• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3838روز قبل
تاریخ
images

کوروش هخامنشی در سال ۵۳۹ پیش ازمیلاد مسیح  با سپاهی ایرانی شهر بابل را به تصرف خود درآورد . اما برخلاف پادشاهان دیگر که بعد از فتح شهر‌ها دستور می‌دادند تا ساختمان‌های شهر تخریب شوند و مردان را قتل عام کنند وزنان وکودکان را به اسارت ببرند . با مردم شهر بابل به مهربانی رفتار کرد او دستور داد تا معبدهای تخریب شده شهر را دوباره بازسازی کنند و یهودیانی که به عنوان اسیر در آن شهر نگهداری می‌شدند آزاد شوند وبه کشور خود بازگرداند .

بعد از آزادی  شهر کاهنان معبد در بابل لوحه ای گلی به شکل استوانه ساختند وبراین استوانه که ۵/۲۲ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد طی ۴۵ سطر به خط اکدی تصرف آرام شهر بابل به دست کوروش را توضیح دادند و در ادامه نیز سخنان کوروش نوشته شده است که او ابتدا القاب و نسب خود را برمی‌شمرد و اعلام می‌کند که صلح کشور را تضمین کرده که به موجب آن او وپسرش مشمول رحمت  مردوک خدای بابل شده اند. او بازسازی معبد، که در دوران زمامداری پادشاه سابق به فراموشی سپرده شده بود، و اجازه‌اش به تبعیدشدگان مبنی بر بازگشت به میهن‌شان را توضیح می‌دهد . babylon-ishtar-gate

در حیقیقت این کتیبه نوشته شده بود تا  در شالوده ساختمان‌هایی که به دستور کوروش در بابل ساخته شدند قرار گیرد . cyrus_cylinder

کشف لوح کوروش

در سال ۱۲۵۹ شمسی به هنگام کاوش گروهی از باستان شناسان انگلیسی در محل شهر باستانی بابل این لوحه کشف گردید و به موزه بریتانیا منتقل شد بعدها بخشی‌های دیگری از این کتیبه نیز به دست آمد که به آن اضافه گردید هرچند که چند خط آن کاملا ازبین رفته است .

این کتیبه را از آن جهت که اولین منشور حقوق بشر خوانده اند بسیار ارزشمند است .

درسال ۱۹۷۱ میلادی نیز سازمان ملل متحد این کتیبه را به ۶ زبان رسمی‌سازمان ملل ترجمه نمود ونسخه بدلی این کتیبه نیز در راهروهای این سازمان به نمایش گذاشته شده است .

این کتیبه ارزشمند در ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ برای مدت کوتاهی به ایران آورده شد وطی مراسمی‌با حضور رئیس جمهور رونمایی شد .

 cyrus_cylinder_bm

 

43426

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:37
تاریخ

2

در ایران بسیاری از مناطق باستانی از سوی مردم با نام سلیمان همراه شده است . تخت سلیمان در آذربایجان ، قبر مادر سلیمان یا همان پاسارگاد ، شیراز ملک سلیمان و….. اما چرا پدران ما این مناطق را به حضرت سلیمان نسبت می‌دادند ؟

حضرت سلیمان پسر داوود از پیامبران بنی اسرائیل بوده و بر طبق روایات مذهبی ۷۰۰ سال عمر کرده است. سلیمان بواسطه انگشتری که در دست داشته و اسم اعظم بر آن نقش شده بود و بر جن و انس فرمان می‌رانده، باد به فرمانش بوده و تخت سلطنتش را جابجا می‌کرده و جن و پری کارهای ساختمانیش را انجام می‌داده اند چنانکه قرآن در سوره سبا آیه ۱۲ چنین می‌فرماید : « وَ مِنَ الجِنِ مَنْ یَعَملَ بَیْنَ یَدَیْه بِاذن رَبه » یعنی : و از جن یک گروه آن بودند که پیش سلیمان کار می‌کردند.

و درباره ساختمانهایی که سلیمان ساخته است و در قصص الانبیاء نیشابوری آمده است که :6b4ed8847e43bae390f22b5081c8ffe2_large

دیوان را در کارها افکندند و آدمیان و باد را تا عمارتها کردند … و چنین گویند میدانی بساخت دوازده فرسنگ …. و تختی فرمود از سیم چهار فرسنگ و کرسی فرمود از زر سرخ و بر آن تخت نهاد و در مجمل التواریخ و القصص در وصف شهر اسکندریه آمده است که : « همان جا قصر سلیمان (ع) بوده است که دیوان از سنگ املس ساخته اند و چون در آن نگاه کنند صورت ابر و سبزی دریا پیدا شود و بر سان آئینه و بر آن نقطه‌ها ست رنگ رنگ و کس نداند که آن چه سنگ است و هر ستونی چندان است که مردی دست پیرامون آن در نتواند آورد » با توجه به این توضیحات مردم ایران در ابتدای آشنایی با اسلام و از آنجا که با تاریخ گذشته ایران  نیز آشنایی نداشتند و با مقایسه روایات مذهبی و قصه‌های اساطیری جمشید را با سلیمان یکی می‌پنداشتند و ساختمانهای عظیم بجا مانده از هخامنشیان را قصر سلیمان یا مسجد سلیمان می‌دانسته اند چرا که شباهت روایات مذهبی با آنچه از هخامنشیان باقی مانده است نیز به واقع زیاد است مثلاً سنگهای تخت جمشید سنگهای بزرگ و صیقلی است و تالار آئینه و یا کاخ تچر در تخت جمشید بعد از ۲۵۰۰ سال هنوز هم کف پنجره‌های آن چنان صیقلی است که تصویر را منعکس می‌کند .

Perspolis-recreated (1)

ستون کاخ‌ها آن چنان عظیم است که مردی نمی‌تواند بدور آن دست بیاورد و سنگ‌های بکار رفته در مقبره کورش چنان بزرگ  است که به ذهن مردم آن روزگار حتماً به دست دیوان بر هم گذاشته شده بود و حیوانات افسانه ای حک شده بر درگاه‌های تخت جمشید به نظر مردم آن زمان جز نقش دیو و پری چیز دیگری نیست چنان که ابن حوقل در قرن چهارم هجری در حین بازدید از شهر استخر از بنای بزرگی بنام مسجد سلیمان نام می‌برد. که همان مقبره کورش است و آنگاه می‌گوید در اخبار آمده است که سلیمان بن داوود (ع) از طبریه بدان جا دریک روز صبح تا شام می‌رفت و آنگاه به عقیده عوام در مورد یکی بودن سلیمان و جمشید اشاره می‌کند که گروهی از عوام ایران که  به تحقیق مطلب نمی‌پردازند چنین می‌پندارند هم اوکه پیش از ضحاک بوده همان سلیمان است و این عقیده مردم از آن روزگار تا زمانی که کشفیات باستان شناسی حقیقت را روشن نموده همچنان پا بر جا بود و به همین علت طی سالها فارس و به طبع آن شیراز با تختگاه سلیمان و یا ملک سلیمان مترداف بوده است و این مطلب را از خلال نوشته‌های مختلف به خوبی می‌توان دید مثلاً صاحب تاریخ و صاف در سوگ  آبش خاتون او را وارث ملک سلیمان خوانده و گفته است.

وارث ملک سلیمان رفت در خاک ای دریغ

کو سلیمان تا بدان بلقیس خوش بگریستی

 

سعدی شیرازی نیز این اقلیم را تختگاه سلیمان می‌داند و می‌فرماید :

 

نه لایق ظلماتست بالله این اقلیم

که تختگاه سلیمان بدست و حضرت راز

 

و هم او اتابکان فارس را وارث ملک سلیمان می‌نامیده و اصولاً یکی از القاب رسمی‌سلغریان نیز همین بوده است نیز در دیباچه گلستان چنین می‌گوید :

« سلطان البر و البحر وارث ملک سلیمان مظفر الدین ابی بکر بن سعد زنگی »

حافظ نیز در دیوانش به این لقب اشاره می‌کند :

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم

 بعد از کیان به ملک سلیمان نداند کس

این سزا و این خزانه و این لشکر گردان

نقش خوارزم و خیال لب جیحون می‌بست

با هزاران گله از ملک سلیمان می‌رفت

  

ابن زرکوب صاحب شیراز نامه نیز در ذکرنزول جلال الدین مسعود و هزیمت ملک اشرف از شیراز نوشته است :

 

 سپاس و شکر خدا را که مهر فرخ بخت

خدیو مملکت آراشه غریب نواز

 به سال هفتصد و چهل و با سه در تجمل و ناز

به تختگاه سلیمان رسید دیگر باز

 

و در جای دیگر می‌گوید که ملوک عجم و شهریاران ایران زمین هر سال یک نوبت در این نقطه زمین آمدندی و گفتندی که صومعه سلیمان در این زمین بوده است که این مطلب به احتمال زیاد اشاره به برگزاری مراسم نوروز در تخت جمشید و جمع شدن بزرگان ایران و جهان در این نقطه دارد و هم او در وصف شیراز می‌سراید :

 

در او یادگار بسی پادشا است

 برود خمه‌های بی پارسا است

کلاه جهانگیر و اقنوم داد

سریر سلیمان و تخت قباد

 

همچنین در بعضی کتب نقل شده است که در حدود قرن هفتم هجری عده ای از عرفا و زهاد از بغداد به طرف شیراز حرکت کرده اند تا مسجد سلیمان را زیارت کنند و برای زیارت آن ثوابهای فراوانی قائل می‌شده اند.

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:37
تاریخ

28

 

پالنگان یکی از روستاهای دهستان ژاورود از توابع شهرستان کامیاران در استان کردستان است و در ۴۷ کیلومتری شمال‌غرب این شهر و در دره تنگیور قرار دارد .

روستا در دامنه کوه و در ۲ طرف دره قرار گرفته و خانه‌های آن با سنگ و عموما به حالت پلکانی ساخته شده و پشت بام منزل پایین حیاط منزل بالا است.

این روستا علاوه بر داشتن معماری زیبا، دارای چشمه‌ها، آبشارها و طبیعتی سرشار از زیبایی منحصر به فرد است و در کنار رودخانه‌ای قرار گرفته که به رودخانه سیروان می‌پیوندد.

رودخانه خروشان تنگیور که از میان آبادی می‌گذرد آن را به دو قسمت تقسیم کرده است و خانه‌های روستا با سنگ و بیشترشان به صورت خشکه چینی ساخته شده است .

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:36
تاریخ

مهره‌های باستانی

امروزه مهرهایی را که برروی برگه‌ها می‌زنیم معمولا از جنس پلاستیک هستند که به جوهر آغشته می‌شوند ونقشی را بر روی برگه‌های کاغذ می‌زنند. اما در ۶۰۰۰سال پیش که انسان‌ها  آرام آرام خط ونوشتن را می‌آموختند  وسیله نوشتنشان صفحات گلی بود که با قطعه ای چوب نوک تیز برآن علامت‌ها را حک می‌کردند. اما آنها نیاز داشتند تا نشانه یا امضای  خود را نیز برپای این لوحه‌های گلی بگذارند وبه این خاطر مهر را اختراع کردند .

 

مهر را ۵۵۰۰سال پیش ایلامیان  یعنی مردمان جنوب بین النهرین در منطقه ای نزدیک به شهر شوش امروزی در استان خوزستان اختراع کردند . آنها از قطعاتی کوچک سنگ مهرهای استوانه ای شکل می‌ساختند و با مهارت خاصی تصاویری را که نشانه‌هایی از فرهنگ ، مذهب و زندگی روزمره  آنها بود بر این قطعه کوچک سنگ حک می‌کردند وبا خط میخی نام پادشاه یا صاحب مهر راهم کنار آن می‌نوشتند

 

برروی این مهر اغلب موضوعاتی مانند تصاویری از خدایان ، دیوها ، حیوانات افسانه ای ، صحنه نبرد ، شکار حیوانات ، تصاویر پادشاهان ، ماه و ستارگان و…. نقش می‌شدند .

 

برای مهر کردن اسناد گلی قبل از این که گل کاملا خشک شود مهرها را که به شکل غلتک ساخته بودند بر روی لوحه به حرکت در می‌آوردند و تصویری ار مهر بر لوحه نقش می‌بست صاحبان این مهر در بسیاری اوقات با گذراندن نخ از میان استوانه مهر آنرا به گردن می‌آویختند چون بسیاری از این مهر‌ها از سنگ‌های قیمتی ساخته شده بودند.

البته با ید توجه داشت که معمولا این مهر‌ها حدود ۲ سانتیمتر بیشتر ارتفاع نداشتند و حکاکی این تصاویر زیبا و نوشتن خط میخی بر روی آنها ، نشان استادی مردمان چند هزار سال پیش است

 

استفاده از مهر‌های استوانه ای از آغاز پیدایش خط شروع شد وتقریبا تا ۲۰۰۰سال پیش یعنی تازمانی که لوحه گلی تنها وسیله نوشتن بودند ادامه داشت .بعدها وقتی وسایل دیگری مانند پارچه ، چوب ، فلز ، پاپیروس وکاغذ  جانشین لوحه‌های گلی شدند شکل مهر‌های استوانه ای نیز عوض شد. واین مهر‌ها استفاده خود را ازدست دادند .

 

 

هخامنشیان نیز به خاطر امپراطوری گسترده ای که در سراسر جهان داشتند لوحه‌های گلی فراوانی به عنوان فرمان می‌ساختند وبه سراسر جهان می‌فرستادند ومهرهای روی این لوحه‌ها اصالت این فرمان‌ها را تایید می‌کرد تصویر زیر نقش مهر داریوش هخامنشی است که او را سوار بر ارابه ای کوچک در حال شکار شیر نشان می‌دهد

 

مهر زیر نیز یکی دیگر از مهرهای هخامنشی است که برسنگی زیبا حک شده وروحانی زردشتی را در حالی که گیاهی مقدس در دست دارد در جلو پادشاه نشان می‌دهد

 

امروزه مطالعه این مهر‌ها که در کاوش‌های باستان شناسی به دست می‌آیند می‌توانند کمک  بزرگی برای شناخت فرهنگ و تمدن مردمان گذشته باشد .نمونه‌های زیادی از این مهر‌ها که مربوط به منطقه بین النهرین وایران است در موزه‌های بزرگ دنیا وایران نگهداری می‌شود

در پایان این مهر جالب را با تصاویر مقاله قبلی یعنی درفش شهر اور مقایسه کنید ببنید چه شباهت‌هایی بین آن‌ها می‌یابید در حقیقت شماهم می‌توانید مانند باستان شناسان با مقایسه این نشانه‌ها مطالب تازه ای کشف کنید .

 

 

 nojavanha.com
 
يکشنبه 27/5/1392 - 11:36
تاریخ

مراسم آش پزانآش پزان

در روزگار‌های بسیار دور که ناصر الدین شاه در ایران حکومت می‌کرد . در اواخر فصل شکار یعنی در حدود مهرماه پادشاه همه وزرا و درباریان و خدمتکاران  را جمع می‌کرد وبه کاخ شهرستانک  و یا سرخه حصار که نزدیک تهران بود می‌رفت و مراسم آش پزان را با دقت و حوصله تمام برگزار می‌کرد . یعنی همه بزرگان و وزرا در حضور شاه مشغول تدارک آش می‌شدند وهرکدام نیز افتخار می‌کردند که تلاش بیشتری برای پختن آش کرده اند . دهها سینی در جلو وزرا قرا می‌گرفت و هریک از آن‌ها مشغول پاک کردن سبزی ، نخود ، لوبیا و ….. می‌شدند و یا چاقو به دست بادمجان و کدو  و…. پوست می‌کندند.

اما چرا پختن این آش ، از کارهای مهم  و حتی مهم تر از رسیدگی به وضعیت مردم بود . در این مورد روایات زیادی وجود دارد . بعضی معتقدند که این آش را مهد علیا مادر ناصرالدین شاه برای او نذر کرده بود تا خدای ناکرده شاه ، چشم نخورد .

بعضی دیگر می‌گویند در سالی که بیماری وبا همه مملکت را گرفته بود و مردم از کوچک وبزرگ دسته دسته می‌مردند ، ناصرالدین شاه فکر بکری برای این بلای بزرگ کرد. او نذر کرد که اگر خودش از این بلا جان سالم به در برد هرساله  آش مفصلی بپزد  و چون او زنده ماند هر ساله این مراسم را برپا می‌کرد .( البته هیچکس از وضعیت بقیه که چه بلایی سرشان آمد خبر ندارد )

آش پزان البته بعضی هم می‌گویند از سالی که آش عجیب وغریبی را خود شاه اختراع کرده بود و به خورد درباریان داده بوداین مراسم برگزار می‌شده است .

هرچند در سال‌های اول مراسم  چندان مفصل نبود آنچنان که اعتماد السطنه می‌نویسد :

لازم آمد که در این مورد مختصری از این آش بنویسم. چهارده سال قبل در حوالی تهران بودیم. پادشاه دستور داد طبخ حضوری جلوی چادر شود و این عمل تکرار یافت که سه شب پی در پی مشغول این کار بودند. بعد بنا شد آبگوشتی که از هر قبیل بقولات و حبوبات بلکه اقسام میوه‌ها هم درآویخته شود و آش مانند چیزی شود. به ماها هم که از خواص بودیم سهمی‌و قسمتی داده شود پخته و دادند. سال دیگر این عمل قدری ترقی کرد. در اواخر ییلاق نمی‌دانم کجا بودیم آش پخته شد. قدری مفصل تر از سال گذشته و بنا شد این عمل محض سلامتی وجود پادشاه همه ساله در ییلاق تکرار شود.

 

در سال‌های بعدی که مراسم مفصل  تر شده بود . دسته‌های نوازندگان نیز حاضر می‌شدند و همراه با دلقکان درباری به شادمانی این مجلس کمک می‌کردند

اعتماد السلطنه  می‌نویسد :سبزی آلات، میوه جات، قند و شکر و غیره حاضر بود. عمله طرب خاصه  (نوازندگان  مخصوص) طرفی نشسته و ساز می‌زدند. عمله خلوت از ناظر و امین الملک و غیره طرفی نشسته سبزی و بادمجان پاک می‌کردند. خود پادشاه هم گوشه ای خزیده و تماشا می‌فرمودند.

بعد نحوه برگزاری این مراسم را این چنین توضیح می‌دهد :امروز روز آشپزان است. این آش مفصل و عجیب و غریب که از ۴۰ سال قبل تاکنون هر سال شاه پختن آن را دستور می‌دهد به یادگار آشی است که در موقع بروز وبا در چهل سال پیش شاه آن را در شهرستانک پخته و با تناول آن به عقیده خود از ابتلای به مرض محفوظ مانده و به همین جهت از آن خاطر خوبی در خاطر نگه داشته است و عقیده دارد که آن آش را به گردن او حق بزرگ و ثابتی است.عملیات آش پزی از ساعت ۱۱ صبح شروع می‌شود. در زیر چادر بزرگی که در مواقع دیگر آن را برای نمایش تئاتر بر پا می‌دارند، چهارده گوسفند کشته را به ۲ میله آهنی که به چنگک‌های آهنی دیگر استوار شده، آویخته اند تا در موقع ، آنها را قطعه قطعه کنند. در روی فرشی سینی‌های پر از ادویه و سبزی خوش بو و دسته دسته اسفناج و چغندر و میوه جات و سبزی‌ها مخصوصا بادنجان و کدوی زیادی ردیف چیده شده. همه اعیان حاضر که یکی از برادران شاه و صدر اعظم ریاست آنها را دارند، دو زانو می‌نشینند و به پوست کندن و پاک کردن و قطعه قطعه کردن میوه‌ها و سبزی‌ها مشغول می‌شوند..

 

مردم

آش پزاناما حتی نزدیکان شاه هم از این مراسم بی فایده ناراضی بودند و می‌دانستند که مردم در چه بیچارگی به سر می‌برند اما ناصرالدین شاه دلخوش به مراسم آش پزان است و توجهی به مشکلات مردم ندارد .

اعتماد السلطنه در این باره چنین اظهار نظر می‌کند :

امروز آشپزان معمول است. شاه تشریف دارند. امنا و امرای اردو مشغول بادمجان و سبزی پاک کردن هستند. رذالت آشپزی امسال با این وبا و دلتنگی و دلخوری مردم به مراتب از سنوات قبل بیشتر بود. اگر این دو هزار تومانی که مصارف آش شده است یک مرتبه خرج تنظیف شهر کرده بودند یقیناً اسباب دعاگویی وجود مبارک می‌ شد که در تمام دنیا شهرت می‌ کرد و ثواب دنیا و عقبایش زیادتر بود.

 

 مبلغ صرف شده در این جشن آش خوران آن قدر زیاد است که به قول اعتماد السلطنه  با آن می‌شد تهران را از وجود بیماری وبا پاک کرد و مردم را از مصیبت نجات داد .هم او در جای دیگری خرج این مراسم را در سال‌های اول چنین برآورد می‌کند :

مخارج آش و مضافات او انعامات و خلاع و غیره باشد هزار و سیصد تومان می‌شود. این هم یکی از مخارج سلطنت مستقله است.

 

برای این که بتوانید میزان هزینه گزاف این مراسم را تصور کنید باید بدانید که در آن روز گار ۱ ریال مبلغ گزافی بوده و سکه‌های کوچک تر از یک ریال نیز و جو د داشته است و مردم با یک ریال می‌توانسته اند  ۳ کیلو نان بخرند حالا خودتان ارزش دو هزار تومان را محاسبه کنید .

البته از این ماجرای آش پزان امروزه فقط ضرب المثلی در زبان فارسی باقی مانده است که حتما شنید ه اید وقتی کسی را می‌خواهند تهدید کنند می‌گویند :

 

آشی برایت بپزم یک  وجب روغن رویش باشد

 

دکتر فووریه٬ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، در کتاب (سه سال در دربار ایران) ماجرای این ضرب المثل رااین چنین توضیح داد ه است  :

ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می‌پخت و خودش نیز بر مراسم پختن آش نظارت می‌کرد . خلاصه بعد از این که آش آماده می‌شد  به دستور آشپزباشی برای هر یک از رجال کاسه آشی فرستاده می‌شد و او می‌بایست کاسه آن را از اشرفی پر کند و به دربار پس بفرستد. 
معلوم است دیگر کسی که کاسه کوچک تر برایش فرستاده می‌شد کمتر ضرر می‌کرد و کسی که کاسه بزرگی  با روغن داغ فراوان به در خانه اش می‌رفت بیچاره می‌شد وباید آن کاسه را پر از سکه کرده برگرداند به همین دلیل در طول سال اگر آشپزباشی مثلا با یکی از اعیان و یا وزرا دعوایش میشد٬ تهدید آمیز به  او می‌گفت: 

بسیار خوب ، آشی برات بپزم که یک وجب روغن رویش باشد.     آش پزان

آش پزان

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:36
تاریخ

تاریخs

   رشتی‌ها جزء اولین ایرانیها بودن که به دختراشون اجازه رفتن به مدرسه و تحصیل دادن..

اولین خانه سالمندان و معلولین اولین داروخانه شبانه روزی ایران (داروخانه کارون) 

ایران توسط  دکتر آرسن در رشت احداث شد.

اولین بانک ایران (بانک سپه) در رشت تاسیس شد…


اولین بازیگر تئاترِ زنِ ایران (مرحوم فرخ لقا هوشمند) وهمچنین مرحوم حمیده خیرآبادی معروف به نادره و ملقب به مادر سینمای ایران ، رشتی بود..


رشت اولین شهر برای صادرات و واردات با اروپا بود.


اولین کتابخانه ی ملی ایران، کتابخانه ملی رشت بود.


رشت تنها شهر در دنیاست که باران‌هایی بصورت خاکی در آن می‌بارد و معروف به خاک باران است..


معروفترین پروفسورها و مغزهای ایرانی در دنیا (پروفسور رضا, پروفسور سمیعی, مرحوم پروفسور اکبرزاده , مرحوم دکتر بهزاد پدر زیست شناسی ایران, دکتر محمدرضا عطرچیان عضو AFFILATE مهندسین سیویل آمریکا (ASCE) عضو سازمان بین المللی کارشناسان ORDINEX که مرکز آن در کشور سوئیس می‌باشد) و… رشتی هستند.

این‌ها لاف نیست!

بلکه عظمت یک شهر با پیشینه ی تاریخی, علمی‌و فرهنگیِ غنیست..

کتابخانه ملی رشت4

ایران با تمام اقوامش زیباست

یه روز یه رشتیه در مخالفت با نفوذ بیگانگان در کشورمون قیام مسلحانه می‌کنه ولی هرگز حاضرنمیشه با سرباز ایرانی بجنگه

اون رشتی وطن دوست و با غیرت رو با نام میرزا کوچک خان جنگلی میشناسیم

یه روز یه ترکـــه میره جبهه ، بعد از یه مدت فرمانده میشه

یه روز بهش می‌گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی‌ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟! اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش‌های شهیدش ملحق شد
اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری

یه روز یه رشتیه با گویش کاملا رشتی که زمانی رییس دانشگاه ملی ایران ( بهشتی ) بود ، پایه گذار دانشگاه صنعتی آریامهر ( شریف ) میشه ولی عشقی عجیب به تربیت فرزندان ایران دلیل همیشگی اون برای حضورش در دبیرستان البرز بود

 

اون رشتیه نخستین دکترای ریاضی ایران یعنی دکتر محمدعلی مجتهدی بوده

 


یه روز یه ترکـــه اولین عمل جراحی قلب و کلیه رو تو ایران می‌کنه
بعد مجله وارلیق رو منتشر می‌کنه, جایزه بهترین پزشکم دریافت می‌کنه

 

اون شخص کسی نیست جز پروفسور جواد هییت


 

یه روز یه ترکـــه پایه گذار منطق فازی در دنیا میشه، که مبنای علمی‌و اساس ساخت هوش مصنوعی و سیستم‌های کنترل پیشرفته امروز رو تشکیل میده

اسم اون ترکـــه دکتر لطفی زاده بوده

 

یه روز یه ترکه که لهجه خیلی غلیط ترکی هم داشته سپر حرارتی ماه نشین آپولو ۱۱ رو طراحی میکنه تا نخستین انسانهایی که پا بر ماه گذاشتند در بازگشت به جو زمین خاکستر نشن . البته ماه نشینهای بعدی هم از این سپر استفاده کردند

اون ترکه همون دکتراعتمادی دانشمند برجسته ایرانی در ناسا بوده

 

ایران با تمام اقوامش زیباست

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:36
تاریخ
گربه

نترسید ببری خان اسم پلنگ یا ببری عظیم و ترسناک نبوده ؛ اسم خان بزرگ و قدرتمندی نیز نبوده است  ببری خان  گربه ای بود مثل همه گربه‌های ایرانی  با شکل و قیافه ای ملوس اما بسیار خوش شانس .

 

حتما می‌پرسید چرا خوش شانس ؟  چون این گربه به جای اینکه در کوچه‌ها پرسه بزند و دنبال یک لقمه نان بخور و نمیر بگردد  گربه عزیز السلطان  یا همان ملیجک  بود. ملیجکی  که ناصرالدین شا ه قاجار به شدت اورا دوست داشت . به همین خاطر خانه این گربه خوشبخت هم در کاخ گلستان بود  اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود ملیجک در دوران کودکی با این گربه بازی می‌کرد این گربه هم که هنوز نامی‌نداشت بنا به طبیعت  مادری اش چند بچه گربه نازنین زائیده بود .

 

 روزی از روزها که اتفاقا ناصرالدین شاه بیمار شده بود و در وسط یکی از تالارهای کاخ نالان و بی حال خوابیده بود  گربه قصه ما طبق عادت گربه‌ها ی ماده ؛  می‌خواست بچه‌ها یش را جابه جا کند و محل عبورش نیز تالاری بود که ناصرالدین شاه در آن خوابیده بود . گربه بیچاره بچه اش را به دهان گرفته بود و آرام آرام از میانه تالار می‌گذشت که ناگهان امینه اقدس ؛ همسر شاه و عمه ملیجک  وارد تالار شد و در را پشت سرش بست . گربه که نمی‌دانست چه کار کند دور رختخواب شاه دوری زد و‌هاج و واج  همان جا ایستاد . امینه اقدس که زن زرنگی بود از ترس اینکه ناصرالدین شاه با دیدن گربه ای در تالار میر غصب را صدا نزند بلافاصله گفت : قربان خاک پایتان بگردم این گربه بچه اش را آورده تا بلا گردان شما بکند و به این ترتیب  شما از بیماری نجات پیدا کنید  . حتما فردا صبح عرق می‌کنید و تبتان قطع می‌شود .

فردا صبح که ناصرالدین شاه سالم وسرحال از رختخواب بلند شد . به یاد گربه ای افتاد که باعث شفای اوشده بود . گربه به لقب ببری خان مفتخر شد و برایش تشک اطلس دوختند وبه گردنش گردبند الماس آویزان کردند .

از آن روز به بعد غذای ببری خان را از آشپزخانه دربار می‌آوردند ، این غذا که معمولا جوجه کباب مخصوص بود در ظرفی مهر شده به این گربه خوشبخت تقدیم می‌شد.  ظرف غذا را مهر مخصوص می‌زدند و می‌بستند تا خدای ناکرده کسی قصد مسموم کردن ببری خان را نداشته باشد .

ببری خان قصه ما یک غلام بچه مخصوص نیز داشت که همیشه در خدمتش بود تا اگر خواست – گلاب به رویتان – فکری به حال آن همه غذایی که خورده بود بکند اورا به محل مخصوص هدایت کند و خدای نکرده تالار شاهانه را به گند نکشد .

علاوه بر همه اینها  ببری خان کالسکه ای مخصوص نیز داشت هرروز عصر اورا بر‌آن سوار می‌کردند و به گردش می‌بردند تا دلش نگیرد .

ببری خان

اما درباریان و نوکران و .. که معمولا تقاضاهایشان به گوش شاه نمی‌رسید نیز راهی پیدا کرده بودند که  تا درخواست‌هایشان را از طریق ببری خان به شاه برسانند آنها نامه‌هایشان را نوشته و به گردن گربه می‌بستند و چون کسی جرات نمی‌کرد به این نامه‌ها دست بزند حتما به دست ناصر الدین شاه می‌رسید و او نیز به احترام  مقام ببری خان که حسابی در دل شاه جا کرده بود  به هر درخواستی جواب مثبت می‌داد .

شاه طاقت دوری جناب ببری خان را هم نداشت و در همه سفرهای داخلی و خارجی او را همراه خود می‌برد  و اگر هم نمی‌توانست او را ببرد حتما از طریق نامه و تلگراف از احوالات ببری خان باخبر می‌شد . برای نمونه به تلگراف امین اقدس به شاه  زمانی که به سفر خارجی رفته بود نگاه کنید:

از التفات حضرت اقدس شهریاری روحنا فداه الحمدلله احوالم بسیار خوب است، از تشریف آوردن قبله عالم جان رفته دوباره به تن آمد و از این خوشحالی ساعتی هزار مرتبه شکرانه خدا را به جا می‌آورم. عکس قبله عالم رسید، قسمت شد، عکس علی حده که مرحمت فرموده بودید در روی صندلی در میان حیاط گذاشتم، خانم‌ها عصرها می‌آیند زیارت می‌کنند. ببری خان عرض بندگی می‌رساند. صبح تا شام مشغول درست کردن عکسخانه خانه قبله عالم هستم

                                                                                                                                                   امینه اقدس

 و یا در نامه ای دیگر برای اینکه خود را در نزد شاه شیرین کند می‌نویسد .

تصدق وجود مبارکت شوم

از احوالات کمینه بخواهید بعد از لطف خداوند و از تصدق فرق همایون الحمدلله سلامت هستم و از گرمای تهران جان در بردم. …… ان شاءالله روزی باشد به سلامت موکب همایون تشریف فرما شود، به زیارت خاک پای همایون مشرف شوم. زمین را سجده نمایم. شکرانه خداوند را بجا آورم. عرض دیگر؛ قبله عالم نمی‌داند کمینه امسال چقدر غصه دربارۀ ببری خوردم، یک روز دستش باد کرد، نشستم گریه کردم، دوا درمان کردم خوب شد. یک دفعه دیگر یک دانه دندانش افتاد باز گریه کردم. ….دیگر روز که می‌شد ببری خان بغلم بود، هرگوشه خنک بود او را می‌بردم، مبادا ازگرما صدمه بخورد، حالا خوب چاق شده است. ان شاءالله مراجعت فرمودید باز هم ببری خان سر شما را گرم می‌کند ببری خان که دندان افتاده است، پیش من است. خاک پای مبارک را می‌بوسم. …… جواب عریضه را التفات فرمایید. ذوق نمایم..

اما حسودی زنان درباری نگذاشت که روزگار ببری خان به همین ترتیب بگذرد و بالاخره بعد از چندین بار توطئه او را ربودند واز کاخ بیرون برده و سر به نیستش کردند .شاید به خودتان بگویید خوب شاه یک مملکت اجاز ه ندارد که برای خودش یک گربه ناقابل داشته باشد و به خاطر حمایت از حقوق حیوانات  اورا دوست داشته باشد . باید بگوییم ناصر الدین شاه در روزگاری حکومت می‌کرد که و ضعیت مردم ایران از نظر بهداشت وتغذیه درمرتبه وحشتناکی بود . آن چنان که با آمدن فصل گرما بیماری‌های گوناگونی شیوع پیدا می‌کرد وده‌ها هزار نفر از مردم را می‌کشت ویا گاهی در شهر و روستاها آن چنان قحطی اتفاق می‌افتاد که هیچ کس زنده نمی‌ماند . امینت اجتماعی وجود نداشت و مردم نمی‌توانستند با اطمینان از شهری به شهر دیگر سفر کنند و حاکمان قاجاری از هیچ ظلمی‌به مردم فروگذار نمی‌کردند .

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:36
تاریخ

1

بامیان منطقه ای است میان شهرهای کابل وبلخ در افغانستان امروزی . این منطقه سالیان طولانی به خاطر مجسمه‌های عظیمی‌که داشت به خود می‌بالید . دو مجسمه به ارتفاع ۵۳ متر و۳۵ متر که سرخ بت و خنگ(سفید )  بت نامیده می‌شدند . بامیان در گذشته بخشی از خراسان بزرگ بود و هنوز هم فرهنگش با فرهنگ ایران باستان پیوند دارد .

  200910201103534383

در بسیاری از کتابهای تاریخی ایران از این مجسمه‌های بزرگ باستانی یاد شده است . چنانکه در کتاب انجمن آرای ناصری گفته شده : بامیان در میان کوهی است و در آن کوه دو صورت است از سنگ تراشیده و از کوه برآورده، گفته‌اند که ارتفاع هر یک از آنها به قدر شصت ذرع می‌شود و عرض آن شانزده ذرع و میان آنها مجوف(میان‌تهی) است چنانکه از کف پایشان راه است، نردبان پایه‌ها ساخته‌اند که در تمام جوف آن‌ها توان گردیدن، حتی درون سرانگشتان هریک و این صور از غرایب صنایع روزگار است و گفته‌اند که این دو بت را «سرخ بت» و «خنگ بت» نام کرده‌اند و گفته‌اند که سرخ بت عاشق و مَرد، و خنگ بت معشوق و زن بوده است. و بعضی این دو بت را لات و منات دانند و بعضی بعوق و یغوث خوانند و گفته‌اند قریب به این دو پیکر صورتی دیگر هست به شکل پیرزنی و آن را نسرم نام بوده .

200910201103534772

و یا یاقوت حموی در معجم البلدان وقتی بامیان را معرفی می‌کند  می‌نویسد :

« بامیان شهر و خوره ای در کوهستان میان بلخ و هرات و غزنه است . دژی استوار و شهری کوچک در سرزمینی پهناور که از بلخ ده مرحله و از غزنه هشت مرحله دور است . خانه ای بلند بر ستون‌های سر به آسمان کشیده و نقاشی شده در آنجا هست. که در آن از هرگونه پرنده نمونه ای در آنجا برای بازدید بیکاران نهاده اند . دو بت بزرگ و بلند نیز در آنجا در تنه ی کوه کنده شده ، یکی از آنها را سرخ بُد و دیگری راخنگ بُد خوانند ، گویند در همه ی جهان بی همتا است .»

 B

این مجسمه‌ها به عقیده بعضی مجسمه بودا بوده اند و لی بعضی آنها را به آیین‌های ایرانی  نسبت می‌دهند و چون یکی از آنها نقش زن و دیگری نقش مردی بوده است به هیچ وجه  آنها را مجسمه بودا نمی‌دانند چون با تفکرات و تاریخ بوداییان همخوانی ندارد .

با ستان شناسان در طاقچه‌های اطراف این مجسمه به نقوشی  برخورده بودند  که شباهت بسیاری با سبک نقاشی ساسانی داشت و این خود ثابت می‌کند که تفکری ایرانی در آنجا حاکم بوده است .

نام این بت‌ها در شعر بسیاری از شاعران نیز وارد شده است .

200910201103531534

این  مجسمه‌ها در طول تاریخ در بامیان ضربه‌های فراوان دیده بودند ، چنگیز خان مغول در سال ۱۲۲۲، اورنگ زیب در سال ۱۶۸۹ و عبدالرحمان خان در سال ۱۸۹۲ میلادی ، هر کدام به نوبه خود برای تخریب این دو مجسمه تلاش کردند و بر پیکر آنها صدماتی وارد کردند .

در جریان جنگهای داخلی افغانستان  ، در آغاز دهه نود میلادی نیز مجسمه‌ها از آسیب مصون نماندند ، اما این پیکره همچنان برجای خود استوار بودند تا آنکه گروهی به ظاهر مذهبی به نام طالبان  با اعتقاداتی بسیار عجیب  بر افغانستان حاکم شدند آنها  با تند روی‌های خود  ذهن مردم جهان را آماده کردند تا آمریکا بتواند افغانستان را اشغال کند و یکی از کارهای ناپسند آنها که مورد نفرت مردم جهان قرار گرفت نابودی کامل سرخ بت و خنگ بت بود .

200910201103534782

در روز نهم مارس سال ۲۰۰۱ میلادی ، بعد از برگزاری نماز جمعه ، نیروهای طالبان به روی مجسمه‌های بودا ، آتش گشودند و دو شبانه روز به این کار ادامه دادند تا در شامگاه ۱۱ مارس ، از صلصال و شهمامه ۱۶۰۰ ساله یا همان سرخ بت و خنگ بت ، تنها دو حفره به ارتفاع ۵۳ و ۳۵ متر در دامنه کوه‌های  هندوکش باقی ماند .

 200910201103531049

200910201103532240

این واقعه تکان دهنده از سوی مردم جهان  محکوم شد و سازمان یونسکو نیز بعد از آزاد سازی افغانستان  اقداماتی پژوهشی برای بازسازی یکی از پیکره‌ها انجام داده است اما شاید آرزوی برپا شدن این دو معشوق سنگی دیگر بعید باشد .

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:24
تاریخ

کانون‌هایی در دنیا وجود دارد که از نظر فرهنگ انسانی دارای شخصیتی کامل و هویتی ممتاز و به خوبی قابل تمیز و تفکیک از دیگران اند و از طرف دیگر آن چنان قوی و قدرتمند و دارای پیوستگی اجتماعی در طول قرون و اعصار بوده اند که هم چنان زنده و پویا باقی مانده اند … مطمئنا ایران یکی از این کانون‌هاست .

                                                                        تاریخ ایران به روایت کمبریج

123 

ایران به عنوان یک محدوده جغرافیایی ، عموما با سه تلقی گوناگون مورد توجه قرار می‌گیرد : در برداشت اول ، ایران امروز با مرزهای مشخص بین المللی مطرح است . دیگری قلمرو تاریخی ایران در دوران باستان است که در مواقعی از هندوستان تا بخش‌هایی از اروپای امروزی را شامل می‌شده است که فعلا مورد نظر ما نیست . در تلقی سوم ، که بیشتر مورد نظر این بررسی است ، حوزه تمدنی و کانون نفوذ فرهنگی ایران و زبان فارسی مورد نظر است ، همان تمدن مادری که ایران بزرگ فرهنگی یا به قول فرانسوی‌ها I iran exterieur خوانده می‌شود . تمدنی که از مرزهای موجود فراتر می‌رود و بخشی از کشور‌های همسایه را نیز در بر می‌گیرد .

تاریخ چند هزار ساله ایران موید این نکته است که اقوام و ملل گوناگونی در این سرزمین سکنی گزیده اند که برخی از آنها هنوز در کنار هم زندگی می‌کنند و جمعیت امروزی ایران را تشکیل می‌دهند . کرد ، ترکمن ، بلوچ ، آذری ، ارمنی ، عرب و فارس از این گروه اند .

از طرف دیگر آنچه مام طبیعت به ایرانیان عرضه داشته نیز تقریبا بی همتاست . بین دریای خزر و خلیج فارس دو رشته کوه اصلی وجود دارد که یکی از شمال شرق به شمال غرب و دیگری از شمال غرب به جنوب غرب امتداد یافته است . در تضاد با قله‌های پوشیده از برف این دو رشته کوه ، دو کویر وسیع و گرم در مرکز و شرق ایران واقع شده است . از طرف دیگر در شمال ایران و در حاشیه دریای خزر در حدود ۶۰۰ کیلومتر کمربند سبز و جنگل‌های پرپشت و در جنوب ایران نیز دشت حاصلخیز و سرسبز خوزستان قرار دارد . با چنین آب و هوایی تقریبا در تمام طول سال دمای هوا بین گرم ترین و سردترین شهرهای ایران در حدود ۴۰ درجه سانتیگراد تفاوت دارد و بنابراین به طور همزمان هنگامی‌که در دامنه البرز و در نزدیکی تهران بعضی‌ها اسکی می‌کنند ، گروه دیگری در آب‌های گرم خلیج فارس ، مثلا در جزیره کیش ، به شنا و ورزش‌های آبی مشغولند .

 

تاریخچه اجمالی :

هر که نامخت از گذشت روزگار          هیچ ناموزد زهیچ آموزگار      ( رودکی )

 عکس 2

نام کشور ما برگرفته از کلمه آریانام خشترام ( به معنی سرزمین آریاییان ) است که در گذر زمان به ایرانشهر و سپس در دوره ساسانی به ایران تبدیل شده است . این نام ظاهرا اول بار پس از استقرار اقوام آریایی در فلات ایران ، در حدود هزاره اول پیش از میلاد به کار رفته و در اوستا نیز آمده است . با این حال آغاز تمدن در سرزمین ما به چند هزار سال قبل باز می‌گردد . به زمانی که همزمان با سومری‌ها در بین النهرین ، عیلامی‌ها نیز در خوزستان ، اولین شهرهای دنیا را بنا نهادند و در حدود ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد مبادرت به ابداع خط و نگارش کردند . به این ترتیب در زمانی که تمام اهالی کره زمین در دوران پیش از تاریخ به سر می‌بردند عیلامی‌ها همزمان با سومری‌ها ؛ با اختراع نگارش ، بشریت را به دوران تاریخی وارد کردند .

پس از عیلامی‌ها ، هخامنشیان بزرگ ترین امپراتوری تاریخ را بنا نهادند که تقریبا دوسوم جهان شناخته شده آن زمان را دربر می‌گرفت . آنها با حسن تدبیری بی نظیر و فراهم کردن آزادی‌های دینی و فرهنگی برای ملل تابعه ، توسعه راه‌های زمینی و دریایی و ایجاد اقتصادی پویا ، حکومتی بی نظیر را پایه گذاشتند که یونانیان آن را امپراتوری جهانی خواندند .

با روی کارآمدن اشکانیان و ساسانیان ، کشور ایران یگانه رقیب امپراتوری قدرتمند روم و سپس بیزانس شد . در این دوران که یک هزار سال به طول انجامید ، ایران که در قلب جهان شناخته شده آن روزگار قرار داشت ، محل تلاقی تمدن‌های گوناگونی همچون چین ، هند ، اروپا و شمال آفریقا بود و نقش پل ارتباطی آنها را ایفا می‌کرد ؛ به طوری که آثار هنری و فرهنگی ایران به چهار گوشه دنیا راه یافت . کشف آثار ارزشمند ساسانی در نقاط دور دستی همچون ژاپن ، شمال روسیه و مصر که بیش از ۱۵۰۰ سال پیش به آنجا راه یافته ، نمایانگر این موضوع است .

با ظهور اسلام و پذیرش تدریجی آن توسط مردم ایران ، فرهنگی بین المللی در ایران شکل گرفت که بوستان بی خزانی را برای شکوفایی علوم و فنون از یکسو و حکمت و عرفان از سوی دیگر فراهم ساخت .

رازی ، فارابی ، ابوعلی سینا ، بیرونی و خوارزمی‌در حوزه دانش و پژوهش و فردوسی ، عطار ، نظامی‌، مولوی ، سعدی و حافظ در حوزه ادب و عرفان برخی از فرزندان این فرهنگ پویا و گل‌های خوش رایحه این بوستان همیشه بهار بودند . اینان « به جاذبه حسن ، ملک عقل‌ها و به کرشمه دلبری ، ملک دل‌ها » را به تصرف درآوردند .

 عکس 3

هفت رخ فرخ ایران

مولف و مترجم : فرزین رضائیان

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:24
تاریخ
شیلو کاباب

در دوران ناصرالدین شاه اولین معلمان اروپایی جهت تدریس در دارالفنون به ایران دعوت می‌شوند . حضور این اروپاییان در ایران و مواجهه آنان با زبان و فرهنگ ایرانیان ماجراهای جالبی را به وجود می‌آورد که حکایت زیر یکی از آن‌هاست .

دکتر آلبو اهل آلمان و معلم طب  دارالفنون بود . در عروسی دکتر شیخ محمد خان احیاءالملک پسر حاج علی نقی صنیع الممالک  از او و چند نفر آلمانی دیگر دعوت می‌کنند وطبق تقاضای دکتر آلبو قرارمی‌شود یک دسته مطرب ایرانی هم آماده و غذا را نیز منحصرا از اغذیه محلی تهیه کنند .حاج الماس ، کاکای صنیع الممالک که در تهیه کباب مهارت به سزایی داشت چلوکبابی تدارک می‌بیند که مهمان‌ها جز آن چیز دیگری نمی‌خورند . دکتر آلبو چنان لذتی از کباب می‌برد که بعد‌ها هر وقت می‌خواهد از چیزی به اعلا درجه تعریف کند می‌گوید : بلی ، بلی ، شیلوکاباب

مثلا به او می‌گفتند : دکتر ، پریروز اسبی را که حاکم خوزستان برای نائب السلطنه فرستاد ه بود دیدید؟چقدر اسب خوبی بود ؟ می‌گفت : بلی بلی شیلو کاباب

یا می‌گفتند  موقع امتحان فلان شاگرد چقدر جواب خوبی می‌داد .

در پاسخ اظهار نظر می‌کرد : بلی بلی شیلو کاباب

                                                                                                                نقل از کتاب ظل السلطان 

                                                                                                                      حسین سعادت نوری

nojavanha.com

يکشنبه 27/5/1392 - 11:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته