رفیق باوقار و مهربان سینما
سیف الله داد از محبوبترین مدیران سینمایی در این دیار بود و این صفت محبوبیت را هم بیجهت به دست نیاورد.
اهل سینما بود، از نزدیك دستی در كار داشت،فیلمساز خوبی بود، سینما را خوب میشناخت و... به این ترتیب تنها كافی بود، تعهد را هم به این مجموعه اضافه كند تا مدیری موفق و لایق باشد و شد، چرا كه متعهد بود. انتخاب او در پست مدیریت سینمایی یكی از بهترین گزینشها در نوع خود بود؛ مدیری كه تناسب كامل داشت با حوزهای كه برایش در نظر گرفته شده بود. با اینكه میتوانست دورهای از بهترین سالهای عمر كوتاه خود را صرف فیلمسازی كند و به كارنامه كوچك و نسبتا در خور اعتنایش فیلمهای بهتری هم بیفزاید، ترجیح داد وقتش را صرف این كند كه فیلمهای خوبی برای سینمای ایران ساخته شود، حال چه باك كه سازندهاش خود او نباشد.
زمانی كه سیفاللهداد به عنوان یكی از موجهترین فیلمسازان مستعد و متعهد نسل پس از انقلاب به عنوان مدیر سینمای ایران با نخستین دولت اصلاحات، روی كارآمد، بسیاری پیشبینی میكردند كه لااقل داد از جمله چهرههایی است كه میتواند در تحقق شعارهای فرهنگی دولتی كه روی كارآمده بود؛ نقش عمدهای بازی كند. به این ترتیب روی هم رفته سینماگران ایرانی در دورانی كه او مسئولیت معاونت سینمایی وزارت ارشاد را در دست داشت، دوران خوبی را پشت سرگذاشتند.
سینمای ایران با روی كارآمدن سیفالله داد با یك تغییر و تحول محسوس روبهرو شد؛ تغییر و تحولی كه محسوسترین جنبه آن در درباز شدن فضای سینمای ایران بود و باعث شد كه فیلمسازان امكان پرداختن به مضامینی تازه را داشته باشند كه تا پیش از آن امكان پرداختن بهآنها وجود نداشت.
این مسئله به طور مستقیم تاثیر بسیاری در دور شدن از ركود و انجمادی كه بخش عمده سینمای ایران دچار آن شده بود، داشت و طراوت و تازگی مضمونی كه به این واسطه شكل گرفت در بسیاری از تولیدات سینمای ایران قابل ردیابی بود. شاید برخی بر این باور باشند كه باز شدن فضا در سینمای ایران باعث آن شد كه بخش قابل توجهی از سردمداران سینمای تجاری ایران زمینهای مساعدتر برای رفتن به سراغ سوژههای مبتذل داشته باشند و البته مانع چندان جدی را نیز پیش پای خود نبینند، اما این فرض چیزی از اهمیت كار سیفاللهداد نمیكاهد، چرا كه فیلمفارسی ساز، همواره فیلمفارسی میسازد، چه دستش برای پرداختن به ابتذال آن بازتر باشد و چه نباشد.
در واقع مبارزه با این جریان در سینمای ایران جز با یك حركت فرهنگی، آن هم برای مخاطبان سینما كه از این دست آثار استقبال نكنند وجود ندارد و در واقع سفت و سختكردن ممیزی دردی را از آفت فیلمفارسی كه همواره بلای سینمای ایران بوده نمیكاهد.
به هر روی شرایطی كه سیفالله داد برای سینمای ایران مهیا كرد و امكاناتی كه برای آن فراهم ساخت باعث شكلگیری حركتی شد كه خواهناخواه مدیران بعد از او نیز امكان برگرداندن آن را به شرایط پیشین نداشتند؛ هرچند كه در میزان همراهی آنان با فیلمسازان و به وجودآوردن شرایطی كه در تولید فیلم مشكلات كمتری فراروی آنها باشد میتوانستند از شیوههای دیگری پیروی كنند.
از دیگر نكات مهم دوران مدیریت سیفالله داد، ارتباط نزدیكی بود كه او با اهالی سینما داشت؛ به ویژه در دخالت دادن آنها در حوزههای مدیریتی كه سهمی در تصمیمگیریهای كلان سینمایی داشته باشند. او این مهم را در قالب شورایی تحقق بخشید كه به شیوهای دمكراتیك با حضور نمایندگانی از طیفهای مختلف سینما به صورت منظم تشكیل جلسه داده و تصمیمگیریهای حوزه مدیریت سینمایی را تا حد زیادی برعهده داشت؛ جلساتی كه خبرنگاران نیز آزاد بودند در آن آمد و شد داشته باشند.
ین شورا در طول دوران فعالیت سیفاللهداد این امكان را فراهم آورد كه تعاملی میان سكاندار سینمای ایران با اهالی سینما وجود داشته باشد و قرار گرفتن در پستی دولتی و مدیریتی باعث فاصله افتادن میان سیفالله داد با سینماگران نباشد.
موفقیت و مقبولیت او در معاونت سینمایی وزارت ارشاد تا اندازه زیادی ریشه در تجربیاتی داشت كه در دوران كوتاه دوسالهای كه ریاست هیات مدیره خانه سینما را به دست گرفت، به دست آورده بود. سیفالله داد متولد 1334 بود؛ درست همان نسلی كه در به پیروزی رسیدن انقلاب سهم ویژهای داشت و بعدها تعداد زیادی از چهرههای برخاسته از همین نسل بهعنوان مدیران رده بالا یا میاندولتی ظاهر شدند. تحصیلات او در رشته جامعهشناسی بود كه پیش از انقلاب در دانشگاه شیراز پشت سر گذاشت.
عضویت او در شورای بررسی فیلمنامه گروه فیلم و سریال تلویزیون در سال 1362 زمینهساز فعالیتهای بعدی او درحوزه فیلمسازی شد. 2سال بعد با نوشتن فیلمنامهای كه دستمایه ساخت فیلم «گره»، ساخته یوسف سید مهدی شد، پای او به سینمای ایران باز شد. در همین سال سیفالله داد فیلمنامهای از خودش را هم جلوی دوربین بود كه «زیر باران» نام داشت؛ فیلمی كه بهروز افخمی فیلمبردارش بود و صحنهای كوتاه نیز در آن بازی كرده بود.
زیر باران كاری متفاوت با سینمای خانوادگی غالب در میانه دهه 60 بود، اما با این حال فاقد جنبههایی در خور توجه بود كه نشاندهنده تواناییهای سازندهاش باشد؛ تواناییهایی كه اندك زمانی بعد (1364) لااقل در زمینه حرفهای سینما در فیلم «كانیمانگا» جلوهگر شد؛ فیلمی جنگی- حادثهای و خوش ساخت كه تماشاگران بسیاری را جذب سالنهای سینما كرد و برخلاف سنت فیلمهای جنگی پرفروش آن سالها به دور از جذابیتهای پیش پا افتاده ناشی از اكشن بیپایه رایج بود. حادثه پردازیهای كانی مانگا علاوه بر اجرای خوب از منطق علی و معلولی نیز برخوردار بود و البته فیلمساز در این فیلم پر تعقیب و گریز از پرداختن به روابط شخصیتها غافل نمانده بود.
8سال طول كشید تا سیفالله داد سومین فیلم بلند سینماییاش را ارائه كند؛ فیلمی كه نقطه قوت كارنامه او و بهترین فیلم ساخته شده توسط ایران در رابطه با مسئله رژیم غاصب و سرزمینهای اشغالی بود. داد علاوه بر پرداخت سینمایی بسیار خوبی كه در فیلم به نمایش گذاشته بود به دلیل نگاه واقعبینانه و غیر كلیشهایاش، اثری با حال و هوای ملموس و همدلی برانگیزی را ساخته بود؛ پروژهای كه در زمان خود، عظیم به نظر میرسید و داد برای آنكه فضای فیلم، واقعیتر از كار درآید ترجیح داد از بازیگران عرب برای نقشهای اصلی فیلم استفاده كند.
جذابیت فیلم در آن بود كه فیلمساز در دل فیلمی داستانگو كه به از هم پاشیدن خانوادهای مسلمان در اثر حملات اسرائیل میپرداخت، به دور از نگاههای یك سویه و شعاری كوشیده بود، پرداختی واقعی و پذیرفتنی از اتفاقات درون فیلم ارائه دهد. بازمانده نیز همچون كانیمانگا جایزه ویژه (سیمرغ بلورین) هیات داوران جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغانآورد و بدل به فیلمی نمونه در این حوزه شد كه به دلیل استقبال مردم بارها از تلویزیون پخش شد.
پس از بازمانده سیفالله داد به خانه سینما رفت وبعد از یك دوره ریاست هیات مدیره اصناف سینمایی كشور با روی كار آمدن خاتمی به عنوان معاونت سینمایی به وزارت ارشاد منتقل شد. مشغلههای مدیریتی از فعالیت سینمایی سیفاللهداد بسیار كاست. او پس از پایان دوره معاونت خود در ارشاد نیز فرصت چندان زیادی برای پرداختن به فیلمسازی پیدا نكرد؛ به ویژه در طول چند سال اخیر كه با بیماری سرطان دست و پنجه نرم میكرد.
او در سالهای پایانی عمر خود وسوسه ساخت فیلمی درباره زندگی پیامبر اسلام(ص) را داشت. مدتی را هم صرف تحقیق برای نگارش فیلمنامه آن كرد اما نتوانست این آرزوی خود را به مرحله اجرا درآورد. حاصل كار او به عنوان فیلمساز در این سالها محدود است به اثر كوتاهی كه در رابطه با فرش ایران ساخت و در فیلم اپیزودیك فرش ایرانی جای گرفت.
سیفالله داد در طول دوران فعالیت سینماییاش علاوه بر فیلمسازی به عنوان مجری طرح، مشاور كارگردان و بهویژه تدوینگر با فیلمهای گوناگونی همكاری داشت كه از این میان میتوان به از كرخه تا راین (ابراهیم حاتمیكیا) بچههای طلاق (تهمینه میلانی) هوردر آتش (عزیزالله حمیدنژاد) عملیات كركوك(جمال شورجه)، ابلیس(احمدرضا درویش)و... اشاره كرد. تدوین «فرزند صبح» و فیلم ویدئویی «یازده دقیقه و سی ثانیه» از ساختههای بهروز افخمی از آخرین فعالیتهای سینمایی او بود.
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی