• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 11
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : فرهنگ اسلامي يعني چه ؟ ويژگي‏هاي فرهنگ اسلامي كدام است؟
پاسخ : T}فرهنگ اسلامي : {T برخي از انديشمندان اسلامي معاصر، «فرهنگ» را به معنايي عام به كار برده‏اند كه شامل علوم عقلي (مانند رياضيات و منطق) علوم تجربي و علوم نقلي (مانند صرف و نحو و تاريخ) مي‏گردد. اركان آن عبارت است از: فلسفه، عرفان، دين، هنر، ادبيات، كلام (عقايد)، اخلاق، فقه، نظام‏هاي ارزشي حقوقي, اخلاقي و ديني، زيبا شناختي، عرف و عادات و آداب و رسوم. V}محمد تقي مصباح يزدي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، ص 271{V در يک تعريف کلي از فرهنگ ديني مي‏توان گفت: «فرهنگ ديني عبارت است از عقايد، باورها، الگوها، روش و شيوه‏هاي عمل جامعه اي که به يکي از شريعت‏هاي الهي ايمان دارد و در اعتقادات و اعمال از پيامبر خدا پيروي و اطاعت مي‏کند». بر اين اساس فرهنگ اسلامي عبارت است از: «مجموعه عقايد، باورها، ارزش ها، آداب و رسوم، الگوها، روش و شيوه‏هاي عمل متخذ از قرآن کريم و سنت معصومين (ع)». حال فرهنگ هر يک از افراد و جوامعي که دين رسمي آنان اسلام است، در صورتي اسلامي قلمداد مي‏شود که همواره ياد شده بر کليه روابط چهارگانه ايشان با خدا، خود، طبيعت و جامعه حاکم باشد. از سوي ديگر هرگاه معناي فرهنگ به «دستاوردهاي بشر و ميراث اجتماعي» آن اطلاق شود، فرهنگ اسلامي عبارت از: «مجموع آثار مثبت مادي و غير مادي جوامع اسلامي که افراد آن عقايد، باورها، ارزشها، آداب و رسوم، الگوهاو شيوه‏هاي عمل خود را از قرآن کريم و سنت معصومين(ع) اخذ کرده و در پيروي از آن, هيچ گونه کوتاهي عمدي روا ندارند». T}ويژگي‏هاي فرهنگ اسلامي : {T اهم ويژگي‏هاي فرهنگ اسلامي عبارت است از: 1. منابع بنيادين فرهنگ اسلامي (قرآن کريم و سنت معصومين(ع)، در نوع خود بي نظير است. 2. اصول و مباني فرهنگ اسلامي ثابت است و با نوآوري ها، خلاقيت‏ها و ابتکارات مسلمين از بين نمي‏رود. 3. احکام، قوانين و الگوهاي ارائه شده در فرهنگ اسلامي، روشن و کامل است. 4. فرهنگ اسلامي انسان را به سوي آگاهي و آزادي مسئولانه سوق مي‏دهد و او را از اطاعت و تمکين کورکورانه قواعد اجتماعي و فرهنگ‏هاي رشد نايافته باز مي‏دارد. 5. فرهنگ اسلامي قابليت جهاني شدن دارد. 6. انتقال فرهنگ اسلامي سريع و نافذ است. از آنجا که فرهنگ اسلامي از سوي فطرت انسان‏ها مورد تأييد واقع مي‏شود و دين اسلام، بعضي از رفتارها و رسوم را پذيرفته و تأييد مي‏کند، پذيرش فرهنگ اسلامي از سوي افراد و جوامع به آساني صورت مي‏گيرد و به سرعت در اعماق قلب‏ها جاي مي‏گيرد. 7. فرهنگ اسلامي در چهارچوب اصول و مباني ثابت خود، به مبادله و ارتباط با فرهنگ‏هاي ديگر مي‏پردازد. V} ر.ک: شناخت فرهنگ، فرهنگ سازماني و مديريت بر آن، همان، ص 46 {V T}مقايسه فرهنگ اسلامي با فرهنگ غربي: {T در مقايسه فرهنگ اسلامي با فرهنگ غربي، مي‏توان به اين موارد اشاره کرد: 1. در فرهنگ اسلامي علاوه بر فضيلت محوري در انديشه، الگوهاي اخلاقي‏ـ معنوي فراواني وجود دارد كه هر يك براي تحولّ جامعه بشري كفايت مي‏كند؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، اگر چه دانشمندان بسياري بوده اند، اما هيچ يك از آنان انسان كامل و آيينه تمام‏نماي فضايل اخلاقي به شمار نمي‏آيند. 2. فرهنگ اسلامي مي‏تواند به دغدغه هميشگي انسان (معنا و مفهوم زندگي)، پاسخ دهد و به روشني آن را تبيين كند؛ در حالي كه فرهنگ غربي از پاسخ دادن به اين پرسش بنيادين ناتوان است. 3. در فرهنگ اسلامي، رابطه‏اي منطقي ميان دنيا و آخرت وجود دارد و بهره‏گيري مشروع از دنيا و توجه به آخرت، هر دو، توصيه شده است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، اين دو با يكديگر در تضاد است و پيوستن به دنيا، لازمه پشت كردن به آخرت دانسته مي‏شود. 4. در فرهنگ اسلامي، بر اصل احترام به ملت‏ها و استقلال و آزادي آنان تأكيد فراوان شده است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، مفاهيمي نظير توسعه بي‏قيد و شرط، قدرت‏طلبي، استثمار ملت‏ها و تحقير توده‏هاي مردمي ديگر جوامع، به چشم مي‏خورد. 5. در فرهنگ اسلامي، دين و سياست جلوه‏هايي از يك حقيقت است؛ در حالي كه در فرهنگ غربي، با تسلط سكولاريسم، دين از سياست جدا مي‏شود. V} دكتر محمد رضا شرفي، پاسخ به سؤالات نسل جوان، ص 124 {V
کد سوال : 12
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : شادي و نشاط، چه نسبتي با دين دارد؟ آيا دين شادابي را تقويت مي‏كند يا سبب ركود و خمود آن است؟
پاسخ : T}شادي در دين {T با توجه به منابع ديني، (قرآن و سيره پيشوايان معصوم)، دين اسلام موافق نشاط و شادي است و آدمي را از تنبلي رهانده، سرزنده و سر حال مي‏سازد. البته اين شادي درچهارچوب نگاه تعديلي معنا مي‏يابد؛ توضيح اينکه: يکم. هدف، غايت، فرجام و آرماني كه اسلام براي بشر ترسيم مي‏کند، فقط خدا است. هدف از زيستن آدمي در اين دنيا، بازگشت مختارانه و آزادانه او به اصل خويش است و اين يعني حركت، صعود و بازگشت ‏به سوي خداوند است. به بيان ديگر، انسان تنزل يافته، بايد تلاش كند تا دوباره خود را پاك گرداند و در پرتو پيروي از پيامبران و امامان و عمل به تعاليم آنان به اصل خويش (حاكميت روح توحيد و خدايي شدن)، دست‏يازد. V}خداشناسي و فرجام‏شناسي [دفتر اول]، صص‏75 ـ 87 {V دوم. بهترين آيين‏ها آن است كه با طبيعت آدمي و ساختار آفرينش او سازگار بوده، نيازمندي‏هاي طبيعي و فطري اش را برآورد. در غير اين صورت، قابل عمل نيست و نمي‏تواند آدمي را خوشبخت و سعادت‏مند سازد. تعاليم اسلام به دليل توجّه به اين نيازها و تناسب آن با فطرت آدمي، توانست از محدوديت جزيره‏العرب خارج گشته، جهان اسلام را در اقصي‏نقاط دنيا شكل دهد. V}«فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة ا لله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم»، (روم (30)، آيه 30) {V به گفته علامه طباطبايي، اسلام، نه انسان را از نيروها، غرايز و خواسته‏هايش محروم مي‏كند و نه همه توجه را به تقويت جنبه‏هاي مادي معطوف مي‏دارد. نه او را از جهاني كه در آن زندگي مي‏كند، جدا مي‏سازد و نه او را بي‏نياز از دين و شريعت به حساب مي‏آورد. V}محمدحسين طباطبايي، الميزان، ج 16، ص 203{V T}اهميت و ضرورت شادي {T سوم. شادي و نشاط يك ضرورت و نياز است. اين پديده هر چند از زواياي گوناگوني تعريف و تشريح شده؛ ولي به اتفاق انديشمندان يك ضرورت و نياز اساسي انسان به شمار مي‏آيد. چه كسي را مي‏توان يافت كه مدعي باشد نيازمند به شادي نيست؟ اساس جهان هستي و پديده‏هاي آن به گونه‏اي طراحي شده‏ است كه در آدمي شادي ايجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبيعت‏با ظرافت، آبشارهاي زيبا، گل‏هاي رنگارنگ، ديدار دوستان، ازدواج و پيوند دو انسان و ... همه شادي آور و سرور انگيز است. از آنجا كه شادي، ناكامي، نااميدي، ترس و نگراني را از آدمي دور مي‏سازد، روان‏شناسان به ايجاد و تثبيت آن در انسان دستور اكيد داده‏اند و اين نشانگراين حقيقت است كه شادي، نياز اساسي و ضروري آدمي است. V}نگا: روان‏شناسي شادي، روان‏شناسي كمال، راز شاد زيستن و ... {V T}عوامل شادي و نشاط {T چهارم. با بررسي نظريات دانشمندان و مطالعه متون معتبر، مي‏توان موارد ذيل را در زمره عواملي بر شمرد كه حالت‏شادي و نشاط را در انسان پديد مي‏آورند: ايمان، رضايت و تحمل، پرهيز از گناه، مبارزه با نگراني، تبسم و خنده، مزاح و شوخي، بوي خوش، خود آرايي، پوشيدن لباس‏هاي روشن، حضور در مجالس شادي، ورزش، اميد به زندگي، كار و تلاش، سير و سفر، تفريح، تلاوت قرآن، تفكر در آفريده‏هاي خداوند، صدقه دادن، نگاه كردن به سبزه‏ها و ... . V}شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 5، باب ملابس; شيخ طوسي، امالي، ح 45; محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 71، ص 95; آيين زندگي، ص 34{V P}چهار چيز هر آزاده را ز غم بخرد{E}تن درست و خوي نيك و نام نيك و خرد {P P}هر آن كه ايزدش اين چهار روزي كرد{E}سزد كه شاد زيد شادمان و غم نخورد{P V}رودكي {V T}اسلام و شادي {T پنجم. اسلام با توجه به نيازهاي اساسي انسان، شادي و نشاط را تحسين و تاييد كرده است. قرآن زندگي با نشاط و شادي را نعمت و رحمت ‏خدا تلقي فرموده، توأم با گريه و زاري و ناله را خلاف رحمت و نعمت‏خداوند دانسته است. در يکي از داستان‏هاي صدر اسلام آمده است: روزي رسول خدا(ص) دستور صادر كرد كه بايد تمام نيروهاي قابل براي شركت در مبارزه عليه كافران و مشركان بسيج‏ شوند. عده‏اي با بهانه‏هاي مختلف از شركت در اين لشكر كشي خود داري و از فرمان خدا و پيامبر(ص) تخلف كردند! خداوند در قرآن مي‏فرمايد: «لعنت‏خدا باد بر اين كساني كه ديدند پيغمبر با انبوه مسلمانان به ميدان نبرد مي‏روند; اما باز هم زندگي دوستي، آنها را وادار كرد از فرمان خدا و رسول امر تخلّف كنند و بمانند. لعنت ‏خدا بر آنها باد و محروم باد اين گروه از رحمت‏حق‏» V} توبه (9)، آيه 81{V به دنبال آن، به عنوان يك نفرين مي‏گويد: «A} فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيرًا{A »؛ «[اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند». روشن است که نفرين به صورت كيفر و مجازاتي است كه همواره بر خلاف طبيعت و فطرت آدمي او را دچار عذاب و رنج مي‏سازد. اينكه خداوند آرزوي كم خنديدن و زياد گريستن براي نافرمانان مي‏كند، حكايت از اين حقيقت دارد كه خنده به عنوان يكي از عوامل نشاط، امر طبيعي و فطري است و او مي‏خواهد به عنوان كيفر، نافرمانان از اين نعمت محروم باشند. V}گفتارها، ج 2، ص 225 و 226 {V توصيفات قرآن در خصوص بهشت نيز حاكي از اين واقعيت است كه اسلام، بر نشاط و شادي مهر تأييد نهاده است. باغ‏هاي زيبا، آب‏هاي زلال و روان، زيباترين بسترها، نرم‏ترين و چشم‏گيرترين پارچه‏ها، برترين ديدني‏ها V} ر.ك: سوره هاي: الرحمن، واقعه و يس {Vو ... در بهشت همه جزء عوامل نشاط و شادي به شمار مي‏رود و خداوند براي شادكردن انسان‏ها, بهشت را اين‏چنين قرار داده است. قرآن در آيه اي ديگر، برخي عوامل شادي و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است. «A} قُلْ مَنْ حَرَّمَ زينَةَ اللّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ{A ؛ V}اعراف(7)، آيه 32 {V «بگو [در برابر كساني كه بسياري از مواهب زندگي را تحريم مي‏كردند] اي پيغمبر! چه كسي حرام كرده است زينت و آرايش و زيبايي‏هايي را كه خداوند از درون طبيعت‏، براي بندگانش بيرون كشيده; چه كسي حرام كرده است روزي‏هاي پاك و مواهب پاك را; بگو: اين مواهب پاك و اين زيبايي‏ها براي مردم با ايمان در همين زندگي دنيا و در زندگاني جاويد آخرت قرار داده شده است». با اين تفاوت كه در اين دنيا، زيبايي‏ها به زشتي‏ها و شادي‏ها به رنج‏ها آميخته است; ولي در دنياي ديگر و در روز رستاخيز، اين زيبايي‏ها و اين مواهب پاك، براي مردم با ايمان به صورت خالص وجود دارد. V}گفتارها، ج 2، ص 227 و 228 {V اين آيه به خوبي بيان‏گر اين حقيقت است كه اسلام به بهره‏مند شدن از زيبايي‏ها و موهبت‏هاي زندگي اهميت مي‏دهد و آن را زيبنده دين‏داران و مؤمنان مي‏داند. معصومان(ع) نيز بر اين امر صحّه گذاشته‏اند. رسول اكرم(ص) مي‏فرمايد: «مؤمن شوخ و شاداب است‏». V}حراني، تحف العقول، ص‏49 {V حضرت علي(ع): «شادماني، گشايش خاطر مي‏آورد» V}آمدي، غررالحكم، ح‏2023{V و «اوقات شادي، غنيمت است‏» V} همان، ح‏1084{V و نيز «هركس شادي‏اش اند ك باشد، آسايش او در مرگ خواهد بود». V}بحارالانوار، ج‏78، ص‏12 {V 3. امام صادق(ع) فرمود: «هيچ مؤمني نيست كه شوخي در طبع او نباشد» V}كليني، اصول كافي، ج‏2، ص‏663 {Vو نيز «شوخ طبعي، بخشي از حسن خلق است‏». V}همان{V 4. امام رضا(ع) فرمود: «كوشش كنيد اوقات شما چهار زمان باشد: وقتي براي عبادت و خلوت با خدا، زماني براي تأمين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيب‏هايتان واقف مي‏سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتي را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد و از شادي ساعت‏هاي تفريح، نيروي لازم براي عمل به وظايف وقت‏هاي ديگر را تأمين كنيد». V}بحارالانوار، ج‏75، ص‏321 {V در سيره معصومان، عنصر شادي آن چنان اهميت دارد كه علاوه بر تأييد آن، به بسترسازي، زمينه‏سازي و ايجاد آن نيز توصيه شده است. V}كافي، ج‏2، ص‏192{V در احاديث، علاوه بر دستورهاي كلي در خصوص شادي و نشاط، دستورالعمل‏هاي خاصي نيز براي حفظ و پرورش اين حالت ـ مانند پياده‏روي، سواركاري، غوطه‏وري در آب، نگاه كردن به سبزه‏ها، خوردن و نوشيدن، مسواك كردن، شوخي، خنده و ... V}وسائل الشيعه، ج‏12، ص‏112; بحارالانوار، ج‏16، ص‏298; حسين نوري، مستدرك الوسائل، ج‏8، ص‏418 {V بيان شده است. T}مرز شادي و نشاط {T ششم. براساس هدف و فرجام زندگي، شادي و نشاط از ديدگاه اسلام داراي حد و مرز است. محتوا و قالب شادي و نشاط، نبايد با روح توحيدي و انساني اسلام در تضاد و باشد; زيرا هر پديده‏اي كه انسان را از آرمان و غايت اصلي خويش دور سازد، به هيچ وجه مقبول اسلام نخواهد بود. بنابراين پديده شادي و عوامل آن، به عنوان يك نياز اساسي و ضروري تا حدي روا و مجاز است كه مانع نيل انسان به هدف اصلي‏اش نگردد، از اين رو بسياري از انديشمندان مسلمان معتقدند: از آنجا كه انسان در انجام دادن هر رفتار ارادي، انگيزه و هدفي را پي‏مي‏گيرد، V}اخلاق اسلامي، ص‏98 و 99; اخلاق الهي، ج‏5، ص‏238{V سرور و نشاط به عنوان يك رفتار، از اين قاعده مستثنا نيست و هدف و انگيزه‏اي در آن دنبال مي‏شود. در اين پديده، اگر انگيزه و هدف، حق و در راستاي هدف اصلي زندگي آدمي باشد، اين پديده مفيد و سودمند خواهد بود و اگر انگيزه و هدف باطل، در آن نهفته و در برابر هدف اساسي زندگي انسان باشد، اين پديده، باطل و مضر خواهد بود. بنابراين مي‏توان مرز شادي و نشاط را انگيزه و هدف آن دانست. مزاح و شوخي كه يكي از عوامل برجسته شادي است، اگر به سبك‏سري، بي‏شرمي و گستاخي بياميزد، «هزل‏» ناميده مي‏شود كه در اسلام مطرود است و اگر به تحقير و بدگويي و ناسزا آميخته گردد، آن را «هجو» مي‏خوانند و اين نيز در اسلام نهي شده است. V}يكي از اصحاب از رسول خدا پرسيد: «آيا اگر با دوستان خود شوخي كنيم و بخنديم، اشكالي دارد؟ حضرت فرمود: اگر سخن ناشايستي در ميان نباشد، اشكالي ندارد (كافي، ج‏2، ص‏663; تحف العقول، ص‏323) {V اگر شوخي از حد خارج شود و به بيهودگي يا زياده‏روي بينجامد، باز از نظر اسلام عملي ناپسند خواهد بود; همان طور كه اميرمؤمنان علي(ع) مي‏فرمايد: «هر كس بسيار شوخي كند، وقار و سنگيني او كم مي‏شود» V}غررالحكم، ص‏222 {V و امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «زياد شوخي كردن، آبرو را مي‏برد». V}كافي، ج‏2، ص‏665 {V خنده و تبسم ـ كه از عوامل ديگر نشاط و شادي است ـ بايد صادقانه بوده، شخصيت آدمي را لكه‏دار نسازد. خنده از نظر اسلام، آن گاه مؤثر و مفيد است كه به شخصيت ديگران لطمه وارد نياورد. خنده، با انگيزه آزردن، اهانت و تحقير ديگري، حكم حرمت آزار شخص مؤمن را دارد و به شدت از آن نهي شده و حرام است. وقتي احترام مؤمن برتر از كعبه بر شمرده شده، به خوبي روشن مي‏شود كه اهانت و تحقير او، چه اندازه نكوهيده است. V} اخلاق الهي، ج‏5، ص‏256 ـ 257 {V قالب‏هاي نشاط و شادي و عوامل آن نيز بايد در شأن مقام انسان و آرمان‏هاي والاي او باشد; زيرا گاه محتوايي مفيد، در قالبي نامناسب، نتيجه اي معكوس دارد و به همين دليل در روايات، قهقهه از شيطان تلقي V}كافي، ج‏2، ص‏664{V و تبسّم بهترين خنده دانسته شده است. V}غررالحكم، ص‏222{V زمان و مكان شادي نيز بايد با آن متناسب باشد; زيرا اگر اين تناسب برقرار نباشد، بسيار ناپسند و زشت‏خواهد بود. مزاح و بذله‏گويي در مراسم سوگواري و مكان‏هاي مقدس ناپسند است V}اخلاق الهي، ج‏5، ص‏258 ـ 259{V و در خصوص مكان و زمان خنده از رسول اكرم(ص) نقل شده است: «كسي كه بر جنازه‏اي بخندد، خداوند در روز قيامت پيش چشم همه، به او اهانت مي‏كند و دعايش اجابت نمي‏شود و كسي كه در گورستان بخندد، باز مي‏گردد، در حالي كه سختي بزرگي همانند كوه احد، براي او است‏». V}همان (ر.ک: محمدرضا کاشفي، مجله پرسمان ، شماره 19) {V بر اين اساس پاره‏اي از روايات ـ که شادي و عوامل آن را نكوهش كرده‏اند ـ ناظر به نشاط و عواملي است كه از مرز و حدود شادي مطلوب از ديدگاه اسلام پا را فراتر نهاده و به افراط و تفريط در غلتيده‏اند، وگرنه اسلام اصل شادي را نه تنها ناپسند نشمرده؛ بلكه آن را تاييد و توصيه كرده است.
کد سوال : 13
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه و حكمت گريه كردن وعزاداري براي پيامبر(ص) و ائمه(ع) چيست؟
پاسخ : T}فلسفه گريه و انواع آن : {T گريه براي خدا و از ترس عقاب الهي و نيز گريه براي اولياي خدا در شمار برترين عبادت‏ها است؛ به ويژه گريستن بر حضرت ابا عبدالله سالار شهيدان(ع)، چنين گريه‏اي فلسفه‏هاي سازنده و تربيتي چندي دارد؛ از جمله: 1. پالايش و تزكيه روح، و احساس نزديكي به خدا؛ 2. پيوند عميق عاطفي ميان مردم و الگوهاي راستين امت؛ 3. اعلام وفاداري نسبت به رهبران و پيشوايان ديني و مكتب؛ 4. الهام شدن روح انقلابي و ستم ستيزي به مردم؛ 5. زنده نگاه داشتن ياد و خاطره وقايعي چون نهضت شكوهمند حسيني. اينكه اشك و گريه، خود به خود به وجود مي‏آيد، يا بايد با تلقين و برانگيختن احساسات ايجاد شود، مقوله ديگري است. هر مسلمان پاكْ طينتي، با به يادآوردن مصائب ابا عبدالله(ع) و عظمتي كه آن حضرت به وجود آورد، به راستي اشك سوز و گاه شوق مي‏ريزد. V}براي آگاهي بيشتر ر.ك: مرتضي مطهري، حماسه حسيني {V T}تأثيرات عزاداري {T در يک تقسيم بندي مي‏توان تأثيرات عزاداري بر معصومين(ع) را در جهات ذيل نام برد: T}يک. جنبه عاطفي {T كسي كه عزيزي را از دست مي‏دهد، ناخودآگاه حزين و غمناك است و نمي‏تواند غمگين نباشد. بر پايي مراسم سوگواري، باعث خالي شدن اين غم و غصهّ مي‏شود. به علاوه، عزاداري براي بزرگان دين،محبت و رابطة ‏عاطفي مردم با آنان را مي‏افزايد. T}دو. جنبه سياسي {T اگر اين عزاداري‏ها نبود، قيام خونين و روشنگر سيدالشهدا(ع) به فراموشي سپرده مي‏شد و چه بسا اصل قيام و شهادت او نيز تحريفيا حتي انكار مي‏شد. در زمان صدر اسلام، شرايط اقتضا نكرد كه شيعيان براي حضرت زهرا(س) عزاداري و نوحه‏خواني كنند و همين باعث شد كه برخي از تاريخ‏نويسان غرض‏ورز، اصل شهادت آن حضرت را انكار كنند؛ حتي مي‏گويند: «اگر محسن فاطمه شهيد شده، پس قبرش كجا است؟» لابد اگر مي‏توانستند، مي‏گفتند: «اگر پيامبر دختري به نام فاطمه داشته و كشته شده، پس قبرش كجا است؟!» T}سه. جنبه ديني {T با برپايي مراسم‏هاي عزاداري و سخنراني در ماه محرم، مردم بيش از پيش با معارف الهي واخلاق اسلامي آشنا مي‏شوند. عاشورا دين ما را حفظ كرده است. T}چهار. جنبه تربيتي {T كودكان و نوجوانان از برپايي اين مراسم و يادآوري آن واقعة عظيم، دِليري و ايثار و فداكاري را فرا مي‏گيرند. البته لقاي الهي براي حضرت امام حسين(ع)، زيباترين و باشكوه‏ترين امور است؛ ولي در هنگام مصيبت و حزن و اندوه امامان(ع) از واقعه جانگداز عاشورا، نمي‏توانيم شاد باشيم. قطعاً دشمنان ائمه(ع) در اين روز مسرور بوده‏اند. به علاوه نقل حماسة عاشورا، روح ايثار و شجاعت و ايمان را در مسلمانان زنده مي‏کند. در نتيجه آنان در مقابل مسائل جهان اسلام، بهتر حساسيت نشان خواهند داد. انقلاب ضدّطاغوتي و ضدّآمريكايي ايران، پيروزي حزب‏الله لبنان بر اسرائيل، مقاومت و دفاع هشت‏سالة ايران در مقابل تهاجم جهاني در قالب جنگ عراق و پيروزي‏هاي مكررّ لشكر اسلام بر كفر و الحاد جهاني و ... متأثر از مجالس عزاي سيدالشهدا(ع) است. ضمن اينكه اگر آن واقعه به همان شكل نقل نگردد، اندك اندك به فراموشي سپرده خواهد شد و اسلام، پشتوانه‏اي تأثيرگذار با اين اهميت را از دست خواهد داد. البته بايد در روضه‏خواني‏ها از تحريف و عوض نمودن واقعيت خودداري كرد و در كنار نقل حادثه عاشورا، بايد به مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نيز اهميت داد و وظيفه مسلمانان در اين رابطه را گوشزد كرد.
کد سوال : 14
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : هنر تعزيه چه جايگاهي در فرهنگ اسلامي دارد ؟
پاسخ : T}تعزيه در اسلام: {T عزاداري و سوگواري اهل بيت(ع)، مي‏تواند در قالب‏ها و ابزاري که در ميان ملل و اقوام مختلف مرسوم بوده، محقق شود و به شيوه‏هاي گوناگون تجلّي يابد. البته اين تا زماني است که قالب‏ها به اصل پيام و محتوا لطمه وارد نسازد؛ بلکه به بهترين نحو آن را در ذهن و جان مخاطب جاي دهد. از اين رو استفاده از شيوه‏هاي عزاداري که در زمان صدر اسلام رايج نبوده (مانند زنجيرزني، سينه زني، تعزيه و...) نه تنها از نظر شرعي اشکال ندارد؛ بلکه مددکار اسلام بوده و مي‏تواند در حد خود، شعارهاي عاشورا و اهل بيت(ع) را به گوش انسان معاصر رسانده و قلب او را به سمت باور بدان‏ها سوق مي‏دهد. البته بايد به اين نکته مهم نيز توجه کرد که عزاداري مشروع و مجاز، داراي حدود و چارچوب‏هاي خاصي است که به وسيله شرع و عقل تعيين مي‏گردد. اگر عزاداري در شيوه‏هايي اجرا شود که شور را بر شعور غالب سازد و به نوعي موجب انحراف از فلسفه عزاداري گردد، خارج از حدود عزاداري مشروع، مقبول، موجه و معقول است. اگر قالب‏هاي عزاداري به گونه اي باشد که عقلاي جامعه، آن را تقبيح کرده، آن را موجب وهن مذهب و آموزه‏هاي اصلي عاشورا بدانند، قطعاً حد غيرمجاز عزاداري خواهد بود. V}محمد رضا کاشفي، فلسفه عزاداري، مرکز فرهنگي نهاد، چاپ اول، 1381، ص 21{V شکل و صورت عزاداري بايد به گونه اي باشد که بتواند هسته و محتواي اصلي پيام عاشورا را به مردم ابلاغ و باور انسان‏ها را نسبت به آنها تقويت کند؛ ولي اگر اين ظاهر، به صورتي درآيد که نه تنها باطن و مغز را نشان ندهد؛ بلکه باعث گردد اصل مسئله و موضوع خدشه دار شود، شکل و صورت مناسبي نخواهد بود. در هر صورت تعزيه همچون ديگر سنت‏هاي مذهبي، بايد به هنگام اجراي آن موازين شرعي رعايت گردد و ارزش‏هاي معنوي آن پايمال نشود و چون سنتي ديني است، بايد نشانگر فضايل، مکارم و خصال نيکو باشد، مردم را دين شناس نمايد و روح معنويت را در آنان تقويت کند. پس تعزيه در صورتي موجب خشنودي خدا و اولياي الهي است که در حدود بندگي پروردگار بوده و مشتمل بر دروغ، حرام و امور وهن انگيز نباشد. مسئله شبيه خواني و تعزيه، از ديدگاه فقهي و اعتقادي، مورد بحث و بررسي عالمان شيعه قرار گرفته است. برخي آن را تحريم و بعضي تجويز کرده اند. از نظر علماي شيعه، خدمتي براي حفظ اسلام بالاتر از اين نيست که بدعت‏ها از بين بروند و افکار موهوم، خرافي و مضامين سست از متون نوحه‏ها و شبيه نامه‏ها حذف شوند. از اين رو در صورتي که مسائل شرعي، در تعزيه خواني رعايت گردد و تعزيه پيراسته از وهن و خرافات باشد، اشکالي بر آن نيست.
کد سوال : 15
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : به چه دليل ادعا مي‏كنيد كه انقلاب اسلامي ايران متأثر از قيام امام حسين(ع) و فرهنگ عاشورا است؟ نقش آن در پيدايش، پيروزي و تداوم انقلاب اسلامي چيست؟
پاسخ : T}فرهنگ عاشورا و انقلاب اسلامي {T از ديدگاه بسياري از انديشمندان و متفكراني كه در زمينه تبيين علل و عوامل پيروزي انقلاب اسلامي ايران، نظريه‏پردازي کرده‏اند، عامل مذهب از قوي‏ترين و اصلي‏ترين عواملي است كه در پيدايش و پيروزي انقلاب اسلامي، نقش به سزايي ايفا نموده است. ميشل فوكو ـ فيلسوف مشهور فرانسوي و نظريه پرداز پست مدرنيسم ـ در تحليل و بررسي عوامل انقلاب اسلامي از «معنويت گرايي سياسي» نام مي‏برد. به نظر او، روح انقلاب اسلامي در اين حقيقت يافت مي‏شود كه ايرانيان از خلال انقلاب خود ـ در جست و جوي ايجاد تحوّل و تغيير در خويش بودند. هدف اصلي آنان ايجاد يك تحول بنيادين در وجود فردي و اجتماعي، حيات اجتماعي و سياسي و در نحوه تفكر و شيوه نگرش بود... آنان راه اصلاح را در اسلام يافتند. اسلام براي آنان هم دواي درد فردي و هم درمان بيماري‏ها و نواقص جمعي بود. V}به عنوان نمونه ر.ك: عميد زنجاني، انقلاب اسلامي ايران و ريشه آن؛ سيد حميد روحاني، ‏نهضت امام خميني(ره)؛ منوچهر محمدي، تحليلي بر انقلاب اسلامي؛ علي دواني، نهضت روحانيون ايران؛ جميله كديور، رويارويي انقلاب اسلامي ايران و آمريكا و... {V آصف حسين در كتاب ايران اسلامي: انقلاب و ضد آن بر اين نكته تأكيد دارد كه بايد مطالعة انقلاب با توجه به عنصر ايدئولوژي، نقش اپوزيسيون اسلامي، مشروعيت، آموزش‏ها و خصوصاً رهبري صورت گيرد. V}به نقل از عبدالوهاب فراتي، ضيافت‏هاي نظري بر انقلاب اسلامي «مجموعه مقالات» ص‏{V297 حامد الگار نيز در كتاب ريشه‏هاي انقلاب اسلامي؛ سه عامل «تشيع، رهبري امام خميني(ره) و طرح اسلام به عنوان يك ايدئولوژي» را به عنوان ريشه‏هاي انقلاب مطرح مي‏كند. V}همان {V از سوي ديگر مروري بر ادبيات سياسي رايج در روند وقوع انقلاب اسلامي، شعارها، سخنراني‏ها و بيانيه‏هاي انقلابيون و رهبران نهضت، بيانگر اين واقعيت است كه از ميان عناصر مذهبي، «فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسين(ع)، نقش به سزايي در اين زمينه ايفا کرده است. مؤلفه‏هاي فرهنگ و تعاليم عاشورا عبارت‏است از: 1. فرهنگ شهادت، 2. فرهنگ مبارزه مستمر حق با باطل، 3. فرهنگ طاغوت ستيزي و طاغوت زدايي، 4. اصل پيروي از رضاي خدا و مصالح مسلمين، 5. فرهنگ پيشگيري از جرم و فساد قبل از وقوع آن در فرهنگ نظارت عمومي و امر به معروف و نهي از منكر. V}هاشم هاشم زاده هريسي، اصول فرهنگ و تعاليم عاشورا، چكيده مقالات گنگره بين المللي امام خميني(ره) و فرهنگ عاشورا؛ مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، ص189{V اين مؤلفه‏ها در پيدايش و پيروزي انقلاب اسلامي، نقش و تأثير به سزايي داشته و حفظ و تداوم انقلاب اسلامي نيز در گرو حركت در اين چهارچوب است. اكنون جهت آگاهي بيشتر بحث را در چند محور با كمي تفصيل بيشتر پي مي‏گيريم: T}يك. تأثير فرهنگ عاشورا در پيدايش انقلاب اسلامي‏ {T T}1ـ1. اهداف و انگيزه‏هاي انقلابيان‏ {T هدف و انگيزه مردم ايران از انقلاب اسلامي، نابودي ظلم، استبداد و استكبار و بر پايي حكومت عدل الهي و اجراي احكام اسلامي به عنوان «معروف» و جلوگيري از وابستگي به اجانب و بيگانگان به عنوان «منكر» بود. اينها همان انگيزه و هدف امام حسين(ع) از قيام عاشورا بود آنجا كه مي‏فرمايد: «H} انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدّي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدّي و ابي علي ابن ابي طالب(ع) {H ». اگر يزيد بن معاويه تجاهر به فسق و فجور داشت، خاندان پهلوي نيز همان گونه عمل مي‏كردند و به عنوان نمونه بايد گفت: اسلام زدايي را تا آنجا رساندند كه به طور رسمي تاريخ هجرت پيامبر اكرم(ص) را به تاريخ شاهنشاهي تبديل كردند!! امام راحل(ره) دربارة تأثير عاشورا بر اهداف و انگيزه‏هاي انقلاب اسلامي مي‏فرمايد: «حضرت سيد الشهدا(ع) به همه آموخت كه در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چه بايد كرد». V}قيام عاشورا در كلام و بيان امام خميني(ره)، ص55 {V برخي از علماي اسلامي بر اين عقيده‏اند كه مهم‏ترين انگيزه امام حسين(ع) از اين قيام، ايجاد حكومت اسلامي بوده است. امام خميني(ره)، در اين زمينه مي‏فرمايد: «زندگي سيدالشهدا(ع)، زندگي حضرت صاحب(ع)، زندگي همه انبياي عالم، همه انبيا ـ از اول، از آدم تا حالا ـ همه‏شان اين معنا بوده است كه در مقابل حكومت جور، حكومت عدل را مي‏خواستند درست كنند». V}همان، ص 55‏ {V ازاين‏رو يكي از مهم‏ترين شعارهاي انقلابيون انقلاب، اين بود: «نهضت ما حسينيه، رهبر ما خمينيه» T}1ـ2. رهبري انقلاب‏ {T وجود رهبري حسين‏گونه همچون امام خميني(ره)، يكي از مهم‏ترين تأثيرات نهضت عاشورا در پيدايش انقلاب اسلامي بود. مردم ايران، صلابت، شهامت، شجاعت، قاطعيت، سازش ناپذيري و روح حماسي حضرت امام حسين(ع) را در شخصيت امام خميني(ره) متجلي مي‏ديدند و شرايطي كه امام حسين(ع) براي رهبر و حاكم جامعه اسلامي توصيف مي‏کرد، در او مي‏يافتند. شعار انقلابيان «خميني، خميني تو وارث حسيني» مبيّن اين امر است. T}1ـ3. شيوه مبارزه‏ {T در فرهنگ مكاتب مادي، نبايد مشت به نبرد با درفش برود؛ اما مردم ايران تحت تأثير نهضت عاشورا، روحيه شهادت‏طلبي امام حسين(ع) و اصحابش را در خاطره‏ها تكرار مي‏كردند. هنگامي که جوانان انقلابي با شعارهاي «اللَّه‏اكبر» و «توپ، تانك، مسلسل، ديگر اثر ندارد» و... با تانك‏ها و مسلسل‏هاي رژيم ستم شاهي مقابله مي‏کردند، امام راحل(ره) ‏فرمود. «كيفيت مبارزه را اينكه قيام در مقابل يك حكومت قلدري كه همه جا را در دست دارد، با يك عده معدود چه طور باشد، اينها چيزهايي است كه حضرت سيدالشهدا به ملت آموخته است». V}صحيفة نور، ج‏17، ص 55{V مردم از فرد ستيزي به دور بوده و تحت تأثير رأفت اسلامي و با الهام از سيرة امام حسين(ع) با دشمنان خود (مانند حر بن يزيد رياحي و ...)با شعار «گل در مقابل گلوله»، فرياد مي‏زدند: «ارتش ايران حسيني شده، رهبر ايران خميني شده». V}مصطفي كواكيان، هفت قطره از جاري زلال انديشه امام خميني(ره)، ص 229 {V T}1ـ4. طريق ايام و اماكن عزاداري‏ {T ايام عزاداري امام حسين(ع) و اماكني از قبيل مساجد، تكايا و خيمه‏هاي عزاداري امام حسين(ع) به عنوان مهم‏ترين زمان و مكان براي فعاليت نيروهاي انقلاب و بيداري مردم از مفاسد حكومت پهلوي و سازمان‏دهي آنان براي راهپيمايي، تظاهرات و فعاليت‏هاي انقلابي، محسوب مي‏گرديد. در طول دو ماه محرم و صفر سال اوج‏گيري انقلاب اسلامي، نقطه اوج آن، تاسوعا و عاشوراي حسيني بود كه به كلي پايه‏هاي رژيم ستم‏شاهي لرزيد. سران ساواك در تحليل‏هاي درون سازماني خود گفته بودند: اگر ما بتوانيم ماه محرم را به خوبي پشت سر بگذاريم، رژيم پهلوي ماندني است و همه ديديم كه بعد از اربعين حسيني در سال 1399 ه.ق رژيم2500 ساله شاهنشاهي در كمتر از يك ماه ساقط شد. V}راهپيمايي عظيم مردم ايران در روز اربعين برابر با29/10/1357بود كه پس از23 روز در 22/11/1357 انقلاب اسلامي پيروز شد {V T}دو. تأثير فرهنگ عاشورا در پيروزي انقلاب اسلامي {T با مروري بر مقاطع سرنوشت‏ساز در پيروزي انقلاب اسلامي، مشخص مي‏شود كه نقطه آغازين آنها از ايام عزاداري امام حسين(ع) و با الهام از آموزه‏هاي نهضت عاشورا بود: 2ـ1. قيام 15خرداد ـ كه نقطه عطفي در تاريخ انقلاب شمرده مي‏شود ـ به دنبال سخنراني شديداللحن حضرت امام(ره) در بعدازظهر عاشورا (13خرداد 1342) به وقوع پيوست. ايشان در مورد قيام 15 خرداد فرمود: «ملت عظيم الشأن در سالروز اين قيام فاجعه انفجارآميزي كه مصادف با15 خرداد 42 بود، با الهام از عاشورا آن قيام كوبنده را به بار آورد. اگر عاشورا و گرمي و شور انفجاري آن نبود، معلوم نبود چنين قيامي بدون سابقه و سازماندهي، واقع شود». 2ـ2. هفده شهريور نيز يكي از مقاطع مهم انقلاب بود كه تحت تأثير عاشورا و فرهنگ آن شكل گرفت: «هفده شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداي ما مكرر شهداي كربلا و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند». V}صحيفة امام، ج‏16، ص 290 {V 2ـ3. اعلاميه تاريخي امام خميني(ره) در روز 21بهمن1357 مبني بر شكستن كودتا و حكومت نظامي رژيم ـ كه تصميم داشتند رهبران اصلي انقلاب را دستگير كرده و به زعم خويش به انقلاب براي هميشه پايان دهند ـ عملاً نوعي حماسه عاشورايي محسوب مي‏شد. مردم تحت تأثير اعلاميه و فرمان حسين زمان خويش، به خيابان‏ها ريخته و توطئه‏هاي رژيم را درهم شكستند. امام راحل(ره) در اين زمينه مي‏فرمايد: «اگر قيام حضرت سيدالشهدا(ع) نبود، امروز هم ما نمي‏توانستيم پيروز بشويم. تمام اين وحدت كلمه‏اي كه مبدأ پيروزي ما شد، براي خاطر اين مجالس عزاداري مجالس سوگواري و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد». V}صحيفه امام، ج 16، ص 346 {V T}سه. تأثير فرهنگ عاشورا بر حفظ و تداوم انقلاب اسلامي‏ {T فرهنگ عاشورا نه تنها عامل پيدايش اصل انقلاب و زمينه‏ساز پيروزي آن در مراحل مختلف بوده است؛ بلكه همين فرهنگ، عامل اساسي حفظ و تداوم انقلاب اسلامي نيز محسوب مي‏گردد. اگر انقلاب اسلامي بخواهد بر مبناي آن فرهنگي كه شكل گرفته، تداوم يابد؛ بايد توجّه ويژه اي به همان فرهنگ داشته باشد: روحيه شهادت‏طلبي، آزادگي، عزّت نفس، مبارزه با ظلم و ستمگري، مخالفت با تخطّي از احكام اسلام و... در عرصه‏هاي مختلف سياست خارجي و روابط با ديگر كشورها و نيز عرصه سياست داخلي؛ از سياست‏گذاري در ابعاد مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و غيره گرفته تا بخش‏هاي اجرايي و... . همه بايد پايبند به آموزه‏هاي نهضت امام حسين(ع) و فرهنگ عاشورا باشند. اگر انقلاب اسلامي توانسته است از كليه توطئه‏ها جان سالم به در برد؛ اگر جنگ تحميلي هشت ساله ـ كه از سوي تمامي قدرت‏هاي جهاني پشتيباني مي‏شد ـ نتوانست اين انقلاب مردمي و اسلامي را از پاي درآورد؛ اگر تهديدهاي دشمنان اسلام، امپرياليسم تبليغاتي، محاصره اقتصادي، كودتاي نظامي و... هيچ‏كدام كوچك‏ترين خللي در عزم و اراده نظام اسلامي وارد نكرد، همه و همه به دليل همان فرهنگ عاشورايي ملت ايران است. V} هفت قطره، همان، ص 235 {V امام خميني(ره) در اين زمينه مي‏فرمايد: «اين محرّم را زنده نگه داريد. ما هر چه داريم از اين محرم است. از اين قتل سيدالشهدا(ع) است و شهادت او است. ما بايد به عمق اين شهادت و تأثير اين شهادت در عالم برسيم و توجه كنيم كه تأثير او امروز هم هست. اگر اين مجالس وعظ و خطابه و عزاداري و اجتماعات سوگواري نبود، كشور ما پيروز نمي‏شد. همه در تحت بيرق امام حسين(ع) قيام كردند. الان هم مي‏بينيد كه در جبهه‏ها وقتي كه نشان مي‏دهند آنها را، همه با عشق امام حسين(ع) است كه دارند جبهه‏ها را گرم نگه مي‏دارند». V} صحيفه امام، ج 17، ص58 {V ايشان در جاي ديگر مي‏فرمايد: «فداكاري حضرت سيدالشهدا(ع) است كه اسلام را براي ما زنده نگه داشته است... بايد بدانيد كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين نهضت‏ها را حفظ كنيد». V}همان، ج 15، ص331 و230 و جهت مطالعه درباره تأثيرات فرهنگ عاشورا بر انقلاي اسلامي ر.ك: عبدالوهاب فراتي، ضيافتي نظري بر انقلاب اسلامي (مجموعه مقالات)، ص 91؛ فصلنامه حكومت اسلامي، سال هشتم، شماره اول بهار 82، (ش 28)، ص 396{V
کد سوال : 16
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : علت صرف هزينه زياد براي مقبره بزرگان چيست؟
پاسخ : T}زيباسازي قبور اهل بيت (ع) {T نخست بايد دانست كه از ديدگاه آيات و روايات اسلامي، زيارتگاه‏ها و محل‏هاي عبادت، نبايد نمادي از تجملات دنيايي و زخارف مادي باشد؛ ولي زيباسازي فضا در حد ايجاد جذابيت براي زائران، داراي آثار ثمربخش و سازنده‏اي است كه به بعضي از آنها اشاره مي‏شود: يکم. تعمير و زيباسازي قبور ائمه اطهار(ع) تعظيم شعائر الهي است و قرآن مجيد آن را نشانه تقواي قلوب و تسلّط پرهيزگاري بر دل‏ها مي‏داند: «A} وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ{A؛ » V}حج، آية 32 {V مقصود از شعائر در اين آيه، نشانه‏هاي دين الهي است. اولياي خدا ـ به ويژه آنان كه در راه گسترش دين جانبازي كرده‏اند ـ از شعائر و نشانه‏هاي دين او هستند. يكي از راه‏هاي بزرگداشت آنان ـ علاوه بر حفظ آثار و مكتب آنها ـ حفظ و تعمير قبور آنان است. معمولاً در ميان تمام ملل، شخصيت‏هاي بزرگ سياسي و ديني در نقاط حساس به خاك سپرده مي‏شوند و از مقبرة آنان به عنوان نشانه مكتب و نماد افتخار، محافظت مي‏شود. قرآن مجيد به روشني به ما دستور مي‏دهد كه به بستگان و خويشاوندان پيامبر گرامي(ص) مهر ورزيم: «A} قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى{A » V}شوري، آية 23{V و مسلماً يكي از راه‏هاي ابراز علاقه به خاندان رسالت، حفظ و بزرگداشت مرقدهاي آنان است. به دليل همين ابراز احساسات و نشان دادن عشق و علاقه فراوان به اهل بيت(ع)، شيعيان همواره سعي كرده‏اند كه زيباترين هنرهاي معماري و آيينه‏كاري و منبت‏كاري را در حرم‏ها و بناهاي متعلّق به آنان، به كار برند و ارزنده‏ترين و با ارزش‏ترين فلزات ـ اعم از طلا و نقره و ساير جواهرات ـ را وقف آن قبور مطهر نمايند و در تزيين گنبد و بارگاه آن بزرگان استفاده كنند. اين، نشانه تعظيم شعائر و بيانگر شكوه و اجلال آن بزرگواران در نزد مردم است. همچنين ديدن اين حرم‏هاي نوراني، يادآور عظمت معنوي و مقام والاي صاحب آن بارگاه است. دوم. بزرگداشت مقام بزرگان دين ـ از طريق آباداني و زيباسازي قبور آنان و به وجود آوردن امكانات رفاهي براي زائران و ارائه خدمات فرهنگي و مادي و ... ـ مي‏تواند نقش ارزنده‏اي در گسترش و ترويج فرهنگ و ارزش‏هاي اسلامي و اسوه قراردادن ائمه اطهار(ع) و تمسّك به سيرة آن بزرگواران براي عموم مردم داشته باشد. اين خود، نتايج مهم و ارزشمندي در حوزه فردي و اجتماعي به دنبال دارد و در نهادينه كردن ارزش‏هاي الهي و انساني مؤثر است. بسياري از امور عام‏المنفعه (مانند خيرات، نذورات، اوقاف، مدرسه‏سازي، سرپرستي ايتام، پرداخت وجوهات شرعي، كمك به نيازمندان و...) از تأثيرات و نتايج بسيار ارزندة ساخت و ساز صحن و بارگاه امامان و امامزاده‏ها است؛ زيرا شكوه اين مكان‏هاي مقدس، در جذب مردم براي زيارت و انجام دادن خيرات مؤثر است. به عبارت ديگر، صرف هزينه‏هاي مالي به وسيلة افراد نيكوكار، براي زيباسازي و تجليل بارگاه بزرگان دين، سبب يادآوري مقام و عظمت والاي آن بزرگان وتعظيم شعائر الهي است و مردم بسيار زيادي را به سوي خود جلب مي‏كند و در گسترش فرهنگ و ارزش‏هاي الهي و سيره و منش فردي و اجتماعي آن بزرگواران مؤثر است. سوم. اگر بين ساير بودجه‏هاي كلان فرهنگي كشور و نتايج حاصلة آن، با هزينه‏هاي صرف شده در اين گونه اقدامات مقايسه اي کنيم و نتايج آن دو را بسنجيم، اهميت اين قبيل اقدامات براي ما روشن مي‏شود و در بسط و گسترش آن كوشش مي‏كنيم. چهارم. البته بايد از هرگونه اسراف و ريخت و پاش و انجام دادن اموري كه به هيچ وجه زيبنده نظام اسلامي و مكتب اهل بيت(ع) نيست، جلوگيري كرد و براي استفاده بهينه از امكانات موجود، برنامه‏ريزي نمود و در جهت گسترش فرهنگ صحيح اسلامي و ارائه خدمات گوناگون از آن،بهره برد؛ خدماتي مانند ايجاد كتابخانه، زائرسرا، سالن اجتماعات، مراكز درماني، امكانات آسايش، مراكز فرهنگي و تفريحي و ورزشي براي عموم افراد جامعه و... همان‏طور كه شاهد انجام گرفتن اين‏گونه اقدامات از سوي برخي مراكز ديني و زيارتي (مانند آستان قدس رضوي در مشهد و آستان مقدس حضرت معصومه(س) در قم و...) هستيم.
کد سوال : 17
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا به هشت سال دفاع در مقابل رژيم بعثي دفاع مقدس مي‏گويند؟! در حالي که کلمه مقدس براي چيزها و ارزش‏هاي مقدس است (مانند کتاب قرآن و...)؟
پاسخ : در پاسخ به اين پرسش، توجه به نکات ذيل حائز اهميت است: T}يک. قداست و امور مقدس در فرهنگ اسلام {T از نظر دين، هر فعل يا امري که جنبه الهي و صبغه ربوبي داشته باشد، مقدس است. «A} صِبْغَةَ اللّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً{A ؛». V} بقره(2)، آية 138 {V قدسي بودن مبتني بر بهره مندي از صبغه و جنبه الهي در عقايد، اخلاق و افعال فردي و اجتماعي است و آن نيز در پرتو حسن و نيکويي فعل و فاعل به دست ميآيد. بنابراين هر چيزي که صبغه ربوبي و جنبه الهي داشته و تحت نظارت و دستور خداوند متعال باشد، از امور مقدس محسوب مي‏شود. حتي افعالي که انسان‏ها به مقتضاي طبيعت و نيازهاي طبيعي خود، انجام مي‏دهند و در راستاي دستورات خداوند متعال است، از امر قدسي شدن مستثنا نيست. V}ر.ک: آيت الله جوادي آملي، نسبت دين و دنيا، نشر اسراء، چاپ اول 1381، صص 100 ـ 89{V امام صادق(ع) در اين باره مي‏فرمودند: «H} الکاد علي عياله کالمجاهد في سبيل الله{H »؛ «کسي که براي تأمين خانواده خويش تلاش کند، اجر او مانند پاداش مجاهد در راه خداست». V}وسائل الشيعه، ج 17، ص 67 {V دقت در اين حديث و ساير احاديث مشابه آن، نشان مي‏دهد که شرع با دخالت در امور دنيوي ـ حتي در امور ضروري بشر، همانند به دست آوردن مخارج زندگي ـ سبب مي‏شود بين امور دنيوي بشر و مفاهيم کاملا مقدس (همانند قرآن کريم، پيامبران و امامان و...) ارتباط برقرار و آنها نيز اموري قدسي و الهي شود. حتي ممکن است آن قدر ميزان تقدس و الهي بودن آنها بالا باشد، که انسان به ياري آنها بتواند در معاد به بالاترين مدارج عالي بشريت و لقاي پروردگارش نايل آيد. تشخيص امور مقدس، مي‏تواند هم از طريق دلايل نقلي و آيات و رواياتي باشد که براي اعمال خاصي نظير نماز، روزه، حج و جهاد و... ارزش و جايگاه ويژه اي قائل شده اند و هم مي‏تواند از طريق دليل عقلي دين و حکم آن دربارة اعمالي صورت پذيرد که مربوط به امور زندگي دنيوي و معيشتي جامعه است. در اين قبيل از اعمال و رفتار، هيچ فرقي (بين امور مهم و غير مهم وجود ندارد؛ به گونه اي که از اعمال به ظاهر کم اهميت مانند خوردن، آشاميدن، تفريح، مسافرت و...) تا امور سرنوشت ساز اجتماعي (نظير تهيه امکانات اقتصادي ملت، ارايه خدمات و بهداشت و درمان، حفظ امنيت داخلي و خارجي، قانونگذاري و...) همه در صورتي که در راستاي تعاليم و ارزش‏هاي الهي بوده و صبغه ديني به خود گيرد و براي تحصيل قرب و رضاي الهي باشد مي‏تواند اموري مقدس شوند؛ گرچه درجة قداست آنها متفاوت است. V} ر.ک: نسبت دين و دنيا، همان، صص 94 – 93 {V بالاخره اينکه با همه ارزش و اهميتي که دين اسلام براي هدايت مردم و فهم درست و اقبال انسان‏ها به سوي خداوند متعال و تعاليم او قائل است، هيچ‏گاه تقدّس و ارزشي ماورايي دين و مقدسات ربوبي را بر ديدگاه ها، فهم‏ها و تلقي‏هاي آنان مبتني نمي‏کند؛ اين گونه نيست که قداست امري، بستگي به نظر و رأي مردم داشته باشد و براساس نظرات موافق و مخالف و توهم و خيال پردازي‏هاي اشخاص، قداست آنان در تغيير باشد؛ بلکه امور مقدس داراي پشتوانه مستقل و ثابت ديني است. T}دو. مقدس بودن جهاد و دفاع در اسلام {T از منظر اسلام، جهاد و دفاع از جايگاه ارزشي بسيار بالايي برخوردار است و در زمره مهم‏ترين امور مقدس ديني به شمار مي‏آيد. شهيد مطهري(ره) در اين زمينه مي‏نويسد: «اسلام ديني نيست که بگويد اگر کسي به طرف راست چهره ات سيلي زد، طرف چپ را جلو ببر و ديني نيست که بگويد کار خدا را به خدا و کار قيصر را به قيصر وابگذار، و همچنين ديني نيست که ايدة مقدس اجتماعي نداشته باشد و يا کوشش در راه دفاع يا بسط آن ايده را لازم نشمارد. قرآن کريم سه مفهوم مقدس را در بسياري از آيات خود توأم آورده است: «ايمان»، «هجرت» و «جهاد». انسان قرآن، موجودي است وابسته به ايمان و وارسته از هر چيز ديگر، اين موجود وابسته به ايمان براي نجات ايمان خود، هجرت مي‏کند و براي نجات ايمان جامعه و در حقيقت براي نجات جامعه از چنگال اهريمن بي ايماني جهاد مي‏نمايد». V}ر.ک: مرتضي مطهري، قيام و انقلاب مهدي(عج)، تهران، انتشارات صدرا، 1374، ص 73 {V امام علي(ع) در نهج البلاغه در اهميت جهاد مي‏فرمايد: «H} ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اوليائه{H »؛ «همانا جهاد دري از درهاي بهشت است که فقط به روي دوستان خاص خويش گشوده است» و در ادامه مي‏فرمايد: «H} و هو لباس التقوي{H »؛ «جهاد جامه تقوا است». تقوا؛ يعني، پاکي راستين و پاکي از آلودگي‏هاي روحي و اخلاقي که در خودخواهي‏ها و خودپسندي‏ها و خودگرايي‏ها ريشه دارد. به همين دليل، مجاهد واقعي با تقواترين افراد است؛ زيرا هر کسي از جنبه اي پاک و متقي است. يکي از نظر حسادت، ديگري از نظر بخل و... اما مجاهد از هستي خود گذشته و آن را فداي دين و مردم خود کرده است. بنابراين دري که به روي مجاهدين باز مي‏شود، با ساير پاکان متفاوت است. سپس مي‏فرمايد: «H} و درع الله الحصينه و جنته الوثيقه{H »؛ «جهاد زره نفوذ ناپذير خدا و سپر مطمئن خداست». اگر روح ملّتي، روح جهاد باشد و هميشه به اين سپر الهي مجهّز شود، ديگر هيچ دشمن توانايي تجاوز و سلطه بر آنان را نخواهد داشت. امام علي(ع) ضمن برشمردن آثار مثبت جهاد، به بعضي از آثار منفي که بر ترک آن مترتب است اشاره نموده، مي‏فرمايد: «آن که از جهاد به دليل بي‏ميلي و بي‏رغبتي روبرگرداند، خداوند جامه ذلت و روپوش بلا برتن او مي‏پوشاند و او را لگدکوب حقارت مي‏گرداند و حجاب‏ها و پرده‏ها روي بصيرت دل او قرار مي‏دهد و بينش را از او سلب مي‏کند، برخورداري از دولت حق به جريمه ترک جهاد از او برگردانده مي‏شود و به سختي‏ها و شدايد گرفتار مي‏گردد و از رعايت انصاف درباره اش محروم مي‏شود». V}نهج البلاغه، خطبه 27 {V از اين روست که پيامبر گرامي اسلام مي‏فرمايد: «H} الخير کله في السيف و تحت ظل السيف{H »؛ «خير و برکت در شمشير و زير سايه شمشير است». V}شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج 6، کتاب الجهاد {V و در جاي ديگر مي‏فرمايد «آن که جهاد نکرده و لااقل انديشه جهاد را در دل خود نپرورده باشد، با نوعي از نفاق خواهد مرد». V}ر.ک: قيام و انقلاب مهدي، همان، ص 79 {V در هر صورت، بررسي آيات و روايات متعدد، بيانگر جايگاه والاي ارزشي جهاد و دفاع در اسلام و قداست آن است. البته اسلام دين رحمت و صلح و همزيستي مسالمت آميز است و وجود و وجوب جهاد در آن، صرفاً جنبه‏اي تدافعي دارد و به هيچ وجه، تجاوزگري، ظلم و ستم به حقوق ديگران را تجويز نکرده و برنمي‏تابد. V} ر.ک: سيد ابراهيم حسيني، اصل منع توسل به زور، دفتر نشر معارف، قم 1382 {V T}ح. دفاع مقدس: {T همان‏گونه که گذشت اصل جهاد و مبارزه در راه خداوند و دفاع از دين و کيان اسلامي، از قداست ويژه اي در اسلام برخوردار است؛ اما اينکه آيا دفاع ملت مسلمان ايران در جنگ تحميلي از خود، از ديدگاه اسلامي مقدس شمرده مي‏شود يا نه؛ نيازمند در نظر گرفتن چند موضوع است: T}3ـ1. اسلامي بودن نظام جمهوري اسلامي ايران {T اثبات اسلامي بودن جامعه و نظام ما، مبتني بر شناخت دقيق از جامعه و نظام اسلامي و ويژگي‏هاي آن از يك سو و تطبيق آن بر جمهوري اسلامي ايران است. جامعة ديني، جامعه‏اي است «دين‏باور»، «دين مدار»، «دين‏داور» و «مطلوب دين».V}سيد موسي ميرمدرسي، جامعة برين، چاپ اول، 1380، صص 209 – 210 {V جامعة ديني جامعه‏اي است كه شبكه روابط اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و اخلاقي آن بر اساس دين و آموزه‏هاي آن تنظيم شده باشد. بر اين اساس مي‏توان دو معيار اصلي براي جامعة اسلامي نام برد: الف. افراد جامعه به دين مبين اسلام باور داشته و آن را در رفتار فردي و اجتماعي خود جلوه‏گر سازند. ب. كليه نظام‏هاي حقوقي و ساختارهاي سياسي بر اساس دين مبين اسلام، تنظيم شده باشد. نكتة مهمّي كه در اينجا قابل ذكر است، توجه به مراتب متعدد جامعة اسلامي است؛ يعني، اينكه به هر مقدار اين دو معيار در جامعه‏اي رعايت شود، درصد و ميزان اسلامي بودن آن بالاتر مي‏رود. در هر صورت با نگاهي به واقعيات جامعة ايران بعد از انقلاب اسلامي، مشخص مي‏شود كه جامعه ما از دو معيار جامعة اسلامي برخوردار است؛ زيرا اكثر افراد جامعه به دين مبين اسلام عقيده و باور دارند و نظام حقوقي و ساختار سياسي جامعه نيز بر اساس آموزه‏هاي دين مبين اسلام، شكل گرفته است. در اصول قانون اساسي ايران اصل دوم بيانگر توحيدي بودن نظام اسلامي و اهداف و آرمان‏هاي آن است. اصل دوازدهم، اسلام را دين رسمي اعلام مي‏كند و بر اساس اصل پنجم در رأس نظام، ولي فقيه جامع شرايط و نايب عام امام زمان(عج) حكومت را در دست داشته و ساير بخش‏هاي نظام از ايشان كسب مشروعيت مي‏کنند. T}3ـ2. کافر و متجاوز بودن حزب بعث و صدام {T قبل از بررسي اين موضوع، ابتدا لازم است به اين نكته توجه شود كه بايد بين صدام و حزب بعث حاكم در عراق، با ملت مسلمان عراق تفكيك گذاشت؛ زيرا مردم عراق قطعاً مسلمان بوده و كسي ادعاي كفر آنان را نكرده است. آنان از مرام و اعمال حكومت بعثي صدام و جنگ با ايران راضي نبودند و چه در زمان جنگ و چه بعد از آن و حوادثي كه اكنون مشاهده مي‏کنيم، پاي‏بندي و علاقه خود را به دين مبين اسلام نشان داده اند. ارتشيان عراق نيز كه با ما در طول هشت سال جنگيدند، بر سه دسته‏اند: بعثيان و كارگزاران حكومت صدام، افراد فريب خورده، اشخاص مجبور. از نظر فقهي حكم دسته اول و دوم ـ كه كارگزاران و حاميان حكومت ظالم و جائر بعث بودند ـ با حكم دسته سوم ـ كه هيچ راه فراري از اجراي دستورات صدام نداشتند ـ متفاوت بوده و حساب جدايي دارند. بعد از بيان اين مقدمه، توجه به نکات ذيل در مورد كافر بودن حزب بعث عراق و به‏خصوص صدام بايسته است: حضرت امام خميني(ره) به عنوان فقيه و مجتهد اسلام شناس و مرجع تقليد جهان تشيع، دربارة صدام چنين فرمودد: «صدام حسين به حسب حكم شرعي كافر است و هم او طرفدار كفار است». V}صحيفة نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم، پاييز 1372، ج 7، ص 535 {V اثبات اين حكم نيازمند بررسي مباني فكري و عقيدتي حزب بعث عراق و صدام از يك سو و عملكرد اين حزب در مقابل ملت مسلمان عراق و ايران اسلامي از سوي ديگر است. 3ـ2ـ1. مباني فكري و عقيدتي حزب بعث عراق و صدام اين حزب داراي مرام سوسياليستي بوده كه از همان ابتداي تأسيس خود، به صراحت مرام الحادي و انكار رسالت پيامبر اسلام(ص) را سرلوحه عقايد خود قرار داد. از نظر اعتقادي شعار معروفشان اين بود: «H} آمنت بالبعث ربا لاشريك له و ميشيل نبيا ما له ثاني{H ؛ يعني، به حزب بعث به عنوان خداوند لا شريك و به ميشيل عفلق به عنوان پيامبر بي‏نظير ايمان آورده ام! اين شعار بارها در اوايل تأسيس حزب بعث عراق از گويندة راديوي آن رژيم، شنيده شد. V}جمهوري اسلامي، 3/6/81 {V 3ـ2ـ2. عملكردها و اقدامات غيراسلامي رژيم بعث و صدام عملكرد ننگين و سياه اين حزب از قبيل سرسپردگي به دنياي كفر و امپرياليسم، ظلم و ستم و اعدام جمع زيادي از مردم مسلمان و بي‏گناه عراق (بالاخص فقهايي چون شهيد آيت‏الله صدر و شهداي بيت آيت‏الله حكيم و علما و مراجع تقليد ديگري از قبيل آيات عظام شهيد سيدمحمد باقر صدر، شهيد ميرزا علي غروي و شهيد شيخ محمد علي بروجردي و ... ) بيانگر كفر و الحاد عملي اين حزب است. همچنين راه‏اندازي جنگ تحميلي عليه حكومت اسلامي ايران به نمايندگي از استكبار و كفر جهاني از ديگر دلايل قطعي براي اثبات كفر اين حزب است. توضيح آنكه: از ديدگاه فقهي هر كس كه بر امام و پيشواي عادل خروج و مسلحانه شورش كند، باغي و اهل بغي محسوب مي‏شود. چنين شخصي محكوم به كفر است و جهاد با او بر ساير مسلمانان واجب مي‏باشد. V} ابوالفضل شكوري، فقه سياسي اسلام، ص 229 {V چنانكه قرآن كريم مي‏فرمايد: «A} وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى اْلأُخْرى‏ فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي... {A »‏؛ V}حجرات، آية 9{V «هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ بپردازند، در ميان آنها صلح برقرار كنيد و اگر يكي از اين دو بر ديگري تجاوز و ستم نمايد، شما با طايفة باغي و ظالم پيكار كنيد، تا به فرمان خدا بازگردد و اگر طايفة ظالم تسليم حكم خدا شود و زمينه صلح فراهم گردد...». جنگ امام علي(ع) با ناكثين و مارقين، قاسطين نيز از نوع جهاد با باغيان بود. از نظر مصداقي باغيان و اهل بغي داراي موارد متعددي است كه يكي از آنان، جمعيتي است كه با تشكيلات سازمان يافته با اعمال فشار سياسي، تبليغاتي و نظامي و راه‏اندازي توطئه‏ها از خارج دارالاسلام و نفوذ در داخل، بخواهند به صورت يك حركت خزنده مردم را عليه امام يا نايب بر حق او بشورانند و حاكميت دولت اسلامي را نقض و حكومت را ساقط كنند. V}عباسعلي عميد زنجاني، فقه سياسي، ج 3، ص 336 {V با توجه به اين ويژگي ها، عملكرد حزب بعث در راه اندازي جنگ تحميلي و تجاوز نظامي به جمهوري اسلامي، قطعاً از مصاديق بغي بوده كه به منظور ساقط کردن حكومت اسلامي راه اندازي شده بود و قطعا از نظر اسلام، نه تنها دفاع در مقابل چنين گروه کافر و متجاوزي مشروع و واجب بوده؛ بلکه از ارزش و قداست ويژه‏اي نيز برخوردار است. امام راحل‏(ره) مي‏فرمايد: «شما براي حفظ اسلام داريد جنگ مي‏كنيد و او براي نابودي اسلام، الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است» V}سيد علي بني لوحي، امام خميني و دفاع مقدس، ص 54 {V و يقيناً اين موضع‏گيري حضرت امام(ره) در مقابل حزب بعث و صدام چيزي جز ترجمه كلام خداوند متعال نيست كه مي‏فرمايد: «A} وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ{A؛ » V}بقره(2)، آيه 193 {V
کد سوال : 18
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا زندگي اجتماعي ضرورت دارد؟ علت گوشه نشيني برخي از مردان الهي چيست؟
پاسخ : T}زندگي اجتماعي دراسلام: {T در اسلام، زندگي اجتماعي هدف نيست و ارزش مطلق ندارد؛ بلكه ارزش آن نسبي است. زندگي اجتماعي، وسيله‏اي است براي تأمين ارزش‏هاي بالاتر. مطلوبيت زندگي اجتماعي، تابع شرايطي است كه زندگي فردي را با زندگي ديگران پيوند مي‏دهد. عواملي كه زندگي فرد را به جامعه و اجتماع پيوند مي‏دهد، غريزي، عاطفي و عقلاني. اين عوامل انسان را وامي‏دارد كه به جامعه گرايش يابد و زندگي خويش را با زندگي ديگران پيوند دهد. كمالات انسان، در سايه اجتماع حاصل مي‏شود و بدون آن، انسان از چنين كمالاتي محروم خواهد ماند. البته اين بدين معنا نيست كه بگوييم: اجتماع داراي ارزش مطلق است. در قرآن كريم، به همان اندازه كه به محبت كردن مردم به همديگر اهميت داده شده، به تبّري و بيزاري جستن از برخي انسان‏ها نيز اهميت داده شده است. از جمله، در داستان «اصحاب كهف» آمده است كه آن جوانان صالح، از اجتماع فاسد زمان خود كناره گرفته به غاري پناه بردند. V}«و إذ اعتز لتمو هم و ما يعبدون...» سوره كهف(18)، آية 16 {V قرآن اين كناره‏گيري را مي‏ستايد؛ زيرا آنان براي آنكه دين خود را حفظ كنند، از آن جامعه كوچيدند و از آن منجلاب فساد، كناره‏گيري كردند. داستان گوشه‏گيري ابوذر را بعد از رحلت پيامبر(ص)، مي‏توان در همين مقوله (فساد دستگاه حكومتي) توجيه كرد، وگرنه ابوذر عزلت انتخاب نكرد. اگر تاريخ زندگي ابوذر مطالعه شود، پرخاشگري‏هاي او به كارگزاران خلفا، نشانگر سوز و گداز اجتماعي است. به عبارت ديگر، ابوذر از اجتماع نبريد؛ بلكه او را از اجتماع بريدند. كناره‏گيري حضرت ابراهيم(ع) از جامعه شرك آلود نمرودي‏ـ كه در قرآن آمده است‏ ـ V}«و اعتز لكم و ما تدعون...» مريم(19)، آية 48 {V و يا رهبانيت اصحاب حضرت عيسي(ع)‏، V}همان، آية 49 و50{V به دليل وضعيت بد زمانشان بود و مي‏خواستند دين خود را حفظ كنند. اما در جايي كه خشنودي خدا در بازگشت به جامعه و اجتماع است، براي هدايت ديگران و معاشرت با آنها، رهبانيت، ديرينشي، گوشه‏گيري و عزلت، ارزشي ندارد. پس زندگي اجتماعي در اسلام، داراي ارزش مطلق نيست؛ بلكه تابع شرايط زمانه است. V}استاد مصباح يزدي، معارف قرآن و اخلاق در قرآن {V
کد سوال : 19
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : تبادل نظر و مباحثه در زمينه‏هاي مذهبي و سياسي چه شرايط و آثاري دارد؟
پاسخ : T}تبادل نظر در زمينه‏هاي مذهبي و سياسي {T براي روشن شدن بهتر پاسخ، توجه به سه نكته اساسي بايسته است: يکم. انسان موجودي است متفكر و خوش‏بختي و خسران او در گرو بهره‏مندي از افكار و انديشه او است. به همين جهت، وليّ خداوندي ‏ـ كه براي هدايت انسان آمده‏ ـ مي‏كوشد از راه تفكر، او را به منافع مادي و معنوي خود متوجه سازد تا هر چيزي را كه در سعادت او نقش دارد، از راه انديشيدن به وي بفهماند و از راه دل در او شوق و انگيزه ايجاد كند تا به فكر بفهمد و با دل بدان بگرود. بر همين اساس، بيدار كردن افكار و عقول، در سر لوحه برنامه‏هاي پيامبران خدا قرار گرفته است. حضرت علي(ع) فرمود:« H} ... فبعث فيهم رُسُلَه و واتر إليهم أنبيائَه ... و يثير والهم دفائن العقول ... {H »؛ «خداوند پيامبران خود را در ميان مردم برانگيخت و آنان را پي در پي فرستاد [... تا موانع سر راه انديشه را بردارند] و گنجينه‏هاي خود را بر ايشان آشكار گردانند». V}نهج البلاغه، خطبة 1 {V انسان با انديشيدن و فكر كردن، شخصيت والاي خود را رقم مي‏زند؛ پس اگر اين جايگاه بلند انساني را از او بازدارند، پيامدهاي ناگوار و ناهنجاري متوجّه آدمي و جامعه بشري خواهد شد. دوم. مردم به طور طبيعي در افكار و انديشه‏ها مختلفند و اساساً تنوع در افكار، از شرايط اصلي و ضرور زندگي بشر است. گونا‏گوني افكار و انديشه‏هاي انسان‏ها ـ كه از فطرت آنان سرچشمه مي‏گيرد ـ اين عالَم را از ملال و يكنواختي به درمي‏آورَد و زيستن در آن را لذتّ بخش و موجب خرسندي و خوش‏وقتي مي‏گرداند. علاوه بر آنكه قواي عقلاني، اخلاقي و ذوقي را مي‏پرورد. V}تكاپو‏گر انديشه‏ها (زندگي، آثار و انديشه‏هاي استاد محمد تقي جعفري)؛ عبدالله نصري، پژوهش‏گاه فرهنگ و انديشه اسلامي، تهران، چاپ اول، تابستان 1376، ص 408 {V P}اين تفاوت عقل‏ها را نيك دان {E} در مراتب از زمين تا آسمان{P P}هست عقلي همچو قرص آفتاب {E} هست عقلي كمتر از زُهر و شهاب{P P}هست عقلي چون چراغي سرخوشي {E}هست عقلي چون ستاره آتشي{P V}مثنوي، دفتر پنجم، شمارة 459-461 {V سوم. اكنون كه انديشيدن، مهم تلقّي گشته و گونا‏گوني فكرها نيز فطري دانسته شده است، چگونه مي‏توان در عين حفظ تفكّر و تعقّل، به اختلاف انديشه‏ها احترام گذاشت؟ آنچه ما آن را «تبادل نظر» و «مباحثه» نام مي‏نهيم، همه براي ارج‏گذاري بر انديشه، با حفظ تفاوت آرا است. در واقع، در پرتو تضارب آرا و انديشه‏ها، علاوه بر حفظ دو نكته پيش‏گفته، فكر و خلاقيّت ذهن نيز رشد مي‏يابد و معارف و علوم كامل‏تر مي‏گردد. به هر روي، استفاده از آرا و نظريّات ديگران و در هم آميختن افكار و تضارب آرا و دوري جستن از خودمحوري و استبداد در رأي، آدمي را در عقل ديگران شريك مي‏گرداند و از تجارب آنها بهره‏مند مي‏سازد. اسلام كه به همه ابعاد تكامل و ترّقي بشر نظر دارد، به اين موضوع ارزش خاص و ويژه‏اي داده است. حضرت علي(ع) تضارب آرا و تبادل نظر را وظيفه هر عاقل و صاحب فكري دانسته، مي‏فرمايد: «سزاوار است كه انسانِ خَردمند، رأي ديگران را بر رأي خويش بيفزايد و دانش و آگاهي خويش را با به دست آوردن دانش حكيمان افزون سازد». V}بِحارالانوار، ج 72، ص 100 {V از منظر اميرِ خرد، جمع‏آوري آرا و نقد و بررسي آنها انسان را به واقعيت و حقيقت رهنمون مي‏سازد. نيز فرموده است: «آرا و انديشه‏هاي ديگران راـ همانند مايه‏اي كه در مَشك مي‏زنند تا زبده و شيره آن را بيرون آورند ـ در عالم ذهن در هم بزنيد و نقّادي كنيد تا ذهن فعال گردد و بر اثر آن، هم به رشد و ابتكار برسد و هم بتواند در ميان انبوه آرا نظريات منفي را از مثبت باز شناسد». V}ميزان الحكمه، (مكتب الاعلام الاسلامي، قم 1362،ش، چاپ اول)، ج 4، ص 36 (حديث6834) {V P} زان كه با عقلي چو عقلي جفت شد {E} مانع بد فعلي و بد گفت شد {P P} نفسِ با نفس دگر چون يار شد {E} عقل جزوي عاطل و بي‏كار شد{P P}عقل قوت گيرد از عقل دگر {E} پيشه‏گر كامل شود از پيشه‏گر{P P}آشنايي عقل با عقل از صفا {E} چون شود هر دم فزون باشد ولا{P P}عقل را با عقلِ ياري ياركن {E} امرُ هم شوري » بخوان و كار كن {P V}مثنوي، دفتر دوم، شماره‏هاي 20 و21 و2277 ودفتر سوم، شماره 2689 ودفتر پنجم، شماره 167{V پيامدهاي جلوگيري و يا محدود كردن تبادل نظر، ركود استعدادها، طغيان و انفجار جامعه، سطحي‏نگري و آسيب‏پذيري و رشد تسليم‏پذيري و جمودگرايي است. هر يك از اين امور، نتايج بدي را براي جامعه بشري به دنبال خواهد داشت كه تحليل و توضيح آنها مجال ديگري مي‏طلبد. حال كه اهميتّ و ماهيتّ تبادل نظر در پرتو خردورزي انسان و تكّثر انديشه‏ها روشن گشت، به بيان مهم‏ترين ويژگي‏هاي آن مي‏پردازيم: T}يک. رعايت روش گفت‏وگو: {T گفت‏وگو «تبادل نظر» دربارة يک موضوع، مستلزم تحليل پرسش و محور مبحث و در نتيجه، مشخص ساختن و توضيح مفاهيم، و آشكار نمودن اصل يا مقدماتي است كه اين مفاهيم با توجه به آنها استنباط شده‏ و در راستاي آن، ديدگاهي گزينش شده است. T}دو. حق جويي: {T هدف هر تبادل نظري، بايد شناخت حقيقت باشد و شركت كنندگان در مباحث فكري، بايد حق‏جويي را سر لوحه كار خود قرار دهند. در گفت‏وگو نبايد اصل، بر برخورد انديشه‏ها باشد و سرنوشت آب و سراب يا حق و باطل، مهم تلقّي نگردد. متأسفانه برخي از معاصران، اين گمان را رواج مي‏دهند كه آنچه در آن به سر مي‏بريم، «بازي» است و اساساً ديگر حق و باطلي معلوم و مطرح نيست و آنچه اَصالت دارد، تنها خودِ گفت و شنود است. اين پندارِ! خطا، منجرّ به اين خواهد شد كه از هيچ تعامل فكري، نتيجه‏اي براي رشد و خلاقيتّ ذهن به دست نيايد و اين بسيار خطرناك است. مقصود از حق‏جويي آن است كه از ادعايي كه متّكي به دليلي قوي است، با هيچ تهديد و تطميع و فشاري ـ چه از ناحيه افكار عمومي و چه از ناحيه ديگر ـ دست برنداشت. البته اين دست برنداشتن، بايد تا زماني باشد كه اين مدّعا همچنان متّكي به آن دليل مُتقن باشد؛ ولي بعد از نقض و يا ردّ دليل، نبايد در طرد آن، مسامحه کرد. T}سه. عقل‏مداري: {T حق‏جويي در ساية «عقل‏مداري» امكان تحقّق دارد. مراد از عقل‏مداري آن است كه شركت كنندگان در مباحث نظري، براي تحققّ حق‏جويي و ترويج آن، تنها تابع استدلال باشند و روح «چرا و به چه دليل» را در فضاي گفتمان‏هاي خود حاكم سازند و سنجش‏گري خود را محدود نسازند. براي حاكميّت عقل‏مداري، پرسش‏ها و نقد و بررسي‏ها، بايد منطقي و صحيح و واقع‏بينانه باشد؛ حال فرقي نمي‏كند كه موضوع گفت‏وگو علمي باشد يا فكري و يا اجتماعي. P}عقل باشد ايمني و عدل‏جو {E} بر زن و بر مرد اما عقل كو؟ {P V} مثنوي، دفتر ششم، شمارة 3861 {V در اينجا يادآوري دو نكته بايسته است: يكي اينكه مقصود از عقل‏مداري، عقل‏گرايي معتدل است؛ يعني، عقلي كه در كشف حق و اثبات حقّانيت مطلب، در چهارچوب ويژه و محدوده مشخّصي عمل مي‏كند. چنين عقلي از ديدگاه فرهنگ ديني، ابزاري است كه با آن، مي‏توان مجهولات را از معلوماتي كه در فطرت سالم انساني وجود دارد (بديهيّات)، كشف و استنباط کرد. از اين رو مراد ما از عقل‏گرايي، عقلانيتّ نيست كه در قواعد استنتاج ترديد مي‏كند و اثبات يك مطلب و حقانيت آن را، چيزي جز حصول اجماع و توافق عقلاي يك جامعه در باب آن اعتقاد نمي‏داند. همچنين منظور ما از عقل‏گرايي، عقلانيتّ حداكثري يا عقل‏گرايي حداكثري(Strong Rationalism) نيست كه بيش از حد بر عقل تكيه كرده و آن را عالي‏ترين ابزار كسب دانش تلقّي مي‏كند. عقل‏گرايي انتقادي(Rationalism Critical )نيز مورد نظر ما نيست؛ چرا كه در چهارچوب عقل‏گرايي انتقادي، يك روش هميشه به نتايج واحد نمي‏انجامد. مجموعه پيش‏فرض‏ها و مبادي به كاربرنده روش، لزوماً يكسان نيست. عقل‏گرايان انتقادي بر اين باورند كه تنوّع در مبادي ـ به فرض كه روش و قواعد استنتاج واحد باشند ـ در نتيجه حاصل از آن روش، تأثير مستقيم دارد و چون مبادي و پيش‏فرض‏هاي مقبول اشخاص و جوامع متنوع است، نتيجه حاصل نيز متنوع و گوناگون خواهد بود. V}نقد اين سه رويكرد ـ كه در برابر «عقل‏مداري در فرهنگ ديني» مطرح مي‏شود ـ مجال ديگري مي‏طلبد {V نكته دومي كه بايد گفت اين است كه ما معتقديم مطالب و مسائلي فراتر از خرد ـ نه خردستيز antiraional« ـ داريم كه براي داوري، در حق بودن يا نبودن اعتقادات ما، توانمند است. در تفكّر و انديشه اسلامي، تنها ذهن عاقل نيست كه به گونه‏اي انحصاري، عينيّات جهان خارج را درك و تعقلّ مي‏كند؛ بلكه وحي به عنوان حقيقتي فراتر از ذهن ـ نه مخالف و ضد آن ـ نقشي اساسي در درك و كشف حقايق و اثبات آن بر عهده دارد. T}چهار. آزاد منشي: {T بي‏شك، يكي از نخستين و اساسي‏ترين شرايط پديد آمدن روح تحقيق و علمي كه در سايه تبادل نظر ظهور مي‏كند، پرورش فكر آزاد و رهيده از هر گونه تعصّب و عقايد تقليدي است. افرادي كه در مباحث نظري پا به عرصه گفت و گو مي‏گذارند، بايد براي نهادينه كردن حق‏جويي و ترويج عقل‏مداري در پذيرش يا رد هر مدعا و دليلي، هيچ‏گاه پيش‏فرض‏هاي ذهني و دلبستگي‏هاي شخصي يا گروهي را دخيل نکنند؛ بلكه با كاوشي آزادانه، هدف هر «گفت و شنودي» را تنها شناخت حقيقت بدانند. درست است كه هيچ فردي بدون ارتباط با انديشمندان ديگر و برخورداري از دانش آنان در صحنه‏هاي گوناگون زندگي، به پيروزي نمي‏رسد؛ ولي اگر اين عشق و علاقه به انسان‏هاي والا ـ كه در جاي خود بسيار ارزشمند و مقدس است ـ فكر را در چارچوبي خشك و بي‏روح به نام «پيروي از بزرگان» به بند كشد، خود مانع بزرگي براي انديشه و رشد آن خواهد بود. P}علمِ تقليدي بُوَد بهر فروخت{E} چون بيايد مشتري، خوش برفروخت {P P}مشتري علم تحقيقي حقْ است {E} دائما بازار او با رونق است{P V}مثنوي، دفتر دوم، شماره 3265 و 3266 {V T}پنجم. توافق ارزشي: {T شرط اساسي تبادل نظر، توافق ارزشي است. اينكه در «گفت و شنود»، وحدت ارزشي از ميان برود؛ يعني، توافق بر سر ارزش‏هاي اصولي وجود نداشته باشد و هر كس علاقه‏ها و منافع فردي يا گروهي خود را بر منافع جمع و مصالح عمومي و ارزش‏هاي اصولي پذيرفته شده از سوي اجتماع، ترجيح دهد و تعامل فكري را تنها براي نفوذ بر ديگران به كارگيرد؛ در چنين حالتي، ديگر مباحثه‏هاي نظري، به معناي قانون جنگل خواهد بود و آنچه از بحث فكري انتظار مي‏رود، به وقوع نخواهد پيوست و تنها در حد شكل صوري و راهي براي طرح ديدگاه‏هاي شخصي يا گروهي و تبليغ و نفوذ بر افكار ديگران خواهد بود؛ نه بيش از آن. T}ششم. خوش خويي: {T براي آنكه تبادل نظر به ميدان ستيز تبديل نشود، بايد اصول اخلاقي و انساني بر آن حاكم باشد و يكي از بارزترين اين اصول، حسن رفتار و گفتار در طول بحث است. كساني كه دربارة موضوع يا مسئله‏اي خاص، به گفت‏وگو مي‏پردازند، بايد از به كار بردن كلمات پوچ و آزاردهنده بپرهيزند و با رويي خوش و رفتاري پسنديده و انساني، منظور و مقصود را به درستي براي يكديگر بازگو كنند؛ به صورتي كه گفته‏ها و كردارشان رنگ احساسات منفي به خود نگيرد. در تعامل فكري، بايد كوشش شود با انتخاب انگيزه‏اي مناسب ـ كه براي شخص مقابل ارزشمند است ـ ضعف دلايل و گفته‏هاي او روشن گردد. چه خوب است كه اين گفته امام محمد باقر(ع) در تفسير آيه «A} قولوا للناسّ حُسنا{A »؛ فرمود: «نيكوتر از آنچه دوست داريد با شما سخن گفته شود، با ديگران سخن بگوييد». V}وسائل الشيعه، ج 11، ص 563 {V P}من نديدم در جهان جست و جو {E} هيچ اهليت به از خوي نكو {P T}هفتم. تحملّ انديشه‏ها: {T با بردباري در برابر افكار و انديشه‏ها، مي‏توان تبادل نظر و آرا را بهبود بخشيد و به راه اصلي و هويت خويش بازگردانيد. اگر به نتايج مثبت تحمّل انديشه‏ها و به آثار منفي ناشكيبايي در برابر تفكر ديگران بينديشيم، خواهيم پذيرفت كه تحمّل افكار، يكي از شرايط اساسي افرادي است كه در تعاملات فكري مشاركت مي‏كنند. با صبوري در برابر افكار، قدرت تعقلّ و نقّادي در جامعه رشد مي‏كند؛ روابط كلامي و ارتباطي تغيير مي‏يابد؛ روح تعاون و كار جمعي، وحدت ملي، مسئوليتّ اجتماعي، مفاهمه سياسي و تبادل فرهنگ‏ها و انديشه‏ها بالنده مي‏شود. اما اگر ظرفيت شنيدن آرا و نظريات گوناگون را نداشته باشيم، نمي‏توانيم با ديگران مفاهمه برقرار كنيم و به ناچار، علاوه بر آنكه روح همكاري از ميان مي‏رود، روح تعصّب و بدتر از آن، خشونت بر مباحث نظري حاكم خواهد گشت و اين برابر است با «مرگ انديشه». حال بايد پرسيد: مشكل كجااست؟! اصحاب فكر و انديشه، به امور پيش‏گفته و وقوف كامل دارند و خود از همه بهتر مي‏دانند كه شرايط ورود به عرصه تبادل نظر چيست. پس چرا با اطلاع كافي و وافي به اين ويژگي‏ها، باز هم از «بحث» و «گفت و شنود» ناخشنوديم؟ به نظر مي‏رسد كه تعامل فكري در دوران معاصر، دچار آفت‏هاي جدي شده و اين خود، مانع بزرگي بر سر راه تبادل انديشه‏ها است. خودمحوري به جاي حق‏محوري، نقد اشخاص به جاي نقد افكار، پرخاشگري به جاي منطق‏ورزي و مطلق‏انديشي به جاي آزادمنشي، از مهم‏ترين آفات مباحثه‏هاي فكري است. نبودن آموزش رفتار مشاركت‏جويانه در خانه، مدرسه، دانشگاه و جامعه باعث شده است كه تحليل و بررسي و نقد آرا و انديشه‏ها، جنبة بسيار مضرّ و تخريب كننده به خود بگيرد، و اين خود، دليل مناسبي براي جلوگيري از استفاده درست و صحيح از «تبادل نظر» مي‏شود. نحوه برخورد آرا و تقابل انديشه‏ها ـ حتي در موضوعات مهمي همچون «تبادل نظر و بحث» ـ به صورتي است كه خود منجر به نفي آنها مي‏گردد. متأسفانه برخي از انديشمندان در فكر آزادانديشي‏ا‏‏ند؛ ولي در عمل آزادمنش نيستند. نبايد غفلت كرد كه جمود در فكر، چيزي است و جمود در برخورد، چيزي ديگر. تمايز ميان اين دو، يكي از گره‏هاي كورتحليل جريان‏هاي فكري در كشور است. چو پرده دار به شمشير مي‏زند همه را كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند V}حافظ {V به هر حال، در چنين فضايي تبادل آرا و نقد و بررسي آنها معمولاً همراه با احساس است و طي آن از الفاظي استفاده مي‏شود كه بار ضد ارزشي دارد و گاه توهين‏آميز و پرخاشگرانه ‏است! در نتيجه، نياز به احترام در شخص مقابل تحريك مي‏شود و در پي آن، آمادگي او براي پذيرش آراي ديگران، كاهش مي‏يابد و بدتر موجب تثبيت رفتار و مقابله با انديشه مقابل مي‏گردد. در چنين حالتي، هدف بيشتر مشاركت جويان در تعامل فكري، بزرگ نشان دادن خود و تحقير ديگري است. پس در فرآيند «گفت‏وشنود» علاوه بر آنكه از روش‏هاي مضبوط و منطقي استفاده نمي‏شود، جبهه‏هاي مثبت نيز ناديده انگاشته مي‏شود و آرا و انديشه‏هاي ديگران، در كليه زمينه‏ها نفي مي‏گردد. اي زِ خود پوشيده! خود را بازياب در مسلماني حرام است اين حجاب V}اقبال لاهوري {V
کد سوال : 20
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا فقط علمي كه موجب «معرفت الله» مي‏شود، مفيد است؟ پس تكليف بقيه علوم، چه مي‏شود؟
پاسخ : T}ارزش علوم مختلف از ديدگاه اسلام {T چنين نيست كه تنها علومي كه در جهت معرفت خداوند به كار آيند، مفيد باشند. بنابراين، علومي مانند تاريخ، جامعه‏شناسي، فيزيك و... نيز مفيدند و اشتغال به آنها لازم است. البته در اين باره توجه به چند نكته لازم است: 1. هر علمي ـ باواسطه يا بي واسطه ـ در انسان نوعي شناخت و معرفت نسبت به خدا ايجاد مي‏كند. 2. علومي مانند تاريخ، در قرآن مجيد بسيار مورد توجه قرار گرفته و قرآن در موارد بسياري، به بيان حوادث تاريخي مي‏پردازد؛ زيرا اين علم يكي از ابزارهاي مهم درجهت بيدار ساختن انسان از غفلت و بي‏خبري است. 3. جامعه دانشگاهي ما بايد در علوم خود، اتكا به ديدگاه‏هاي غربي را كاهش دهد و متناسب با فرهنگ و تعاليم ديني، به رشد و توليد نظريات علمي بپردازد.