• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 6073
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مـگـر مقام امامت بالاتر از رسالت است كه خداوند بر ابراهيم (ع ) منت مى گذارد ومى گويد تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ؟
پاسخ : مـقام امامتى كه به ابراهيم پس از امتحانات مشكل و پيمودن مراحل يقين و شجاعت بخشيده شد فـوق مـقـام نبوت و رسالت بود زيرا امامت عبارت است از تحقق بخشيدن برنامه هاى دينى اعم از حـكـومـت بـه معنى وسيع كلمه و اجراى حدود و احكام خدا واجراى عدالت و همچنين تربيت و پـرورش نـفـوس و اين مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است در حقيقت مقام امامت مقام تحقق بـخـشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معنى ايصال به مطلوب است نه فقط ارائه طريق علاوه بر اين هدايت تكوينى را نيز شامل مى شود .
کد سوال : 6074
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : نبوت و امامت و رسالت چه تفاوتى با يكديگر دارند ؟
پاسخ : بـطـورى كـه از آيـات و احاديث برمى آيد كسانى كه از طرف خدا ماموريت داشتند داراى مقامات مختلفى بودند : 1 - مقام نبوت يعنى دريافت وحى از خداوند بنابراين نبى كسى است كه وحى بر او نازل مى شود 2 - مقام رسالت يعنى مقام ابلاغ وحى و تبليغ ونشر احكام خداوند و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهى بخشيدن بنابراين رسول كسى است كه موظف است در حوزه ماموريت خود به تلاش و كوشش برخيزد و براى يك انقلاب فرهنگى و عقيدتى تلاش نمايد 3 - مقام امامت يعنى رهـبـرى و پـيـشوايى خلق , در واقع امام كسى است كه با تشكيل يك حكومت الهى سعى مى كند احـكام خدا را عملا اجرا نمايدبه عبارت ديگر وظيفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى كه وظيفه رسول ابلاغ اين دستورات مى باشد .
کد سوال : 6075
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : پيامبر اسلام (ص ) غير از نبوت و رسالت چه منصبهاى الهى ديگرى داشتند ؟
پاسخ : منصب قضاوت و فرماندهى نظامى و حكومت كه از منصب فرمانروايى ( امامت ) بر جامعه اسلامى اشتقاق مى يافت و منضعب مى شد .
کد سوال : 6076
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : پذيرفتن امامت بدون نصب الهى چه پيامدهايى داشته است ؟
پاسخ : پـذيـرفـتـن امامت بدون نصب الهى نخستين پايه تفكيك دين از سياست را مى نهد و اولين نقطه انحراف از مسير صحيح اسلام راستين , مى باشد و خلاصه خاستگاه هزاران انحراف ديگرى است كه از زمان رحلت رسول اللّه (ص ) در ميان مسلمانان رخ داده و ادامه دارد .
کد سوال : 6077
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : معناى لغوى و اصطلاحى امامت را بيان كنيد ؟
پاسخ : در لـغـت بـمـعناى پيشوايى و رهبرى است و در اصطلاح علم كلام : رياست همگانى و فراگيربر جامعه اسلامى در همه امور دينى و دنيوى .
کد سوال : 6078
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مكتب اصالت العمل چه مى گويد و روش آنها در تحليل مسائل فلسفى چيست ؟
پاسخ : مـكـتـب اصـالت العمل روش دانشمندانى است كه توجه خود را فقط به مسائل حسى وعملى مـعطوف داشته و از بحث در پيرامون مسائل عقلى و فكرى محض خوددارى مى نمايند ; براى اين كـه روش و در ضـمـن خـطـاى آنان روشن شود نظر آنها را بيان مى كنيم :اصولا مسائل فلسفى [ مسائل فلسفى يك سلسله مسائل كلى و عمومى است كه هرگزاختصاص به موضوع معينى ندارد ; مـثـلا بـحـث در پـيـرامـون علت و معلول , بحثى فلسفى است ; زيرا اين گونه مسائل در رشته مـخـصـوصى بحث نمى كند , ولى بحث از آثار ظاهرى اجسام ( فيزيك ) و يا باطنى آنها ( شيمى ) بحث علمى است نه فلسفى ] بر دو قسم است :اول : مسائلى كه از قلمرو حس بيرون است و با ابزار عـلـمـى مادى قابل آزمايش نيست و در لابراتوار و با ادوات مادى نمى توان آنها را اندازه گيرى نمود , مانندتمام مسائل ماوراءالطبيعه كه فقط جنبه تعقلى دارد و بايد در عالم وسيع عقل بررسى شود . دوم : آن سـلـسـلـه بـحـثهاى كلى كه از روى مسائل علوم طبيعى و رياضى كه متكى به تجربه و آزمايش است مى توان بر آنها استدلال نمود و درباره آن نظر داد . مـكـتـب اصالت العمل معتقد است كه آن رشته از مسائل كلى كه متكى به علوم حسى نيست و از طـريـق آزمـايش و دستگاههاى سنجش علمى قابل اندازه گيرى نمى باشد اظهار نظردرباره آنها مشكوك خواهد بود . آنها مى گويند : فلاسفه تعقلى هزارها سال است كه پيرامون مسائل فلسفى بحثهانموده اند و هنوز كه هنوز است اختلافات آنها بر اين مسائل يكسره نشده و گاهى دامنه اختلاف وسيع تر مى گردد و اين اختلاف گواه بر اين است كه اين مسائل پيچيده اندو قابل حل نيستند . ايـن بـود خـلاصـه نـظـريـه پـيـروان ايـن مـكـتـب كـه در قرن هفدهم پايه گذارى گرديده و تاكنون طرفدارانى دارد . دانـشـمـنـدان الهى ( كسانى كه دايره وجود را منحصر به ماده و انرژى نكرده و با نظرواقع بينى وسـيـع , ديـده بـه صفحه هستى مى گشايند ) نسبت به اين طرز تفكر اشكالات زيادى دارند و با اصـول علمى اين نظريه را رد كرده اند و در اينجا به قسمت مختصرى از آن اشاره مى شود :اين كه گـفته مى شود فقط به امور حسى بايد اعتماد كرد سخنى است كه حتى پيروان اين مكتب عملا با آن مـخالفند زيرا آنان در علوم , قضايا را بطور كلى تلقى مى كنند , مثلا مى گويند سرعت نور در ثـانيه سيصد هزار كيلومتر است ; در صورتى كه اين قضيه به صورت كلى آزمايش نشده است و آنـچـه مورد آزمايش واقع شده , يك سلسله موارد مخصوص آن هم در شرايط معينى بوده , سپس آن را بـا يـك نـوع استدلال عقلى تعميم داده اند و آن اين كه :سرعت مزبور مربوط به حقيقت نور است و شرايط هرگز در آن دخالت ندارد ; پس نور درهر كجا باشد اين سرعت را خواهد داشت . روشـنـتـر بـگـويـيم : دانشمندان , آزمايشهاى خود را درباره سرعت نور در شرايط مختلفى انجام داده انـد و چـون سـرعت نور را در تمام اين شرايط ثابت ديده اند از اين آزمايشها , پى به يك قانون كلى عقلى برده و ادعا كرده اند كه هر نورى در هر نقطه و در هر زمان كه باشد سرعتى ثابت خواهد داشـت , مـا از ايـن آقايان مى پرسيم : آيااين قانون به صورت كلى محسوس شماست , يا اين كه از چند محسوس پى به غير محسوس برده ايد ؟ بطور مسلم پاسخ همان دومى است . وانـگهى , دانشمندان طبيعى در بسيارى از تئوريها و فرضيه ها به يك سلسله مسائل عقلى حدسى تـكـيـه كـرده و نتايجى گرفته و مى گيرند ; مثلا , دانشمندان زمين شناس در پيدايش زمين و طـبـقـات مختلف آن نظرياتى دارند كه هرگز براى احدى محسوس نبوده و آنچه محسوس است همان آثارى است كه نشانه يك سلسله علل مى باشد كه از طريق حدس و تفكر به دست مى آيد . ايـن كـه مى گويند : دانشمندان تعقلى , همواره بر سر اين مسائل اختلاف دارند پس اين مسائل قـابل حل نيست دور از حقيقت است زيرا همواره چهره حقيقت باپرده هايى پوشيده شده است كه به وسيله بحث و گفتگو تدريجا از ميان مى رود ; و درواقع هر يك از اين اختلافها قدمى است بـه سـوى واقع , و وجود اختلاف هرگز دليل برآن نيست كه اين دانشمندان به واقع نرسيده اند ; بـلـكه از آنجا كه موضوع وسيع و پر اهميت است هر يك از اين دانشمندان قسمتى از واقع را درك كرده اند و هر روزحقايق تازه اى روشن مى گردد . امـروز بـسيارى از مسائل فلسفى تعقلى به همين صورت درآمده است و پس از طى مراحلى روى اصـول مـخصوص به خود , قطعى گرديده و به اصطلاح از مسائل فن فلسفه تعقلى شمرده شده اسـت و وجـود مـسـائل مـورد اخـتلاف ديگر , دليل برعدم پيشرفت گفتگوهاى فلسفى در همه زمينه ها نيست .
کد سوال : 6079
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : مگر پرستش خداوند بر عظمت مقام او مى افزايد ؟ اصولا خداوند چه نيازى به پرستش دارد ؟
پاسخ : عبادتها و نيايشهاى ما چيزى بر جاه و جلال خدا نمى افزايد همانگونه كه ترك آنهاچيزى از عظمت مـقـام او نـمـى كـاهـد , ايـن عـبادتها كلاسهاى تربيت براى آموزش تقواست ,تقوا همان احساس مسئووليت و خداجوئى درونى كه معيار ارزش انسان و ميزان سنجش شخصيت اوست .
کد سوال : 6080
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيـا ايـن اسـتـدلال وثـنـيين درست است كه چون خداوند با عقل و حس و خيال درك نمى شود ,نمى توان او را عبادت كرد . پس بايد يا ملائكه يا جن يا قدسين مقرب به خدا راعبادت نمود ؟
پاسخ : خـيـر , زيرا گرچه انسان به ذات الهى نمى تواند علم پيدا كند , اما صفات الهى مثل فاطر , خالق , عالم , قادر را مى تواند بشناسد و همين مقدار كافى است كه او رامورد عبادت قرار دهد .
کد سوال : 6081
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در فـيـزيولوژى ( علم وظايف الاعضاء ) به ثبوت رسيده كه زن از نظر جسمانى وقواى بدنى از مرد ناتوان تر است ; مع الوصف , قانون اسلام دختران را پس از گذشتن نه سال تمام بالغ دانسته و تكاليفى براى آنها مقرر نموده است , ولى سن پسران راتمام شدن پانزده سال معين
پاسخ : آنـچـه تحقيقات علمى ثابت كرده اين است كه : رشد زن سريعتر از مرد است ; بنابراين دورانى كه مـرد در مـدت پـانـزده سـال طى مى كند زن آن را در ظرف نه سال طى مى نمايد واين موضوع اخـتـصـاصـى بـه جنس زن و مرد ندارد , بلكه در تمام جانداران و گياهان انواع ضعيف تر آخرين درجه نمو خود را در دوران كوتاه ترى طى مى كنند فى المثل نمو نيلوفر به مراتب سريعتر از نمو چـنـار اسـت خـلاصـه ايـن كـه هـر موجودى كه لطيف تر است رشد آن سريع تر مى باشد و هر مـوجـودى كـه خشن تر است رشد آن كندتر انجام مى يابد و به همين دليل بسيارى از دختران در سـنين سيزده يا چهارده سالگى آماده بارور شدن از نظر جنسى و مادر شدن هستند , در حالى كه پسران در اين سن و سال معمولا آمادگى پدر شدن را ندارند .
کد سوال : 6082
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيه 62 سوره بقره كه مى گويد : پيروان هر مذهبى بايد به مذهب خود عمل كنند وهمين قدر كه بـه خـدا و آخرت ايمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند را كافى دانسته پس چه لزومى دارد كه يهود و نصارى و پيروان اديان ديگر اسلام را پذيراشوند ؟
پاسخ : در آيـه 85 سـوره آل عـمـران آمـده : ( هر كس دينى غير از اسلام براى خود انتخاب كندپذيرفته نـخـواهـد شد ) بعلاوه آيات قرآن پر است از دعوت يهود و نصارى و پيروان ساير اديان به سوى اين آيين اگر اين گفته صحيح باشد با بخش عظيمى از آيات قرآن تضاد صريح دارد . در مـورد تفسير واقعى آيه بايد بگوييم : اولا : اگر يهود ونصارى و مانند آنها به محتواى كتب خود عـمـل كـنند مسلما به پيامبر اسلام ايمان مى آورند چرا كه بشارت ظهور او با ذكر صفات و علائم مختلف در اين كتب آسمانى آمده است و ثانيا : منظور آيه اين است كه هر كسى كه در عصر خود به پـيـامـبـر بـرحـق وكـتـاب آسمانى زمان خويش ايمان آورده و عمل صالح كرده اهل نجات است بـنـابـرايـن يـهـوديـان مـومن و صالح العمل قبل از ظهور مسيح اهل نجاتند همانگونه مسيحيان مومن قبل از ظهور پيامبر اسلام .