ابوالحسن محمدبن الحسين الموسوي، معروف به سيّد رضي و شريف رضي، متولد سال 359 هـ ق در بغداد، با پنج واسطه از سوي پدر به امام موسي الكاظم (ع) و با چند واسطه از سوي مادر به امام زينالعابدين، علي بن الحسين (ع) به روايتي به اميرالمؤمنين (ع) ميرسد. پدرش ابواحمد حسين بن موسي، از روزگاري كهن نقيب سادات علوي بغداد بوده است. وي علاوه بر نقابت، اميري حاجيان و قضاوت در مظالم را نيز بر عهده داشت و از جايگاه معنوي والايي برخوردار بود. ابواحمد، در سال 369 ه ق به همراه تني چند از سران علويان، به دستور عضدالدوله ديلمي به قلعه اصطخر فارس اعزام و در آن جا به زندان افكنده شدند. سيّد رضي، كه در اين سال اندكي كمتر از ده سال از زندگي او ميگذشت، با شنيدن اين خبر، قصيدهاي بلند در ستايش پدر و نياكان او از ائمه اطهار و در نكوهش عضدالدوله و وزير او ابن مطهر سرود. هنگامي كه اين قصيده پخش گرديد، همه اديبان و سخنشناسان و دانشمندان به وجود نابغهاي نوجوان در شعر و ادب و تاريخ و علوم اسلامي اعتراف و آينده درخشاني را براي او پيشبيني كردند. سيّد رضي با برادر بزرگترش سيّد مرتضي علمالهدي (356-436ه ق)، در نبود پدر تحت نظارت مادر، به تحصيل علوم ادبي و اسلامي روزگار خود، ادامه دادند. پدر در سال 376ه ق به وسيله شرفالدوله، فرزند عضدالدوله، آزاد شد و به همراه وي به بغداد آمد و همه مناصب از دست داده را دوباره به دست آورد، ليكن به علّت خستگي از زندان و رنجش از (اميران) و خليفگان، از همان سال تا سال 381 ه ق همه آن مقامات را به فرزند كوچكش سيّد رضي واگذار كرد. سيّدرضي از استادان برجسته زمان خود مانند: ابوعلي فارسي، قاضي سيرافي، قاضي عبدالجبار بغدادي، ابننباته خطيب، ابن جنّي، علي بن عيسي شيرازي، محمد بن موسي خوارزمي شيخ مفيد، تلّعُكبري و عدّهاي ديگر دانش اندوخت. وي مدرسهاي به عنوان «دارالعلم» با كتابخانهاي مجهز و همه امكانات زيست دانشجويان تأسيس كرد و شاگردان برجستهاي به دست او به مقام استادي رسيّدند. سيّد رضي مورد توجه خليفه الطائع و سپس القادر بالله، و بهاءالدوله امير آل بويه بود و به وسيله آنان به نقابت طالبيان سراسر جهان اسلام و به القاب معنوي بزرگي دست يافت. سيّدرضي، در زندگي كوتاه خود، آثار بسيار پرارزشي پديد آورده كه برخي از آنها با گذشت روزگار از ميان رفته، تنها نام آنها يا يك جلد از مجموعه چند جلدي آنها به ما رسيّده است و برخي ديگر از دستبرد زمانه سالم مانده است. از جمله: «تلخيص البيان عن مجاز القرآن». «حقايق التأويل في متشابه التنزيل» كه گويا تفسير آيات متشابه قرآن درسي جلد بوده است و تنها جلد پنجم آن در تفسير آيات متشابه سوره آل عمران تا آيه 48 سوره نساء به دست ما رسيّده است. خصائص الائمه(ع)، طرحي بوده است براي نوشتن زندگينامه همه امامان، ليكن تنها جلد نخست آن را به عنوان خصائص اميرالمؤمنين عليبن ابيطالب (ع) نوشته و همين كتاب انگيزه تاليف نهجالبلاغه شد و به نوشتن ديگر جلدها توفيق نيافت. ديوان شعر او شامل قصايد و غزليات و قطعات در مدح و مرثيه تغزّل و حكمت و مسايل سياسي و اجتماعي و غيره در بيش از 16300 بيت. «مجازات الاثار النبويه» كه 361 حديث نبوي را از جنبه علوم بلاغي شرح كرده است. نهجالبلاغه، گزيدهاي از سخنان اميرالمؤمنين (ع) كه پس از اين درباره آن بيشتر سخن گفته خواهد شد. از اين آثار، در نظم و نثر، برميآيد كه سيّد رضي در هر دو رشته كمنظير است و در بسياري از رشته هاي دانش روزگار خود، گوي سبقت از همگنان ربوده است و سليقه و ذوق ادبي او در گزينش سخنان امير مؤمنان (ع) و گرد آوردن آنها در كتابي به نام نهجالبلاغه بر چكاد ذوقها و آثار و گزينشها قرار دارد و ياد نيكي جاويدان برايش به جاي گذاشته است. سيّد رضي در سال 406، در سن 47 سالگي چشم از جهان بست و جهانيان را از ادامه آثار پربار و ارجمند خود بيبهره ساخت.[1]