تبیان، دستیار زندگی
شخصیت های زنی که در فیلم های سینمایی کلیشه شدند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زنان از کلیشه تا واقعیت

شخصیت های زنی که در فیلم های سینمایی کلیشه شدند.

زهرا فرآورده- بخش سینما وتلویزیون تبیان
بازیگران

قبل از انقلاب در بیشتر آثار پرداختن به زن با نگاه جنسیتی بود. با پیروزی انقلاب شرایط تغییر کرد و سال های اول انقلاب بنا بر شرایط اجتماعی که وجود داشت می شود گفت همه چیز به نوعی کلیشه شد، زن هم همینطور. این شرایط فضای غالب در آثار هنری را تحت تأثیر قرار داد و باعث شد در سال ها اول انقلاب تصویری که از زنان در فیلم های سینمایی می بینیم محدود به چند نقش فرعی و کمرنگ باشد که اثر گذاری چندانی در روند داستان نداشتند؛ زنانی در حاشیه که معمولا عدم حضورشان خللی در سیر داستان وارد نمی کرد.

با شروع دهه هفتاد به مرور شخصیت های تعریف شده برای زنان تنوع بیشتری پیدا می کند و موقعیت اجتماعی شکل گرفته در اجتماع برای زنان، به سینما تحمیل می شود

به مرور با تغییر فضای اجتماعی فیلم سازها هم در شرایط جدید قرار می گیرند و سعی در تطبیق با شرایط موجود دارند، موج واقع گرایی آهنگ پرشتاب می گیرد و دیگر زن صرفا عنصر دراماتیک نیست و در جاهایی هرچند اندک کُنش مندی دارد.

با مروری در شخصیت های تعریف شده برای زنان تا به امروز، هنوز به یک تعادل معقول نرسیدیم. در اغلب کارها زنان معمولا هویت و حضور مستقلی نداشتند، در کنار مردهایشان تعریف شدند و بیشتر به عنوان یک حامی و در حاشیه بودند. موضوعاتی که دسترسی راحت تری داشتند بیشتر دیده شدند. معمولا در مورد زنی که پیچیدگی های شخصیتی دارد فیلم ساخته نمی شود و فیلمساز در همان نگاه اول نقش مادر و همسر را در باور عام برای کاراکترهایش تعریف می کند. فیلم «مَن» نمونه تازه ای است که یک زن را هرچند در نقش منفی اما با پیچیدگی های شخصیتی نشان می دهد و لیلا حاتمی هم به خوبی از عهده  ایفای این نقش برآمده.

بازیگران

با وجود اینکه هنوز هم در به تصویر کشیدن تصویر زنان چندان موفق نیستیم اما با مروری بر چند دهه گذشته از انقلاب تغییرات شکل گرفته ملموس تر است:

دهه 60: می شود گفت کلیشه ای ترین تصویر از زنان در دهه شصت دیده می شود؛ زنانی که بیشتر در نقش حامی و پشتیبان مردان هستند. البته دو اتفاق اجتماعی این دوره انقلاب و جنگ به دلیل ذات مردانه ای که داشتند به طور طبیعی فضا را به سمت مردانه بودن بردند.

دهه 70: با شروع دهه هفتاد به مرور شخصیت های تعریف شده برای زنان تنوع بیشتری پیدا می کند و موقعیت اجتماعی شکل گرفته در اجتماع برای زنان، خودش را به سینما تحمیل می کند. تحول عجیبی در رابطه با هویت زن در سینمای ایران اتفاق می افتد اما این تحول بیشتر به سمت نگاه افراطی و مبتنی بر گرایش های فمینیستی است. سینمای اجتماعی در این دهه رونق می گیرد و زنان از سوژه های اصلی داستان می شوند. اما این سینمای اجتماعی در اواخر دهه هفتاد چندان تحلیل گر نیست و به سمت سینمای بیانیه ای می رود؛ همین عاملی است تا شخصیت های زن بیشتر به سمت حق خواهی و دفاع از حقوق زنان برود. تهمینه میلانی از کارگردان هایی است که در این دوره با ساخت «دو زن» و در ادامه مسیرش در دهه هشتاد با ساخت فیلم های «واکنش پنجم»، «زن زیادی»، «یکی از ما دو نفر» و... به دنبال حق خواهی و گرفتن حق پایمال شده زنان است که البته با افراط در شخصیت پردازی هایش در ارائه تصویر واقعی زنان چندان موفق نمی شود.

بازیگران

دهه 80: شروع دهه هشتاد با همان مسیر اواخر دهه هفتاد جلو می رود تا کم کم از تب و تاب فیلم های بیانه ای برای احقاق حقوق زن کم می شود؛ اما همچنان نقش های کلیشه هستند. «شام آخر»، «کاغذ بی خط»، «من ترانه 15 سال دارم» «به همین سادگی» و... از فیلم های مهم این دوره است که شخصیت های زن متفاوتی دارد.

دهه 90: در دهه نود شخصیت هایی از زنان می بینیم که در عین کلیشه بودن معمولا کاراکترهایی بی هویت هستند. اما در همین دوره فیلم هایی بوده که نگاهی متفاوت به زنان داشته: «هیس دخترها فریاد نمی زنند»، «دختر»، «من» و ... .

بازیگرهایی که تبدیل به کلیشه می شوند

در سال های اخیر حضور زنان در سینما و تعریف نقش های مختلف برای شخصیت های زن بیشتر شده اما این افزایش بیشتر جنبه کمی داشته. همچنان هم در غالب کارها زنان خانه دار تحت سلطه مردان، کم سواد ، دارای جایگاه اجتماعی پایین و یا در قالب شخصیت های منفی نشان داده می شوند

اما گاهی بازیگرها در کلیشه شدن مؤثر هستند و با ایفای نقش های شبیه به هم در به وجود آوردن کلیشه ها نقش دارند. علاوه بر این بودند شخصیت هایی هم که با وجود داشتن نقش هایی کلیشه ای اما در نحوه اجرا موفق بودند. در «لیلا»ی داریوش مهرجویی با وجود اینکه داستان در مورد زنی است که بچه دار نمی شود اما تصویر تکراری و کلیشه شده از این شخصیت نمی بینیم؛ در واقع لیلا کلیشه را بازتولید نمی کند.

و یا در «به همین سادگی»، میرکریمی سراغ زنی خانه دار می رود که دچار روزمرگی است اما تصویری که می بینیم غیر قابل باور نیست و با مخاطب ارتباط برقرار می کند. در واقع «به همین سادگی» یک زن خانه دار را که جایگاه اجتماعی خاصی برایش تعریف نشده در قالب یک قهرمان معرفی می کند.

بازیگران

یکی دیگر از دلایلی که می تواند شخصیت های زن را به سمت کلیشه ببرد نگاه فیلم ساز است؛ اگر فیلم ساز نگاه عمیق نداشته باشد و سوار بر موج های پیش آمده حرکت کند تنها تصاویری را بازنمایی می کند که در جای دیگر دیده و درگیر کلیشه هایی می شود که ذهن اش ساخته. از میان کارگردان هایی که به سمت موضوعات زنانه رفتند کارهای رخشان بنی اعتماد با وجود اینکه از زنان صحبت می کند اما معمولا شخصیت ها واقعی و دور از کلیشه هستند.

کمبود پرداختن به مسائل مربوط به زنان در سینما تنها چند تصویر محدود به وجود می آورد که همه شخصیت ها در همان غالب تعریف می شوند. مثلا در مورد اشتغال زنان با اینکه همیشه اما و اگر زیادی در موردش وجود داشته اما تنها فیلم «همسر» ساخته شده. درست است که در سال های اخیر حضور زنان در سینما و تعریف نقش های مختلف برای شخصیت های زن بیشتر شده اما این افزایش بیشتر جنبه کمی داشته. همچنان هم در بیشتر کارها زنان خانه دار تحت سلطه مردان، کم سواد، دارای جایگاه اجتماعی پایین و یا در قالب شخصیت های منفی نشان داده می شوند.

در بیشتر آثار سینمایی سعی شده از حقوق زنان دفاع شود و به همین دلیل اغلب دچار کلیشه و شعارزدگی شده؛ در حالیکه یک زن می تواند در عین مادر خوب بودن، همسری نمونه باشد و در کنار این دو از موقعیت اجتماعی خوبی هم برخوردار باشد.