• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 189
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 4082روز قبل
قرآن

امام صادق علیه السلام  درباره آیه شریفه : ((الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْم أُولئِكَ لَهُمُ الأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ )) 1(آرى،) آنها كه ایمان آوردند، و ایمان خود را با هیچ ستم (و شرك) نیالودند، ایمنى تنها از آن آنهاست; و آنها هدایت یافتگانند. فرمود : یعنی : به ولایتی كه رسوا اكرم صلی الله و علیه و آله و سلم از جانب خدا آورده ایمان آورده و آن را با ولایت ابوبكر و عمر نیامیختند ، چون كسی كه ولایت آن دو را بپذیرد (( ایمانش را )) به ظلم و ستم آمیخته است.2 

 

 

 

 1-سوره انعام / 82-

 

2-كافی ج1 /413تفسیر عیاشی ج1 /366-377 ، بحار ج23 / 371 و ج66 / 153 نورالثقلین ج1 / 740

پنج شنبه 5/11/1391 - 10:53
عقاید و احکام

امام رضا علیه السلام فرمود :

كامل شدن دین به ولایت و برائت است.

 

مستطرفات سرائر ص640- بحار ج 27 / 58

چهارشنبه 4/11/1391 - 9:39
دانستنی های علمی

 


عجیب ترین شهری است که تا به حال وصف آن را می شنیدم , شهری  که بر خلاف شهرهای دیگر نقشه جغرافیای آن هم عجیب و غریب است چرا که این شهر مانند مثلثی است که از سه ضلع تشکیل شده و بیشتر دره ها و مرداب های این شهر در اطراف آن یعنی بر سه ضلع آن قرار داشت .

شهر کوچکی است, اما خیلی عجیب و غریب است, هم زیبا و هم خطرناک , زیبا, چون منظره های زیبایی در آن به چشم می خورد و خطرناک, چون علاوه بر منظره های زیبا دره ها و مرداب های خطرناکی دارد که هر آن ممکن است در مرداب این شهر غرق شوی و در دره های عمیق آن سقوط کنی . هر کسی جرات نمی کند وارد این شهر شود, چون واقعا خطرناک است و هر ثانیه ممکن است برای آدمی حادثه ای جبران ناپذیر رخ دهد و یک عمر پشیمانی به وجود بیاورد .عده زیادی از خیر منظره های زیبای این شهر می گذرند و از ترس دره های وحشتناک این شهر حتی نزدیک این شهر هم نمی شوند  و نه تنها نزدیک نمی شوند بلکه از صدها کیلومتری این شهر فرار می کنند  .اما در این میان عده ای بدون هیچ هراس و ترس و دلهره ای با راحتی خیال و آرامش وصف ناشدنی بارها به این شهر سر می زنند و از منظره های آن دیدن می کنند. این افراد فقط منظره های این شهر را می بینند اما از خطر دره ها و مرداب های آن غافل هستند .شاید بتوان گفت, عجیب ترین شهری است, که تا به حال وصف آن را می شنیدم, شهری  که بر خلاف شهرهای دیگر نقشه جغرافیای آن هم عجیب و غریب است چرا که این شهر مانند مثلثی است که از سه ضلع تشکیل شده و بیشتر دره ها و مرداب های این شهر در اطراف آن یعنی بر سه ضلع آن قرار داشت .شهرداری این شهر آن را به سه منطقه تقسیم کرده بود و برای هر منطقه نیز اسمی گذاشته بود :منطقه 1: منطقه نگاهمنطقه یک این شهر همان منطقه ای است که پر از منظره های به ظاهر زیبا و دل انگیز است که انسان های زیادی را به طرف خود می کشاند و به عبارتی دیگر یک منطقه توریستی  به همراه کلی جاذبه برای جذب کردن افراد است .به عبارتی می توان گفت که این منطقه همان سرزمینی است که گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسی «چشم چرانی» و نگاه به نامحرم است. نگاه های آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه و انحراف مبتلا می کند. حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «اَلنَّظرَهُ بَعْدَ النًّظرَهِ تَزرِعُ فی الْقَلبِ الشَّهْوَهَ وَ کَفی بِها لِصاحِبِها فِتْنَه» [روضه المتقین، ج 9،‌ص 434]؛ چشم چرانی، تخم شهوت را در دل می کارد و چنین کاری برای نگاه کننده کافی است که منشأ فتنه گردد. این منطقه همان سرزمینی است که گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسی «چشم چرانی» و نگاه به نامحرم است. نگاه های آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه و انحراف مبتلا می کندنگاه کردن به ناموس دیگران،‌ خواست شیطان است. چشمی که تیرهای آلوده نگاه را به نامحرمان پرتاب می کند، محل کمین شیطان است. شیطان از کمان چشم های او ناموس دیگران را نشانه می گیرد. پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «النَّظَرُ سَهمٌ مَسْموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبلیسَ...» [بحارالانوار، ج 104، ص 38.]نگاه (به نامحرم) تیز زهرآلودی از تیرهای شیطانی است.... امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ فرمود: «الْعُیونُ مَصائِدُ الشَّیطانَ» [همان، ج 77، ص 294] چشم ها، کیمنگاه های شیطان است. پس باید مراقب چشمان خویش باشیم، تا شیطان از آن برای تخریب ایمان ما و ناموس مردم استفاده نکند.  منطقه 2: منطقه گناهتوریست های زیادی از این منطقه دیدن می کنند و در حقیقت اکثر آنها به خاطر دیدن منطقه یک که همان منطقه نگاه است خواه ناخواه به این منطقه کشانده میشوند و این قانونی بود که شهرداری این شهر تصویب کرده بود که هر کسی که از منطقه یک دیدن کند به ناچار باید از منطقه دو نیز دیدن کند و همه توریست ها و افراد نیز به ناچار این قانون را پذیرفته اند .   منطقه 3: منطقه زنا و ویرانی این منطقه, خطرناک ترین منطقه این شهر است که هر کسی وارد این شهر شود نابود می شود و راه برگشتی از منطقه نیست, چرا که در طول تاریخ این شهر عده زیادی به خاطر مسافرت به منطقه های یک و دو این شهر وارد این منطقه شدند و بلافاصله بعد از ورود به این منطقه نامه هلاکت و شکست و بدبختی و ذلت خود را امضا کردند و یک عمر پشیمان از اینکه ای کاش هیچ گاه وارد این شهر شوم نمیشدند .در حقیقت منطقه زنا سرزمینی است که بزرگترین گناهان را در آغوش خود می گیرد و چنان که در روایات فرموده‌اند و برای كبیره بودنش به آیه‌ 68 سوره‌ فرقان تمسك شده كه می‌فرماید: «از جمله صفات بندگان خدا آن است كه نپرستند و نخوانند با خدای به حق، خدای دیگری را (یعنی مشرك نباشند) و آن نفسی كه خدا كشتنش را حرام فرموده نكشند و زنا نكنند، و كسی كه اینها را به جا آورد (شرك، قتل، زنا)، برسد و ببیند جزای خود را كه شكنجه‌اش در روز قیامت دو چندان است و همیشه به خواری در آتش است».[و الذین لایدعون مع الله الها آخر ولا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق ولا یزنون و من یفعل ذلك یلق اثاماً یضاعف له العذاب یوم القیمه و یخلد فیه مهاناً (سوره فرقان، آیه 68)] بوی گند زناكار در صحرای محشرو چون از قبرش بیرون شود از بوی گندش مردم اذیت می‌شوند پس به این بوی زننده شناخته می‌شود و دانسته می‌گردد كه زناكار است تا اینكه امر كرده می‌شود او را به آتش برند. زینهار، به درستی كه خداوند محرمات را حرام فرموده و حدودی را تعیین فرموده. پس هیچ كس از خداوند غیرتمندتر نیست و از غیرت الهیه است كه فواحش را حرام فرموده.[ وسائل الشیعه، كتاب نكاح، باب 9، ص243]  همه، زناكاران را در محشر لعنت می‌كنندحضرت امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرمود: در روز قیامت به امر خدا، بوی گندی وزیده می‌شود كه تمام اهل محشر ناراحت می‌شوند، تا اینكه نفس كشیدن بر آنها مشكل می‌گردد، پس منادی ندا می‌كند آیا می‌دانید این بوی گند چیست؟ گویند نمی‌دانیم و سخت ناراحتمان كرده، پس گفته می‌شود: این بوی عورت زناكاران است كه بدون توبه از دنیا رفته‌اند پس آنها را لعنت كنید كه خدا آنها را لعنت كرده پس نمی‌ماند در محشر كسی مگر اینكه آنها را نفرین می‌كند و می‌گوید خدایا زناكاران را لعنت فرما.[ وسائل الشیعه، كتاب نكاح، باب 10، ص243] خداوند متعال در این آیه رابطه تنگاتنگی بین منطقه یک این شهر که همان منطقه نگاه است و منطقه دو و سه که منطقه گناه و زنا است بر قرار کرده است و این رابطه دلالت بر این مطلب دارد که اگر می خواهید در منطقه دو وسه این شهر وارد نشوید باید از ورود به این شهر خود داری کنید و امکان ندارد که بگویید من وارد می شوم و فقط این منطقه را مشاهده می کنم و بعد به سرعت ازآن خارج می شوم  شهردار این شهر کیست:این شهر سه ضلعی شهری است که قرآن کریم به زیبایی هرچه تمام تر آن را به تصویر کشیده است شهری که شهردار آن کسی نیست جز شیطان,که برای کسانی که وارد این شهر میشوند برنامه های زیادی را تدارک دیده است ازجمله:1) شراب و قمار و گناه برای مسافران تدارک دیده شده:(إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ : شراب و قمار و بتها و تیرهاى قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند)( المائدة: 90)2) فحشا و منکر در این شهر به کثرت دیده میشود:(وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر:، و هر كس پاى بر جاى گام هاى شیطان نهد [بداند كه‏] او به زشتكارى و ناپسند وامى‏دارد)( النور :  21)3) گمراهی و حسرت در انتظار کسانی است که وارد این شهر میشوند :(وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ : و آنان را سخت گمراه و دچار آرزوهاى دور و دراز خواهم كرد.)( النساء :  119)اما خداوند متعال در آیات فروانی افراد را از مسافرت به این شهر که شاید بتوان خطرناک ترین شهر در دنیا است نهی کرده است و بارها فرموده است که فریب تبلیغات این شهر را نخورید چرا که اگر وارد این شهر شوید به ناچار باید از سه منطقه آن دیدن کنید و بعد از آن  دیگر راهی برای برگشت باقی نمی ماند و شما محکوم خواهید شد .خداوند متعال در آیات سوره  مبارکه نور به زیبایی هر چه تمام تر انسان ها را از سفر کردن به این منطقه یک این شهر که همان منطقه نگاه است منع کرده است و فرموده :(قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ : به مردان با ایمان بگو: «دیده فرو نهند و پاكدامنى ورزند، كه این براى آنان پاكیزه‏تر است، زیرا خدا به آنچه مى‏كنند آگاه است)( النور :  30)خداوند متعال در این آیه رابطه تنگاتنگی بین منطقه یک این شهر که همان منطقه نگاه است و منطقه دو و سه که منطقه گناه و زنا است بر قرار کرده است و این رابطه دلالت بر این مطلب دارد که اگر می خواهید در منطقه دو وسه این شهر وارد نشوید باید از ورود به این شهر خود داری کنید و امکان ندارد که بگویید من وارد می شوم و فقط این منطقه را مشاهده می کنم و بعد به سرعت ازآن خارج می شوم .

آری شهری سه ضلعی را به تصویر کشیدیم که عده زیادی هر ساله برای سفرهای خود آن را انتخاب می کنن غافل از اینکه این شهر شهری است پر از اندوه و افسردگی و گمراهی و برای افادی که به آن سفر می کنند جز پشیمانی به دنبال نخواهد داشت

چهارشنبه 4/11/1391 - 9:35
دانستنی های علمی
بهداشت خِرد چگونه بدست می‌آید؟!مقدمهخداوند متعال آدمی را به گوهر عقل آراسته است و او را بدین وسیله از سایر مخلوقات برتری داده است. در این راستا با توجه به اهمیت عقل، انسان همواره باید بکوشد تا عوامل رشد و تعالی عقل را بیابد و خود را به این سلاح مجهز نماید و از عوامل تباهی عقل پرهیز نماید و با شناخت دقیق آن ها خود را از آن ها بر حذر دارد تا مبادا گوهر شریف آدمیت را از کف بدهد! این نوشتار می کوشد به برخی از عوامل تباهی عقل بپردازد تا با شناخت صحیح از این موضوع بتوانیم گنجینه ی خدادادی خویش را حفظ و تعالی دهیم. عقل در لغت و اصطلاح!عقل در لغت به معنای منع است و زانوبند شتر را از این رو «عقال» می گویند که شتر را از حرکت نابجا باز می دارد. عقل در اصطلاح به معنای آن نیرویی است که آدمی را از انجام اعمال ناثواب و ناصحیح باز می دارد که به دو دسته ی عقل نظری و عقل عملی تقسیم می شود . عقل نظری راهنمای اندیشه ی بشر و عقل عملی راهبر انگیزه ی اوست . عوامل تباهی عقلبرخی از عوامل وجود دارند که سبب می شوند عقل انسان رو به زوال رود و قدرت و نیروی لازم را در برخورد با مسائل و موضوعات گوناگون نداشته باشد. از جمله این عوامل مستی شراب است. شراب خمر و بی عقلی!خداوند متعال در قرآن می فرماید: یا ایها الذین امنوا إنما الخمر و المیسر والانصاب والازمام رجس من عمل الشیطان ...؛ای کسانی که ایمان آورده اید، جز این نیست که شراب و قمار و سنگ های نصب شده برای قربانی ها که مشرکان به آن ها تبرک می جویند و تیرهای قمار که بت پرستان گوشت دام ها را با آن ها قسمت می کنند همه پلیدی هایی هستند که گرایش به آن ها برخاسته از وسوسه های شیطان است.» (مائده/ 90) امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند: خدای متعال شراب را به سبب نام آن حرام نکرده است بلکه آن را به سبب پیامد آن حرام کرد، پس هر چیزی که همان اثر و پیامد را داشته باشد شراب است  براساس این آیه ی شریفه و بسیاری آیات نورانی دیگر قرآن کریم، شراب که سبب مستی انسان می شود برخاسته از وسوسه های شیطانی است که سبب پلیدی روح و جسم انسان می شود. این پلیدی صد البته در مرحله ی نخست عقل آدمی را تباه می نماید.امام رضا (علیه السلام) فرمودند: همانا خدا شراب را از آن رو حرام کرده است که موجب تباهی و تغییر خردهای نوشندگان آن است. بدین ترتیب عقل این گوهر شریف آدمیت در اثر مستی شراب رو به زوال و تباهی می نهد! مستی گناه؛ عامل دیگر تباهی عقلهمان گونه که شرابخواری عامل مستی و زوال عقل و تعطیل نیروهای ادراکی آدمی است، گناه نیز باعث مستی شدیدتری است که عقل را معزول و انسان را از ادراک سالم محروم می کند. از این رو نه تنها شراب بلکه هر مسکری و مست کننده ای حرام شده است. امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند: خدای متعال شراب را به سبب نام آن حرام نکرده است بلکه آن را به سبب پیامد آن حرام کرد، پس هر چیزی که همان اثر و پیامد را داشته باشد شراب است.شعبه های گناه!بنابراین گناه سبب می شود عقل آدمی تباه شود اما این مستی گناه می تواند به طرق مختلف و به صورت های گوناگونی خود را نشان دهد. امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: بر عاقل است که خود را از مستی ثروت، مستی علم ، مستی مدح و مستی جوانی نگه دارد. زیرا برای هر یک از این ها بوی پلیدی است که عقل را می زداید و وقار را کاهش می دهد. با توجه به فرمایش نورانی امیرمومنان (علیه السلام) انسان بایستی برای حفظ عقل خویش از تباهی ، از مستی در امور مختلف احتراز نماید. مستی ثروت و مستی قدرت و مستی علم و مستی مدح و مستی جوانی همگی مستی هایی هستند که پلیدی آن ها سبب زوال عقل می گردد. با دقت در این روایات شریف معلوم می شود که چه بسا آدمی نعمت های الهی را که می تواند برای رشد و تعالی عقل خویش از آن ها بهره ببرد تباه نماید و نه تنها کفران نعمت و ضایع کردن نعماء الهی را انجام دهد بلکه تباهی خویش و عقل شریف خویش را نیز سبب گردد. ثروت و قدرت و علم و ستایش و جوانی همگی نعمت های خدایی هستند  که می توان با بهره برداری صحیح از آن ها موجبات رشد و تعالی خویش را فراهم آورد در حالی که سوء استفاده از آن ها و به تعبیر مولای متقیان (علیه السلام) مستی و سکر در آن ها سبب تباهی عقل خواهد شد. کمک به نابودی عقل!در همین راستا از جمله عوامل تباهی عقل- توجه و پاسخ دادن به تمایلات و خواهش های نفسانی است که خود از جمله گناهان و سبب ساز گناه شمرده می شود. حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) در ذیل حدیث شریفی فرمودند: هر کس سه چیز را بر سه چیز مسلط کند گویا به نابودی عقل خود کمک کرده است. 1- کسی که نور اندیشه ی خود را با آرزوی دراز تاریک کند. 2- کسی  که رهاورد حکمتش را با گفتار بیهوده اش محو و زایل سازد 3- آن که نور پند آموزی را با خواهش های نفسانی خویش خاموش کند.امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: بر عاقل است که خود را از مستی ثروت، مستی علم ، مستی مدح و مستی جوانی نگه دارد. زیرا برای هر یک از این ها بوی پلیدی است که عقل را می زداید و وقار را کاهش می دهد براساس این روایت نورانی تفکر و اندیشه از عوامل رشد عقل است که آرزوهای دور و دراز به جای تفکر و اندیشه ی صحیح در امور مختلف و لحظات تصمیم گیری، می تواند تباهی عقل را به دنبال داشته باشد. هم چنین بر اساس بیان معصوم (علیه السلام) درازه گویی و سخنان بیهوده و بیفایده سبب می شود آدمی بهره ی کافی از حکمت خویش نبرد و این عمل تباهی و زوال عقل او را به دنبال خواهد داشت. خواهش های نفسانی نیز عامل عمومی است که به فرموده ی امام کاظم (علیه السلام) سوز عبرت و پندگیری را در آدمی خاموش می کند و این عمل سبب تباهی و زوال عقل آدمی می شود.همه ی این عوامل از جمله گناهانی است که سبب تیرگی قلب آدمی و تباهی عقل او می شوند. آرزوهای دور و دراز و سخنان لغو و بیهوده و عمل کردن بر اساس خواهش های نفسانی همگی حجاب هایی را به خاطر گناه بودنشان برای انسان به همراه می آورند که این حجاب ها سبب می شوند نور حقایق از نظر آدمی پوشیده بماند و در اثر این بی نوری و دور ماندن از حقایق، عقل آدمی که گوهر حقیقت بین و جویای حقایق است، رو به زوال و ضعف نهد تا شاید جایی که کاملاً تباه شود و معکوس عمل نماید! نتیجه گیری:عقل آدمی این گوهر شریف در اثر مستی که حاصل از شراب نوشیدنی باشد یا انجام گناه، ضعیف می شود و رو به تباهی می گذارد. بنابراین انسان برای بالا بردن رتبه انسانیت در خود باید بکوشد جلوی تباهی عقل را بگیرد که مقدماتی قدم ها و البته مهمترین قدم ها در این مسیر جلوگیری مستی هایی است که پلیدی آن عقل را خاموش می کند که احتراز از مستی شراب و مستی گناه از هر نوع آن که باشد، از قدم های مهم این مسیر است.                                                                                                                                                          

منابع و مآخذ:1- مفاتیح الحیاة- آیت الله جوادی آملی2- شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی (علیه السلام)، آیت الله جوادی آملی3- تسنیم - ج 2- آیت الله جواد آملی4- تفسیرالمیزان- علامه طباطبایی (ره)5- شرح نهج البلاغه- علامه جعفری (ره)
چهارشنبه 4/11/1391 - 9:6
اخلاق
در حدیث معتبر دیگر از حضرت صادق علیه السلام منقول است كه : حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: از جمله پندهاى لقمان علیه السلام پسرش را این بود كه گفت : اى پسر گرامى ! باید عبرت بگیرد كسى كه یقین او به روزى دادن خدا قاصر باشد و نیت او در طلب روزى ضعیف باشد به آنكه حق تعالى او را از كتم عدم به وجود آورده ، و در سه حال او را روزى داده است كه در هیچیك از آن احوال او را چاره و حیله نبوده است پس به یقین بداند كه در حال چهارم نیز او را روزى خواهد داد: اما اول آن احوال آن است كه در رحم مادر او را روزى دارد و او را در محل آرامى و اطمینانى پناه داد كه نه او را گرما آزار مى رساند و نه سرما؛ و حال دوم آن است كه او را از رحم بیرون آورد و روزى از براى او جارى كرد از پستان مادرش از شیر پاكیزه كه او را كافى بود و او را در آن حال تربیت كرد و نشو و نما فرمود بى آنكه او را چاره و حیله و قوتى بر كسب معیشتى و جلب نفعى و دفع ضررى بوده باشد؛ اما حال سوم پس چون روزى او از شیر قطع شد از كسب پدر و مادر روزى براى او جارى كرد كه به طیب خاطر خود از روى نهایت شفقت و مهربانى صرف او كردند و او را در بسیارى احوال بر خود مقدم داشتند تا آنكه عاقل شد و بزرگ شد و خود مشغول كسب معیشت گردید، كار را بر خود تنگ گرفت و گمانهاى بدى به پروردگار خود برد و حقوق الهى را در مال خود انكار كرد و بر خود و عیال خود ننگ گرفت از ترس كمى روزى و از عدم یقین به آنكه آنچه صرف كند در راه رضاى حق تعالى به او عوض خواهد داد در دنیا و آخرت پس بد بنده اى است چنین بنده اى فرزند مناى پسر گرامى ! هر چیز را علامتى هست كه آن را به آن علامت مى توان شناخت و آن علامت براى آن چیز گواهى مى دهد:                                                                                        .  
بدرستى كه دین را سه علامت است : علم ، و عمل كردن به آن ، و ایمان .
و ایمان را سه علامت هست : آنكه پروردگار خود را بشناسد، و بداند كه پروردگار او كدام عمل را دوست مى دارد، و كدام عمل را نمى خواهد.                      . 
و عمل كننده به علم را سه علامت هست : نماز، و روزه ، و زكات .
و كسى كه علم را بر خود مى بندد و عالم نیست سه علامت دارد: منازعه مى كند با كسى كه از او داناتر است ، و مى گوید چیزى چند را كه نمى داند، و مرتكب امرى چند مى شود كه به آنها نمى تواند رسید.
و ظالم را سه علامت هست : ظلم مى كند بر كسى كه از او بلند مرتبه تر است به آنكه نافرمانى او مى كند، و ستم مى كند بر زیر دستان خود به غلبه و استیلاى بر ایشان ، و یارى مى كند ستمكاران را.
و منافق را سه علامت هست : زبانش با دلش موافق نیست ، و دلش با كردارش موافق نیست ، و آشكارش با پنهانش موافق نیست                                               .
و گناهكار را سه علامت هست : خیانت مى كند در اموال مردم ، و دروغ مى گوید، و آنچه مى گوید خلاف آن مى كند                                                         .
و ریاكننده را سه علامت هست : چون تنهاست تنبلى مى كند در عبادت خدا، و چون در میان مردم است مردانه متوجه عبادت مى شود، و هر چه مى كند براى آن مى كند كه مردم او را ستایش كنند.
و حسود را سه علامت هست : در غایبانه مردم غیبت ایشان مى كند، و در حضور ایشان تملق مى كند، و مصیبتى كه به مردم مى رسد شاد مى شود                            .
و اسراف كننده را سه علامت هست : مى خرد چیزى را كه مناسب او نیست ، و مى پوشد چیزى را كه مناسب او نیست ، و مى خورد چیزى را كه مناسب او نیست                     .
و تنبل را سه علامت هست : سستى مى كند و پس مى اندازد كار خیر را تا تفریط و تقصیر مى كند، و تقصیر مى نماید تا آنكه ضایع مى گرداند آن عمل را، و ضایع مى كند تا آنكه گناهكار مى شود.
و غافل را سه علامت هست : سهو و شك كردن در عبادات ، و غافل شدن از یاد خدا و فراموشى كارهاى خیردر حدیث معتبر دیگر فرمود كه : حضرت لقمان علیه السلام پسرشنافان را وصیت نمود كه : اى فرزند! باید كه حربه اى براى دشمن خود مهیا گردانیدى كه به آن حربه او را بر زمین افكنى ، آن باشد كه با او مصافحه نمائى و اظهار خشنودى از او بكنى ، و از او دورى مكن و اظهار دشمنى او مكن كه آنچه او در خاطر دارد براى تو ظاهر گرداند و مهیاى ضرر تو گردد                             .
اى فرزند من ! سنگ و آهن و هر بار گرانى را برداشته ام و هیچ بارى را گرانتر از همسایه بد نیافته ام ، چیزهاى تلخ همه را چشیده ام و هیچ چیز را تلختر از پریشانى و احتیاج به خلق نیافته املقمان گفت : اى فرزند! اگر دل مؤمن را بیرون آورند و بشكافند هر آینه در آن دو نور خواهد یافت : نورى از براى ترس از خدا، و نورى از براى امید از حق تعالى ، كه اگر با یكدیگر وزن كنند و بسنجند هیچیك بر دیگرى به قدر سنگینى ذره اى زیادتى نكند، پس كسى كه ایمان به خدا دارد، تصدیق فرموده هاى خدا مى نماید؛ و كسى كه تصدیق كند فرموده هاى خدا را، آنچه خدا فرموده است بعمل مى آورد؛ و كسى كه بعمل نیاورد فرموده هاى خدا را، باور نداشته است فرموده هاى او را زیرا كه این اخلاق بعضى از براى بعضى شهادت مى دهند. پس هر كه ایمان آورد به خدا ایمان درست صادق ، عمل خواهد كرد از براى خدا عمل خالصى از روى خیرخواهى ، و هر كه چنین عمل كند از براى خدا پس ایمان صادق به خدا آورده است ، و هر كه اطاعت خدا كند از خدا ترسیده است ، و هر كه از خدا ترسد او را دوست داشته است ، و هر كه خدا را دوست دارد پیروى امر او مى كند، و هر كه پیروى امر او مى كند مستوجب بهشت خدا و خشنودى او مى شود، و كسى كه طلب خشنودى خدا نكند پس بر او سهل نموده است غضب خدا، پناه مى بریم به خدا از غضب خدا                                                    .
اى فرزند عزیز من ! میل بسوى دنیا مكن و دل خود از مشغول آن مگردان كه هیچ مخلوقى نزد حق تعالى بى مقدارتر از دنیا نیست ، مگر نمى بینى كه حق تعالى نعیم دنیا را ثواب مطیعان نگردانیده و بلاى دنیا را عقوبت عاصیان نگردانیده است (48)؟!اى فرزند! نیكى را به كسى بكن كه اهل و مستحق آن نیكى باشد و باید كه غرضت از آن ثواب خدا باشد نه نفع دنیا، در احسان كردن به مردم میانه رو باش نه تقصیر كن كه نگاه دارى و ندهى و نه تبذیر كن كه خود را محتاج دیگران كنى .اى فرزند! بهترین اخلاق حكمت كه تحصیل آن از همه ضرورى تر است ، دین خداست ؛ و مثل دین خدا مثل درختى است كه روئیده باشد، پس ‍ ایمان به خدا آب آن درخت است كه درخت به آن زنده است ، و نماز ریشه هاى آن درخت است كه به آن برپاست ، و زكات ساق آن درخت است ، و برادرى با برادران مؤمن از براى خدا كردن شاخه هاى آن درخت است ، و اخلاق پسندیده برگهاى آن درخت است ، و بیرون آمدن از معصیتهاى خدا میوه آن درخت است ، چنانچه هیچ درخت كامل نیست مگر به میوه نیكو همچنین دین آدمى كامل نمى شود مگر به ترك محرمات خدااى فرزند! بدترین پریشانیها پریشانى عقل است ، و عظیم ترین مصیبتها مصیبت دین است ، بدترین آفتها آفت ایمان است ، و نافع ترین توانگریها توانگرى دل است ، پس دل خود را به علم و یقین و اخلاق حسنه توانگر گردان و قناعت كن از روزى دنیا به آنچه به تو مى رسد و به قسمت خدا راضى باش ، بدرستى كه شخصى كه دزدى مى كند یا خیانت به اموال مردم مى كند خدا روزى حلالش را كه براى او مقدر فرموده بوده است از او حبس ‍ مى كند و گناه از براى او مى ماند، اگر صبر مى كرد روزى حلال از براى او مى رسید و عقوبت دنیا و آخرت از براى او نبود.در حدیث معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام منقول است كه : از موعظه هاى لقمان به پسرش آن بود كه : اى فرزند! اگر در مرگ شك دارى ، خواب را از خود بر طرف كن و نمى توانى كردن ، اگر شك دارى در زنده شدن بعد از مرگ بیدار شدن خواب را از خود برطرف كن و هرگز نمى توانى كردن ، پس چون در این دو حالت فكر كنى مى دانى كه جان تو در دست دیگرى است و خواب به منزله مرگ است و بیدارى به منزله مبعوث شدن بعد از مرگ است                                                   .
اى فرزند! بسیار نزدیك مشو به مردم و اختلاط را بیش از اندازه مكن كه باعث مفارقت و دورى مى شود، از مردم دورى هم مكن كه خوار و ذلیل مى شوى ، هر حیوانى مثل خود را دوست مى دارد و فرزندان آدم یكدیگر را دوست نمى دارند، نیكى و احسان خود را پهن مكن مگر نزد كسى كه طالب آن باشد، همچنان كه میان گرگ و گوسفند دوستى نیست همچنین میان نیكوكار و بدكردار دوستى نیست ، هر كه نزدیك مى شود به زفتاى فرزند! از مردم پند بگیر قبل از آنكه مردم از تو پند بگیرند، و پند گیر و متنبه شو از بلاى كوچك قبل از آنكه بلاى بزرگ بر تو نازل شود و چاره نتوانى كرد                                                 .
اى فرزند! خود را در هنگام غضب نگاهدار تا هیزم جهنم نگردى                                                      .
اى فرزند! پریشانى بهتر است از آنكه مال بهم رسانى و ظالم و طاغى شوى                          .
اى فرزند! جانهاى مردم در گرو كردارهاى ایشان است ، پس واى بر ایشان از گناهان دستها و دلهاى ایشان .
اى فرزند! تا شیطان در دنیا است از گناهان ایمن مباش                       .
اى فرزند! صالحان پیشینیان فریب دنیا را خوردند، پس چگونه نجات خواهند یافت از آن پسینیان ؟!
اى فرزند! دنیا را زندان خود گردان تا آخرت بهشت تو باشد                    .      
اى فرزند! مجاورت پادشاهان را اختیار مكن كه بكشند تو را، و اطاعت ایشان مكن در هرچه گویند كه كافر شوى .
اى فرزند! همنشینى كن با فقرا و بیچارگان مسلمانان ، و از براى یتیمان مانند پدر مهربان باش ، و از براى زنان بى شوهر مانند شوهر مشفق باش .
اى فرزند! هركه بگوید مرا بیامرز او را نمى آمرزند، بلكه نمى آمرزند مگر گناه كسى را كه عمل كند به طاعت پروردگار خود                      .      
اى فرزند! اول به احوال همسایه بپرداز و بعد از آن به احوال خانه خود.
اى فرزند! اول رفیق پیدا كن بعد از آن سفر اختیار كن .
اى فرزند! تنهائى بهتر است از مصاحبت بد، و مصاحبت نیكو بهتر از تنهائى است .
اى فرزند! هر كه با تو نیكى كند مكافات او به نیكى كن ، و هر كه با تو بدى كند او را به بدى خود بگذار كه هر چند تو سعى كنى بدتر از آنچه او نسبت به خود مى كند تو نسبت به او نمى توانى كرد.
اى فرزند! كى بندگى خدا كرد كه خداوند او را یارى نكرد، و كى خدا را طلب كرد كه او را نیافت ، و كى خدا را یاد كرد كه خدا او را یاد نكرد، و كى بر خدا توكل كرد كه خدا او را به دیگرى گذاشت ، و كى تضرع به درگاه خدا كرد كه خدا او را رحم نكرد                    ؟
اى فرزند! مشورت با پیران بكن و از مشورت كردن با خردسالان شرم مكن .
اى فرزند! زنهار با فاسقان مصاحبت مكن كه ایشان به منزله سگانند، اگر نزد تو چیزى مى یابند مى خورند و اگر چیزى نمى یابند تو را مذمت مى كنند و رسوا مى كنند، و محبت ایشان بیش از یك ساعت نیست .
اى فرزند! دشمنى صالحان بهتر از دوستى فاسقان است ، زیرا كه مؤمن صالح را اگر بر او ستم كنى بر تو ستم نمى كند، و اگر نزد او عذرخواهى كنى از تو راضى مى شود، و فاسق حق نعمت خدا را مراعات نمى كند چگونه حق تو را رعایت خواهد نمود؟                 !
اى فرزند! دوستان بسیار بگیر و از شر دشمنان ایمن مباش كه كینه در سینه ایشان مانند آب در زیر خاكستر پنهان است                           .
اى فرزند! هر كه را ملاقات كنى ابتدا كن به سلام و مصافحه و بعد از آن سخن بگوى .
اى فرزند! گزندگى مكن مردم را كه تو را دشمن دارند و زبونى مكش از ایشان كه تو را خوار شمارند، بسیار شیرین مباش كه تو را بخورند و تلخ مباش كه تو را دور افكنند          .
اى فرزند! از خدا بترس ترسیدنى كه از رحمت او ناامید نباشى ، و امید بدار از خدا امیدى كه ایمن از عذاب او نباشى .
اى فرزند! تهى كن نفس خود را از خواهشهاى او كه هلاك او در خواهشهاى اوست .
اى فرزند! زنهار كه تجبر و تكبر و فخر مكن كه مجاور شیطان شوى در جهنم ، بدان كه خانه آخر تو قبر خواهد بود                               .
اى فرزند! واى بر كسى كه تكبر و تجبر مى كند چگونه خود را بزرگ مى شمارد و حال آنكه از خاك خلق شده است و بازگشت او بسوى خاك است ، و بعد از آن نمى داند كه بسوى بهشت خواهد رفت كه فایز و رستگار گردد یا به جهنم خواهد رفت كه خاسر و زیانكار گردد؟! و چگونه تجبر نماید كسى كه دو مرتبه از مجراى بول بیرون آمده است ؟                            !
اى فرزند! چگونه به خواب مى رود فرزند آدم و مرگ او را طلب مى كند؟! و چگونه غافل باشد و از او غافل نیستند؟!
اى فرزند! مردند پیغمبران و دوستان و برگزیدگان خدا، پس بعد از ایشان كى در دنیا همیشه خواهد ماند؟!
اى فرزند! راز خود را به زن خود مگو و درب خانه خود را محل نشستن خود قرار مده .
اى فرزند! زن از استخوان دنده كج خلق شده است ، اگر خواهى او را درست كنى مى شكند، و اگر به حال خود بگذارى كج مى ماند، ایشان را مگذار كه از خانه به در روند پس اگر نیكى بكنند نیكى ایشان را قبول كن و اگر بدى بكنند صبر كن كه چاره بجز این نیست . 
چهارشنبه 4/11/1391 - 9:2
دانستنی های علمی
بسمه تعالی  یک خصلت نیمی از دین است :پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود : اخلاق نیک،نیمی از دین است.چیزی که خودش بسیار و انجام دهنده اش اندک است:پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود: نیکی،بسیار است و انجام دهنده اش اندک است.هر که یک خصلت را به جا آورد خیر و برکت خانه اش بسیار گردد.امام صادق از پدرانش علیه السلام روایت کرده است که امیر مومنان علیه السلام فرمود:هر که خواهد خیر و برکت خانه اش بسیار گردد،پیش از غذا خوردن دستش را بشوید.نه دهم دین در گرویک خصلت است:ابو عمر عجمی گوید که امام صادق علیه السلام مرا فرمود :ای ابوعمر،به راستی که نه دهم دین در گرو تقیه است و آن کسی که تقیه نکند،دین ندارد.تقیه در هر چیزی رواست جز در نوشیدن شراب خرما ومسح کردن بر روی کفش.یک خصلت از فروتنی باشد :امام صادق علیه السلام فرمود : از نشانه های فروتنی آن باشد که با هر که روبه روشوی بر او سلام کنی. هر که یک خصلت را تحمل کند ،سپاس و نعمت را به جا نیاورده است:امام صادق علیه السلام فرمود : هر که ستم را تحمل کند،سپاس نعمت را به جا نیاورده است.سلامتی بنده در گروسلامتی یک عضو از بدن اوست :پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود : در بدن انسان تکه گوشتی است که چون آن تکه گوشت سالم و سلامت باشد ، اندام دیگر بدن سالم باشند و چنان که بیمار شود اندام دیگر بدن نیز بیمار و تباه گردد، آن عضو، دل است. دو نعمت از دیده ها پوشیده است:امام صادق از پدرانش علیه السلام روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود :دونعمت از دیده ها پوشیده است: امنیت ، عافیتبسیاری از مردم فریفته دو چیزند:امام صادق از پدرانش علیه السلام روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود:بسیاری از مردم فریفته دو چیزند: تندرستی، آسایشدو کار پناه جستن از جذام است :امام صادق علیه السلام فرمود : کوتاه کردن ناخن و سبیل در هر جمعه موجب پناه جستن از جذام تا جمعه دیگر است. زنی که دو شوهر بهشتی داشته است ، در بهشت از آن کدام شوهر خواهد بود:از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله روایت شده است که ام سلمه به آن حضرت صلی الله علیه وآله عرض کرد : پدر و مادرم فدایت باد ، زنی که دو شوهر داشته است،یعنی شوهر اول از دنیا رفته و زن با شوهر دوم ازدواج کرده است و آن دو مرده اند و به بهشت در آمده اند،آن زن از آن کدام شوهر خواهد بود؟فرمود:ای امه سلمه ،آن کس را بر می گزیند که نیک اخلاق تر و برای خانواده اش خیر خواه تر بوده استای امه سلمه همانا انسان نیک اخلاق ،نیکی دنیا و آخرت را همراه خویش ببرد.هر که دارای دو خصلت باشد مومن حقیقی است :امام صادق از پدرش علیهما السلام روایت کرده است که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله فرمود : هرکه با تهی دست هم دردی کند و با مردم منصفانه رفتار کند مومن حقیقی باشد.هرکه دو خصلت را داشته باشد با او همنشین باش و گرنه از او دوری گزین،دوری گزین،: امام صادق علیه السلام فرمود: نمازگزاران در وقتش و مراقبت بر اوقات نماز،هم دردی با دیگرانکردار دو گونه است :امام صادق از پدرانش علیه السلام روایت کرده است که امام علی علیه السلام فرمود : کردار دو گونه است : کردار واجب که انجام آن هدایت و وارهاندن آن گمراهی است ، کردار غیر واجب که انجام آن فضیلت است و وارهاندن آن گناهی ندارد.مردم دو گونه اند:امام باقر علیه السلام فرمود که مردم دو گونه اند : مومن ، نادان ،،، مومن را آزار مده و با نادان نادانی مکن که در این صورت همانند او گردی.دو خصلت در مسلمانان گرد هم نیاید:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود که دو خصلت در مسلمانان گرد هم نیاید:بخل ، بد اخلاقیخداوند سه کس را بی حساب رسی به بهشت در آورد و سه کس را بی حساب رسی راهی دوزخ سازد:امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند سه کس را بی حساب رسی به بهشت در آورد و سه کس را بی حساب رسی راهی دوزخ در آورد ، پیشوای عدالت پیشه ، بازرگان راستگفتار و پیرمردی است که عمرش را در راه اطاعت خدای شکوهمند سپری کرده است و اما آن سه کسی که خداوند بی حساب راهی دوزخ سازد، پیشوای ستم پیشه ، بازرگان دروغ گفتار و پیرمرد زناکار است.سه خصلت در مومن نباشد:امام صادق از پدرش علیه السلام روایت کرده است که فرمود کسی که بخل ، حسد و ترس در او باشد ، مومن نیست و مومن ترسو ،آزمند و بخیل نباشد سه چیزبابرنده درجه و سه چیز کفاره ی گناهان و سه چیز نابود کننده و سه چیز نجات دهنده است:امام باقر علیهم السلام فرمود:اما بالابرنده درجه ها : سلام کردن آشکارا،خراک دادن به دیگران و نمازگزاری در دل شب که مردم آن هنگام خوابند.اما کفاره ها :کامل وضو ساختن در سرمای شدید،گام برداشتن در شب و روز به سوی نمازگزاردن و مراقبت بر به جا آوردن نماز جماعت. اما نابود کننده های سه گانه:بخلی که بر انسان چیره شود،هوای نفسی که از آن پیروی شود و خود بزرگ بینی مرد.امانجات دهنده ها :ترس از خداوند در نهان وعیان،میانه روی به هنگام توانگری و تهی دستی و گفتار عادلانه به گاه خرسندی و خشم.سه کس حق خویش را از سه کس بازنستانند:امام صادق از پدارنش علیهم السلام روایت کرده است که امام علی علیه السلام فرمود : سه کس حق خویش را از سه کس بازنستانند :بزرگوار از فرومایه ، بردبار از کم خرد ، نیکوکار از بدکارسه چیز در برابر سه چیز باشد:امام صادق علیه السلام فرمود:هرکه زبان به سخن راست گشاید کردارش پاک گردد و هر که نیتش نیک باشد خداوند بر روزی اش افزاید و هرکه به گونه ای شایسته به خانواده اش نیکی کند خداوند بر عمرش افزاید.خصلت های زیبا سه چیز باشد:احمدبن عمر حلبی گوید که به امام صادق علیه السلام عرض کردم چه خصلت هایی برای مرد زیبا است؟فرمود:متانت بدون هراس افکنی ، بخشندگی بدون انتظار تلافی ، پرداختن به امور غیر دنیویهر که دارای سه خصلت باشد بی گمان ایمانش کامل است:امام صادق علیه السلام فرمود:آن کسی که بر ستم شکیبایی ورزد ، آن کسی که خشمش را فرو برد وبه حساب خدا گذارد و گذشت کند و ببخشد خداوند او را بی حساب رسی به بهشت درآورد و شفاعتش را درباره ی مردمانی به اندازه جمعیت قبیله ی ربیعه و مضر بپذیرد.سه چیز باشد که به آنها مسلمان کامل شود:امیر مومنان علیه السلام فرمود:ژرف نگری در دین ، اندازه داری هزینه های زندگی ، شکیب ورزی در مصیبت هاسه کس ملعون اند:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:ملعون است،ملعون ات آن کسی که شخصی را که در فهم ولایت خاندان من کور است کورتر گرداند ، ملعون است،ملعون است آن کسی که بنده ی زر وسیم باشد،ملعون است،ملعون است آن کسی که با چهار پایی عمل جنسی انجام دهد.دزدان سه گونه اند:امام صادق علیه السلام فرمود که دزدان سه گونه اند: نپردازنده ذکات ، آن که مهریه زنان را حلال شمرد ، آن که قرض گیرد و نخواهد که باز پس دهد.  جن سه گروه است و انسان سه گروه :امام صادق علیه السلام فرمود که جن سه گروه است:گروهی همراه فرشتگانند ، گروهی در هوا در پروازند ،گروهی   سگان و مارانند، انسان سه گروه است : گروهی در روزی که سایه ای جز سایه ی عرش الهی نیست در زیر سایه عرش باشند، گروهی را حساب و عذلی باشد، گروهی آدم روی و شیطان دل اند.خوش گذرانی مومن در سه چیز باشد :امام محمد باقر علیه السلام فرمود که خوش گذرانی مومن در سه چیز است : کامیابی از زنان ، شوخی با برادران ، نماز شبسه چیز باشد که هر یک ،یک چهل و پنجم از پیامبری است :پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : نیک رفتاری و نیک رویی و میانه روی یک چهل و پنجم از پیامبری است.چون چهار چیز فراگیر شود چهار چیز پدیدار گردد :امام صادق علیه السلام فرمود : چون زنا فراگیر شود زمین لرزه پدیدار گردد ، چون زکات نپردازد چهارپایان هلاک شوند، چون قاضی به ناحق حکم دهد باران از آسمان نبارد، چون پیمان میان مسلمانان و کافران ذمی شکسته شود مشرکان بر مسلمانان پیروز شوند.چهار چیز به هدر می رود :امام صادق علیه السلاه فرمود که چهار چیر است که بیهوده از دست می رود،محبتی که به بی وفا ابراز می شود،خوبی در حق کسی که ناسپاسی می کند،یاد دادن برای کسی که گوش نمی دهد و رازی به آدم دهن لق سپرده می شود.درهای آسمان پنج هنگام گشوده می شوند :امام صادق علیه السلام فرمود:علی علیه السلام در ضمن آموزش هایی که به دوستان خود می داد فرمود :در های آسمان پنج هنگام باز می شوند هنگام باریدن باران، هنگام جهاد، هنگام اذان، هنگام تلاوت قرآن، هنگام غروب خورشید، هنگام طلوع آفتاب     ماخذ: الخصال المحموده و المذمومه (شیخ صدوق(ره))
چهارشنبه 4/11/1391 - 9:0
اهل بیت
خطبه بدون نقطه حضرت علیّ ابن ابیطالب (علیه السّلام) الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ.عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا رَحِمَکُمُ اللهُ لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها.هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.ترجمه: ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین (و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.یگانه و یکتای بی نیاز (ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.شاهان را (به حکمت و آزمون)مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت.و ستمکاران (و متجاوزان)را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مایۀ) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است.خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان)است و زیباترین آنها در (نسل و)شاخسار.و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی وبزرگسالی.درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان)و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر).از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست بشناسید. منابع:1- نهج السّعادة، به نقل از کتاب «مجموعة ادبیة» تألیف محی الدّین محمد بن عبد القاهر بن الموصلی الشهروزیکتاب ناقل بخش آغازین خطبه:1- مناقب آل ابی طالب (ابن شهر آشوب)2- الصراط المستقیم3- نهج الایمان (زین الدّین علی بن یوسف بن جبر)4- بحار الانوار                        5- منهاج البراعة 
چهارشنبه 4/11/1391 - 8:59
اهل بیت
خطبه بدون الف حضرت علیّ ابن ابیطالب (علیه السّلام)

کفعمی در مصباح، از هشام بن سایب کلبی و او از ابی صالح روایت می کند که: روزی جمعی از اصحاب پیغمبر بحث می نمودند در اطراف این موضوع که کدام حرف است در حروف که از همه بیشتر در کلام موجود است؟ معلوم شد حرف الف از همه بیشتر است و هیچکس نمی نتواند کلامی بگوید که الف در آن نباشد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) حضور داشتند. بدون تأمّل و فی البداهه خطبه ای فرمودند. چنانکه عقلها حیران ماند و نام این خطبه را مونقه گذاشتند؛ یعنی در حسن و نیکویی و بلاغت، شگفت آور است. فرمودند:حَمِدتُ مَن عَظُمَت مِنَّتُهُ، وَ سَبَغَت نِعمَتُهُ، وَ سَبَقَت رَحمَتُهُ، وَ تَمَّت کَلِمَتُهُ، وَ نَفَذَت مَشیَّتُهُ، وَ بَلَغَت حُجَّتُهُ، و عَدَلَت قَضیَّتُهُ، وَ حَمِدتُ حَمَدَ مُقِرٍّ بِرُبوبیَّتِهِ، مُتَخَضِّعٍ لِعُبودیَّتِهِ، مُتَنَصِّلٍ مِن خَطیئتِهِ، مُعتَرِفٍ بِتَوحیَدِهِ، مُستَعیذٍ مِن وَعیدِهِ، مُؤَمِّلٍ مِن رَبِّهِ مَغفِرَةً تُنجیهِ، یَومَ یُشغَلُ عَن فَصیلَتِهِ وَ بَنیهِ، وَ نَستَعینُهُ، وَ نَستَرشِدُهُ، وَ نُؤمِنُ بِهِ، وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیهِ، وَ شَهِدتُ لَهُ بِضَمیرٍ مُخلِصٍ موقِنٍ، وَ فَرَّدَتُهُ تَفریدَ مُؤمِنٍ مُتقِنٍ، وَ وَحَّدَتُهُ تَوحیدَ عَبدٍ مُذعِنٍ لَیسَ لَهُ شَریکٌ فی مُلکِهِ، وَ لَم یَکُن لَهُ وَلیٌّ فی صُنعِهِ، جَلَّ عَن مُشیرٍ وَ وَزیرٍ، وَ تَنَزَّهَ عَن مِثلٍ وَ نَظیرٍ، عَلِمَ فَسَتَرَ، وَ بَطَنَ فَخَبَرَ، وَ مَلَکَ، فَقَهَرَ، وَعُصیَ فَغَفَرَ، وَ عُبِدَ فَشَکَرَ، وَ حَکَمَ فَعَدَلَ، وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ، لَم یَزَل وَ لَم یَزولَ، وَ لیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ، وَهُوَ قَبلَ کُلِّ شَیءٍ وَ بَعدَ کُلِّ شَیءٍ، رَبٌّ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ، مَتَمَلِّکٌ بِقُوَّتِهِ، مُتَقَدِّسٌ بِعُلُوِّهِ، مُتَکَبِّرٌ بِسُمُوِّهِ لَیسَ یُدرِکُهُ بَصَرٌ، وَ لَم یُحِط بِهِ نَظَرٌ، قَویٌ، مَنیعٌ، بَصیرٌ، سَمیعٌ، علیٌّ، حَکیمٌ، رَئوفٌ، رَحیمٌ، عَزیزٌ، عَلیمٌ، عَجَزَ فی وَصفِهِ مَن یَصِفُهُ، وَ ضَلَّ فی نَعتِهِ مَن یَعرِفُهُ، قَرُبَ فَبَعُدَ، وَ بَعُدَ فَقَرُبَ، یُجیبُ دَعوَةَ مَن یَدعوهُ، وَ یَرزُقُ عَبدَهُ وَ یَحبوهُ، ذو لُطفٍ خَفیٍّ، وَ بَطشٍ قَویٍّ، وَ رَحمَةٍ موسِعَةٍ، وَ عُقوبَةٍ موجِعَةٍ، رَحمَتُهُ جَنَّةٌ عَریضَةٌ مونِقَةٌ، وَ عُقوبَتُهُ حَجیمٌ مؤصَدَةٌ موبِقَةٌ، وَ شَهِدتُ بِبَعثِ مُحَمَّدٍ عَبدِهِ وَ رَسولِهِ صَفیِّهِ وَ حَبیبِهِ وَ خَلیلِهِ، بَعَثَهُ فی خَیرِ عَصرٍ، وَ حینَ فَترَةٍ، وَ کُفرٍ، رَحمَةً لِعَبیدِهِ، وَ مِنَّةً لِمَزیدِهِ، خَتَمَ بِهِ نُبُوَّتَهُ، وَ قَوّی بِهِ حُجَّتَهُ، فَوَعَظَ، وَ نَصَحَ، وَ بَلَّغَ، وَ کَدَحَ، رَؤفٌ بِکُلِّ مُؤمِنٍ، رَحیمٌ، ولیٌّ، سَخیٌّ، ذَکیٌّ، رَضیٌّ، عَلَیهِ رَحمَةٌ، وَ تَسلیمٌ، وَ بَرَکَةٌ، وَ تَعظیمٌ، وَ تَکریمٌ مِن رَبٍّ غَفورٍ رَحیمٍ، قَریبٍ مُجیبٍ، وَصیَّتُکُم مَعشَرَ مَن حَضَرَنی، بِتَقوی رَبِّکُم، وَ ذَکَّرتُکُم بِسُنَّةِ نَبیِّکُم، فَعَلَیکُم بِرَهبَةٍ تُسَکِّنُ قُلوبَکُم، وَ خَشیَةٍ تَذری دُموعَکُم، وَ تَقیَّةٍ تُنجیکُم یَومَ یُذهِلُکُم، وَ تُبلیکُم یَومَ یَفوزُ فیهِ مَن ثَقُلَ وَزنَ حَسَنَتِهِ، وَ خَفَّ وَزنَ سَیِّئَتِهِ، وَ لتَکُن مَسئَلَتُکُم مَسئَلَةَ ذُلٍّ، وَ خُضوعٍ، وَ شُکرٍ، وَ خُشوعٍ، وَ تَوبَةٍ، وَ نَزوعٍ، وَ نَدَمٍ وَ رُجوعٍ، وَ لیَغتَنِم کُلُّ مُغتَنَمٍ مِنکُم، صِحَّتَهُ قَبلَ سُقمِهِ، وَ شَیبَتَهُ قَبلَ هِرَمِهِ، وَ سِعَتَهُ قَبلَ عَدَمِهِ، وَ خَلوَتَهُ قَبلَ شُغلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبلَ سَفَرِهِ، قَبلَ هُوَ یَکبُرُ، وَ یَهرَمُ، وَیَمرَضُ، وَ یَسقَمُ، وَ یُمِلُّهُ طَبیبُهُ، وَ یُعرِضُ عَنهُ جَیِبُهُ، وَ یَتَغَیَّرَ عَقلُهُ، وَ لیَقطِعُ عُمرُهُ، ثُمَّ قیلَ هُوَ مَوَعوکَ، وَ جِسمُهُ مَنهوکٌ، قَد جَدَّ فی نَزعٍ شَدیدٍ، وَ حَضَرَهُ کُلُّ قریبٍ وَ بَعیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ، وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبینُهُ، وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جُذِبَت نَفسُهُ، وَ نُکِبَت عِرسُهُ، وَ حُفِرَ رَمسُهُ، وَ یُتِمَّ مِنهُ وُلدُهُ، وَ تَفَرَقَ عَنهُ عَدَدُهُ، وَ قُسِّمَ جَمعُهُ، وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمعُهُ، وَ کُفِّنَ، وَ مُدِّدَ، وَ وُجِّهَ، وَ جُرِّدَ، وَ غُسِّلَ، وَ عُرِیَ، وَ نُشِفَ، وَ سُجِیَ، وَ بُسِطَ لَهُ، وَ نُشِرَ عَلَیهِ کَفَنُهُ، وَ شُدَّ مِنهُ ذَقَنُهُ، وَ قُمِّصَ، وَ عُمِّمَ، وَ لُفَّ، وَ وُدِعَّ، وَ سُلِّمَ، وَ حُمَلِ فَوقَ سَریرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیهِ بِتَکبیرٍ، وَ نُقِلَ مِن دورٍ مُزَخرَفَةٍ، وَ قُصورٍ مُشَیَّدَةٍ، وَ حَجُرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فی ضَریحٍ مَلحودَةٍ، ضَیِّقٍ مَرصوصٍ بِلبنٍ، مَنضودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلمودٍ، وَ هیلَ عَلیهِ حَفَرُهُ، وَ حُثِیَ عَلیهِ مَدَرُهُ، فَتَحَقَّقَ حَذَرُهُ، وَ نُسِیَ خَبَرُهُ وَ رَجَعَ عَنهُ وَلیُّهُ، وَ نَدیمُهُ، وَ نَسیبُهُ، وَ حَمیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قرینُهُ، وَ حَبیبُهُ، وَ صَفیُّهُ، وَ نَدیمُهُ فَهُوَ حَشوُ قَبرٍ، وَ رَهینُ قَفرٍ، یَسعی فی جِسمِهِ دودُ قَبرِهِ وَ یَسیلُ صَدیدُهُ مِن مِنخَرِهِ، یُسحَقُ ثَوبُهُ وَ لَحمُهُ، وَ یُنشَفُ دَمُهُ، وَ یُدَقُّ عَظمُهُ، حَتّی یَومَ حَشرِهِ، فَیُنشَرُ مِن قَبرِهِ، وَ یُنفَخُ فِی صّورِ، وَ یُدعی لِحَشرٍ وَ نُشورٍ، فَثَمَّ بُعثِرَت قُبورٌ، وَ حُصِّلَت صُدورٌ، وَ جیء بِکُلِّ نَبیٍّ، وَ صِدّیقٍ، وَ شَهیدٍ، وَ مِنطیقٍ، وَ تَوَلّی لِفَصلِ حُکمِهِ رَبٌّ قدیرٌ، بِعَبیدِهِ خَبیرٌ وَ بَصیرٌ، فَکَم مِن زَفرَةٍ تُضنیهِ، وَ حَسرَةٍ تُنضیهِ، فی مَوقِفٍ مَهولٍ عَظیمٍ، وَ مَشهَدٍ جَلیلٍ جَسیمٍ، بَینَ یَدَی مَلِکٍ کَریمٍ، بِکُلِّ صَغیرَةٍ وَ کَبیرَةٍ عَلیمٍٍ، حینَئِذٍ یُلجِمُهُ عَرَقُهُ، وَ یَحفِزُهُ قَلَقُهُ، عَبرَتُهُ غَیرُ مَرحومَةٍ، وَ صَرخَتُهُ غَیرُ مَسموعَةٍ، وَ حُجَّتُهُ غَیرُ مَقبولَةٍ، وَ تَؤلُ صَحیفَتُهُ، وَ تُبَیَّنُ جَریرَتُهُ، وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ بِسوءِ عَمَلِهِ وَ شَهِدَ عَینُهُ بِنَظَرِهِ وَ یَدُهُ بِبَطشِهِ وَ رِجلُهُ بِخَطوِهِ وَ جِلدُهُ بِمَسِّهِ وَ فَرجُهُ بِلَمسِهِ وَ یُهَدِّدَهُ مُنکَرٌ وَ نَکیرٌ وَ کَشَفَ عَنهُ بَصیرٌ فَسُلسِلَ جیدُهُ وَ غُلَّت یَدُهُ وَ سیقَ یُسحَبُ وَحدَهُ فَوَرَدَ جَهَنَّمَ بِکَربٍ شَدیدٍ وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فی جَحیمٍ وَ یُسقی شَربَةٌ مِن حَمیمٍ تَشوی وَجهَهُ وَ تَسلخُ جَلدَهُ یَضرِبُهُ زَبینَتُهُ بِمَقمَعٍ مِن حدیدٍ یَعودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجلدٍ جدیدٍ یَستَغیثُ فَیُعرِضُ عَنهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمُ وَ یَستَصرخُ فَیَلبَثُ حُقبَهُ بِنَدَمٍ نَعوذُ بِرَبٍّ قَدیرٍ مِن شَرِّ کُلِّ مَصیرٍ وَ نَسئَلُهُ عَفوَ مَن رَضیَ عَنهُ وَ مَغفِرَةَ مَن قَبِلَ مِنهُ فَهُوَ وَلیُّ مَسئَلَتی وَ مُنحُجِ طَلِبَتی فَمَن زُحزِحَ عَن تَعذیبِ رَبِّهِ سَکَنَ فی جَنَّتِهِ بِقُربِهِ وَ خُلِّدَ فی قُصورِ مُشَیَّدةٍ وَ مُکِّنَ مِن حورٍ عینٍ وَ حَفَدَةٍ وَ طیفَ عَلَیهِ بِکُئوسٍ وَ سَکَنَ حَظیرَةَ فِردَوسٍ، وَ تَقَلَّبَ فی نَعیمٍ، وَ سُقِیَ مِن تَسنیمٍ وَ شَرِبَ مِن عَینٍ سَلسَبیلٍ، مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ مَختومَةً بِمِسکٍ عَبیرٍ مُستَدیمٍ لِلحُبورٍ مُستَشعِرٍ لِلسّرورِ یَشرَبُ مِن خُمورٍ فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ وَ لَیسَ یَنزیفُ هذِهِ مَنزِلَةُ مَن خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّر نَفسَهُ وَ تِلکَ عُقوبَةُ مَن عَصی مُنشِئَهُ وَ سَوَّلَت لَهُ نَفسُهُ مَعصیَةَ مُبدیهِ ذلِکَ قَولٌ فَصلٌ وَ حُکمٌ عَدلٌ خَیرُ قَصَصٍ قَصَّ وَ وَعظٍ بِهِ نَصَّ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ نَزَلَ بِهِ روحُ قُدُسٍ مُبینٍ عَلی نَبیٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمونَ بَرَرَةٌ عُذتُ بِرَبٍ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ فَلیَتَضَرَّع مُتَضَرِّعُکُم وَ لیَبتَهِل مُبتَهِلُکُم فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربوبِ لی وَ لَکُم.  ترجمه:ستایش می کنم کسی را که منّتش عظیم است و نعمتش فراوان؛ و رحمتش (بر غضبش) پیشی گرفته است. سخن (و حکم) اوتمامیّت یافته (و قطعی است)؛ خواست او نافذ و برهانش رسا و حکمش بر عدالت است.ستایش می کنم، به سان سپاس آن که معترف به ربوبیّتش و پر خضوع دربندگی اوست. و از گناه خویش (بریده و) کنده شده و به توحید او اقرار می نماید. و از وعید (و بیم) عذابش (به خود او) پناه می برد. و از درگاه پروردگارش امیدوار آمرزشی است که او را نجات بخشد، در روزی که (انسان را به گرفتاری خویش مشغول و) از بستگان و فرزندانش غافل می سازد.از او یاری و هدایت می جوییم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از ضمیری با اخلاص و یقین، برای او (به توحید) گواهی می دهم و او را به یکتایی می شناسم. یکتا شناسی فردی مؤمن و استوار (در یقین). و او را یگانه می شمارم، یگانه دانستن بنده ای خاضع. نه در پادشاهی خود شریکی دارد و نه درآفرینشش یاوری. برتر از آن است که مشاور و وزیری داشته باشد و منزّه است از داشتن همانند و نظیری. (بر کردارها) آگاهی یافت و پوشیده داشت. و از نهان امور مطّلع گردید و بدان آگاه است و اقتدار و چیرگی دارد. نافرمانی گشت و آمرزید، طاعت و بندگی اش نمودند و او شکرگزاری نمود. فرمان روایی کرد و عدالت گسترد؛ و برتر از شائبه ی هر نقص و عیبی است و (آنچه شایسته ی هر چیزی بود، به او) عطا فرمود. همیشه بوده و هست و هیچ گاه زوال نمی یابد. و چیزی همانندش نیست. و او پیش از هر چیزی است و پس از هر چیزی. پروردگاری است که به عزّتش یگانه و به قدرت خویش پادشاه (و مقتدر). و به برتری شأنش پاک (و منزّه) است. و به علوّ مقامش (به حق) خود را بزرگ می شمارد. دیده ای او را نمی بیند و نگرشی (در معرفت) بر او احاطه پیدا نمی کند. قوی و مقتدر و بینا و شنوا و برتر و حکیم و رؤوف و مهربان و عزّتمند و داناست. هر آن که به توصیف او برآید، در وصفش حیران ماند. (به آفریدگان) نزدیک است و (در رفعت مقام، از آنان) دور است. (به علوّ شأنش از آنان) دور است و (به آنان) نزدیک است، و دعای کسی را که او را بخواند، اجابت می کند. و به بنده اش روزی می دهد و بدو عطا می فرماید. دارای لطفی است پنهان و قهری قوی و رحمتی گسترده و کیفری دردناک. رحمتش بهشتی پهناور و زیبباست و کیفرش جهنمی در بسته و هلاکت بار.و گواهی می دهم به بعثت محمّد صلّی الله علیه و آله، بنده و فرستاده و برگزیده و حبیب و خلیلش که او را در بهترین (و ضروری ترین) برهه و در دوران گسیختگی (وحی) و کفر- به عنوان رحمتی برای بندگان خود و نعمتی برجسته از نعمتهای فراوان خویش مبعوث فرمود. خداوند کار (برانگیختن پیامبران به) پیامبری (از جانب) خود را به وسیله او به پایان رسانید و برهان خویش را با وی قوّت بخشید و آن بزرگوار نیز موعظه فرمود و خیرخواهی نمود و به سختی کوشید، نسبت به هر مؤمنی رؤوف و مهربان بود. سروری بخشنده و پاک گهر و راضی (به قضا و حکم حق) بود. رحمت و سلام و برکت و تعظیم و تکریمی (ویژه و فراوان) از سوی پروردگاری آمرزنده و مهربان و نزدیک و اجابت کننده، بر او باد. ای گروهی که نزدم حاضرید؛ شما را به تقوای پروردگارتان سفارش می کنم و به شیوه پیامبرتان یادآوری می نمایم. پس بر شما باد به ترسی که در دلهایتان جای گیرد و هراسی که اشکتان را جاری کند و تقوایی که نجاتتان بخشد، در روزی که هر که وزن نیکی اش سنگین و وزن کار بدش سبک باشد، رستگار شود. درخواست شما (از پروردگارتان) درخواستی توأم با ذلّت و افتادگی و شکرگزاری و فروتنی و توبه و کنده شدن (از گناه) و پشیمانی و بازگشت (به طاعت) باشد.هر کدامتان که غنیمت شمار (فرصت)است، عافیتش را پیش از بیماری و پیری اش را پیش از تهی دستی و فراغتش را پیش از (گرفتاری و) مشغولیت و زمان حضورش را پیش از کوچ، غنیمت بشمارد. پیش از آن که پیر شود و گرفتار بیماری و ناخوشی گردد و (به حالی افتد که) طبیبش از او ملول شود و (نزدیکترین) دوستش نیز از او روی گرداند و عقلش تباه گردد و رشته عمرش بگسلد. آن گاه گفته شود که فلانی به سختی بیمار است و تنش به شدّت نحیف شده و در بستر احتضاری سخت افتاده است. و هر خویش و بیگانه ای (به عیادت و وداع) به بالینش آمده است. پس دیده اش را با خیرگی به بالا افکنده، نگاهش را بدان سو دوخته، پیشانی اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده و جانش گرفته شد.(در چنین حالی می بینی که) تیره بختی به همسرش روی آورده، گورش را کندند و فرزندانش بی سرپرست ماندند و نفراتش از دور او پراکنده شدند و آنچه جمع آوری کرده بود، تقسیم شده و بینایی و شنوایی اش از بین رفته است. (هم اکنون می بینی) رویش پوشانده، دست و پایش کشیده، رو به قبله اش کشیده اند و برهنه اش نموده، غسلش داده اند؛ (از هر جامه و پیرایه ای) عاری اش داشته، خشکش نموده اند و پارچه ای بر او افکنده و بر او کشیده اند و آماده اش نموده، (قطعه دیگر) کفنش را نیز بر او افکنده اند، (به گونه ای که) از آن کفن چانه اش را بسته، پیراهن وعمامه هم برایش قرار داده، در لفافش پیچیده اند و (نزدیکان) با او وداع نموده، بدرودش گفتند. (اینک می نگری) بر تابوتش حمل نمودند و با تکبیر بر او نماز گزارند و از خانه های پر زرق و برق و قصرهای مجلّل، با اتاقهای منظّم و پی در پی، منتقل شده است. در گوری که برایش کنده اند، گذاشته شد. گوری که تنگ است و با خشتهای محکم چیده شده و سقفش با تخته سنگهایی پوشیده شده است و خاک قبرش را بر او ریخته، کلوخ بر او پاشیدند. پس آنچه که از آن هراسان بود، واقع شد و خبرش به فراموشی سپرده شد و (کسانی که) یار همنشین و خویشاوند و دوست (او بودند)، از وی برگشتند و تنهایش گذاشتند و همدم و رفیق و یار و ندیمش، کسانی دیگر به جای او برگزیدند.(اکنون) درون قبری قرار گرفته و به مکان تنها و خلوتی سپرده شده. کرمهای قبر در بدنش می دوند و خون و چرک از بینی اش روان است و جامه و بدنش فرسوده می شوند، خونش می خشکد و استخوانش فرسوده می شود. (و بدین گونه است) تا روز حشر او؛ که از قبرش برانگیخته شود و در صور دمیده شود و برای حشر و نشر فرایش خوانند. پس آنجاست که قبور، زیر و رو می گردند و آنچه در سینه هاست، بیرون کشیده (و هویدا) می شوند و هر پیامبر و صدیق و شهید سخنوری (که مجاز به تکلّم است)، آورده می شوند. داوری قاطع آن روز را پروردگاری به عهده دارد که مقتدر بر بندگانش وآگاه و بینا (به حالشان) است. پس بسا ناله هایی که او را رنجور و زمین گیر و حسرتی که فرسوده و نحیفش می گرداند. در جایگاهی هولناک و عظیم و مجتمعی بزرگ و وسیع، در مقابل پادشاهی بزرگوار که به هر کار کوچک و بزرگی داناست.در آن هنگام عرقش تا به دهان می رسد و اضطراب و ناراحتی اش، آرامش او را می رباید. اشکش مایه ترحّم بر وی نمی شود و ناله اش شنیده (و بدان توجّه) نمی گردد. و دلیل (و عذر) او پذیرفته نخواهد بود. نامه عملش به سویش باز می گردد (و به وی سپرده می شود) و بدی کردارش (بر او و دیگران) بیان می شود. هر عضوی از او به بدی کارش گواهی می دهد. چشمش به نگاه او (به حرام) و دستش به سخت گیری (نامورد) او و پایش به گام برداشتن (به سوی حرام)، پوستش به لمس (نامشروع) و شرمگاهش به تماس (به حرام) گواهی می دهند. فرشتگان نکیر و منکر او را (به عذاب وحشتناک) تهدید می کنند و (خداوند) بینا از کارش پرده بر می دارد. پس زنجیر در گردنش افکنده، دستش با غل بسته می شود و کشان کشان و در تنهایی رانده می شود.و در آتش دوزخ عذاب می گردد.و شربتی از آب داغ به وی نوشانیده می شود که چهره اش پخته و پوستش را می کند. فرشته مأمور (عذاب او) به سوی آتش می راندش، او را با گرزی آهنین می زند، (پیوسته) پوستش پس از پخته شدن، به پوستی جدید بر می گردد (و تبدیل می شود). و فریاد استمداد برمی آورد، ولی مأموران جهنم از او روی بر می گردانند. و فریاد سر می دهد و با ندامت دوران طولانی اش را در جهنم می ماند.به پروردگار توانا پناه می بریم از شرّ هر سرانجام (نا خجسته ای) و از او عفو می طلبیم به سان عفو کسانی که از آنان راضی گردید و آمرزش می جوییم همانند کسانی که (ایمان و طاعتشان را) از آنان پذیرفت. زیرا تنها اوست که کفیل خواهش و تقاضای من است.پس هر که از عذاب پروردگارش دور گردانده شود، به قرب حضرتش در بهشت سکنا گزیند و در قصرهایی مزیّن جاودانه ماند و از حوریان زیبا و سیه چشم و خادمان (بهشتی) بهره مند می گردد. و جامهایی (مملو از خوراکی و نوشیدنی) پیرامونش می گردانند و در جایگاه منیع و ممتاز بهشت مسکن یابد و در نعمتهای سرشار به سر برد و از تسنیم (و از نوشیدنی های بهشت) بدو نوشانیده می شود و از چشمه، سلسبیل آمیخته به زنجبیل، می نوشد که با مشک و عبیری سربسته شده که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است. از نوشیدنی هایی (پاکیزه) در باغی روشن، (با درختانی) پربار می نوشد که هر کس از آن بنوشد، نه دچار سردرد می شود و نه مست و مدهوش می گردد.این جایگاه کسی است که از پروردگارش بترسد و از نفس خویش بر حذر باشد و آن (نیز) کیفر کسی است که معصیت پروردگارش نماید و نفس (شیطانی) او، نافرمانی آفریدگارش را برایش تزیین نماید.این کلامی است قاطع و انکارناپذیر و حکمی بر پایه عدل. بهترین سخنی است که (از خدا و رسول) برگرفته شده و برترین پندی است که (درقرآن)بدان تصریح شده است.از سوی پروردگار ستوده نازل شده است و روح القدس (برتر از تمامی فرشتگان و دارای پاکی)ممتاز، آن را بر پیامبری هدایت یافته و بلند منزلت فرود آورده است. درود فرستادگان بزرگوار و گرامی داشتگان شایسته (الهی) بر او باد. پناه می برم به پروردگار مهربان از شرّ هر (شیطان) رانده شده. پس باید هریک از شما (به درگاه خداوند) تذلّل نماید و (به آستانش) دعا و زاری کند تا از پروردگار هر آفریده ای، آمرزش بطلبیم برای خودم و شما. 

منابع اصل:1- المصباح (تقی الدین ابراهیم بن علی بن الحسن بن محمود العاملی الکفعمی2- مطالب السؤول (محمد بن طلحة الشافعی)3- شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید المعتزلی)4- کنز العمّال (متقی بن حسام الهندی)5- اعلام الدین (الحسن بن محمد الدیلمی)6- منهاج البراعة (المیرزا حبیب الله الهاشمی الخوئی)7- کفایة الطالبکتب واسطه:1- بحار الانوار2- نهج السعادة (شیخ محمد باقر محمودی)3- مصباح البلاغه فی مستدرک نهج البلاغه (سیّد حسن میرجهانی طباطبائی)کتب ناقل بخشی از خطبه:1- مناقب آل ابی طالب (ابن شهر آشوب)2- الصراط المستقیم (علی بن یونس العاملی)3- نهج الایمان (علی بن یوسف بن جبر)4- الخرائج و الجرائج (قطب الدین الراوندی)5- مستدرک السّفینة (علی نمازی)6- الذریعة (شیخ آغا بزرگ تهرانی)       
چهارشنبه 4/11/1391 - 8:58
دانستنی های علمی
معناى "اسراف" و" اقتار"

در تفسیر عیاشى از ابان بن تغلب روایت شده که گفت:

امام صادق علیه السلام به من فرمود: خیال مى کنى که اگر خداوند به کسى نعمتى مى دهد از کرامت آن کس است؟ و اگر دریغ مى دارد از خوارى او است؟ نه، چنین نیست، مال مال خدا است که به ودیعه به دست هر کس بخواهد مى سپارد، و خوردن، آشامیدن، پوشیدن، نکاح و سوارى و سایر انواع تصرفات در آن را مباح کرده به شرطى که رعایت اعتدال و اقتصاد را بنمایند و ما زاد آن را به فقراى مومن رسانیده یا با آن امور خود را اصلاح کنند، و گر نه همه آن تصرفات حرام خواهد بود. آن گاه جمله" و لا تسرفوا إنه لا یحب المسرفین" را تلاوت نمود. سپس فرمودند: آیا مى پندارى خدا کسى را در مالى که به او داده امین مى کند که اسبى به ده هزار درهم بخرد با اینکه اسبى به ارزش بیست درهم او را کفایت مى کند، و کنیزى به بهاى هزار دینار بخرد با اینکه کنیزى به قیمت بیست درهم براى او کافى است، و از طرف دیگر بفرماید اسراف نکنید چون خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد. اقتار این است که انسان با قدرت بر تحصیل غذاى گوارا به نان و نمک اکتفاء کند. عرض کردم، پس اقتصاد به چه معنا است. فرمود:اقتصاد این است که انسان همه رقم غذا از قبیل نان، گوشت، شیر، سرکه و روغن بخورد و لیکن در هر وعده یک رقم.و در کافى به سند خود از اسحاق بن عبد العزیز از بعضى از اصحاب خود نقل کرده که گفت: خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم در راه مکه بودیم و مى خواستیم احرام ببندیم لذا نوره کشیدیم، و چون سبوس همراه نداشتیم که به بدن خود بمالیم و اثر نوره را از بدن بزداییم ناگزیر قدرى آرد به خود مالیده و با آن رفع حاجت نمودیم، من ناگهان به این فکر افتادم که این چه کارى بود کردم، و خدا مى داند که چقدر ناراحت شدم. حضرت فرمود: آیا ترس تو از این جهت است که مبادا اسراف کرده باشى؟ عرض کردم: آرى، فرمود: ناراحت مباش در هر چیزى که بدن را اصلاح کند اسراف نیست. من خودم بارها شده که دستور داده ام مغز استخوان برایم بیاورند تا بدنم را چرب کنم، روغن زیتون آورده اند، و من به خود مالیده ام، این اسراف نیست،"اسراف" عبارت است از کارى که مال را ضایع کند، و به بدن ضرر برساند. عرض کردم:"اقتار" چیست؟ فرمود: اقتار این است که انسان با قدرت بر تحصیل غذاى گوارا به نان و نمک اکتفاء کند. عرض کردم، پس اقتصاد به چه معنا است. فرمود:اقتصاد این است که انسان همه رقم غذا از قبیل نان، گوشت، شیر، سرکه و روغن بخورد و لیکن در هر وعده یک رقم.
چهارشنبه 4/11/1391 - 8:56
دعا و زیارت
یا مُشْبِعَ الْبُطُونِ الْجآئِعَةِ، وَ یا كاسِىَ الْجُسُومِ الْعارِیَةِ، وَ یا مُسَكِّنَ الْعُرُوقِ الضّارِبَةِ، وَیا مُنَوِّمَ الْعُیُونِ السّاهِرَةِ، سَكِّنْ عُرُوقِىَ الضّارِبَةَ، وَ أَذِّنْ لِعَیْنى نَوْماً عاجِلاًاى سیر كننده‏ى شكمهاى گرسنه،  و اى پوشاننده‏ى تن‏هاى برهنه، واى آرام كننده رگهاى زننده، و اى به خواب برنده‏ى چشمهایى كه به خواب نمى‏رود، رگهاى زننده [بدن ]مرا را آرام فرما، و زود به چشمم اجازه خوابیدن بده
چهارشنبه 4/11/1391 - 8:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته