تبیان، دستیار زندگی
امام خمینی ضمن تأیید رفتار سیاسی علمای شیعه و دفاع از خواجه نصیرالدین طوسی، محقق ثانی و شیخ بهائی، نسبت به انتقادهای مطرح درباره همكاری علامه مجلسی با شاهان صفوی پاسخ داده، و ایراد آنها را ناشی از عدم اطلاع آنها نسبت به واقعیات تاریخ دانسته‏اند. ایشان فرم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دفاع امام خمینی از علامه مجلسی

امام خمینی ضمن تأیید رفتار سیاسی علمای شیعه و دفاع از خواجه نصیرالدین طوسی، محقق ثانی و شیخ بهائی، نسبت به انتقادهای مطرح درباره همكاری علامه مجلسی با شاهان صفوی پاسخ داده، و ایراد آنها را ناشی از عدم اطلاع آنها نسبت به واقعیات تاریخ دانسته‏اند. ایشان فرمودند:

"... اما قضیه خواجه نصیر و امثال خواجه نصیر را شما می‏دانید این را، كه خواجه نصیر كه در دستگاه‏ها وارد می‏شد، نمی‏رفت وزارت كند، می‏رفت آنها را آدم كند، نمی‏رفت كه برای اینكه در تحت نفوذ آنها باشد، می‏خواست كه آنها را مهار كند، تا آن اندازه‏ای كه بتواند... و امثال او مثل محقق ثانی، مثل مرحوم مجلسی و امثال مرحوم مجلسی كه در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند كرد، نه خودش را صفویه كرد، آنها را كشاند توی مدرسه و توی علم و توی دانش. و اینها تا آن اندازه‏ای كه البته توانستند. بناءً علیه، ما نباید مقایسه بكنیم كه روحانیون یك وقتی اگر وارد شدند، الان هم ما اگر بتوانیم، ما آن وقت هم اگر می‏توانستیم آن طوری كه آنها می‏خواستند خدمت كنند ما هم وارد می‏شدیم، برای اینكه مقصد این است كه انسان درست بكنیم، اگر انسان بتواند كه محمد رضا را انسان كند بسیار كار خوبی است. انبیا برای

همین آمده‏اند." (1)

امام خمینی در جای دیگر در همین خصوص فرمودند: "در باب امور سیاسی... یك طایفه از علما، اینها گذشت كرده‏اند از یك مقاماتی و متصل شدند به یك سلاطین، با اینكه می‏دیدند كه مردم مخالفند، لكن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق، اینها متصل شدند به یك سلاطین و این سلاطین را وادار كردند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب، مذهب تشیع، اینها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است كه بعضی نویسندگان ما می‏كنند. سلاطین، اطرافیان این آقایان بودند. اینها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند، نباید تا كسی به گوشش خورد كه مثلا مجلسی ـ رضوان الله علیه ـ، محقق ثانی ـ رضوان الله علیه ـ، شیخ بهائی ـ رضوان الله علیه ـ، با اینها روابط داشتند، می‏رفتند سراغ اینها، همراهی‏شان می‏كردند... خیال كند كه اینها مانده بودند برای جاه و عزت، و احتیاج داشتند به اینكه شاه سلطان حسین، یا شاه عباس به آنها عنایتی بكنند، این حرفها نبوده در كار. آنها گذشت كردند، یك مجاهده نفسانی كردند، برای اینكه مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها ترویج كنند، وقتی جلوگیری از سب حضرت امیر می‏خواستند بكنند: در یكی از بلاد ایران شنیدم اجازه خواستند كه خوب، شش ماه دیگر صبر كنید ما سب‏اش كنیم! اینها در یك هم‏چو محیطی كه سبّ امیر این طورها بوده و رایج بود و از مذهب تشیع هیچ خبری نبود و هیچ اسمی نبود، اینها رفته‏اند، مجاهده كرده‏اند. خودشان را پیش مردم، مردم آن عصر شاید اشكال به آنها داشتند از باب نفهمی، چنان‏چه حالا هم اگر كسی اشكال كند نمی‏داند قضیه را، غرض ندارد، نمی‏داند قضیه را." (2)


1-  امام خمینی، صحیفه نور، ج‏8 ، ص‏8 .

2-  امام خمینی، همان، ج‏1، ص‏258 و 259.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.