آیتاللَّه حاج شیخ محمود انصاری قمی در حدود سال 1300 ش (1340 ق) در
خانواده تقوا و فضلیت در قم به دنیا آمد. او در ده سالگی پدر را از دست داد
و تحت سرپرستی برادرانش، دروس اولیه را فرا گرفت. آیتاللَّه انصاری در
جوانی برای ادامه تحصیلات خود راهی حوزه نجف شد و از محضر آیات عظام: سید
عبدالهادی شیرازی، سید محسن حكیم و سید ابوالقاسم خویی كسب فیض نمود. وی
بعدها از این بزرگواران و عالمانی نظیر حضرات آیات: سیدمحمدرضا گلپایگانی،
سید احمد خوانساری و حضرت امام خمینی(ره) اجازه اجتهاد و از شیخ آقا بزرگ
تهرانی و سید شهاب الدین مرعشی نجفی اجازه روایت گرفت. او با آغاز نهضت
اسلامی مردم ایران و دستگیری امام خمینی(ره) در سال 1342، در ترغیب و تشجیع
علمای نجف به حمایت از امام راحل، نقش مهمی ایفا كرد و فعالیت زیادی نمود.
ایشان در حدود سال 1343 ش به تهران آمد و به فعالیتهای دینی و اجتماعی و
امور خیریه پرداخت. آیتاللَّه انصاری در كنار تاسیس دو مسجد و دو
بیمارستان، در راه برطرف كردن مشكلات مردم تلاش فراوانی از خود نشان میداد
و در این راه از هیچ كوششی فروگذار نمیكرد. آیتاللَّه انصاری مورد وثوق و
اعتماد بسیاری از مراجع تقلید بود و تعدادی از آنان، امر غُسل و تدفین
خویش را به ایشان محوَّل كرده بودند. از این عالم خدمتگزار، تالیفات چندی
بر جای مانده كه برخی از آثار ایشان عبارتند از: تقریرات درس فقه
آیتاللَّه سید محسن حكیم و تقریرات دروس فقه، اصول و تفسیر آیتاللَّه
خویی. سرانجام آن خدمتگزار صادق دین در سحرگاه 21 اسفند 1363 ش برابر با 23
ذی قعده 1419 ق در هفتاد و هفت سالگی بدرود حیات گفت و پس از تشییع
باشكوه، در قبرستان شیخان قم به خاك سپرده شد.
درگذشت دکتر هوشنگ طاهری
دکتر
هوشنگ طاهری از استادان برجسته دانشگاه، مترجم و منتقد صاحبنام عرصه هنر
در چنین روزی از سال ۱۳۶۹ هجری شمسی طی سانحهای درگذشت.
دکتر هوشنگ
طاهری نویسنده، منتقد، مترجم و استاد دانشگاه در ۱۳۱۳ش بهدنیا آمد. وی
علاوه بر تدریس در دانشکده هنرهای دراماتیک و صدا و سیما، با مطبوعات
همکاری میکرد.. سالها سردبیر مجله سخن بود و با دکتر خانلری و زهرای
خانلری بهویژه بعد از انقلاب ارتباط نزدیک داشت و برای آنها و برای
آثار آنها ارج و قرب و شرف فراوان قائل بود.
دکترای تاریخ هنر داشت و
با همه مواضیع هنری آشنا و دمخور بود. کتاب «هنر اسلامی» اثر ارنست کونل و
«رئالیسم در ادبیات» اثر ژان پل سارتر را به فارسی برگردانده بود. در
دانشگاهها و دانشکدههای هنری تدریس میکرد و با دانشجویانش صمیمی و رفیق
بود.
در موسیقی تحصیلات عالیه داشت. خودش سالها ویلن میزد و حالا
با تحولات و نوآوریهای تازه در عالم موسیقی علمی خو گرفته بود و با آنها
ارتباط برقرار میکرد. نقاشی را با جان و دل میستود: مجموعهای نفیس از
تابلوها و کتابهای نقاشی گرد آورده بود. رموز شکل و رنگ و حجم و ترکیب
در نقاشی را میشناخت و با چشم ورزیده کار خوب را از کار ضعیف تمیز
میداد.
با شعر و داستان ارتباط نزدیک داشت. خودش شعرهایی سروده بود و
آنها را برای دوستان همدل میخواند. از مطالعه داستانهای نویسندگان
امروز و بهویژه داستانهای مبتکرانه و غیرقراردادی لذت میبرد و در
انتخاب آنها از قوه تشخیصی قوی برخوردار بود. سالها پیش، کتاب
«داستانهای نوین آلمانی» و در اواخر عمر، رمان «خاکستر و الماس» اثر یرژی
آندریوسکی را به فارسی برگردانده بود.
استاد و عاشق فیلم و سینما بود و
نقدهای زیادی بر فیلمهای سینمایی نوشته بود و از پیشگامان ترجمه
فیلمنامههای آثار مدرن سینما در ایران بهشمار میرفت. آخرین اثرش،
ترجمه کتاب «تاریخ سینمای هنری» اثر اولریش گرگور و انو پاتالاس، به
دریافت تقدیرنامه بهترین ترجمه هنری نائل آمد.
سیاست را از زندگی جدا
نمیدانست و معتقد بود که همه حوادث دنیا را باید به حساب حیله و نقشه
قدرتمندان عالم گذاشت. صدام را دیوانه میدانست و حمله به عراق را، نه
برای نجات کویت که برای ویران کردن آن سرزمین و سلطه بر منطقه و بلعیدن
منابع نفت و خوراندن تجهیزات نظامی و رونق اقتصاد متزلزل ارزیابی میکرد.
در
نحوه رفتارش فضائل بسیاری نهفته بود؛ مؤدب و باشخصیت بود. هرگز پرخاش
نمیکرد و کینه نمیورزید. حرص و جوش نمیزد و عصبانی نمیشد. آرام و
متین بود و خارج از هیاهوها و معرکههای روشنفکری بهسر میبرد. به ما
نشان میداد که میتوان در همین آب و خاک هم زندگی و لحظههای خوبی داشت و
قلم زد و از مطالعه لذت برد و... با دانشجو سروکار داشت و به آنها درس
داد و امیدوار و عاشق بود...
روز سهشنبه بیست و یکم اسفندماه سال ۱۳۶۹
هجری شمسی بر اثر تصادف با اتومبیل در بزرگراه آیتالله صدر جوانمرگ شد؛
درست است که بههنگام مرگ پنجاه و شش ساله بود، اما روحیه و خلق و خویی
جوان داشت، جوانانه زندگی میکرد و سرزنده و امیدوار و خوشپوش و باصفا
بود. با خواندن یک اثر خوب و تازه، جوانانه شادی میکرد و طوری مجذوب
میشد که انگار خود در خلق آن دست داشته است.
پیام امام (ره) مبنی بر تحریم حزب شاهنشاهی رستاخیز در چنین روزی از سال ۱۳۵۳ هجری شمسی صادر گردید.
پس
از تشکیل حزب شاهنشاهی رستاخیز در یازدهم اسفندماه ۱۳۵۳ش و دعوت رژیم از
مردم برای عضویت در آن و تهدید دستگاه جور به خروج از کشور برای کسانی که
عضو حزب نشوند، حضرت امام خمینی (ره) که در آن زمان در نجف اشرف بهسر
میبردند، طی پیامی شرکت در این حزب دینستیز را حرام و کمک به استیصال
مسلمین عنوان کردند.
ایشان در این پیام فرمودهاند: «نظر به مخالفت این
حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و
کمک به استیصال مسلمین است و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر
است و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگر برای اغفال ملت
از مسائل اساسی از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش، خفقانزده کند
و راه را برای مسائلی که در نظر دارند، باز نمایند، لذا لازم است حسب
وظیفه تذکراتی بر همه باشد که ملت مسلمان، تا فرصت از دست نرفته، با مقاومت
بیش از پیش و همهجانبه، جلو این نقشههای خطرناک را بگیرند. درباره این
حزب بهاصطلاح رستاخیز ملی ایران باید گفت این عمل با این شکل تحمیلی،
مخالف قانون اساسی و موازین بینالمللی است و در هیچیک از کشورهای عالم
نظیر ندارد.»
• محمدرضا پهلوی میخواست در داخل کشور، مرکز تمامی
قدرتها باشد و تصور میکرد از این طریق میتواند در ردیف سران کشورهای
بزرگ درآید، از اینرو در تاریخ یازدهم اسفندماه سال ۱۳۵۳ هجری شمسی، طی یک
سخنرانی، آغاز عصر رستاخیز را اعلام کرد و نوید تشکیل یک حزب واحد و
سراسری را داد.
با این اقدام پهلوی دوم، احزاب موجود برچیده شدند و حزب
رستاخیز ملت بهعنوان تنها حزب قانونی مطرح گردید. در ایران، برای
نخستینبار بود که نظام تکحزبی استقرار مییافت که البته آن نیز همچون
نظامهای چندحزبی قبلی، بیشتر جنبه صوری و ظاهری داشت و عمدتاً بهعنوان
یکی از ابزارهای حکومتی بهکار گرفته شد.
شاه با تشکیل این حزب، رکن
چهارمی به سه رکن بوروکراسی، ارتش و دربار افزود؛ درحالیکه این رکن در
مقایسه با دیگر ارکان حکومتی رژیم، از قدرت و نفوذ و تأثیرگذاری کمتری
برخوردار بود. نخستین ثمره شوم ایجاد حزب رستاخیز، دوره بیست و چهارم -
بهعنوان آخرین دوره - مجلس شورای ملی بود که توسط این حزب آماده و در
شهریورماه ۱۳۵۴ش افتتاح گردید.
دومین دستاورد این حزب، تغییر تاریخ
هجری به تاریخ شاهنشاهی بود که خود نشانه اوج فرعونیت طاغوت بهشمار
میرفت. شاه تهدید کرده بود که هرکس نمیخواهد به عضویت حزب درآید،
بایستی کشور را ترک کند. اما تشکیل این حزب با واکنش تند حضرت امام خمینی
(ره) مواجه گردید و ایشان این حزب را تحریم کردند.
به روی کار آمدن
دولت عوامفریب جعفر شریفامامی در بحبوحه انقلاب اسلامی مردم ایران، او
قصد داشت با انجام اقداماتی، اعتراضات گسترده مردمی را آرام سازد. وی در
روز اول نخستوزیری خود اعلام کرد که عضویت هیچ حزبی را ندارد و با این
ترتیب، خود را از تنها حزب دولتی کنار کشید. این در حالی بود که اغلب
نمایندگان مجلس و سناتورها و مقامات دولتی - همانطور که اشاره شد -
اجباراً عضو حزب رستاخیز بودند.
سرانجام در دوم مهرماه ۱۳۵۷ش، حزب
دولتی رستاخیز پس از ۴۳ ماه فعالیت، رسماً انحلال خود را اعلام کرد و اعلام
شد که دیگر حزبی تحت عنوان رستاخیز در صحنه مبارزات سیاسی وجود نخواهد
داشت. اقدام عوامفریبانه شریفامامی سودی نبخشید و انقلاب ملت مسلمان
ایران، طومار سلطنت را در بهمنماه ۱۳۵۷ش در هم پیچید.
ولادت محقق حلی؛ عالم بزرگ شیعی
محقق حلی، دانشمند و عالم بزرگ شیعی در چنین روزی از سال ۶۰۲ هجری قمری چشم به جهان گشود.
افرادی
که در رشتههای مختلف علوم به بررسی و پژوهش عمیق پرداخته و در این راه
رنج بسیار کشیده و درنتیجه، نوآوریها و ابتکاراتی داشتهاند را محقق
مینامند. نخستینبار که اصطلاح محقق در علوم اسلامی متداول شد و اولین
شخصیتی که لقب محقق گرفت، استاد بزرگ و فقیه عظیمالشأن، ابوالقاسم جعفر
بن حسن معروف به محقق حلی بود. او محقق علیالطلاق است یعنی هرگاه -
بهطور مطلق - محقق گفته میشود مراد و مقصود، آن بزرگوار است.
وی در
سال ۶۰۲ هجری قمری در شهر حله آنهنگام که کشور اسلامی، رنج فاجعهها و
بلاهای دولت عباسی و همچنین خرابیها و ویرانیهای مغول را با شدت و
سختی تحمل میکرد، چشم به جهان گشود. محقق حلی کسی است که شهرت علمی او از
لقبش نمایان است. او بحق شایستگی این لقب را دارد. زیرا در دوران خود،
گذشته از اینکه بزرگترین فقیه و دانشمند شمرده میشد، کتابی در فقه نوشت
بهنام شرائع الاسلام فی معرفة الحلال و الحرام که معروف به کتاب شرایع
است و این اولینبار بود که فقه به این صورت منظم و مرتب درمیآمد و شاید
اگر نام ایشان بر کتاب نبود کسی تصور نمیکرد چنین کتابی در اوائل قرن ششم
هجری نوشته شده باشد.
علامه حلی خواهرزاده محقق حلی است، هنگامی که
از او سؤال میکنند: نظر شما درباره محقق چیست؟ در جواب مینویسد: «انه کان
افضل اهل عصره فی الفقه او برترین و شایستهترین شخصیت زمان خود در فقه
است.» شاید به نظر برسد که این سخن علامه حلی جامعترین وصف و تعریف باشد
ولی میبینیم یکی از فقهای شیعه (شیخ حسن فرزند شهید ثانی، صاحب معالم) از
این سخن علامه انقاد کرده و میگوید: «اگر قید اهل زمانه را برداشته بود
بهتر و صحیحتر بود زیرا من در زمان خودمان نیز همانند او فقیهی نمیشناسم.
یعنی او بالاترین فقیهی است که (تا زمان صاحب معالم) عالم فقاهت به خود
دیده است.»
ابن داود حلی در کتاب رجال خود چنین مینویسد: «جعفر بن
حسن... حلی محقق، امام، علامه و یگانه شخصیت زمان خود، سخنوری همانند او
نیست. او کسی است که با دلیل و برهان خصم را به سکوت و خضوع وامیدارد.
تستری در قاموس الرجال مینویسد: «او نخستین کسی است که کتابهای فقهی را
به روش و ترتیب متأخرین درآورد. او در کتاب شرایئعش نخبه آنچه در کتاب
نهایه شیخ طوسی آمده گردآوری کرده است.»
کوتاه سخن اینکه محقق حلی
اولین فقیهی است که در تحقیقات فقهی نبوغ داشته و نوآوری نموده و تحقیق
کرده است. و آنچه او را در تاریخ فقه اسلامی همچون ستارهای درخشنده و
فروزان نگهداشته دو چیز است: ۱- تحقیقات و تألیفات علمی او که همیشه زنده و
جاوید است و نسلهای متوالی همواره از این منبع زلال استفاده کرده و
میکنند. ۲- تربیت شاگردان برجسته و ممتازی که جامع علم و عمل بودند و
رهبری دین و دنیای مردم را در دست داشتند.»
در زمان محقق حلی حوزه
علمیه به شهر حله منتقل شد و حرکت علمی رونق خاصی پیدا کرد. انبوهی از
شاگردان بافضیلت در محضر درس استاد حاضر میشدند و در اعلام العرب نقل شده
است که: «محقق حلی بیش از چهارصد مجتهد شایسته و مبرز به عالم اسلامی تحویل
داد و این برای هیچکس قبل از ایشان سابقه نداشته است.»
گرچه محقق
حلی استاد بزرگ فقه و اصول است ولی شخصیت علمی او منحصر در این دو علم نیست
بلکه او مجموعهای از علوم و فضائل بود. در عقائد و ادبیات و منطق و حکمت
نیز بالاترین بهره را داشت. فکری روشن و هوشی سرشار داشت که در برابر هیچ
سؤالی خم به ابرو نمیآورد و چنان حاضرجواب بود که گوئی مدتها در جواب
اندیشیده و فکر کرده است.
هنگامی که دانشمند عالیقدر، خواجه
نصیرالدین طوسی به عراق آمده بود، برای دیداری از حوزه علمیه به حله رفت و
در محضر درس محقق حاضر شد. محقق برای تعظیم و تقدیر از مقام شامخ خواجه،
درس را قطع کرد ولی خواجه از او خواست درس را دنبال کند. بحث استاد به
اینجا کشیده شد که: برای اهل عراق مستحب است در قبله مقدرای به طرف چپ میل
کنند. خواجه پرسید: وجهی برای این استحباب نیست زیرا اگر تیاسر (میل به طرف
چپ) از قبله به غیر از قبله باشد حرام است و اگر از غیر قبله به طرف قبله
باشد واجب است. محقق در پاسخ گفت: تیاسر از قبله به قبله است. خواجه ساکت
شد. بعد از این محقق کتاب جالبی پیرامون همین مسأله نوشت و برای خواجه
نصیرالدین طوسی به ایران فرستاد. که خواجه نیز تحسین و تقدیر کرد.
این
بزرگمرد با اینهمه عظمت و جلال به اندازهای متواضع و فروتن بود که یکی
از شاگردانش قصیدهای در ستایش و مدحش سروده و برای او ارسال میدارد و با
اینکه در آن اشعار چیز جز واقعیت نبوده ولی محقق در جواب او قصیدهای
سروده و ضمن تشویق و تقدیر از او مینویسد: من نمیدانم چه او را وادار
کرده که باری سنگین بر دوش من بگذارد. درحالیکه مردان روزگار نمیتوانند
این بار را حمل کنند بلکه کوهها نیز از زیر این بار شانه خالی میکنند با
اینکه من میدانم او به برادران و دوستانش شفیق و مهربان است...
کتاب
«شرایع» زندهترین و ارزندهترین اثری است که از محقق حلی به یادگار مانده
و در تاریخ جاوید خواهد ماند. با الفاظی کم و عباراتی شیوا و سبکی روان و
نظم و ترتیبی بیسابقه و خلاصه روشی جالب و جدید در فقه، محقق حلی این کتاب
نفیس را نوشت و مجموعه ابواب فقه را زیر چهار عنوان قرار داد: ۱- عبادات
۲- عقود ۳- ایقاعات ۴- احکام.
۴۸ کتاب فقهی بهطور تفصیل در این چهار
عنوان آمده و کلیات مسائل مربوط به اینها را محقق در «شرایع» جمعآوری
نموده است. هریک از این ابواب فقهی را نیز به ارکان یا فصلها و مقدمات
تقسیم نموده و هریک از این ارکان و فصلها نیز به بخشهای مختلف تقسیم
میشود که گاهی هر جزء از اینها بحث خاص خود دارد. این کتاب از آن زمان
تاکنون همواره مورد توجه و علاقه فقها و مجتهدین بوده است.
شیخ جعفر بن
شیخ حسن حلی معروف به «محقق حلی»، سرانجام پس از هفتاد و چهار سال تلاش
بیوقفه در راه خدمت به اسلام و مسلمین و ترویج احکام آلمحمد (ص)، در سال
۶۷۶ق چشم از جهان فانی فروبست و زندگی جاویدان را آغاز کرد.
524پیش ازمیلاد:مصریان یونانی تبار و مورخان یهود عهد باستان روایات حبشی ها را درباره گفت و شنود نخستین سفیر ایران با امپراتور حبشه كه در سال 524 پیش از میلاد و نزدیك به نوروز ایرانیان (طبق محاسبات تقویمی تازه، مارس 524 پیش از میلاد) صورت گرفته بود این چنین نقل کرده اند كه بعدا در برخی کتابهای رومیان آمده است:
امپراتور حبشه كه برگزیده بزرگان این كشور بود از سفیر كامبیز (كامبوزیا، كمبوجیه، کبوجیه Cabudjia *) كه از مصر به حبشه (اتیوپی) فرستاده شده بود می پرسد كه ایرانیان در چه سنی می میرند، غذای اصلی آنان چیست و آدابشان كدام است؟.
سفیر پاسخ می دهد كه عمدتا تا هشتاد سالگی عمر می كنند و غذای اصلی ایشان عبارتست از: نان گندم، گوشت و میوه. آب، زمین و آتش را هم آلوده نمی سازند. اهورامزدا را كه خدای دانا، توانا و یگانه است پرستش می كنند؛ دروغ نمی گویند، كار بد نمی كنند و نیّت بد داشتن را گناه می دانند و با پوشش كامل و پاپوش (كفش) از خانه خارج می شوند، اسپ را دوست دارند و مانند ملل دیگر در مزرعه و باركشی مورد استفاده قرار نمی دهند و نسبت به سالخوردگان خود نهایت احترام را رعایت می كنند و از آنان به خاطر خدماتشان سپاسگزارند و هنگام دیدار، با بوسیدن دستشان ادای احترام می كنند.
امپراتور حبشه كه هدایای كامبیز پسر كوروش بزرگ را مقابل خود گذارده بود تا حاضران در مجلس مشاهده كنند سپس از سفیر ایران علت تصرف مصر را می پرسد كه سفیر پاسخ می دهد:
به این علت كه فراعنه به غیر مصری ها (به نوشته مورخان یهود ، نسبت به یهودیان ساكن مصر) ظلم می كردند.
امپراتور سئوال می كند كه چرا باید در كشور شما (ایران) سلطنت موروثی باشد، اگر پسر شاه دیوانه و یا افلیج باشد بازهم باید جانشین پدر شود؟، آیا این كار خطرناك نیست؟.
سفیر پاسخ می دهد كه بزرگان پارس حق دارند كه بیشتر وظایف چنین شاهی را به دست گیرند.
* «كبوجیه Cabudjia» نامی است كه در كتیبه داریوش ذكر شده است. یونانیان «كامبوزیا» و رومیان و به نقل از آنان اروپاییان امروز «كامبیز» می خوانند. وی پس از تصرف مصر به عنوان سرسلسله بیست و هفتم این كشور شناخته شده است.
342پیش ازمیلاد:آن دسته از «كشور ــ شهر» های یونانی كه از سوی فیلیپ دوم پادشاه مقدونیه تهدید می شدند در مارس 342 پیش از میلاد برای رفع خطر از خود به اردشیر سوم شاه ایران ار دودمان هخامنشی متوسل شدند و اردشیر در این زمینه به پادشاه مقدونیه اخطار داد و ضمن آن تهدید كرد كه اگر به این شهرهای كوچك كه خطری برای او ندارند و حاكمیت و استقلال دارند حمله نظامی برد، در این جنگ نابرابر، ایران به دفاع از این شهرها كه حق دارند راه خود را بروند خواهد پرداخت. این تهدید موثر واقع شد و فیلیپ دوم تا اردشیر سوم در قید حیات بود از تصرف بقیه این «كشور ــ شهرها» خودداری كرد. فیلیپ دوم (پدر اسكندر) قبل از مارس 342 پیش از میلاد چند شهر یونانی را متصرف شده بود.
604م:گریگوری یكم كه در «تاریخ عمومی» عنوان پاپ بزرگ دارد 12 مارس سال 604 میلادی درگذشت. وی كه از سوم سپتامبر سال 590 و در پنجاه سالگی به سمت پاپ انتخاب شده بود به دلیل پژوهش هایش و بحث با پیروان ادیان دیگر به «دیالوگوسDialogus» هم معروف است.
گریگوری یكم ـ متولد ایتالیا ـ برپایه تعالیم مسیح و نقل قولهای حواریون، هفت عمل را گناه بزرگ (كاردینال وایس Cardinal Vices = گناه كبیره) اعلام داشت و به كلیساها ابلاغ كرد تا ارتكاب آنها را نهی كنند. این هفت گناه عبارتند از: تكّبر ـ بخل و حسد ـ شكم پرستی ـ لاسیدن (لاستLust ـ نظر شهوانی داشتن) ـ خشم ـ آزمندی و طمع به مال دیگران ـ تنبلی و مفتخوری.
واتیكان 12 مارس 2008 به مناسبت سالگشت فوت گریگوری قدّیس (پاپ كبیر)، برپایه مطالعات وی و تفسیر آنها و تطبیق با دنیای معاصر (قرن 21) هفت گناه تازه بر آن «كاردینال وایس» ها اضافه كرد و عنوان آنها را «گناهان اجتماعی = Social Sins) گذارد كه می توان «مصرف مواد مخدر و اشتغال به آنها» را در صدر این گناهان تازه قرار داد. این نخستین بار است كه كلیسای كاتولیك مواد مخدر را رسما گناه اعلام می دارد و جریان را به كلیساهای سراسر جهان بخشنامه می كند تا روی آن موعظه كنند.
گناه تازه دیگر كه از این پس كاتولیكها نباید وارد آن شوند «جمع مال بیش از نیاز» و حرص زدن برای مال دنیویExcessive Wealth
است. می دانیم كه همانند اسلام، مذهب كاتولیك «كاپیتالیسم» را هیچگاه تایید نكرده است. كاپیتالیسم در غرب با پروتستانیسم به وجود آمد و با آن همزاد است.
آلوده ساختن محیط زیست نیز از جمله گناهان تازه است كه كاتولیكها نه تنها از ارتكاب آن نهی شده اند بلكه باید دیگران را هم تشویق به محافظت از محیط زیست كنند.
گناه تازه دیگر؛ دست زدن به اقدامی است كه فاصله (شكاف) انسانها از لحاظ ثروت را افزایش دهد و فاصله دارا از نادار را بیشتر كند Contributing to widening divide between rich and poor كه خلاف خواست خدا است.
همچنین، طبق اعلامیه جدید واتیكان كه اخلاقا برای هر كاتولیك لازم الرعایه است، یك كاتولیك اعم از اینكه تبعه معمولی باشد و یا رئیس دولت نباید در محیط خود و میان ملل دیگر دست بكاری زند كه فقر عمومی به وجود آورد و یا آن را افزایش دهدCreating poverty.
2004م: 12مارس 2004 «فین كارلینگ» داستان نگار بلند آوازه نروژی در 78 سالگی درگذشت. وی كار داستان نگاری را در سال 1949 با انتشار ناول «پل» و نمایشنامه «توپ كریستال» آغاز كرده بود و آخرین ناول او كه چند ماه پیش از درگذشتش منتشر شد «مدد رسانان كوچك» عنوان دارد.
معروفترین داستانهای كارلینگ « ... و ما هنوز انسان هستیم» است كه به چندین زبان ترجمه شده است. این داستان نگار سالها به نوعی بیماری صرع دچار بود و وضعیت خود را در اتوبیوگرافی اش به بهترین وجهی منعكس كرده است.
1209م:نظامی گنجوی (ابو محمد الیاس) كه در مارس 1209 میلادی (به نوشته بسیاری از موخان 12 مارس برابر 21 اسفند) دیده ازجهان فروبست شاعری داستانسرا و متخصص مثنوی داستانی بود. لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، هفت پیكر و اسكندرنامه از جمله آثار این شاعر نامدار ایرانی هستند . وی که شهرت از شهر گنجه قفقاز برده مردی گوشه گیر بود كه امیران زمان خود را مدح نگفت. نظامی مدح شاهان، امیران و مقامات وقت را گفتن دروغ و چاپلوسی و نوعی گناه می دانست. وی در این زمینه گفته است:
چو نتوان راستی را درج كردن ـــــــــــ دروغی را چه (چرا) باید خرج كردن
این شعر گنجوی که به انگلیسی و زبانهای اروپایی دیگر ترجمه شده در مقدمه کتابهای درسی «خبرنویسی» درج شده و با استناد به آن به کسانی که بعدا «خبرنویس» می شوند گوشزد می شود که اگر نتوانند حقیقت یک رویداد را بنویسند بهتر است که از آن بگذرند تا مطلب نادرست و ناقص بنویسند و بخورد مخاطب دهند. مخاطب خریدار خبر است و نباید به او کم فروشی و بنجل فروشی کرد.
نظامی از زادگاه خود شهر گنجه، جز یك سفر به تبریز خارج نشد. داستانهای دوران ساسانیان زمینه ساز نظامی در تنظیم خسرو و شیرین و هفت پیكر (بهرام نامه) بوده اند. برای این كه بعدا به نظامی ایراد گرفته نشود كه چرا درباره اسكندر كه میهنش را اشغال نظامی كرد سخن گفته است، وی او را در كتاب خود به عنوان یك حكیم و مردی دانا توصیف كرده، نه یك فاتح نظامی.
1304ش:ایرج میرزا شاعر خوش ذوق و طنزسرا در این روز بسال 1304 (12 مارس 1926) در تهران در 54 سالگی درگذشت و مرگ او سكته اعلام شد. وی در عین حال یك شاهزاده قاجار بود.
1702م:بانو الیزابت مالتElizabett Mallet روزنامه خود «The Daily Courant» را در مارس 1702 به توزیع داد. نخستین شماره آن تاریخ 11 مارس را دارد. صفحه اول این روزنامه یک ورقی، دو ستون داشت و اخبار و مقالات آن عمدتا درباره رویدادهای بین الملل بود. بانو مالت در روزنامه اش می نوشت که مسئول هرمقاله فردی است که آن را نوشته و نامش در بالا و یا پایین مقاله ذکر شده است و او فقط مسئول نوشته های بدون ذکر نام نویسنده (اخبار) است. این روزنامه منظما به مدت 33 سال منتشر و در سال 1735 با «سپکتیتورThe Spectator» ادغام شد. دفتر انتشار «دیلی کورنت» در خیابان فلیت استریت لندن (Fleet Street) واقع بود که بعدا و تا اوایل دهه یکم قرن 21 رسم و عادت شده بود که مقرّ روزنامه نگاری انگلستان (دفاتر جراید و خبرگزاری) در این خیابان باشد. برخی از مورخان «نویچ پستThe Nowich Post»را نخستین روزنامه انگلیسی معرفی کرده اند که در سال 1701 منتشر شده بود، ولی انتشار این روزنامه منظم نبود و چند شماره بیشتر منتشر نکرد و جریده نامنظم ـ در عرف ژورنالیسم، روزنامه محسوب نمی شود.
تاریخچه روزنامه نگاری به قرن یکم پیش از میلاد بازمی گردد که ژولیوس سزار امپراتور روم «Acta Diuma» را در شهر رم منتشر می کرد و آن را که مطالبش بر پوست و تخته چوب نوشته می شد در میدانهای شهر آویزان می کردند تا مردم باسواد بخوانند. اردشیر پاپکان در نیمه اول قرن سوم میلادی (طبق برخی نوشته ها؛ از سال 233 میلادی) کارهای دولت ایران را در «کارنامک» می نوشت تا بزرگان، مدیران و موبدان کشور آگاه شوند. دولت چین (دودمان «هان») در همان قرن و پنجاه سال پس از اردشیر، کار انتشار منظم «Tipao» حاوی کارهای روزمره دولت را آغاز کرد که چاپ بلوکی (مهر زنی با مرکب بر کاغذ) بود. می دانیم که چین مبتکر ساخت مرکب، کاغذ و چاپ بلوکی درجهان است. نخستین روزنامه عمومی جهان (جامع، بی طرف و حاوی انواع مطالب) از سال 1556 در جمهوری ونیز (بندری در ایتالیا) منتشر شد و چون به یک گازتا (سکه وقت جمهوری ونیز) بفروش می رفت به «Gazzetta» معروف شد و این واژه بتدریج وارد سایر زبانها و لغتنامه ها شده و مفهوم «روزنامه» پیداکرده است. پس از «ونیز»، یک آلمانی به نام یوهان کارولوسY. Carolus در سال 1605 در استراسبورگ به انتشار روزنامه دست زد. یک آلمانی دیگر در سال1609 روزنامه Avias را منتشر ساخت. هلندی ها در سال 1618 روزنامه Folio (با مطالب مجله ای) را چاپ کردند. فرانسه در سال 1631 لاگازتا را به توزیع داد و بعدا و تا سال 1645 پرتغال، اسپانیا و سوئد هم دارای روزنامه شدند. روزنامه سوئدی منتشره در سال 1645 هنوز بکار انتشار ادامه می دهد و اخیرا آنلاین شده است. انگلستان از سال 1701 و در حقیقت 1702 وارد عالم روزنامه نگاری شد و آمریکا از سال 1704 و در شهر بوستون.
با پیدایش رادیو از سومین دهه قرن بیستم، وضعیت روزنامه ها بهتر شد زیرا مردمی که اخباررا به صورت کوتاه از رادیو شنیده بودند برای کسب جزئیات به خرید روزنامه می پرداختند ولی با پیدایش تلویزیون (رسانه سمعی و بصری) قضیه برعکس شد و روزنامه ها برای ادامه بقاء به مقاله نویسی (نظر)، نگارش فیچر (گزارش توام با سابقه مطلب، جزئیات و ...) و مصاحبه های خیابانی (کسب نظر مردم پیرامون اقدامات، تصمیمات و حوادث روز) پرداختند، ولی بنظر می رسد که تلاش آنها از دهه یکم قرن 21 در رقابت با آنلاین ها و وبلاگ ها بی نتیجه بوده و تا ماه نهم سال 2009 سیزده درصد روزنامه ها تعطیل و یا آنلاینی شده اند. علت اصلی، طبق گزارش موسسه بررسی قضیه، عمدتا این بوده است که روزنامه نگاران ماهرتر وبلاگ نویس و یا جلب تلویزیونها شده اند و پیرامون رویدادها اظهار نظر می کنند و خبرنویسی روزنامه ها به دست هرکس که جویای کار بوده (صرف نظر از نوع تحصیلات و تجربه) افتاده و از قاعده و اصول خارج شده که بازگشتی است به مطوّل نویسی قرن نوزدهم که از حوصله مخاطب قرن 21 خارج است. بیشتر مخاطبان روزنامه ها از قرن نوزدهم از طبقه متوسط هرجامعه بوده اند.
1950م:«آخرین جنایت در كرملین» كتابی است 402 صفحه ای كه در پنجاهمین سال درگذشت استالین انتشاریافته است كه «تاریخدان روس ولادیمیر نائوموف» و «جاناتان برنت» پژوهشگر دانشگاه ییل آمریكا آن را برپایه یافته های خود از مطالعه اسناد دهه 1950 شوروی كه پس از فروپاشی این جماهیریه از طبقه بندی خارج شده اند برنگاشته اند. اسناد ارائه شده در این كتاب كه در مارس 2003 به توزیع داده شد فرضیه قتل استالین را تقویت كرده است. استالین پنجم مارس 1953 به سبب خونریزی مغزی و پس ازچهار روز اغماء درگذشت.
اسناد ارائه شده در این كتاب حكایت از این دارد كه استالین با «وارفارین» كه ماده ای بی رنگ و بی طعم و بی بو است مسموم شده بود. مولفان مدعی شده اند كه در ضیافت شام یکم مارس 1953 در كرملین، این ماده را به خورد استالین داده بودند كه نتیجه اش خونریزی مغزی او بود كه چهار روز بعد درگذشت. وارفارین كه در عین حال یك نوع مرگ موش است خون را سریعا و شدیدا رقیق می كند. در آن ضیافت «بریا» رئیس سازمانهای امنیت شوروی، مالنكوف، خروشچف و بولگانین اعضای دفتر سیاسی حزب كمونیست شوروی حضور داشتند. پس از مرگ استالین؛ مالنكوف، بولگانین و خروشچف یكی پس از دیگری برجای او نشستند و خروشچف نخستین مقامی بود كه به انتقاد علنی از استالین دست زد، او را تقبیح كرد و جنازه اش را كه در محفظه شیشه ای در آرامگاه لنین بود از اینجا خارج ساخت و در كنار دیوار كرملین به خاك سپرد. مولفان نوشته اند كه اگر همان دم [پس از وقوع سکته] استالین را كه به خونریزی مغزی دچار شده بود به بیمارستان رسانیده بودند نجات یافته بود، ولی كسی این كار را نكرد!.
به حدس مولفان، از میان این چهار تن [که در بالا، ذکر نام آنان رفت] احتمال قتل استالین به دست «بریا» بیشتر است زیرا كه او از طرح محرمانه استالین مبنی حمله اتمی غافلگیرانه به انگلستان و آمریكا اطلاع داشت و نگران نتایج آن بود؛ برای این كه در حمله اتمی متقابل آمریكا بیش از نیمی از نفوس شوروی نابود می شدند. هیچ كس جز «بریا» نمی دانست كه حمله اتمی غافلگیرانه نزدیك است و استالین منتظر رسیدن شمار بمب های اتمی شوروی به حد لازم است تا دستور انجام حمله را صادر کند. «بریا» می دانست كه خیال متلاشی شدن شوروی به دست آمریكا لحظه ای استالین را آرام نمی گذارد. استالین بارها گفته بود كه تا كاپیتالیسم آمریكا باقی باشد سوسیالیسم پیشرفت واقعی نخواهد داشت و مردم جهان در بدبختی ابدی غوطه ور خواهند بود. به نظراستالین، سران كاپیتالیسم آمریكا كمر به انشعاب و تضعیف و سپس فروپاشانیدن شوروی بسته بودند زیرا كه تا شوروی وجود می داشت كاپیتالیسم نمی توانست یکه تاز جهان شود و استثمار ادامه یابد.
مولفان این كتاب مدعی شده اند كه «بریا» بعدا نزد مولوتوف اعتراف ضمنی به قتل استالین كرده بود و گفته بود كه اگر استالین برای مدتی بیشتر زنده می ماند و در صدر دولت بود، زود و یا دیر همه اطرافیانش را نیست و نابود می ساخت. مولوتوف از طرح استالین درمورد حمله اتمی احتمالی به آمریکا آگاه بود.
این كتاب حاوی 20 صفحه گزارش پزشگی فوت استالین است. مولفان ابراز تعجب كرده اند كه چرا گزارش پزشكان در طول چهار روزی كه استالین در اغماء بود سه ماه بعد (در ژوئن 1953) تنظیم و به بایگانی داده شد و چرا وی پس از خونریزی مغزی دچار خونریزی معده هم شده بود كه این دو عارضه ارتباطی باهم ندارند.
مطالعه این كتاب ماجرای قتل نادرشاه پادشاه قرن هجدهم ایران زمین را در ذهن تداعی می كند. زیرا كه تنی چند از ژنرالهای او از ترس جان خود شبانه به خوابگاهش ریختند و اورا كشتند.
باید دانست كه نسبت به مرگ پی در پی دو رهبر دیگر شوروی در دهه 1980 ـ آندروپوف و چرننكو ـ که پس از برژنف و پیش از گورباچف، یکی پس از دیگری قدرت را به دست گرفته بودند نیز تردید هایی وارد آمده است. اشتباهات و یا تعمد گورباچف به فروپاشی بلوک شرق و اتحاد
1930م:گاندی مبارزه منفی خودرا (اصطلاحا: نافرمانی مدنی ـ بی اعتنایی آرام و بدون خشونت نسبت به تصمیم مقامات) برضد مالیات نمك كه از سوی حكومت انگلیسی هند [در آن زمان "هندوستان" زیرا که شبه قاره تجزیه نشده بود و پاکستان وجود نداشت] وضع شده بود از این روز در مارس 1930 آغاز کرد زیرا که آن را عادلانه نمی دانست، بعلاوه بدون حضور نمایندگان مردم هند تدوین شده بود. گاندی پیشاپیش هزاران تن از هندیان از منطقه احمد آباد پیاده عازم ساحل دریا در «دندی» شد تا دست به جمع آوری نمك از دریا بزنند و مردم آنرا با مالیات خریداری نكنند. این پیاده روی 480 كیلو متری 25 روز طول كشید و این جمعیت از ششم آوریل سرگرم جمع آوری نمك طعام از دریا شد كه پلیس انگلیسی هند بسیاری از معترضین از جمله «رام داس» پسر گاندی را دستگیر كرد و به زندان افكند.
حكومت انگلیسی هند بر هر 40 كیلو گرم نمك طعام یك روپیه مالیات وضع كرده بود كه وضع مالیات بر این كالا در هند سابقه نداشت و گاندی مبارزه منفی خود را بر ضد آن به آزمایش گذارد. این راهپیمایی نسبتا طولانی كه در سر راه، مردم به آن می پیوستند در عین حال كمك بزرگی به بیدار شدن ناسیونالیسم هندی از خواب طولانی خود بود.
1947م:در چنین روزی در سال 1947 هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریكا با یک پیشنهاد غیر منتظره به دستگاه قانونگزاری این كشور، سیاست خارجی آمریكا را در جهت تازه ای قرار داد كه در «تاریخ» به «دكترین ترومن» معروف شده است. او هنگام طرح پیشنهاد خود درجلسه كنگره ـ بدون ذكر نام شوروی ـ گفت كه این وظیفه دولت آمریكا باید بشود كه به كمك مللی كه از خارج و یا توسط اقلیت مسلح داخلی در معرض سلطه كمونیسم قراردارند بشتابد.
ترومن سپس وارد جزئیات شد و گفت كه دولت یونان در زیر حملات كمونیستهای مسلح این كشور كه از خارج كمك می شوند قرار دارد و افزود: تا پایان ماه قرار است نظامیان انگلیسی یونان را ترك گویند و اگر ما به كمك دولت این كشور نشتابیم، یونان به دست كمونیستها خواهد افتاد، و به همین گونه هم تركیه، و چنانچه این دو كشور به دست كمونیستها افتند همه منطقه مدیترانه و نیز خاورمیانه با منابع خود به میدان فعالیت عوامل مسکو تبدیل خواهند شد. ما از راههای مختلف کمک کردیم تا روسها ایران را تخلیه کنند و توطئه تجزیه این کشور باستانی خنثی شود ولی عوامل کمونیست [حزب توده] هنوز در آنجا فعالند. ایران نه تنها دروازه آسیای غربی بلکه کلید ورودی آسیای جنوبی است. این ملت از مرزهای شرقی هند تا ساحل شرقی مدیترانه نفوذ فرهنگی دارد. ترومن سپس درخواست تصویب یك كمك 400 میلیون دلاری برای یونان وتركیه كرد.
سخنرانی ترومن در جلسه کنگره طولانی بود و انعكاس وسیع سخنان او چنان ترسی در دل امریكاییان ایجاد كرد كه تا 40 سال و اندی مخالفتی با مبارزات پرهزینه این دولت با شوروی و كمونیسم نکردند که به «جنگ سرد» معروف است. این مبارزه، رسانه های آمریکارا در راستای سیاست های دولت قرارداد که ادامه این وضعیت، آنهارا در جایگاه سیاسی تازه ای قرارداده است [میدیاکراسی].
اعلام دكترین ترومن در 12 مارس 1947 فصل تازه ای را در تاریخ عمومی (جهان) بازکرد که ادامه دارد؛ پنج دهه اول آن مبارزه با كمونیسم بود و دوران ایجاد اتحادیه های نظامی برگرد شوروی و چین و رقابتهای این دو بلوک بایکدیگر. با فروپاشی داوطلبانه بلوک شوروی و دگرگونی سیاست های چین، دکترین ترومن تغییر چهره داده و در دو دهه گذشته، مبارزه با تروریسم (!) و گسترش سلاحهای كشتارجمعی و ... را عملا جانشین آن کرده اند و با استناد به آنها و بهانه های مربوط، تنها اتحادیه نظامی باقیمانده جهان [ناتو] را گسترش داده حوزه فعالیت آن را جهانی ساخته، فرماندهی نظامی خاورمیانه (به مرکزیت بحرین) بوجودآورده، با استقرار در عراق ناظر بر آسیای غربی شده، با ورود به افغانستان منطقه فرارود و پاکستان اتمی را زیر دندان قرارداده، نفوذ چین و هند به سوی غرب آسیا را کنترل کرده، به نام استقرار دمکراسی انقلاب نارنجی به راه انداخته و .... با اینکه «ناتو» سه جمهوری شوروی سابق [جمهوری های بالتیک] را به عضویت درآورده و آمریکا در قفقاز و قرقیزستان سابق شوروی نفوذ و حضور یافته از واکنش مسکو خبری نیست!.
2003م:پس از یك دهه وقفه، دولت آمریكا دهم مارس 2003 رسما پیشنهاد لغو محدودیت ساخت سلاحهای كوچك اتمی را اعلام داشت كه مفسران، آن را یک عامل احتمالی دیگر برای از سرگیری مسابقات تسلیحاتی بیان کردند. طبق گزارش آن روز رسانه ها، دولت جورج دبلیو بوش تصمیم گرفته بود كه از سال میلادی 2004 دست به تولید مجدد «مینی نیوك» بزند و این نام به آن دسته از سلاحهای هسته ای اطلاق می شود كه قدرت انفجاری آنها زیر 5 هزار تن «تی ان تی» است. بمبی كه در اوت 1945 بر هیروشیمای ژاپن فروافكنده شد نزدیك به 20 هزار تن« تی ان تی» قدرت انفجار داشت.
2008م:به گزارش دهم مارس 2008 رسانه های آمریكا، «الیوت اسپیتسرEliot Spitzer» حقوقدان و فرماندار انتخابی ایالت 19 میلیونی و 141 هزار كیلومتر مربعی نیویورك سیزدهمین دولتمرد و سیاستمدار آن كشور بود که بر فهرست «جنجال سكس» اضافه شده بود. رسانه های آمریكا دهم و یازدهم مارس 2008 این گزارش را در صدر اخبار خود قرارداده و طبق روال، تا مدتی به این كار و پرداختن به گزارش های مربوط ادامه داده بودند. به نظر جامعه شناسان، تعقیب ژورنالیستیك این قبیل گزارش ها؛ اگر برای مقامات دیگر عبرت آموز واقع شود مفید خواهد بود. مرور زمان نشان داد که جنجال سکس پیرامون دولتمردان و سیاستمداران آمریکایی بعدا هم ادامه داشته است.
به گفته یك صاحبنظر كه اظهاراتش درباره «جنجال سكس»، دهم مارس 2008 منعكس شده بود، این وضعیت می رود تا فصلی از تاریخ ایالات متحده را تشكیل دهد. همه این مقامات آمریكایی كه اخیرا نامشان در ارتباط با سكس برده شده است؛ از سناتور، نماینده مجلس، فرماندار ایالت، شهردار تا یك مقام ارشد وزارت امور خارجه ـ اتفاقا از جمله كسانی بوده اند كه بیش از دیگران دم از تقبیح فعالیت های جنسی خارج از چارچوب خانواده را زده بودند و این قبیل اعمال را بكرّات محكوم كرده بودند و بیشترشان نیز جمهوریخواه (محافظه كار) و حامی تحكیم بنیاد خانواده بشمار می رفتند.
الیوت اسپیتسر (متولد دهم ژوئن 1959) كه خانواده اش از یهودیان اتریش بوده كه به آمریكا مهاجرت كردند سالها دادستان نیویورك و از مبارزان با فحشاء بود. وی كه از هاروارد دكترای حقوق گرفته است دهم مارس 2008 پس از انتشار ماجرا در رسانه ها، در كنار زنش «سیلدا» در برابر میكروفن قرار گرفت و بدون ردّ اتهام، از عمل خود ابراز تاسف كرد و گفت كه تاسف او بیشتر از این بابت است كه خودش ناقض ارزشهایی بوده است كه آنها را آموزش و ترویج می داد.
كشف این ماجرا نیز جالب و شنیدنی است. در آمریكا، سازمان مالیات بردرآمد از راههای مختلف و در صورت لزوم كنترل حسابهای بانكی، درآمد و هزینه افراد را زیر نظر می گیرد تا تقلبی روی نداده باشد. این اداره در بهار 2008 متوجه جا به جایی و برداشت های متعدد نقدی از حساب اسپیتسر می شود ـ (درآمریكا پرداختها، حتی اگر خیلی كوچك باشند با چك و یا كردیت كارت انجام می شود و حمل مبلغ قابل ملاحظه اسكناس به ندرت دیده شده است، و اسكناس معمولا توسط توریست ها كه حساب بانكی در آمریكا ندارند و یا در معاملات غیرقانونی از قبیل خرید و فروش مواد مخدّر بكار می رود). سازمان مالیات بردرآمد (آی. آر. اس= IRS) سوء ظن خود درباره برداشت های نقدی بزرگ از حسابهای الیوت اسپیتسر را با پلیس امنیت داخلی (اف.بی.آی) در میان می گذارد و پلیس حقیقت را كشف و متوجه می شود كه فرماندار نیویورك و مبارز شمار یك با فحشاء كه به «آقای تمیز و پاكیزه = Mr. Clean» هم شهرت داشته با داشتن همسر و سه دختر، مشتری یك مركز تامین و معرفی زن برای خوشگذرانی بوده و برای این كار حتی رنج سفر مكرر به شهر واشنگتن را برخود هموار می کرد. این مركز در زیر نام «كلوب ...» كار «كال ـ گرل» انجام می داد. الیوت در این کلوب به «مشتری شماره 9» شهرت داشت و مكالمه تلفنی دختری از اعضای این مركز به نام «كریستن (اشلی)» دست كم یك بار ضبط شده كه نگران بوده «الیوت» مایل به استفاده از وسیله جلوگیری از انتقال بیماری مقاربتی، هنگام انجام سكس نیست. پلیس مربوط جزئیات كار و حتی مبالغ خرج شده را به دست می آورد و ... كه رقم آن بیش از هشتاد هزار دلار بود! (درآمد الیوت در سال 2006 یك میلیون و نهصد هزار دلار گزارش شده، زیرا كه علاوه بر مواجب دولتی، دارای درآمد مستغلات است).
1925: دكتر سون یات سن بنیاد گذار نظام جمهوری در چین در 58 سالگی در گذشت.
1938: شوشنیگ از صدر اعظمی اتریش كناره گیری كرد تا مانعی بر سر راه وحدت دو سرزمین آلمانی نژاد (آلمان و اتریش) باقی نباشد.
1941: قانون عاریه و كرایه (Lend - Lease) اسلحه از جانب آمریكا به كشورهایی كه با آلمان و ایتالیا در جنگ بودند به تصویب كنگره این كشور رسید. هنوز آمریكا وارد جنگ جهانی دوم نشده بود.
1942: ژنرال مك آرتور بر اثر فشار نیروهای ژاپنی، فیلیپین را ترك و به استرالیا رفت.
1957: اعلام شد كه 22 لشكر شوروی در آلمان شرقی مستقر هستند.
منبع:iranianshistoryonthisday.com