• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 650
تعداد نظرات : 85
زمان آخرین مطلب : 3243روز قبل
ازدواج و همسرداری

بعد از دعوا با عشق‌تان این کارها را نکنید.


ناسازگاری میان زن وشوهر

 

دعوای بین زن و شوهر طبیعی است مهم برخورد بعد از دعواست

 

دعوای زن و شوهری یک اتفاق طبیعی است؛ چرا که زنان و مردان با هم تفاوت هایی دارند که موجب بروز ناسازگاری میان آن ها می شود؛ اما چیزی که مهم است، دانستن این مطلب است که وقتی در اوجه عصبانیت هستید، چه بگویید تا بعدها در رابطه تان تاثیر مخرب نداشته باشد. در این مطلب به تعدادی از رفتارهای غلط اشاره خواهیم کرد که افراد معمولا بعد از دعوا مرتکب می شوند. با ماهمراه باشید.

سکوت نکنید
اگر بعد از دعوا به زمان نیاز دارید تا دوباره روحیه خود را به دست بیاورید، اشکالی ندارد؛ اما حتما این را به همسرتان بگویید. راشل سوسمان، روان پزشک و متخصص روابط، معقتد است اگر بعد از دعوا همسرتان را از خود برانید، او احساس می کند می خواهید او را تنبیه کنید و به همین دلیل شاید نتواند به سمت شما بیاید و احساساتش را بازگو کند.

به جای این کار به او بگویید: «احساسات من به سرعت احساسات تو به حالت قبلی بر نمی گردند. به من فرصت بده. وقتی حالم خوب شد، در این مورد بیشتر صحبت می کنیم.»

حرف هایی را که همسرتان گفته است، در حافظه تان نگه ندارید
بگذارید هرچه همسرتان حین دعوا گفته است، همان جا باقی بماند. به گفته دکتر «میشل گولاند»، روان شناس، یکی از اشتباهات زوج ها این است که به همسر خود نمی گویند کدام یک از کلماتی که او در جروبحث به زبان می آورد، آن را آزار می دهد.

پس حتما در مورد کلماتی که برای شما آزاردهنده اند، با همسرتان صحبت کنید. اگر حتی تا روز بعد هم با یادآوری آن کلمات گفته شده عصبانی می شوید، به جای جروبحث دوباره قدری به خودتان فرصت بدهید و نفسی تازه کنید؛ چون معمولا جروبحث منجر به یک چرخه معیوب از دعواهای بی حاصل می شود، نه راه حل.

تنها بر زبان آوردن «ببخشید» کافی نیست
لوریا پون (Laurie Puhn)، متخصص ارتباط درمانی، می گوید: «وقتی همسرتان از شما می خواهد تنهایش بگذارید یا اینکه خسته شده است و دوست دارد کار دیگری انجام دهد، فقط گفتن «معذرت می خواهم» برای التیام احساسات او کافی نیست و باید بگویید که من به خاطر فلان چیز یا فلان حرف از تو معذرت می خواهم و در آینده سعی می کنم که...

برای برخورد تندتان، بهانه تراشی نکنید
شما می توانید برای این دعوا میلیون ها بهانه بیاورید؛ مثلا بگویید: «روز کاری بدی داشته ام، سردرد دارم یا شب قبل بد خوابیده ام»؛ اما این جملات، مشکلات را حل نمی کنند. به گفته دکتر گولان (Golan): «اگر شما عصبانی یا خسته اید و یا از نظر روحی آسیب دیده اید، باید این را به طرف مقابلتان بگویید. اگر یک روز در محل کار یا هرجای دیگری شرایط بدی را گذرانده اید که موجب عصبانیت شماشده است، قبل از رسیدن به خانه همسرتان را از این موضوع مطلع کنید تا او بداند شما بیشتر از شرایط عادی حساس و شکننده اید.»

دعوای زن و شوهری

نسبت به حرف های زن یا شوهرتان عکس العمل نشان بدهید

 

از دعوا فرار نکنید!
اگر تنها چند دقیقه از دعوایتان گذشته است، به همسرتان بگویید هر حرف یا سوالی دارد، می تواند از شما بپرسد و در مورد چیزهایی که بعد از گذشتن این چند دقیقه هنوز او را آزار می دهند، صحبت کند. هرگز به دلیل ترس از دعوا از این مرحله فرار نکنید. اگر با هم صحبت نکنید، مشکلتان حل نشده باقی می ماند و ناراحتی ها از بین نمی روند.

نسبت به حرف های زن یا شوهرتان عکس العمل نشان بدهید؛ مثلا به او بگویید: «بنابراین منظور تو این است که... درست است؟» و از او تایید بگیرید تا مطمئن شوید منظورش را فهمیده اید.

آزار کلامی ممنوع
چه کار می کنید؟ دعوا؟! یادتان باشد در زمان دعوا حق دادزدن و برچسب زدن به طرف دعوا را ندارید؛ چون تاثیرات آن به سادگی از بین نمی رود. به جای این کار، در زمان خونسردی در مورد ناراحتی تان صحبت کنید.

بر روی دلیل دعوا تمرکز نکنید
تفاوت دعوای بد و دعوای خوب در این است که در دعوای خوب شما برای مسئله ای که بر سر آن جر و بحث کرده اید، راه حل پیدا می کنید؛ پس بهتر است به جای اینکه بر روی عواملی که دعوا را به وجود آورده اند، متمرکز شوید، انرژی تان را صرف پیداکردن راه حل کنید.

مثلا شوهرتان به شما گفته است از خانه پول بیاورید اما شما فراموش کرده اید. بعد از یک جروبحث بی اهمیت به دستگاه خودپرداز مراجعه می کنید و مشکل حل می شود. به جای اینکه تمام روز دعوایتان را به یاد بیاورید و به دنبال مقصر بگردید، سعی کنید از باهم بودنتان لذت ببرید.

نگویید: «منظورم این نبود!»
گفتن این جمله مثل این است که می خواهید صورت مسئله را پاک کنید. این کار اوضاع را وخیم تر می کند؛ زیرا جوابی که همسرتان به شما می دهد، این است که «چرا منظورت همین بود!»

بازگشت به گذشته و تاکید بر گفته های خود و طرف مقابلتان باعث می شود به جای راه حل، بر آنچه گذشته است، تمرکز کنید.

اگر همسرتان بعد از دعوا می گوید: «منظورم این نبود»، جواب بدهید: «درست است که چنین منظوری نداشتی، اما طوری رفتار کردی که من این طور احساس کنم. پس، از این به بعد این کار را انجام نده.»

بعد از دعوا خود را سرزنش نکنید
همه ما دوست داریم همسری داشته باشیم که برای رابطه مان زمان بگذارد و دعواکردن نشان دهنده این است که هر دو طرف روی رابطه کار می کنند و این رابطه برایشان مهم است؛ بنابراین اگر با همسرتان جروبحث می کنید، باید از این بابت خوشحال باشید که زندگی تان را به حال خودش رها نکرده اید و هنوز این زندگی برایتان مهم است.

منبع:مجله موفقیت

 

يکشنبه 13/2/1394 - 15:50
خواص خوراکی ها


فواید و خواص داروئی ریشه بهمن



خواص داروئی ریشه بهمن,فواید ریشه بهمن,داروهای گیاهی,گیاهان دارویی

 

بهمن، ریشه گیاهی است علفی و خودرو که در نواحی کوهستانی میروید. این ریشه قدری شبیه است به زردک و کمی از آن سخت تر و هموارتر و غیرصاف و معطر میباشد. اندازه این گیاه معمولا حدود چهل تا پنجاه سانتیمتر می باشد و برگهای آن شبیه است به برگ آلوبخارا و خاردار است.

قسمت زیر زمینی یعنی ریشه این گیاه مصرف درمانی دارد و این ریشه خود دو نوع است یکی سفید و دیگری سرخ رنگ و هر دو خواص مشابه دارند با این تفاوت که نوع سرخرنگ آن قوی تر است. ریشه این گیاه معمولاً در ماه تیر قابل استفاده می گردد.

طبیعت این دارو (بهمن) گرم و خشک بوده داروئی است مقوی قوای تناسلی و مقوی قلب و برای افرادیکه به ضعف قلب مبتلا هستند مفید می باشد ضمناً از بین برنده نفخ و ذوب کننده اخلاط بلغمی بوده و برای خفقان و سنگ کلیه و سنگهای مجاری ادراری و یرقان ویروسی بسیار مفید است. روی هم رفته برای افرادیکه مزاج های سرد و مرطوب دارند بسیار سودمند می باشد. اگر این دارو را پودر کرده با عسل و مختصری نمک طعام مخلوط نموده و بر چهره ضماد نمایند جریان خون را در مویرگ های پوست صورت زیاد کرده و رنگ چهره را نیکو می کند.

 زنهایی که در رحمشان ترشحات زیادتر از حالت طبیعی دارند چنانچه این دارو را جوشانده با مقداری زعفران مخلوط و در رحم تنقیه نمایید رطوبات زیادی را از بین برده و رحم را معطر می سازد. می توان این عمل را با پودر خشک شده  آن نیز انجام داد. افرادیکه قصد فربه شدن دارند اگر این دارو را بجوشانند و آب صاف شده دارو را با مقداری شکر چند روز ناشتا میل کنند و همراه صبحانه نیز مقداری بادام شیرین بخورند چاق و فربه خواهند شد. مقدار خوراک از پودر این دارو ده گرم ولی اگر بصورت جوشانده مصرف شود تا بیست گرم می توان مصرف نمود.

منبع:hidoctor.ir

يکشنبه 13/2/1394 - 15:48
سينمای ایران و جهان
خبرگزاری ایسنا: «آلفرد هیچکاک»،‌ کارگردان افسانه‌ای سینمای جهان و خالق آثار برجسته‌ای در ژانر روانشناسانه و وحشت، مردی بود که ترس‌های ما را به خوبی می‌شناخت و آنها را دستمایه ساخت فیلم‌های پرتعلیق و دلهره‌آور خود می‌کرد.

«سر آلفرد جوزف هیچکاک»، فیلم‌ساز صاحب‌نام و تاثیر‌گذار انگلیسی و پیشگام تکنیک‌های بدیع در ژانرهای تریلر روانی و تعلیق متولد سیزدهم اوت 1899 در لندن بود که روز 29 آوریل 1980 در سن 81 سالگی درگذشت.

در سالمرگ مردی که زیاد می‌دانست

«هیچکاک» پس از یک دوره‌ موفق فیلم‌سازی در زادگاهش انگلستان که هم فیلم‌های صامت و هم فیلم‌های صدادار را شامل می‌شد، به هالیوود پیوست و در سال 1956 با حفظ ملیت انگلیسی، شهروندی آمریکا را پذیرفت.

او طی شش دهه فعالیت سینمایی، بیش از 50 فیلم بلند را کارگردانی کرد و شهرت فراگیرش را به‌واسطه‌ تبحر مثال‌زدنی‌اش در به‌کارگیری عناصر دلهره، ترس و تعلیق به‌دست آورد، چنان‌که از او به‌عنوان «استاد تعلیق» نام برده می‌شود.

این کارگردان برجسته اولین فیلم خود را در سال 1922 در انگلیس با نام «شماره 13» آغاز کرد که البته نیمه‌تمام ماند. وی از سال 1939 عمدتا در آمریکا آثار خود را تولید و عرضه می‌کرد. در سال 1925 «مایکل بالکون» از شرکت فیلم‌سازی«گینزبورو پیکچرز» بود که این فرصت را به «هیچکاک‌» جوان داد تا اولین فیلم بلند خود را با عنوان «باغ تفرجگاه» در آلمان بسازد.

«هیچکاک» اولین تجربه‌ ساخت فیلم‌های دلهره‌آور را با فیلم «مستاجر» به‌دست آورد. اکران این فیلم در انگلستان در سال 1927 با موفقیت چشمگیر و استقبال بی‌نظیری از سوی مردم و منتقدین همراه شد و همچون دیگر فیلم‌های نخستین «هیچکاک»، این فیلم نیز از تکنیک‌های اکسپرسیونیست تاثیر پذیرفته بود که او آنها را مستقیما در آلمان فراگرفته بود.

در سالمرگ مردی که زیاد می‌دانست

در سال 1929 «هیچکاک» تصمیم گرفت دهمین فیلم خود را با نام «حق‌السکوت» بسازد و درحالی که هنوز در مرحله تولید بود، استودیوی سازنده آن تصمیم گرفت تا آن را به اولین فیلم همراه با دیالوگ سینمای انگلیس بدل سازد.

پس از ساخت فیلم‌هایی چون «مردی که زیاد می‌دانست» (1934) و «39 پله» (1935)، هیچکاک روند موفقیت‌های خود را با ساخت فیلم «خانم ناپدید می‌شود» ادامه داد. «عقاب کوهستان»(1926)، «حلقه»(1927)، «همسر دهقان» (1928)، «قتل»(1930)، «ماری» (1931)، «غریب و غنی» (1931) و «مامور مخفی» (1936) دیگر ساخته‌های هیچکاک در این سال‌ها بودند.

وی در اوج موفقیت و شهرت به هالیوود پیوست و اولین فیلم آمریکایی‌اش را در سال 1940 با نام «ربکا» ساخت؛ هرچند داستان این فیلم در انگلیس و اقتباس از رمانی نوشته‌ نویسنده‌ انگلیسی «دافنه دو موریر» اتفاق می‌افتد.

«خبرنگار خارجی» دومین فیلم آمریکایی «هیچکاک» بود که در قالب ژانر تریلر، داستان آن در اروپا اتفاق می‌افتاد که البته توانست در سال 1940 نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم شود. این فیلم در اولین سال وقوع جنگ اول جهانی ساخته شد و الهام گرفته از رویدادهای در حال تغییر در اروپا بود.

فیلم‌های هیچکاک در دهه‌ی 40 بسیار متنوع بودند؛ از اثر کمدی رمانتیک «آقا و خانم اسمیت»(1941) تا درام دادگاهی «پرونده‌ بهشت» (1947) و اثر تاریک «سایه یک شک» (1943).

در سالمرگ مردی که زیاد می‌دانست

در سال 1941 «هیچکاک» برای اولین‌بار در سمت تهیه‌کننده و کارگردان فیلم، «سوءظن» را ساخت. این فیلم جایزه‌ اسکار بهترین بازیگر زن و جایزه‌ انجمن منتقدان فیلم نیویورک را برای «خوان فونتاین»، بازیگر آن به‌همراه آورد.

او یک سال بعد فیلم «خرابکار» را برای کمپانی «یونیورسال» ساخت و در سال 1944 فیلم «قایق نجات» را براساس رمانی از «جان اشتاین بک» برای کمپانی «روباه قرن بیستم» ساخت. این فیلم از آنجایی‌که سکانس‌هایش تنها در یک قایق گرفته شده‌اند، محدودترین فیلم این کارگردان محسوب می‌شود.

این کارگردان انگلیسی پس از آن برای دیدار از زادگاهش به انگلستان بازگشت و در این حین دو فیلم کوتاه فرانسوی‌زبان برای وزارت اطلاعات انگلیس ساخت. پس از بازگشت به آمریکا، وی دو فیلم «طلسم‌شده» (1945) و «بدنام»(1946) را ساخت که در این فیلم «اینگمار برگمن»، فیلم‌ساز افسانه‌ای سینمای جهان نقش‌آفرینی داشت. «بدنام» به فروش چشم‌گیری دست یافت و یکی از موفق‌ترین آثار سینمایی «هیچکاک» نام گرفت.

اولین فیلم رنگی «هیچکاک» در سال 1948 با نام «طناب» به‌ روی پرده سینماها رفت که با نقش‌آفرینی «جیمز استوارت» همراه بود. در سال 1950، هیچکاک فیلم «وحشت در صحنه» را برای کمپانی «برادران وارنر» ساخت. پس از آن بود که فیلم پرفروش «غریبه‌ها در قطار» (1951) را با استفاده از ترکیبی از المان‌های فیلم‌هایش در آمریکا و انگلیس ساخت. سپس در فیلم «ام را نشانه قتل بگیر» (1954) از تکنیک فیلم‌برداری سه‌بعدی برای اولین‌بار استفاده کرد.

در سالمرگ مردی که زیاد می‌دانست

فیلم‌های «پنجره‌ عقبی» (1954) و «برای گرفتن دزد» (1955) از دیگر فیلم‌های موفق «هیچکاک» در دهه‌ 50 بودند. «مرد عوضی» (1957) آخرین فیلم «هیچکاک» برای کمپانی «برادران وارنر» بود. این فیلم سیاه و سفید، تنها نقش‌آفرینی «هنری فوندا» را به‌همراه داشت.

فیلم «سرگیجه» محصول سال 1958 با نقش‌آفرینی دوباره‌ی «جیمز استوارت» اگرچه در گیشه چندان موفقیتی به‌دست نیاورد، اما بسیاری آن را یکی از شاهکارهای «هیچکاک» می‌دانند که در جشنواره‌ فیلم سن‌سباستین اسپانیا، جایزه‌ صدف نقره‌ای را به‌دست آورد.

پس از «سرگیجه»، هیچکاک سه فیلم موفق دیگر ساخت که هریک اعتباری کلان به کارنامه‌ سینمایی این کارگردان صاحب‌سبک افزودند. «شمال از شمال‌غربی» (1959)، «روانی» (1960) و «پرندگان» (1963) سه اثر ماندگار سال‌های پایانی فیلم‌سازی او بودند.

با آغاز دوران پیری و نشانه‌های بیماری در «هیچکاک»، جدیت او در ساخت فیلم کمرنگ شد و در دو دهه‌ پایانی عمر، او تنها چند فیلم تریلر جاسوسی از جمله «پرده‌ی پاره» (1966) با نقش‌آفرینی «پل نیومن» و فیلم «توپاز» (1969) را ساخت.

پس از بازگشت به انگلیس، او آخرین فیلم موفق خود با نام «جنون» را در سال (1972) به نمایش درآورد. «توطئه خانوادگی» نیز آخرین فیلم ساخته‌ «هیچکاک» بود که در سال (1976) ساخته شد

در سالمرگ مردی که زیاد می‌دانست

«آلفرد هیچکاک» در سال 1980 از سوی ملکه الیزابت دوم به دریافت لقب "سر" نائل آمد؛ هرچند مرگ فرصت آن را به او نداد تا رسما آن را دریافت کند و چهارماه پس از اعلام آن، در روز 29 آوریل 1980 در سن 80 سالگی براثر نارسایی کلیوی در لس‌آنجلس درگذشت.

«هیچکاک» طی 60 سال فعالیت سینمایی، به‌واسطه‌ ساخت آثار برجسته موفق به کسب جوایز متعددی شد که شاید مهم‌ترین آنها جایزه‌ی یادبود آکادمی اسکار در سال 1967 باشد.

او پنج‌بار در سال‌های 1960 برای فیلم «روانی»، سال 1940 برای «ربکا»، سال 1944 برای «قایق نجات»، سال 1945 برای «طلسم‌شده» و سال 1954 برای «پنجره عقبی» نامزد جایزه‌ اسکار بهترین کارگردانی شد. وی همچنین نامزد اسکار بهترین تهیه‌کننده برای فیلم «سوء‌ظن» در سال 1941 شده بود. فیلم‌های «ربکا»، «خبرنگار خارجی» و «طلسم‌شده» نامزد اسکار بهترین فیلم نیز بودند. شانزده فیلم ساخته‌ او نامزدی اسکار را به‌دست آوردند که او خودش برای شش فیلم نامزد اسکار شد. در سال 2008، چهار فیلم «سرگیجه»، «پنجره‌ عقبی»، «شمال از شمال‌غربی» و «ام را نشانه قتل بگیر» از سوی انجمن فیلم آمریکا در فهرست 10 اثر برتر سینمای جنایی جهان قرار گرفتند.

چهارشنبه 9/2/1394 - 22:46
بیوگرافی و تصاویر بازیگران
گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن
رادان 15 سال است در سینمای ایران حضور دارد. سبک بازی اش به جریان اصلی بازیگری در سینمای ایران مربوط نیست. سرد است و درونگرا. سردی و خونسردی چهره اش اما فرصتی است برای نوع دیگری از بازی.


او در این دسته بندی همتایانی مثل محمدرضا فروتن و پیمان معادی دارد و البته علی مصفا. در این دوره طولانی حضور 15 ساله، او به عنوان جوان اول سینمای ایران باقی مانده است. در اوج جوانی و در حالی که همه فکر می کردند او شکار تم و تمام سینمای تجاری است آگاهانه تغییر مسیر ظریفی داد و توانست تا امروز اعتبار دوگانه خود به عنوان بازیگر محبوب و بازیگر نخبه را حفظ کند.

او در چندین فیلم پرفروش سینمای ایران ظاهر شده است. یکی از مشهورترین شمایل های تاریخ سینمای ایران چهره او را بر کالبد خود دارد (علی سنتوری). در همین دو سه سال گذشته در فیلم هایی مثل پل چوبی، آتش بس 2 و یا عصر یخبندان ظاهر شده و نشان داده که هنوز بازیگر معتبر این سینماست.

گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن

او پس از بازی در 31 فیلم و برنده شدن دو سیمرغ بلورین، تازه وارد سی و هفتمین سال زندگی اش شده است. در این سینما او از اوج جوانی تا سنین پختگی را طی کرده و با دقت و پشتکار از نزول جایگاه سینمایی اش جلوگیری کرده. تقریبا هرگز در جنجال های سینمایی وارد نشده است. او به شکل آگاهانه ای جایگاه خود به عنوان یک بازیگر محبوب سینما را می شناسد و با استفاده از تمهیدات رایج در فرهنگ غرب (که عموما در اینجا مورد توجه قرار نمی گیرند) در حفظ چهره و اعتبار خود تلاش کرده است...

او می گوید که ستاره بودن یک حرفه تمام وقت است. دیدگاهی که در هالیوود یا دنیای موسیقی پاپ طرفداران بسیاری دارد و در اینجا در ایران ممکن است هضمش کمی سخت باشد. همین وسواس و دقت او در نمایش چهره ای پاکیزه و پالوده از خود به عنوان یک بازیگر و یک ستاره و آن چیزی کهط رفدارانش انتظار دارند، آن هم در مدتی چنین طولانی؛ دستمایه گپ و گفت من با او شد. ماحصل این مصاحبه را شایددوست داشته باشید یا نه اما هر چه هست نشان می دهد که شمایل رادان به شکل طبیعی حاصل نوع زندگی انتخابی اوست.

برای شروع باید بگویم نکته مورد نظر من برای این مصاحبه چیست. برای من جالب است که در فضای مجازی و رسانه ها و افکار عمومی خیلی جدی حواشی و نیازهای ماجرای استاربودن را پیگیری می کنید، یعنی عکاسی کردن، لباس پوشیدن، در مراسمی حاضر شدن یا نشدن، حتی در پوشش تصویری و مصاحبه هایی که در سفرهای تان انجام می دهید. این چیزی است که در سنت سینمای ما چندان رعایت نمی شود. یعنی اغلب افرادی که ستاره می شوند، خیلی کدخدامنشانه و سنتی با ماجرا برخورد می کنند. احساس می کنم استار بودن را به عنوان یک حرفه تمام وقت در نظر می گیرید.

- اول باید بگویم که من خودم یک طرفدار حرفه ای ام. از بچگی یک طرفدار بودم و اصول و مبانی طرفدار بودن را یاد گرفتم. حتی زمانی که نه ماهواره بود و نه اینترنت، اخبار استارهای مورد علاقه ام را دنبال می کردم. چه یک استار ورزشی باشد، مثل «بوریس بیکر» تنیس باز یا مایکل جوردن بسکتبالیست یا مثلا یادم هست که در جام جهانی سال 90 عاشق «کانی گیا» بودم. در عالم هنر هم آن موقع ها طرفدار «کرت کوبین» بودم یا در سینما ول کیلمر و برد پیت و جانی دپ را ستایش می کردم.

منظورم از «طرفدار» دنباله روی شخص سلبریتی و نحوه زندگی شخصی اوست نه لزوما حرفه او... به نظرم سلبریتی اصولا در دنیای بیرون از کشور ما کم کم دارد به یک حرفه واقعی و تمام وقت تبدیل می شود. هر کسی می تواندس لبریتی باشد. شما ممکن است یک جراح سلبریتی باشید یا یک آرایشگر و آشپز سلبریتی و یا حتی یک بلاگر سلبریتی.

گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن

یا یک داور سلبریتی.


- دقیقا. مثل پیرلوییجی کولینا. و اینها یک فرمی به شما می دهند. حالا آنها چطور یاد گرفتند؟ خب آنها کسانی را به نام منیجر (Manager) و ایجنت (Agent) و پابلیسیست (Publicist) کنار خود دارند، یعنی مثلث منیجر - ایجنت - پابلیسیست همیشه کنارشان بوده و هست اما ما در ایران از چنین الگویی بی بهره بودیم. من شاید جزو اولین کسانی بودم که در ایران سعی کردم مدلی از این الگو را پیاده کنم و خدا را شکر بعد از 15 سال تا اینجا به سلامت آمده ام. البته برای من، همه کارهای مثلث فوق را یک نفر انجام می دهد و آن یک نفر هم جهان بینی خاص خود را دارد.

پس در نهایت دوباره بار برمی گردد روی دوش خود آرتیست که باز شورع کند به تحقیق کردن و به روز بودن. مطالعه کند درباره استارهایی که با قدرت به راه خود ادامه می دهند و آنهایی که از رده خارج شدند و استارهای جدیدی را که تازه گل کرده اند و طرفداران بعضا نوجوان دارند. اساسا یک ستاره باید در بعد کلان «استارسیستم» (Star System) را بشناسد. نگاه کند و ببیند جوان های 10 سال پیش دنبال چه چیزهایی بودند و جوان های امروز دنبال چه هستند... غالب کسانی که «طرفدار» ستارگان عالم هنر هستند، رده سنی 18 تا 35 سال هستند.

قبل از 18 سالگی «طرفدار بودن» هنوز قالب مشخص خود را نیافته و توأم با دانش و آگاهی نیست، لذا بیشتر طرفداری ها در سن نوجوانی تا منطقی، بعد از 35 سالگی هم دیگر مشغله زندگی به نحوی زیاد می شود که فرصت پیگیری اخبار و حواشی ستاره را از طرفدار سلب می کند. پس یک ستاره باید بیشتر تمرکز و حساسیت خود را به علایق رده سنی 18 تا 35 ساله ها معطوف کند...

البته این اصول یادگرفتنی و یاددادنی نیست. مثل این می ماند که از راننده ماهری بپرسید «آیا در هنگام رانندگی، مدام با خود مرور می کنی که چه موقع باید بزنی دنده دو و بعد دنده سه؟! و آیا گوش دادن به موسیقی و رادیو حواس تو را از رانندگی کردن پرت می کند؟ و ... در حالی که به عنوان یک راننده ماهر هیچ کدام از موارد فوق جزو دغدغه های رانندگی روزانه محسوب نمی شود. در دنیای یک ستاره هم این طرز رفتار جزوی از روزمره انسان می شود.

از طرفی ما از محیط پیرامون خود ایده می گیریم، بخصوص با رشد و گسترش شبکه های اجتماعی و ارتباطات، پیدا کردن پارامترها و المان های مورد علاقه و تطبیق آن با توانایی های فیزیکی مان و عرف جامعه ای که در آن زندگی می کنیم، مسیر هموارتری را در جهت رسیدن به بازار هدف یک هنرمند/ ستاره قرار داده است که این مهم بی شک مرهون پیشرفت تکنولوژی و مدرنیته است.

ما دهه پنجاهی ها نسل عجیبی هستیم؛ هم جنگ را دیده ایم و هم نجنگیده ایم. انقلاب را دیده ایم اما انقلاب نکرده ایم. در یک برهه زمانی عجیبی چون انقلاب به دنیا آمده ایم. در کنار تکنولوژی و با هم رشد کردیم، از بچگی و با آتاری و کومودور 64 بزرگ شدیم و رسیدیم به دنیای تبلت و گوشی های هوشمند؛ برعکس بچه های الان که در مهد تکنولوژی به دنیا می آیند. ما مثل بچه های دهه هفتاد و هشتاد در گرفتن حق مان بی پروا نیستیم ولی یاد گرفته ایم چگونه و با چه ابزاری به هدف مان برسیم. احوالاتی که بر نسل ما گذشته با هیچ نسل دیگری قابل قیاس نیست.

گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن

پس از داخل ایده نگرفته ای؟


- تا به حال این اتفاق نیفتاده ولی چرا که نه؟ خیلی از بچه های داخل ایرانت هم هستند که خوب کار می کنند، بعضی وقت ها عکسی را می بینم یا خبری را می خوانم در مجله ای یا وب سایتی و خوشحال می شوم که دوست یا همکار ستاره ام چقدر حرفه ای و درست کار می کند. البته ایده گرفتن، لزوما کپی برداری نیست. مثل حرف تارانتینو است که می گوید «همه فیلم های من ایده هایی است که قبلا ساخته شده ولی آن را به شکلی مال خود می کنم که خود مؤلف آن می شوم». در نهایت می خواهم بگویم ستاره بودن از هنرپیشه بودن و خواننده بودن و فوتبالیست بودن جداست. ستاره بودن خودش یک شغل 24 ساعته و هفت روز در هفته است.

شما وقتی هنرپ    یشه هستید، الان سر یک سریال هستید، فردا می گویید یک فیلم سینمایی به من پیشنهاد شده، می خواهم آن را کار کنم یا نمایشی روی صحنه دارم اما وقتی یک ستاره هستید، تصمیم می گیرید یک سال کار نکنید. یعنی من یک سال نباید باشم یا مدت ها از حضور در مجامع و محافل عمومی خودداری می کنید و ناگهان احساس می کنید موقعش رسیده و در جایی که «درست» است ظاهر می شوید.

البته این فرمول ها همیشه هم به مقصد نمی رسند. خیلی مواقع هست که محاسبات درست از آب درنمی آیند چون به هر حال اینها یکسری پیش بینی است و پیش بینی ها نیز براساس دانش و اطلاعاتی است که در لحظه کسب می شود، در حالی که در نهایت همیشه هم بی اشکال نیست.

در ایران هر چیزی را می گویند اولش خوب است و به مرور خراب خواهد شد؛ از اتومبیلی که تولید می شود تا رستورانی که باز می شود، پس از روزهای اول افت می کند. در دنیای ستاره ها هم این داستان را داریم. وقتی کسی ستاره می شود، بعد همه منتظر افت او هستند. معمولا هم حدس شان درست است. در مورد «بهرام رادان» این اتفاق نیفتاد.

هر سال هم می گویند بهرام افتاد اما تو نمی افتی. توانسته این این پروژه را خلاف قاعده سینمای ایران حفظش کنی. نمی خواهم بگویم الان به اوج رسیده ای ولی آن سیر صعودی را در سال های متمادی داشته ای... توی صحبت هایت برایم جالب بود که دیدگاه تو، یک دیدگاه جهانی است. می خواهم از دیداه ایرانی ات هم بگویی. وقتی که بچه بودی، استار ایرانی نداشتی که طرفدارش باشی؟


- نه، نداشتم. دلیل اول اینکه وقتی شما در یک محیط زندگی می کنید ناخودآگاه از پیرامون خود تاثیر می گیرید. برادر من یک راک باز عجیب و غریب بود که از علایق او به من هم ارث رسید. از طرف دیگر اینکه استار ایرانی برای خودم نداشتم، به خاطر فقر ستاره در آن موقع هم بود. ما در دهه شصت فقر ستاره داشتیم. من عکس های آقای جمشید هاشم پور را روی در و دیوارهای شهر یادم هست اا به عنوان یک بچه 12-10 ساله، جمشید هاشم پور عزیز و دوست داشتنی با اینکه هنرپیشه فوق العاده ای بود اما نمی توانست ایده آلم باشد، چون...

گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن

زیادی بومی و محلی بود؟


- نه، نکته اینجاست که من نه آدم بادی بیلدینگی بودم، نه رزمی کار و آقای هاشم پور نازنین، ستاره بی چون و چرای جوانانی بود که تشنه فیلم های اکشن بودند و سلیقه من طور دیگری بود.

الان ما به عنوان نسلی که آمدیم، با همه نقاط ضعف و قوت مان، می خواهیم کاری کنیم که خودمان باشیم یا دست کم شبیه کسی نباشیم تا رنگ ها و طیف های گوناگونی را به مخاطبان خود ارائه دهیم و این مهم را فراموش نکنید که با گسترش حیرت انگیز ارتباطات و دسترسی آسان و بی واسطه به اطلاعات دنیای سرگرمی (Entertainment World) راه ما برای فتح دل مخاطب، نسبت به پیشکسوتان مان (با نهایت احترام به جایگاه و زحمات ایشان) صدها بار سخت تر است.

از هر نقطه ای که می بینیم داریم به سمت اشتباهی می رویم، فوری مسیر را تغییر می دهیم و برمی گردیم به جاده ای که باید باشیم، و این بازخورد را از آینه نگاه مردم می گیریم. به عنوان ستاره حالا وظیفه مان این است که در عین رقابت با ستارگان بین المللی برای به دست آوردن دل طرفدارانمان، ستاره ملی بمانیم، چرا که ما ریشه در این خاک داریم و بخشی از خاطرات دیداری و شنیداری مردم این سرزمین هستیم.

موسیقی سنتی چطور؟ هیچ گرایشی به این نوع موسیقی نداشتی؟

- نه، علاقه ام نبود، هنوز هم نیست. آهنگ های سنتی را تک و توک می توانم نام ببرم یا به خاطر بیاورم که محبوبم باشند، شاید چون به این دلیل که اصولا موزیک و فیلم توأم با غم را دوست ندارم. اگر موسیقی سنتی مان را خوب گوش کنیم، می بینید که یک غمی دارد. این غم به شدت من را آزار می دهد.

کلا از آرایه های زندگی سنتی ما هیچ چیز توجه ات را جلب نمی کند؟ گویا شما خیلی مدرن هستید.

- من انسان نوستالژیکی نیستم. از نوستالژی خوشم نمی آید. با اینکه بگوییم آن زمان های قدیم خیلی بهتر بود و خوش می گذشت و امروز روزگار بدی است، مخالفم. بدبینی به حال و آینده، انرژی و نشاط زندگی را در انسان می کشد.

در سخت ترین شرایط باز هم امید به فردای بهتر زمینه ساز رشد فکری و فیزیکی است. من زندگی در زمان حال و رو به آینده را دوست دارم. هر چیزی را که متعلق به گذشته است، در حد یک آلبوم خاطرات است نه بیشتر. افسوس گذشته های از دست رفته، تنها فرصت و لذت زندگی امروز و برنامه ریزی برای فردای بهتر را از ما دریغ می کند.

گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن

شهرهای ایران را گشته ای؟


- شاید نیمی از ایران را دیده ام اما مثلا استان سیستان را ندیده ام. خراسان جنوبی و شمالی، گلستان، آذربایجان شرقی و اردبیل، همینطور چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد را ندیده ام اما تقریبا بقیه جاهای ایران زیبا را دیده ام.

هیچ کدام از این مناطق نبودند که احساس کنی زندگی در این بخش یا منطقه برایت جذاب است؟

- نمی دانم! شاید چون درباره اش فکر نکردم. به هر صورت من بچه کلان شهرم. بچه ترافیکم. من عاشق شهر شلوغم! اگر بپرسید دوست داری روبروی پنجره ای که می نشینی چه منظره ای باشد؟ می گویم دوست دارم از پنجره اتاقم ترافیک را ببینم چون به من حس زندگی می دهد. حس حرکت. جمعه ها را دوست ندارم، چمعه ها حس دل مردگی به من دست می دهد. وقتی روزهای تعطیل خیابان ها را می بینم که خلوت است، احساس می کنم گرد مرده پاشیده اند یا شاید زامبی ها حمله کرده اند؛ خلاصه آدم زندگی کردن در محیط های خلوت نیستم.

دوست داری شهری باشی! برج و اتوبان و ... حتما فیلم های مایکل مان را دیده ای. او عاشق شهر است. چنان از برج ها فیلمبرداری می کند و از اتومبیل ها و بزرگراه ها که می فهمید دیوانه شهر است. با عشق و علاقه راجع به شهرها فیلم می سازد. یک فیلم دارد به نام «Collateral» - وثیقه - که تصاویری از برج های لس آنجلس گرفته، با عشق گرفته است. یک لذتی از اتوبان می برد.

در خود آمریکا هم می گویند او دیوانه شهر است. آمریکایی ها یک سنت دارند که می گویند «طبیعت بهتر است». در فیلم هایشان بازگشت به طبیعت از سنت های قدیم شان است. خلی مورد ستایش است ولی مایکل مان دیوانه است؛ می گوید فقط اتوبان، شهر و تونل.


- ببین، من طرح هایی برای فیلم ساختن در آینده نزدیک دارم و به جرأت می گویم هر آن چیزی را که به عنوان طرح نوشته ام در شلوغی و ازدحام می گذرد. یعنی هر آنچه تصور کرده ام در کلان شهرهاست. تهران، استانبول، تورنتو، لندن، باکو، نیویورک؛ این شهرها حس زندگی می دهند، پویا هستند و خواب ندارند. شاید بخشی از این روحیه هم مربوط به سن شناسنامه ام باشد. یعنی شاید اگر 20-15 سال دیگر روبروی هم گفتگو کنیم من یک آدم دیگر شده باشم؛ یک ویلا در طبیعت گرفته باشم و به دور از هیاهو آنجا زندگی ام را بکنم اما هنوز وقت رولزرویس سواری نیست. دوست دارم در سن خودم باشم.

گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن

خب حالا این بهرام مدرن و به روز و شهری، محبوب ترین نقشی که بازی کرده، یک هنرمند سنتی سنتی است. این اتفاق چطور افتاده است؟ چطور ممکن است در نقشی که آنقدر با خودت فاصله دارد، تا این حد محبوب بشوی؟


- آن که خاصیت Act است. هر چقدر نقش از کاراکتر شخصی بازیگر دورتر باشد، بازی در آن جذاب تر می شود و این چالش جزو نکات برجسته انتخاب آن نقش است.

از طرف دیگر، قسمت دیگری از آن موفقیت، مرهون آن کارگردان بزرگ و سرحال آن موقع اش بود. مرهون حضور بازیگر نقش مقابلم بود که خالصانه در پدید آوردن آن فضا کمکم کرد، مرهون صدای مسحور کننده خواننده و دست های جادویی نوازنده بود. یک تیم به من کمک کرد تا سنتوری خلق شود و من تا ابد قدردان همه آنها هستم. به قول واروژ کریم مسیحی: «فیلم مثل یک مینیاتور می ماند. تکه تکه هایش در کنار هم و در جای درست خود قرار می گیرند و فکر وحدی آن قطعات ریز و درشت را هدایت می کند تا اثر نهایی خلق شود.»

ببین یک نکته ای هست در آن فیلم (سنتوری) که ما با تصویر واقعی همه چیز سر و کار داشتیم. اصل جنس بود. من نقدی روی فیلم «ماهی و گریه» نوشتم. می دانی چه چیزی در فیلم «ماهی و گربه» برای من مهم بود؟ اینکه جوان های طبقه تحصیلکرده همانطور در فیلم با هم صحبت می کنند که واقعا در زندگی عادی صحبت می کنند. در «ماهی و گربه» واقعی صحبت می کردند، بدون مبالغه.

مثل جوان های واقعی این شهر. به قالب آن کاریکاتور ترسیم شده از آنها در سینمای ایران فرو نرفتند. به همین دلیل همه می گفتند اینها چقدر بد بازی می کنند! ممکن بود بد بازی بکنند اما مسئله این بود که با آنچه ما در سینما می دیدیم، فرق داشتند...

می خواهم بگویم مثلا صحنه مهمانی «سنتوری»، اصل جنس بود. خود هنرمند اصل جنس بود. تو که مدرن و به روز هستی - و من حدس می زدم که اینگونه باشی و حالا دیگاهم در مورد تو تایید شد - چنین فیلمی در موردش پیدا نمی کنی که همه چیز در آن واقعی باشد.


- مخاطب اصلی فیلم هایی مثل سنتوری و گربه و ماهی، طبقه جوان جامعه اند و این طبقه جوان مدام در حال تغییر است و به شدت غیرقابل پیش بینی. حتی حال تماشاگر هم در موقع پخش فیلم در موفقیت و ارتباطش با اثر، تعیین کننده است مثل اتفاقات گاهی عجیب در موسیقی. چرا در اوج بدبختی و تحریم وقتی آهنگ «همه چی آرومه» می آید، اینقدر می گیرد؟ این مردم غیر قابل پیش بینی اند. فکر می کنم شاید اگر سنتوری امسال اکران می شد، بازتاب متفاوتی داشت.

زندگی سنتوری برایت هیچ وقت جالب نبود که آن مدلی زندگی کنی؟

- نه، چون فاصله دیدگاه من و علی سنتوری زیاد است، او آدم شور بود و من مرید شعور. من در زندگی و رفتار با اطرافیان پی تعاملم و علی پی تقابل بود. اساسا همین دور بودن خصوصیات بین من و علی سنتوری، بازی در آن نقش را برایم هیجان انگیزتر کرد.

اصلا هنر ایرانی اینطور معروف است که بیشتر از جنون و شور بیرون می آید.

- قبول دارم و به خودی خودش خیلی هم محترم است اما مدل من عقل گرایانه است. بعضا کارهایی می کنم که دیوانگی تلقی می شود اما در پس آن جنون ظاهری، دلیل عقلانی برایش دارم.

گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن

حالا با توجه به تمام معیارها و دیدگاه هایت، کدام نقشت در کدام فیلم ایرانی راضی ات کرده؟ کاری که احساس کرده باشی به آن چیزی که در ذهن داری، با آن آدم پیشرویی که دوست دارد در شهر زندگی بکند و چشم انداز بزرگراه داشته باشد و با مردم شهر بجوشد.


- نقش «فرید» در فیلم «عصر یخبندان» شاید خیلی به آن آدم شبیه باشد؛ آدمی که از دل ماشین آلات بیرون آمده. اصلا خودش ماشین شده است، روبات است. حس ندارد. در تصمیمی که به همراه کارگردان فیلم، مصطفی کیایی گرفتیم، نیت کردیم تا این شخصیت سیاه شود و نه خاکستری، نیازی نیست تا ما پی خاکستری کردن بدمن فیلم ها باشیم تا به نوعی اخلاقگرایی پوسیده ای را به جامعه تحمیل کنیم.

اگر نقش یک آدم بدجنس و بدذات است، بی دلیل پی تطهیرش نباشیم. بگذاریم این «بد» نشان داده شود. این بد بودن خودش جذاب است. به همین دلیل «تونی مونتانا» و «ژوکر بتمن» اینقدر محبوب هستند و جواب سوالت اینکه شاید شبیه ترین نقشی که فارغ از بد یا خوب بودنش، نسبتی با این اجتماع دارد، همان فرید «عصر یخبندان» باشد و یا امیر «پل چوبی»، یا ایرج «بی پولی».

نقش ایرج در فیلم بی پولی خیلی سخت بود.


- من خیلی کم از کارهای خودم خوشم می آید و همیشه اولین و بی رحم ترین منتقد خودم هستم. یعنی وقتی فیلم هایم را می بینم، معمولا کلی از بازی ام اشکال می گیرم و با خودم می گویم کاش دوباره این نقش را بازی کنم تا اشتباهاتم را جبران کنم یا یک جور دیگر و بهتر بازی اش کنم. اما در این میان ایرج بی پولی به نظرم درست تر از بقیه است. یعنی از آن نقش هایی است که حتی با گذشت ایغن سال ها هنوز هم از آن راضی ام و در این رضایت نقش کارگردانی چون حمید نعمت الله و بازیگران درجه یک اطرافم بسیار پررنگ است.

در جشنواره هم قربانی تنگ نظری ها شد. اول فیلم منتخب تماشاگران بود. فروش خوبی هم داشت. یکسری از منتقدان هم عاشق «بوتیک» بودند. آماده بودند که بگویند حیف! در مورد «درباره الی» هم اینطور شد. حتی «جدایی نادر از سیمین» را هم می گویند نه، مثل آن نشد. عادت داریم دیگر. وقتی یک چیز خوبی داریم، عادت کردیم بگوییم که قبلی بهتر بود.

مردم را دوست داری بهرام؟

- معلوم است که دوست شان دارم. مردم برای هنرمند مثل آب برای ماهی است. کاری به ملیت ندارم. مثلا من اگر یک بازیگر مغول هم بودم، مغولستان و مردمش را دوست می داشتم چون من به عنوان یک هنرپیشه باید تایید مردمم را بگیرم. حالا تو بهترین هنرپیشه تکنیکی باش، بعد مردم از تو خوششان نیاید.

پیشرفت نمی کنی. پس مُهر تایید مردم است که برای یک آرتیست مهم است. پس فردا مردم اگر حس شان عوض بشود و بگویند من فلانی را دوست دارم، شما هیچ کاری نمی توانید بکنید. زمانی که هنرپیشه ها از دور می افتند، شروع می کنند به نق زدن. خودشان از دور افتاده اند ولی مدام از شرایط سینما شکایت دارند. اما دلیل اصلی خودشان هستند که نتوانسته اند یا نخواسته اند روی موج بمانند.

از طرفی، دوره فترت را نباید نادیده گرفت. فترت برای تمام آرتیست ها اتفاق می افتد، دوره گذار است و باید سپری شود، هر چند چونه سپری شدن آن هنر آن هنرمند است. نباید بگذارید فراموش شوید. حتی اگر شما کاری نمی کنید، نباید اجازه بدهید که هواداران شما ازتان بی خبر باشند.

برادر من، دکتر طب سوزنی است. چهار سال از آمریکا رفت اسپانیا و وقتی برگشت آمریکا، دیگر هیچ مریضی نداشت! چون مریض ها می روند دکترهای دیگر پیدا می کنند.

اگر شما هنرپیشه محبوب یک نفری شدید، اگر یک سال نباشی، هوادارت آرام آرام فیلم های دیگری را می بیند و یک نفر را جایگزین می کند ولی اگر باشی حتی اگر از تو فیلم بد هم ببیند، تو این شانس را داری که در فیلم بعدی خودت جبران بکنی یا با کارهای دیگرت جبران کنی، یا با کارهای پشت دوربین، مثل فعالیت های خیریه و حتی تجاری. همیشه هستی.

این خوراک را همیشه به تماشاگرت می دهی. در اخبار تو را می بیند یا در شبکه های اجتماعی می تواند با تو حرف بزند. آن موقعی سلبریتی، سلبریتی می شود که صحبتش سر سفره مردم بیاید یعنی وارد خانه مخاطب شود.

گفتگو با بهرام رادان درباره «سنتوری» و ستاره شدن

در سریال های خارجی جدید، چیزی دیده ای که از آن برای بازیگری یاد بگیری؟


- مثالی که پس از پرسش بلافاصله به ذهنم خطور می کند، سریال Breaking Bad است، بخصوص بازی آرون پاول که دقیقا یک کلاس بازیگریست.

تو تکلیفت را با خودت روشن کرده ای؛ تو داری به مخاطبان fan سیگنال هایی می دهی که من آدم مدرن و شهر بزرگ هستم. اینجا طرف توی صفحه مجازی اش یک عکس از خودش می گذارد که در سوییس دارد اسکی می کند و در عکس بعدی می گوید «به به، صدای مرغ عشق...» و یک شعر حافظ هم زیرش می گذارد.

اینجا همه هنوز درگیر این دوتا هستند. از طرفی می خواهد بگوید من سنتی ام و در ضمن پولدار و مدرن هم هستم... به عنوان آخرین سوال، می خواهم بدانم این درست است که می گویند تو برای بعضی از فیلم ها، تمام نیرویت را صرف نمی کنی؟!


- ببین، جو فیلم و حالت روحی خودم در زمانی که دارم آن فیلم را بازی می کنم و آن چیزی که کارگردان از من می خواهد در این اتفاق موثر است. تو کارگردان باش به من بگو صد برداشت برویم تا به نتیجه برسیم. من خالصانه در خدمتم، ولی وقتی برداشت اول و دوم برایت مطلوب است، وقتی جدل ما سر صحنه برای گرفتن بهتر پلان ها به جایی نمی رسد. وقتی تهیه کننده گروه را تحت فشار می گذارد تا سرعت را به دلیل تنگناهای اقتصادی بالا ببریم، من بازیگر کاری از دستم برنمی آید.

اما همین مسئله روی دیگر هم دارد، مثلا در فیلم «عصر یخبندان» من و مهتاب کرامتی یک سکانس - پلان داریم که من وارد اتاق می شوم، می روم می نشینم کنار تختخواب و سیگارم را برمی دارم، مهتاب وارد می شود و با من حرف می زند و توی آینه من را می بیند که با کشو وَر می روم. بعد مهتاب می آید می نشیند و من از گوشه تخت کتم را برمی دارم می روم آن گوشه اتاق سیگارم را خاموش می کنم. مهتاب نزدیک می شود و بحث را ادامه می دهد.

من در آینه میز توالت را باز می کنم، از زیر آن مواد را برمی دارم و ... خلاصه این یک سکانس خیلی سخت و مشکل بود که مصطفی تصمیم داشت بدون کات آن را بگیریم. توجه داشته باش که من دو فیلم بسیار سخت بلافاصله قبل از این فیلم کار کرده بودم و 24 ساعت بود که از آمریکا به ایران برگشته بودم و گیج خستگی راه و تغییر ساعت بودم.

برای گرفتن این پلان ما از ساعت دوی بعدازظهر شروع کردیم... تقریبا هشت شب بود و کارگردان هنوز راضی نبود. من آنقدر سردرد داشتم که دو سه بار رفتم به مصطفی گفتم «می شود خواهش کنم این صحنه را فردا بگیریم؟» و مصطفی می گفت «یک بار دیگر هم بگیریم، ببینیم چی میشه؟ نشد بریم فردا دوباره بگیریم».

یعنی راضی نمی شد. نزدیک شاید 30 برداشت یا حتی بیشتر گرفتیم و مدام می گفت «این هم خوب است اما بهتر از این هم می توانیم بگیریم.» وقتی من فیلم را دیدم، حس کردم آن خستگی جسمی که بر من وارد شده و آن سردردی که در صحنه داشت مرا از پا درمی آورد، آمده در بازی ام. یعنی رگ گهایم زده بیرون، چون برداشت آخر را ok کرده بود و گذاشته بود در فیلم و به نظرم بسیار درست از آب درآمده بود.

من فیلم های زیادی بازی کردم که می توانستم خیلی بهتر بازی بکنم، یعنی حداقل خودم به خودم نمره قبولی نمی دهم ولی باور کنید در آن فیلم، آن کارگردان همین را می خواسته. یعنی از من بیشتر نخواسته. من هم به دلایل شرایط جسمی و روحی و حوصله ام و حتی اخلاق حرفه ای که در آن نباید به حوزه کارگردان بی احترامی کرد، فقط انجام وظیفه کردم و سعی نکردم اوضاع را به میل خودم تغییر دهم.

حتی اگر اطمینان داشته ام درست فکر می کنم. یکی از نشریات چندی پیش یک پرونده انتقادی درباره من کار کرده بود که در جایی از آن نوشته بود «موقعی که فیلم بد است، بهرام هم بد است. کم پیش آمده که فیلم بد باشد اما بهرام آنجا خوب باشد». شاید این یک حقیقت تلخ باشد که وقتی طرفم از من نخواهد، میلی برای خلق بیشتر از نیاز او، برایم نمی ماند.

به همین دلیل قصد دارم از این به بعد با کارگردان هایی کار کنم که دست کم بدانند چه می خواهند بسازند و به آن مسیر و هدف، یقین داشته باشند که اگر صد برداشت هم خواستند از من بگیرند، مطمئن باشم به نتیجه کارشان ایمان دارند.
روزنامه هفت صبح
چهارشنبه 9/2/1394 - 22:44
بهداشت روانی
شاید برای شما هم پیش آمده که شریک زندگی تان به بعضی از کارهایی که انجام می دهید، حسادت کند.
 
 
 

چگونه حسادت شریک زندگی تان را کنترل کنید؟

1. او را در فعالیت های روزانه خود شریک کنید

یکی از راههای مقابله با حسادت همسرتان این است که در طول روز، زمان بیشتری را با او بگذرانید. سعی کنید فعالیت های روزانه خود را در کنار او انجام دهید. بگذارید ببیند که شخصی دیگری جز او در زندگی شما نقشی ندارد. با این روش او خواهد فهمید که سر شما آنقدر شلوغ است که حتی وقت دیدن یا حرف زدن با شخص دیگری را هم ندارید. اگر به خرید می روید، از او هم درخواست کنید تا با شما همراه شود. با این کار او مطمئن خواهد شد که شما نه به هدف ملاقات با شخصی دیگر بلکه برای خرید خانه را ترک می کنید. به احتمال زیاد او درخواست شما را رد می کند اما از این که همه چیز سر جای خودش است، خیالش راحت خواهد شد.

2. دوستی تان را از دیگران مخفی نکنید

اجازه دهید او در زندگی شما نقش داشته باشد. او را به اعضای خانواده، دوستان و همکاران خود معرفی کنید و با او به مهمانی بروید. اگر او را از افرادی که در طول روز با آنها در تماس اید پنهان کنید، حسادت او بیشتر خواهد شد.

3. تلفن همراه خود را کنار بگذارید

بعضی ها از تماس های پی در پی خسته و کلافه می شوند. اگر شریکتان از جلب توجه لذت می برد و شما نیز از آن آگاهید، پس عاقل باشید و به جای ور رفتن با گوشی موبایلتان، به او توجه کنید. زمانی که از هم دور می شوید، مدام به او زنگ بزنید و بگویید که دقیقا کجا و در حال چه کاری هستید یا این که برنامه بعدی تان چیست.

4. عشق تان را نشان دهید

بعضی ها شخصیت ساده ای دارند و به سختی می توانند ذهن طرف مقابل را بخوانند. بنابراین تا جایی که می توانید عشق خود را ابراز کنید و به شریکتان بگویید که چقدر به او محتاج اید. این کار احساس بهتری به هر دوی شما می دهد. ابراز عشق و علاقه نه تنها شرم آور نیست بلکه ثابت شده خاصیت درمانی هم دارد و احساس امنیت بیشتری به شخص می دهد. راههای زیادی برای ابراز عشق وجود دارد، به عنوان مثال هدیه ای کوچک بخرید و در فرصتی مناسب به او دهید.

5. درباره گذشته او بیشتر بدانید

همه ما ممکن است در گذشته حوادث بدی را تجربه کرده باشیم که همچنان گاهی ذهنمان را درگیر می کنند. شاید حس حسادت شریکتان به دلیل تجربه تلخ گذشته اش باشد. چه اتفاقی می افتد اگر بار دیگر طعم خیانت را بچشد؟ بنابراین این احساس او را درک کنید و به او زمان دهید تا اعتمادش به شما کامل شود.

برترینها
 
 
 
 
 
 
 
چهارشنبه 9/2/1394 - 22:42
آشپزی و شیرینی پزی
دو روش برای درست کردن نوار شکلاتی را به شما آموزش می‌دهیم. این نوارهای شکلاتی برای روی انواع کیک، بستنی و هر دسری که دوست داشته باشید، قابل استفاده هستند.
سایت پارسه گرد: دو روش برای درست کردن نوار شکلاتی را به شما آموزش می‌دهیم:

روش اول:

1. شکلات خرد شده را به روش بن ماری ذوب می‌کنیم.

2. سپس شکلات ذوب شده را کم کم روی یک سطح صاف ریخته و کامل پخش می‌کنیم تا یک لایه نازک و یکنواخت از شکلات ایجاد گردد.

3. آن را رها می‌کنیم تا خنک شود. سپس با کمک یک کاردک آشپزخانه یا چاقوی صبحانه (که تیغه آن دنده دنده نباشد) از روی آن می‌تراشیم تا لوله‌های شکلاتی زیبایی ایجاد گردد.

درست کردن نوار شکلاتی

روش دوم:


1. می‌توان از پوست‌کن سبزیجات نیز برای ایجاد نوار شکلاتی فردار استفاده نمود‌.

2. پوست‌کن را روی سطح شکلات تخته‌ای می‌کشیم تا از روی سطح آن نوارهای شکلاتی ایجاد گردد‌.

3. این نوارهای شکلاتی برای روی انواع کیک، بستنی و هر دسری که دوست داشته باشید، قابل استفاده هستند.
چهارشنبه 9/2/1394 - 22:40
تزیینات و دکوراسیون
دکوراسیون منزل و چیدن جهیزیه برای بیشتر عروس خانوم ها اهمیت ویژه ای دارد و از ماه ها قبل از عروسیشون بهش فکر می کنند و خونه رویاییشونو تصور می کنند.
چیدانه: دکوراسیون منزل و چیدن جهیزیه برای بیشتر عروس خانوم ها اهمیت ویژه ای دارد و از ماه ها قبل از عروسیشون بهش فکر می کنند و خونه رویاییشونو تصور می کنند. پارچه های توردوزی و تزئین شده با طرح های گل دار، رنگ های لطیف و روشن سفید و صورتی و آبی ملایم در کنار گل آرایی های طبیعی ما را به یاد عروس های خوش ذوق می اندازد. به نظر می رسد با وجود سلایق متفاوت بسیاری عروس ها ته دلشان حال و هوای سبک وینتیج (vintage) رمانتیک را می پسندند. سبک (vintage) سه ویژگی زیبایی، جذابیت و ارزان بودن را در خود دارد و بسیار مناسب خانه های نقلی است.

دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

همانطور که در عکس بالا می بینید در سبک وینتیج، مبلمان و وسایل چوبی دکوراسیون منزل با جزئیات کلاسیک ظریف و ابعاد نسبتا کوچک طراحی می شوند و با تکنیک پتینه و رنگ استخوانی ظاهر قدیمی آنها کامل می شود. رنگ های استفاده شده در این سبک معمولا در ترکیب با رنگ سفید و بسیار ملایم و لطیف هستند و معمولا از رنگ های تیره اجتناب می شود. کاغذ دیواری های طرح دار کلاسیک یا گل دار نیز بهترین پوششش برای دیوار های به سبک روستیک هستند. در این مطلب وسایل و تزئینات جهیزیه به سبک (vintage) به شما نشان می دهیم، شاید ایده های این مطلب خانه رویایی شما را کامل کند.

دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

برای تزئین جهیزیه عروس از پشت در خانه شروع کنید. همان طور که در مطلب۸ ایده برای طراحی فضای ورودی خانه، تاثیر اول، تیرآخر! به شما گفتیم مهم ترین تاثیر در اولین برخوردها ایجاد می شود پس مهمان ها را از قبل از ورود به خانه غافلگیر کنید. می توانید مانند بالا چند شاخه گل طبیعی را با توری شبیه تور عروس بیارایید و پشت درب ورودی خانه آویزان کنید
دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس
مبل بالا به سبک وینتیج است و همانطور که می بینید فرش و کوسن نیز در هماهنگی کامل با هم انتخاب شده اند اما مهم ترین نکته طراحی بالا هماهنگی تزئینات کادوها و کاغذ کادو های گل گلی زیبا با سبک دکوراسیون خانه است که زیبایی بصری را دو چندان می کند. حتما اگر از نزدیکان عروس یا داماد هستید کادوهای عروس و داماد را متناسب با دکوراسیون و رنگ های جهیزیه تزئین کنید و با سلیقه بچینید.

دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس
 
همانطور که قبلا گفتیم سبک وینتیج سبکی رمانتیک است و خانه شما را مانند خانه اسباب بازی ها دوست داشتنی می کند و به همین دلیل بسیار مناسب خانه های نقلی تازه عروس و داماد هاست. بسیاری از خانه های کوچک با مشکل کمبود نور و احساس خفگی در فضا مواجهند ولی این سبک به شما می گوید که با آوردن طرح های گل گلی به خانه تان می توانید طراوت آنها را نیز به فضا بیاورید. نیازی نیست در یک اتاق نشیمن کوچک یک ست مبلمان ۷ نفره را به زور بچپانید تازه عروس ها معمولا تا مدت زیادی مهمان ندارند. می توانید با یک کاناپه جمع و جور و یک مبل تک در گوشه دیگر، نشیمن تان را کامل کنید.



از کاغذ دیواری با گل های ریز استفاده کنید و کلاهک آباژورها را با طرح پارچه مبلمان یا کاغذ دیواری ست کنید. خیلی از آباژور سازی ها در سطح شهر به سادگی و با قیمت ارزان این کار را برای شما انجام می دهند. انتخاب و دوخت پرده مناسب برای سبک وینتیج بسیار آسان و ارزان است. همانطور که قبلا گفتیم زیبایی در عین سادگی و ارزان بودن یکی از مهم ترین ویژگی های این سبک است.
 
دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

یک میز ناهار خوری کوچک چهار نفره به رنگ سفید بخرید و با رومیزی گل دار تور دوزی شده آن را با بقیه خانه تان هماهنگ کنید. می توانید برای صندلی های غذاخوری نیز با همان پارچه گل دار رومیزی بالشتک های جدا بدوزید و با بند به پایه های میز ببندید. گل دان های گل کوچک را در این سبک فراموش نکنید.
 
دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

میز آرایش بالا مانند نمونه کاملی از سبک وینتیج است که هر دختری را عاشق خود می کند. در مطالب قبلی به شما نشان دادیم که اگر به دنبال وسایل خاص هستید، لوازم شیک دکوراسیون منزل را از کجا بخرید و ۷ صفحه اینستاگرام که لوازم هیجان انگیز می فروشند به شما معرفی کردیم.
 
دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

در سبک وینتیج برای نمایش ظروف زیبایتان نیازی به یک بوفه عظیم الجثه ندارید. یک طبقه دیواری سفید مانند بالا می تواند تاقچه ای برای نمایش ظروف و وسایل تزئینی مورد علاقه تان باشد.
 
دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

در طراحی و خرید جهیزیه تان به جزئیات دقت کنید، حتی می توانید جاسوزنی تان را با سبک بقیه وسایلتان ست کنید.
 
دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

جعبه جواهراتتان را با نوارها و گل های ریز پارچه ای تزئین کنید تا هرچه بیشتر با خانه وینتیج شما هماهنگ شود.
 
دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

عروس خانوم های گل، در روز پاتختی در خانه تان بسیاری از کادو ها را کیفتان می گذارید. اگر از این سبک خوشتان آمده حتی می توانید کیفتان را با تور های تزئینی و مروارید به حال و هوای خانه تان درآورید.
 
دکوراسیون زیبا و ارزان برای خانه عروس

کلید های اتاق های خانه عروس و داماد را به صورت نمادین تزئین کنید و در جای مناسبی بیاویزید.
چهارشنبه 9/2/1394 - 22:39
خودرو
 
 
 
 
برترین ها: دنیای ماشین و ماشین بازی بسیار هیجان انگیز و جالب است. به ویژه پسرها در این حوزه بسیار فعال هستند و دایم پیگیر اخبار و مشخصات خودروهای تازه ای هستند که روانه بازار می شوند. برندهای بزرگ همیشه در رقابت شانه‌به‌شانه با هم هستند و هر چند وقت یکبار، یک خودروی خاص، دیدنی و بسیار زیبا روانه بازار و دل دوستدارانشان را آب می کنند.

با توجه به همین علاقه، ماشین های الگانس و زیبا با چهره های فریبنده را برایتان انتخاب کرده ایم که قیمت هایشان خیلی هم تخیلی نیست و می توان آنها را خریداری کرد. 

10. Volkswagen Scirocco

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

فولکس واگن شیروکو با موتور توربو دیزل 2.0 لیتری، توانایی تولید 148 اسب بخار قدرت و 340 نیوتن متر گشتاور را دارد که با گیربکس 6 سرعتهٔ دستی و دیفرانسیل جلو، در مدت 8.6 ثانیه به 100 کیلومتر در ساعت می‌رسد و در نهایت به حداکثر سرعت 215 کیلومتر در ساعت می‌رسد.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

نسخهٔ به‌روز شدهٔ شیروکو بسیار بهینه‌تر، کاربردی‌تر و عملی‌تر از قبل شده است که نقاط مثبت زیادی هم دارد. پیشرانهٔ دیزل به روز شده با عملکرد بالا و آلایندگی پایین، این کوپه را بسیار چابک ساخته است؛ همچنین با طراحی مناسب کابین، فضای کافی را در اختیار سرنشینان قرار می‌دهد که به طور جدی از آن می‌توانید برای چهار سرنشین بالغ استفاده کنید. با این حال، اگر شما قصد خرید چنین هاچ بک سه درب را دارید، بی‌شک، فولکس واگن شیروکو، بهترین انتخاب شما خواهد بود.

شاید با این خودرو، در مقایسه با آخرین نسخهٔ گلف Mk7، در سر پیچ‌ها، احساس سنگینی یا هندلینگ ضعیف را داشته باشید ولی اگر دامپر تطبیقی و پیشرانه‌های قوی‌تر را سفارش دهید این مشکلات نیز رفع می‌گردد که البته بازپرداخت به‌مراتب بیشتری را هم در پی خواهد داشت.

9. Chevrolet Corvette Stingray

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

کوروت استینگری وقتی با حالت اسپرت وارد خیابان می‌شود، رفتار خشن از خود نشان می‌دهد؛ مخصوصاً اگر پکیج عملکرد اگزوز را مانند خودروی تست اضافه کرده باشید (۱۱۹۵ دلار) که در این صورت هم سر و صدای بیشتری از موتور خواهید شنید و هم شتاب بیشتری خواهید داشت. البته باید در استفاده از قدرت این خودرو محتاط باشید؛ چرا که با پیشرانه ۴۶۰ اسب‌بخار و ۶۳۰ نیوتن‌متر گشتاور از یک موتور ۶/۲ لیتری V-8 طرف هستید.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

قیمت پایه مدل ۲۰۱۴ این خودرو با کیت Z51 به اندازه ۶۲۹۹۵ دلار است و کانورتیبل‌های غیر Z51، از ۵۸ هزار و ۹۹۱ دلار شروع می‌شوند. کوروت با سیستم فرمان فوق‌العاده‌ای که دارد، هیجان زیادی در رانندگی به همراه خواهد داشت و بیشتر از اینکه یک ربات بدون احساس باشد، به نظر می‌رسد یک موجود زنده با طراوت و شاداب باشد.

8. Peugeot RCZ

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

RCZ با موتور 2.0 لیتری توربو دیزل، توانایی تولید 163 اسب بخار قدرت و 320 نیوتن مترگشتاور را دارد که با گیربکس 6 سرعتهٔ دستی و دیفرانسیل جلو، ظرف مدت 8.7 ثانیه به 100 کیلومتر در ساعت می‌رسد و در نهایت به سقف سرعت 220 کیلومتر در ساعت دست پیدا می‌کند. جالب است بدانید این خودرو در تریم RCZ R با موتور 1.6 لیتری بنزینی، به شتاب 0 تا 60 مایل 5.9 ثانیه و حداکثر سرعت 250 کیلومتر دست می‌یابد.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

پژوRCZ  ممکن است مانند شیروکو، کارآمدتر، اقتصادی‌تر، و یا فضای بیشتر نداشته باشد، ولی طراحی خیره کننده، تجربه رانندگی لذت‌بخش و هندلینگ بالا، جایگاهش را ترفیع می‌بخشد؛ همچنین کروز کنترل و سیستم محدود کنندهٔ سرعت در جاده بسیار کاربردی است. آپشن های بسیار زیاد تر RCZ  نیز که به صورت استاندارد روی آن نصب شده است بسیار بیشتر از فولکس می‌باشد. نکتهٔ بارز این خودرو قیمت آن است که برای یک خودروی اسپرت کوپه، با طراحی چشمگیر و تکنولوژی‌های جدید و آپشن های زیاد آن بسیار معقول به نظر می‌رسد.

7. Maserati GranTurismo

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

این کروک زیبا که بر پایه مدل کوپه خود طراحی شده است، تمام ویژگی ها و کیفیتی که از سازنده خودرو های جذاب ایتالیایی انتظار دارید را برآورده می‌کند: خاص بودن، طراحی رومانتیک و البته، تجربه رانندگی در فضای آزاد که با موتور خوش صدای 8 سیلندر خورجینی که روحتان را به جوش وخروش در می‌آورد، تکمیل می‌شود. همه چیز با موتور 8 سیلندر خورجینی 4.7 لیتر  جذاب آن شروع می‌شود. کمبود قدرت در دورهای پایین، با صدای مهیج و قدرت رضایت بخش آن در دورهای بالا جبران می‌شود.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

موتور 8 سیلندر خورجینی با یک گیربکس 6 سرعته اتوماتیک جفت شده است که به نظر می‌آید به اندازه کافی برای یک مازراتی جذاب نیست. البته به لطف کالیبراسیون دقیق، دنده ها را بسیار سریع تعویض می‌کند. برای افزایش کارایی و عملکرد خودرو، تغییراتی در آن صورت گرفته است؛ برای مثال به جای سقف فلزی جمع شونده، از سقف نرم  برای کاهش وزن و افزودن به فضای صندوق بار و داخل خودرو استفاده شده است؛با این وجود، صندوق بار به طور تعجب برانگیزی همچنان کوچک است. همچنین که از نام خودرو مشخص می‌شود،  Gran Turismo برای تورینگ و تفریح است تا اینکه یک خودروی اسپرت کامل باشد، و به همین دلیل شاید سریعترین و بهترین خودرو از نظر هندلینگ در این محدوده قیمت نباشد.

6. BMW i8

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

این خودرو یک خودرو اسپرت هیبریدی موتور وسط است. طول این خودرو 4.7 متر و بدنه آن با استفاده از فیبر کربن تقویت شده و پلاستیک (CFRP) ساخته شده که بر روی شاسی مستحکم آلومینیومی جوش داده شده است. بی‌ام و ادعا می‌کند این خودرو با هر دو موتور و موتور الکتریکی می‌تواند ظرف 4.4 ثانیه به سرعت 100 کیلومتر بر ساعت برسد. این خودرو تنها با موتور بنزینی‌اش می‌تواند تا سقف 250 کیلومتر بر ساعت سرعت بگیرد.بی‌ام و می‌گوید این عملکرد خوب به لطف وزن 1490 کیلوگرمی i8 و آیرودینامیک خوب آن به وجود آمده، به صورتی که ضریب درگ این خودرو 0.26 است.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

با توجه به تست‌های مکرر اتحادیه اروپا، مصرف ترکیبی این خودرو تنها 2.5 لیتر در هر 100 کیلومتر و انتشار گاز CO2 آن 25 گرم در هر کیلومتر می‌باشد. بی‌ام و راجع به i8 گفت، این خودرو می‌تواند تنها در حالت الکتریکی به سرعت 120 کیلومتر بر ساعت برسد. توزیع وزن این خودرو نیز 50 درصد در جلو و 50 درصد در عقب است. این خودرو دارای سه حالت رانندگی است: Comfort،Sport وEcoPro.i8

می‌تواند در حالت هیبریدی بیش از 500 کیلومتر مسافت طی کند اما وقتی که تنها از باتری لیتیوم یونی کمک بگیرد می‌تواند 35 کیلومتر مسافت طی کند.

5. Lamborghini Aventador

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

پیشرانه V12 این خودرو با حجم 6.5 لیتر و با تنفس طبیعی قادر است 740 اسب بخار نیرو در دور موتور 8400 و 690 نیوتن متر گشتاور در دور موتور5500  دور بر دقیقه تولید نماید. ردلاین موتور هم از 8500 دور بر دقیقه آغاز می‌گردد. چنین نیرویی با توجه به کاهش وزن 50 کیلوگرمی خودرو، عملکرد آن را ارتقا خواهد داد. اکنون نسبت وزن به قدرت خودرو به رقم 2.03 کیلوگرم به ازای هر اسب بخار رسیده است.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

اونتادور SV هنوز شتاب صفر تا صد را در 2.8 ثانیه ثبت می‌کند. با این وجود بیشینه سرعت آن به 350 کیلومتر بر ساعت خواهد رسید. سیستم اگزوز جدید مدل SV  علاوه بر کاهش فشار پشت، صدای رساتر و بلندتری تولید می‌کند.

طراحی بیرونی اونتادور SV به منظور کسب اطمینان از بهترین تعادل آئرودینامیکی، بهینه گشته است. در نتیجه بهبود آئرودینامیک و کاهش مقاومت در برابر هوا تا 150 درصد کارآمدی بالاتر و 170 درصد نیروی چسبندگی یا داون فورس بیشتری را نشان می‌دهد.

4. Ferrari LaFerrari

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

لافراری احتمالاً سریع‌ترین و هیجان‌انگیزترین هایپرکار جهان است. البته در این مورد، رقبایی مانند مک‌لارن P1 و پورشه 918 اسپایدر می‌توانند ادعاهایی داشته باشند. حداقل مزیّت لافراری این است که قدرت بالاتر (۹۵۰ اسب‌بخار) و وزن کمتری نسبت به رقبایش دارد و به همین دلیل نیز در بین آن‌ها، دست بالا را دارد.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

در میانه خودرو، بین دو صندلی فیبرکربنی، یک موتور ۶۲۶۲ سی‌سی V12 با تنفس طبیعی نشسته است که در 9000 دور بر دقیقه، قدرت ۷۹۰ اسب‌بخار تولید می‌کند و گشتاور آن در ۶۷۵۰ دور بر دقیقه ۷۰۰ نیوتن‌متر است. همین‌طور، در عقب و زیر صندلی‌ها یک بسته باتری لیتیومی ۶۰ کیلوگرمی همراه با یک موتور الکتریکی ۲۵/۷ کیلوگرمی قرار گرفته است. این موتور الکتریکی، ۱۶۰ اسب بخار قدرت و ۲۷۰ نیوتن‌متر به پیشرانه خودرو می‌افزاید تا در مجموع، لافراری ۹۵۰ اسب‌بخار قدرت و ۹۷۰ نیوتن‌متر گشتاور داشته باشد.

3. Aston Martin Vanquish

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

این خودرو در کلاسی قرار دارد که رقیبانش همه جدیدتر و سریع‌تر هستند. ولی در همین حال، به عنوان خودرویی در حجم کم و به صورت دستی ساخته می‌شود، سعی کرده که کاراکتر خود را حفظ کند. ونکوئیش همانند گذشته کار خود را به عنوان یک «آستون‌مارتین» به‌خوبی انجام داده است؛ بزرگ، طراحی فروتنانه و اندکی حالت کلاسیک. این خودرو به صاحبش نوعی خاص بودن، به معنای واقعی کلمه، می‌بخشد که نمی‌توان با هیچ قیمتی آن را خرید. آستون‌مارتین ونکوئیش خودرویی است که باعث می‌شود یک لامبورگینی اونتادور، یک خودروی معمولی جلوه کند و همین‌طور یک فراری F12 برلینتا یک انتخاب ساده تلقی شود.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

موتور ۵/۹ لیتری V-12 نسبت به قبل هیچ‌گونه تغییری نکرده است. در حالی که این V12 نسبت به سایر رقبای مدرن خود حرفی برای گفتن ندارد، ولی به عنوان یک پیشرانه، شخصیت خاص خود را دارد. در دور موتور پایین شرایط ویژه یک V12 صدای زوزه نرم و ضعیفی دارد و بیشتر قیمت بالای خودرو را می‌رساند. ولی در همین حال که دور موتور بالا می‌رود، صدا شدت بیشتری پیدا کرده و در بالاتر از ۵۰۰۰ دور بر دقیقه به‌حداکثر هیجان خود می‌رسد.

2. Pagani Huayra

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

کلمه Huayra با تلفظ صحیح « هوای-را » از عبارت Huayra-tata  گرفته شده که به معنای «خدای باد» یا «پدر باد» در زبان بومی آمریکای لاتین است. این خودرو دارای پیشرانه دوازده سیلندر AMG به حجم دقیق 5980 سی سی بوده که می تواند با توربوهای دوگانه اش تا 720 اسب بخار قدرت در 7500rpm و همچنین 1000 نیوتن متر گشتاور در 5700rpm تولید کند.

پاگانی در توافقی با AMG از موتور 12 سیلندر 6.0 لیتری با توربوشارژر دوقلوی مرسدس در « هوایرا» استفاده کرده که قدرتی 730 اسب بخاری و گشتاوری 1000 نیوتن متری را به همراه دارد.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

برخلاف بسیاری از سوپرکارها،  گیربکس هفت سرعته این خودرو که حدودا 96 کیلوگرم وزن دارد، از نوع دوکلاچه نیست چرا که به اعتقاد مهندسین پاگانی مزیت های این نوع گیربکس تحت الشعاع افزایش وزن 70 کیلوگرمی آن قرار می گیرد. به همین دلیل آنها از گیربکس هفت سرعته ترتیبی ساخت شرکت انگلیسی Xtrac بهره گرفته اند که می تواند Huayra را در کمتر از 3.3 ثانیه به سرعت 100 و در نهایت نیز به حداکثر سرعت 370 کیلومتر برساعت برساند. قیمت این خودرو از یک میلیون یورو آغاز می‌گردد.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

1.Jaguar F-Type

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

رانش تمام چرخ‌ها یک گزینه مهم برای کوپه و رودستر R می‌باشد که از موتور 550 اسب بخاری V8 سود می‌برند. یک سیستم مدیریت هوشمند نیرو محرکه دینامیک IDD  برای کنترل میزان گشتاور در چهار چرخ بکار گرفته شده است که در حالت عادی 100 درصد گشتاور را به چرخ‌های عقب منتقل می‌کند مگر اینکه نیاز به کشش در چرخ‌های جلو احساس شود. سومین تغییر نیز سیستم فرمان جدید الکتریکی دندانه ای است که دقت بیشتری را نسبت به فرمان هیدرولیکی به همراه دارد و در عین حال نیاز به انرژی کمتری دارد که باعث کاهش مصرف سوخت خواهد شد. اما احساس آن کمتر خواهد بود که برای یک رانندگی هیجان‌انگیز نکته ای منفی محسوب می‌گردد.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

علاوه بر ارتقای فنی، تجهیزات استاندارد نیز بروز شده‌اند و سیستم صوتی مریدین 770 وات با صدای فراگیر که قبلاً اختیاری بود، اکنون بدون پرداخت وجه اضافی به صورت استاندارد نصب می‌گردد. سیستم تشخیص نزدیک شدن راننده به خودرو، صندلی‌های الکتریکی 14 وضعیته، رادیوی ماهواره ای و HD، سیستم ادغام با گوشی‌های هوشمند اپل و اندرویدی که می‌توان از طریق آن‌ها خودرو را از راه دور روشن و خاموش کرد، سقف پانورامای شیشه ای در مدل کوپه، فرمان اسپرت با کف صاف، درب عقب مدل R الکتریکی بدون نیاز به دست، حالت‌های قابل انتخاب اسپرت و پویا و سیستم فعال اگزوز با صدای دل‌نشین آن را در این خودرو خواهید یافت.

زیباترین ماشین هایی که به جیب آدم قد می دهند

چهارشنبه 9/2/1394 - 22:38
كودك
باوجود تلاش‌های زیاد بازهم تضمینی وجود ندارد که والدین ناتنی بتوانند همانند خانواده‌های واقعی ، یک خانواده بزرگ و شاد بسازند.
اشتباه شماره 1: شما پدر و مادر خونسردی هستید

پدر و مادران ناتنی به دلیل علاقه به برقراری ارتباط با فرزندان و ایجاد علاقه در آن‌ها گاهی با خرید بیش‌ازحد هدیه، بسیاری از قوانین را زیر پا می‌گذارند. این تاکتیک والدین در اغلب موارد می‌تواند بسیار مضر باشد. بسیاری از روانشناسان اعتقاد دارند این روش تربیتی می‌تواند باعث فرسایش ارتباط والدین و فرزندان شود.

بدترین اشتباهات والدین ناتنی در قبال فرزندان

اشتباه شماره 2: شما انتظار دارید خانواده‌تان به‌سرعت خوشحال شود

بسیاری از والدین برای پیدا کردن راهی برای نفوذ در دل فرزندان هر کاری می‌کنند. عده‌ای سعی می‌کنند فرزندشان را بخندانند و یا داستان جالبی را تعریف کنند. اما عجله نکنید این رابطه به‌مرور زمان بهتر و بهتر خواهد شد.

اشتباه شماره 3: شما به فرزندخوانده‌تان اجازه می‌دهید تا بی‌ادب باشد

دکتر "رامانا دورواسولا” می‌گوید: کودکان ممکن است با والدین خود رفتاری از روی خشم و نفرت نشان دهند. اما بسیاری از خانواده‌ها امیدوارند این رفتار به‌مرور تغییر کند. بسیاری از والدین ناتنی به دلیل اینکه دوست دارند روابط خوبی با کودکان داشته باشند، از رفتار بد و بی‌ادبی کودکانشان به‌راحتی می‌گذرند و رفتار در کودکان ادامه‌دار می‌شود و قطع نخواهد شد.

اشتباه شماره 4: شما مانند یک پدر و مادر واقعی عمل نمی‌کنید


این پدر و مادرها سعی می‌کنند نظم و انضباط را در خانه برقرار کنند اما به دلیل عدم اعتماد به خود همیشه با مشکل روبرو می‌شوند. شما در مقابل رفتارهای فرزندتان باید کاملاً قاطعانه رفتار کنید. از دخالت کودکان در تصمیم‌گیری‌ها جلوگیری کرده و قاطع باشید.

اشتباه شماره 5: شما انتظارات بیش‌ازحدی دارید


بسیاری از والدین به دلیل احساس نقص در رابطشان سعی می‌کنند بیش‌ازحد تلاش کرده و مسئولیت‌های زیادی را به دوش خود بیااندازند. اما تجربه نشان داده با توقف تلاش برای بهتر کردن همه‌چیز، شما به آرامش رسیده و زندگیتان تغییر می‌کند. زندگی در خانه شما حالت صلح‌آمیزی به خود می‌گیرد. ارتباط با همسرتان بهتر می‌شود و رابطه با فرزندتان انسجام بیشتری پیدا می‌کند.

اشتباه شماره 6: شما زمان کافی را به همسرتان برای برقراری ارتباط با خود نمی‌دهید


دیگر اشتباه رایج بسیاری از افراد این است که به والدین اصلی زمان کافی نمی‌دهند که با کودکان واقعی‌شان وقت بگذرانند. هیچ لزومی ندارد که شما حسودی کنید. مطمئن باشید اگر ارتباط آن دو خوب باشد، ارتباط شما نیز بهتر خواهد شد.

بدترین اشتباهات والدین ناتنی در قبال فرزندان

اشتباه شماره 7: الویت بندی در روابط شما وجود ندارد


"جودی آزبورن” ازدواج درمانگر در این خصوص می‌گوید: بسیاری از زوج‌ها به‌اشتباه به‌جای اولویت دادن به همسر خود تمام زمان خود را صرف برقراری ارتباط یا کودکشان می‌کنند. استخدام یک پرستار کودک و یا گاهی تنها گذاشتن کودکان در خانه برای وقت گذاشتن برای ارتباط با همسرتان بسیار اهمیت دارد. این عمل به کودکان نشان می‌دهد که رابطه زناشویی‌تان دارای اهمیت است.

اشتباه شماره 8:  کودکان طرفدار والدین واقعی‌شان هستند


در خانواده‌هایی که هر دو والدین حقیقی هستند پذیرش بسیاری از چیزها مانند: ازدواج، تولد نوزادی جدید، بیماری و مرگ راحت‌تر است. اما در خانواده های ناتنی اینگونه نیست. امکان این وجود دارد حتی پس از بیست سال دخترتان بخواهد با پدر خوانده اش قدم بزند. اما در مورد پسران این امر صادق نیست. زیرا آنان اغلب علت حوادث زندگی را حضور شما می‌دانند و یا با والدین خود ارتباط بهتری برقرار می‌کنند.

سایت نیکو
چهارشنبه 9/2/1394 - 22:33
جهانگردی
قریبا تمام شهربازی‌های جهان یک چرخ‌ فلك‌ دارند. اما این چرخ فلک‌های آرام به یک جذابیت گردشگری نیز تبدیل شده‌اند. منظره بالای چرخ فلک هرچند ترسناک ولی بسیار دیدنی است!
فرادید: تقریبا تمام شهربازی‌های جهان یک چرخ‌ فلك‌ دارند. اما این چرخ فلک‌های آرام به یک جذابیت گردشگری نیز تبدیل شده‌اند. منظره بالای چرخ فلک هرچند ترسناک ولی بسیار دیدنی است!

چرخ‌ فلك‌‌های غول‌پیکر +(تصاویر)

به نقل از یواس‌ای تودی، یک چرخ فلک 45 متری سال‌ها است در «نیوی پیِر» شیکاگو می‌چرخد و نام آن Ferris Wheel است. این نام از سازنده آن جرج فریس گرفته‌شده است. او مهندسی بود که اولین بار چرخ فلک را طراحی کرد. چرخ فلکی که او طراحی کرد 80 متری ارتفاع داشت و نماد نمایشگاه بین‌المللی کلمبیا در سال 1893 میلادی در شیکاگو بود.
 
چرخ‌ فلك‌‌های غول‌پیکر

 
تمامی چرخ فلک‌ها امروزه (در زبان انگلیسی) با نام فریس ویل شناخته می‌شوند، اما به چرخ‌ فلک‌های غول‌پیکر اصطلاحا «چرخ دیدبان یا نظاره‌گر» نیز گفته می‌شود. ابعاد برخی از آن‌ها بسیار بزرگ است. در ادامه با پنج چرخ فلک بزرگ ایالات‌متحده آشنا خواهید شد.
 
5. چرخ فلک ساحل میرتل، کارولینای جنوبی – 57 متر


این چرخ فلک در سال 2011 افتتاح شد. چشم‌انداز ساحل و شهر از بالای این چرخ فلک بسیار دیدنی است. مانند چرخ فلک‌های غول‌پیکر دیگر، این چرخ فلک نیز دارای کابین‌های با قابلیت کنترل دما است. البته چرخش این چرخ فلک از موارد دیگر بیشتر است، اما به قدری نیست که مسافران خود را اذیت کند! هر دور سوار شدن بر این چرخ فلک برابر با سه بار چرخش به طول 9 دقیقه است.
 
چرخ‌ فلك‌‌های غول‌پیکر +(تصاویر)
 

4. چرخ فلک کوه‌های گریت اسموکی، تِنسی – 61 متر

تا هشت نفر در هر کابین جای می‌گیرند. این چرخ فلک در سال 2013 کار خود را شروع کرد. نورپردازی آن نیز بسیار دیدنی است. برای هیجان بیشتر، کابین‌های VIP با اتاق تمام شیشه ساخته شده است، به شکلی که حس پرواز را تداعی می‌کند.
 
چرخ‌ فلك‌‌های غول‌پیکر +(تصاویر)
 

3.  تگزاس استار، دالاس – 64 متر

ستاره تگزاس در سال 1985 شروع به کار کرد سال‌ها عنوان بزرگترین چرخ فلک را یدک می‌کشید. تنها چرخ فلک غول‌پیکری است که تمام سال فعالیت نمی‌کند. ستاره تگزاس تنها در فصل پاییز و آن هم برای مدتی محدود باز می‌شود. این چرخ فلک 44 کابین دارد و 264 نفر همزمان می‌توانند سوار آن شوند.
 
چرخ‌ فلك‌‌های غول‌پیکر +(تصاویر)
 

2. اورلندو آی؛ اورلندو، فلوریدا – 122 متر

«چشم اورلندو» تقریبا دو برابر اندازه چرخ فلک ستاره تگزاس است. سرعت چرخش آن تقریبا با چرخ فلک خواهر خود در لندن برابر است. این چرخ فلک 30 کابین دارد و در هر کابین 15 نفر جای می‌گیرد. هر دور این چرخ فلک 20 دقیقه طول می‌کشد. سرعت چرخش آن آن‌قدر آهسته است که نیازی نیست برای سوار و پیاده شدن افراد بایستد.
 
چرخ‌ فلك‌‌های غول‌پیکر +(تصاویر)
 

1. های رولر، لاس‌وگاس – 167.6 متر

لاس‌وگاس سال 2014 صاحب بزرگترین چرخ فلک ایالات‌متحده و جهان شد. کابین‌های بزرگ آن می‌تواند 40 نفر را در خود جای دهد. افراد می‌توانند بر روی صندلی بنشینند یا همان ایستاده از مناظر زیبای شهر وگاس لذت ببرند. چشم‌اندازی در دل آسمان که نمای شهر و کوه‌های اطراف را به مسافران خود هدیه می‌دهد.

چرخ‌ فلك‌‌های غول‌پیکر +(تصاویر)

به زودی بزرگترین چرخ فلک جهان نیز ساخته خواهد شد. «چرخ فلک نیویورک» یا 192 متر ارتفاع قرار است به زودی عنوان بزرگترین چرخ فلک جهان را از آن خود کند. زمان افتتاح آن در سال 2017 خواهد بود. چشم‌اندازی شهر نیویورک و به ویژه محله منهتن قطعا گردشگران زیادی را جذب خواهد کرد. گفته‌ها حاکی از این است که هر دور این چرخ فلک 38 دقیقه طول خواهد کشید و همزمان 1400 نفر می‌توانند سوار آن شوند.
چهارشنبه 9/2/1394 - 22:32
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته