زندگی با شما! مرگ هم با شما!
همواره با کسانی باش که پروردگارشان را صبح و شام میخوانند و در پی رضایت اویند و چشمت را از آنها برمگیر به خاطر زرق و برق زندگی دنیا ...
بسم الله الرّحمن الرّحیم
وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا. (کهف/ 28)
نوشتهی مریم روستا
تنظیم گروه دین و اندیشه تبیان