اكنون پس از 20 سال...
گروه سیاسی/ مهدی احمدی: سخنرانی حجت الاسلام سیدحسن آقا در مراسم سالگرد رحلت امام عزیز با شعارهای پی در پی مردمی اندک!! نیمه تمام ماند و ایشان با جمله " هنوز 20 سال بیشتر از رحلت امام نگذشته است" سعی کردند عاطفه و احساس عاشقان امام را تحریک کنند و چهرهای مظلوم وحق مدار از خود نشان دهند.
جناب سید حسن مصطفوی، شعار دهندگان را اندک خواند و معلوم نیست که این جمع اندک در میان خیل میلیونیِ مردمِ امام دوست چگونه توانستند، سخنرانی را ناتمام بگذارند، بگذریم
سیمای جمهوری اسلامی که این مراسم را زنده پخش میکرد، ماهرانه شعارهای مردم را پوشش نمیداد و بینندگان به محتوای شعارها پی نبردند اما معلوم بود که مردم به همسویی نواده خمینی عزیز با جریان فتنه اعتراض دارند و بازگشت به خط امام راحل را خواستارند.
حرکت مردم امام دوست بار دیگر هوشیاری و بصیرت را به نمایش گذاشت و نشان داد که این مردم به مراتب از مسلمانان صدر اسلام در تشخیص حق و باطل آگاهترند.
شعارهای مردم در سالروز رحلت امام نشان داد که اعتراض آنان از متن قرآن و سنت برخاسته است و بحمدالله روز به روز مردمی آگاهتر زمینهساز ظهور حجت حق(عج) را فراهم میآورند.
در این نوشتار مختصر به گونهای مستند، رفتار مردم در برابر نوادۀ امام راحل تحلیل و بررسی میشود:
1. در فرهنگ قرآنی به کسانی اهل یا ذریه پیامبر گفته میشود که با او پیوند و بستگی داشته باشند و مهمترین پیوند با پیامبر هم عقیده بودن با اوست 1 . از این روی خداوند، فرزند نوح را، از خاندان او نمیداند: "انه لیس من اهلک: او از خاندان تو نیست"2
اکنون پس از "20سال" آیا میتوان از هم عقیده بودن با دشمنان ملت چشم پوشید و با کسانی که همراهی با منافقان و سلطنت طلبان را فریاد میزنند، همنوا شد؟
2. قرآن دربارۀ فرزندان یعقوب، تمام کاستیهای آنان را برشمرد و در این معجزه جاوید چهرۀ فریبکارانه فرزندان یعقوب را هویدا کرد تا به همه مردم در همۀ زمانها نشان دهد که فرزندزادگی پیامبر خدا مصونیت نمیآورد. فرزند بدون واسطه پیامبر نقشه قتل، سرقت طرح میکند و به راحتی به پیامبر خدا دروغ میگوید.3
و اکنون پس از "20 سال" آیا میتوان فرزندزادگی را دلیل موجّهی برای همسویی با محکومان دادگاه اسلامی دانست و محکومان را در آغوش کشید؟
3. در حوادث پس از رحلت پیامبر(ص)، خلیفه اول و دوم در سقیفه گرد آمدند و با جمله «شجرة الرسول: درخت پیامبری» خلافت را تصاحب کردند. امیر مومنان(ع) وقتی این جمله را شنید فرمود: به درخت پیامبری احتجاج کردند اما ثمرۀ آن را تباه کردند.4
اکنون پس از "20سال" آیا میتوان به درخت پر ثمر خمینی احتجاج کرد و میوۀ «استقلال» را نادیده گرفت و با کسانی که از کشورهای بیگانه برای دخالت در انتخابات مدد میجستند، همنشین شد؟
و اکنون پس از "20سال" آیا میتوان ثمرۀ «ولایت فقیه» امام را نادیده گرفت و در روز تنفیذ، غیبت غیر موجّه داشت؟
4. زید فرزند امام کاظم(ع) با افراد ناباب همنشین شد و برخی گناهان را به بهانه امام زاده بودن بیپروا انجام داد، امام رضا(ع) به او فرمود: پدرت موسیبنجعفر که تو به آن افتخار میکنی در عبادت چنین و چنان بود و تو چگونه گناه میکنی در حالیکه امام سجاد فرموده است نیکوکار ما دو برابر پاداش و بدکردار ما دو برابر عذاب میشود.5
و اکنون پس "20 سال" آیا میتوان به فرزندزادگی مرحوم حاج احمد خمینی افتخار کرد و به این بهانه «رأی ملت» را نادیده گرفت و در مراسم هفته دولت از همراهی با منتخب ملت سرباز زد و از سایتهای ضد انقلاب مدال شجاعت دریافت کرد؟ آن پدری که تو فرزند اویی پیروی از ولایت را به تو وصیت کرد، چگونه پس از تنفیذ همچنان ساز مخالفت زدی؟ فأین تذهبون؟
5. جعفر فرزند امام هادی(ع) در وهم و خیال امام زاده بودن به جایگاه قائم آل محمد تعرض کرد امّا امام او را کنار زد تا نشان دهد که تنها امام زاده بودن امتیاز نمیآورد6.
و اکنون پس از "20 سال" آیا میتوان به بهانه نوادۀ امام بودن با کسانی که جوانان این دیار را به کشتن دادند، خندۀ مستانه سر داد و در عروسی فرزند فتنه با سران فتنه همنشین شد؟ به راستی کشتگان حوادث سال گذشته آرزوی رفتن به خانۀ بخت نداشتند؟
و اکنون پس از "20 سال" برای شما شمّهای از رفتارهای آگاهانه این امّت استوار را بازگو میکنم تا شاید مؤثر افتد:
ملت ایران در مکتب خمینی کبیر درس خوانده است همو که تندترین قلم را در کتاب «کشف الاسرار» علیه حکمی زاده و کسروی به کار گرفت تا نشان دهد که فرزند زاهدی مانند «شیخ مهدی حکمی» بودن مصونیت نمیآورد.
مردم عزیز ایران رفتارهای خائنانه دبیر کل حزب توده «کیانوری»، را از رفتارهای نیای بزرگوارش «شیخ فضل الله نوری» متمایز میکنند و شهید بهشتی(ره) با صلابت تمام در برابر نوادۀ شیخ فضل الله نوری ایستاد و او را خائن خواند.
ملت هوشیار ما، خیانتهای بنی صدر را از خدمات پدر ارزشمندش «آیة الله بنی صدر همدانی» متمایز کرد و پدر را محترم و فرزند را خائن دانست.
و اکنون این ملت پس از "20 سال" صحنۀ زیبایی آفرید، ملتی که فرزند غدیر است در روزی که نمایندگانی از سراسر ایران برای تجدید عهد با خمینی عزیز گردآمده بودند، رفتارهای ناشایست شما در یکسال گذشته را مرور کرد و همین مردمی که از سال 75 – اولین سالگرد رحلت امام پس از درگذشت حاج احمد آقا- تا کنون برای شما عاطفه و احساس نثار میکردند، در برابرتان به اعتراض برخاستند تا نشان دهند که پیوند و وابستگی با امام پیوند با تفکر اوست و اگر نوادۀ خمینی عزیز هم از تفکر او جدا شود از ملت امام دوست فاصله میگیرد. دیروز نمایندگان همه شهرستانها به دیارشان بازگشتند و قصۀ پاسداری از تفکر خمینی را با افتخار بازگو کردند.
باور کنید که در میان امّتِ امام دوست جایگاهتان را از دست دادهاید.
این امت 14 سال – پس از رحلت حاج احمد آقا خمینی- برای شما شعار دادند و به شما عشق ورزیدند، به راستی چگونه این جمع وقتی به رفتار شما اعتراض میکنند، اندک! میشوند؟
جناب آقای سیدحسن، من نمیگویم جریان فتنه طرفدار ندارد، اما طرفداران فتنه در حرم امام یافت نمیشوند. کمی درنگ کنید بسیار بعید میدانم امثال «دکتر سروش» در این "20سال" حتی یکبار هم در مراسم رحلت امام حاضر شده باشند، خود دانید. کمی از اطرافیان فاصله گیرید، خدا رحمت کند پدر بزرگوارتان را وقتی جلسه پنجشنبه ها را محفل برخی افراد دید جلسه را تعطیل کرد ولی متأسفانه شما پس از رحلت ایشان به بهانه جمع دوستان پدر، جلسه را از سرگرفتید. نمیدانم هنوز جلسه پنجشنبهها هست یا نه ولی در دلسوزی اعضای جلسه کمی تردید کنید.
و سخن آخر آنکه ملّت هوشیار رفتارها را رصد میکنند و اگر «سید حسن مصطفوی» به تفکر امام بازگردد، بار دیگر «سید حسن خمینی» خواهد شد و کاستیهای یکسالهاش را به پای جوانیاش میگذارند.
نیکو شدن به نسبتِ نیکو ، نه نیکُوی است
بوجهل و بولهب همه خویش پیمبرند
پاورقی:
[1] تفسیر قرآن ناطق، محمدی ریشهری، ص 46.
[2] هود، آیه 46.
[3] یوسف ، آیات 7 – 20.
[4] نهج البلاغه ، خطبه 67.
[5] عیون اخبار الرضا ج 2 ص 232.
[6] بحار الانوار ج 52 ص 42.
یکی از زشتترین رذایل اخلاقی «حقد» به معنی کینهتوزی است. علی(ع) پستترین خویها را کینه دانسته و سختترین دلها را دل کینهورز میداند. ایشان کینه را به عنوان منشأ تمام عیوب و عامل
اصلی «فتنهها» معرفی میفرمایند. امام متقین(ع) کینهتوزی را شیوه و شیمه حسودان خوانده و شدت کینهتوزی را ناشی از شدت حسادت میدانند. امیرمؤمنان(ع) انسان حقود یا کینهورز را «بیماری روانی» میدانند که در آتش حقد و حسد خود میسوزد و در منجلاب خودساختهاش دست و پا میزند و عذاب میکشد. (الحقد ألأم العیوب؛ ألأم الخُلق الحقد؛ أشد القلوب غلاً قلب الحقود؛ رأس العیوب الحقد؛ سبب الفتن الحقد؛ الحقد شیمة الحسدة؛ شدة الحقد من شدة الحسد؛ الحقود معذب النفس متضاعف الهم؛ الحقد داء دوی و مرض موبئ. (غررالحکم و دررالکلم))
آقای علی مطهری در یادداشتی که برای سایت تابناک نوشتهاند، متأسفانه بار دیگر ثابت کردهاند که نمونه مجسّم یک انسان واجد این بیماردلی هستند و این بیماری تا حدی در ایشان شدت گرفته است که دیگر هیچ مرز و خط قرمزی را در کینهورزی نمیشناسند. ایشان در یادداشت موهن خود صراحتاً به «مردم»، «رئیس جمهور» و حتی «مقام معظم رهبری» اهانت کرده و نشان دادهاند که مرض حقد چگونه میتواند چشمِ دل را کور و گوشِ دل را کر کند. در خصوص یادداشت ایشان اشاره به چند نکته لازم است:
1- این یادداشت ظاهراً در دفاع از «سید حسن مصطفوی» نگاشته شده است؛ کسی که عملکرد نابخردانهاش در طول ماجرای فتنه اخیر و همراهی و حمایت او از سران فتنه برای مردم بصیر و هوشیار ایران اسلامی روشن شده و به همین دلیل با بصیرت انقلابی خود در اقدامی خودجوش از سخنرانی او در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) جلوگیری کردند.
2- همانطور که علی(ع) فرمودند، حقد و کینه در رأس تمام عیوب و رذایل است؛ (رأس العیوب الحقد). با مروری بر یادداشت آقای مطهری میتوان درستی کلام حضرت را به خوبی دریافت؛ زیرا یادداشت کوتاه ایشان حاوی مجموعهای کمنظیر از گناهان و بیتقواییهای کلامی است؛ در این یادداشت کوتاه گناهانی نظیر «دروغ»، «تهمت»، «بهتان»، «افتراء» و «خصومت» به چشم میخورد که جای بسی تأسف دارد.
3- ایشان در حالی ماههاست سعی دارد رئیس جمهور را به عنوان یکی از «عوامل فتنه» اخیر معرفی کند که بر اساس منطق علی(ع) سبب فتنهها، حقد و کینه است و ریشه کینه نیز حسادت است. (سبب الفتن الحقد) و (شدة الحقد من شدة الحسد). بر این مبنا باید آقای مطهری را یکی از «عوامل اصلی فتنه» دانست؛ زیرا حقد و حسادت ایشان نسبت به رئیس جمهور و مردم مؤمن انقلابی که سر سازش با جریان فتنهگر و حامیان آن را ندارند، بر همگان روشن است. امروز چه کسی است که نداند ریشه اظهارات و بیانات دشمن شادکن آقای مطهری کینهورزی ایشان نسبت به رئیس جمهور است؟ چه کسی است که نداند آقای مطهری کینه مردمی را به دل گرفته است که با شناخت دقیق حق و باطل، فریب تحلیلها و آدرسهای غلطی را که ایشان پس از انتخابات سعی میکرد به آنان بباوراند، نخوردند؟
4- زشتترین و زنندهترین بخش یادداشت آقای مطهری را باید پاراگراف نهایی ایشان دانست؛ جایی که مینویسد:
«آقایانی که اصرار بر شبیهسازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام دارند آیا صحیح میدانند که آنها و دار و دسته شان را به سپاه عمر سعد و ابن زیاد تشبیه کنیم که در روز عاشورا با ایجاد سر و صدا اجازه نمی دادند نوه پیغمبر سخن بگوید؟»
زشتی این کلام وقتی روشن میشود که خواننده بداند که چه کسی در روز 14 خرداد اقدام به «شبیهسازی حوادث امروز با حوادث صدر اسلام» کرد. آری، همه مردم مؤمن و ولایتمداری که روز جمعه در حرم امام راحل(ره) حضور داشتند، میدانند که مقام معظم رهبری چندین بار در خطبه اول نماز جمعه با تشبیه مقاطعی از تاریخ معاصر و حوادث اخیر به حوادث صدر اسلام و خصوصاً نحوه برخورد علی(ع) با طلحه و زبیر، فلسفه برخورد قاطع نظام با فتنهگران و اوباش آنان را تبیین کردند.
ایشان در فرازی از بیاناتشان فرمودند:
«یك نكتهى اساسى دیگر در مورد خط امام و راه امام این است كه امام بارها فرمود قضاوت در مورد اشخاص باید با معیار حال كنونى اشخاص باشد. گذشتهى اشخاص، مورد توجه نیست. گذشته مال آن وقتى است كه حال فعلى معلوم نباشد. انسان به آن گذشته تمسك كند و بگوید: خوب، قبلاً اینجورى بوده، حالا هم لابد همان جور است. اگر حال فعلى اشخاص در نقطهى مقابل آن گذشته بود، آن گذشته دیگر كارائى ندارد. این همان قضاوتى بود كه امام امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) با جناب طلحه و جناب زبیر كرد. شما باید بدانید طلحه و زبیر مردمان كوچكى نبودند. جناب زبیر سوابقى درخشان دارد كه نظیر آن را كمتر كسى از اصحاب امیرالمؤمنین داشت. بعد از به خلافت رسیدن جناب ابىبكر، در همان روزهاى اول، پاى منبر ابىبكر چند نفر از صحابه بلند شدند، اظهار مخالفت كردند، گفتند: حق با شما نیست؛ حق با علىبنابىطالب است. یكى از آن اشخاصى كه پاى منبر جناب ابىبكر بلند شد و از حق امیرالمؤمنین دفاع كرد، زبیر است. این سابقهى زبیر است. مابین آن روز و روزى كه زبیر روى امیرالمؤمنین شمشیر كشید، فاصله بیست و پنج سال است. امیرالمؤمنین با اینها چه كرد؟ جنگید. امیرالمؤمنین از مدینه لشكر كشید، رفت طرف كوفه و بصره، براى جنگ با طلحه و زبیر. یعنى آن سوابق محو شد، تمام شد.»
با این حال جای تأسف است که کسی که عنوان «نمایندگی مردم در مجلس» را هم یدک میکشد، چنین گستاخانه و بیپروا دهان گشوده و اینگونه گزافهگویی کند.
5- به لطف الهی و مدد انفاس قدسیه امام راحل، امروز مردم ایران اسلامی آگاهتر و بیدارتر از آن هستند که گوش به امثال آنچه آقای مطهری نگاشته است، بسپارند و یا تحت تأثیر آن واقع شوند؛ مردم در 9 دی و 22 بهمن همه حرف خود را زدند و داغ تسلیم و کجروی را بر دل امثال آقای مطهری نشاندند و بحمدالله چهره امثال آقای مطهری امروز برای مردم ما شفاف و روشن شده است؛ اما سخن در این است که تا کی باید به بیماردلانی چون آقای مطهری (الحقد داءٌ دویٌّ و مرضٌ موبئ)، فرصت داد که با هزینه کردن از بیت المال به تخلیه روانی و تسکین امراض درونی خود بپردازند؟ آیا عزمی در نمایندگان مجلس برای برخورد قاطع با چنین گستاخانی وجود ندارد؟ آیا ریاست محترم قوه قضائیه که توهین کنندگان به رئیس مجلس را آنطور توبیخ و تهدید کرد، قصد ندارد جلوی اهانت کنندگان به مردم، رئیس جمهور و مقام معظم رهبری را بگیرد؟
6- در پایان با توجه به روایتی که از امام علی(ع) بیان شد (الحقد داءٌ دویٌّ و مرضٌ موبئ)، به جناب آقای علی مطهری اکیداً توصیه میکنم جهت درمان بیماری حقد و حسد خود چارهای اساسی بیندیشند، گرچه باز هم بنا به تعبیر امام متّقین، دوای امراض و بیماریهای درونی چیزی جز «تقوی» نیست. (فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُم)؛ آقای مطهری، «اتّقوا الله و قولوا قولاً سدیداً».