تبیان، دستیار زندگی
مجتبی روایتگر تنهای ها و دلمشغولی های بازیگر کهنه کار و به شدت متوسطی است که تنها دلخوشی اش غرق شدن در دنیای کودکانه خودش است تا کنار آمدن با طرد شدنش از سوی همسر، فرزند و جامعه اطرافش را تاب بیاورد.اما نتیجه این دغدغه مندی کارگردان و هم
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به فیلم مستند "مجتبی"

عروسک گردان تنها

"مجتبی" روایتگر تنهای ها و دلمشغولی های بازیگر کهنه کار و به شدت متوسطی است که تنها دلخوشی اش غرق شدن در دنیای کودکانه خودش است تا کنار آمدن با طرد شدنش از سوی همسر، فرزند و جامعه اطرافش را تاب بیاورد.اما نتیجه این دغدغه مندی کارگردان و همراهی اش با مجتبی چه بوده است؟

محمدرضا مقدسیان - بخش سینما و تلویزیون تبیان
فیلم مستند مجتبی

تفاوت بسیاری است بین تلاش برای نمایش واقعیت و همراه شدن با واقعیت. "مجتبی" بیش از آنکه واقعیت را درونی کند و نتیجه همراه و هم فاز شدن با واقعیت را در قاب تصویر ثبت کند، تلاش کرده است هر آنچه از واقعیت می داند را در مقابل دوربینش بچیند و به سبکی استیلیزه مستند نمایی کند."مجتبی" به عنوان یک اثر مستند با محوریت روایت زندگی شخصیت اصلی خوش یعنی ومجتبی کاظمی بازیگر و عروسک گردان نه چندان موفق ایرانی شکل گرفته است اما شیوه سراغ گرفتنش از سوژه نخراشیده و باسمه ای است. به بیان بهتر کارگردان اثر بر اساس شناختی که از سوژه و سرنوشت او دارد به جای همراه شدن با سوژه و کنکاش کردن در شخصیت او و قدم به قدم با مخاطب پیش رفتن برای نزدیکی به مجتبی و فهم کردن دغدغه هایش، تصمیم گرفته تا فرصت شناختگی خودش را غنیمت بشمارد و به شکلی چیده شما مخاطب را با مجتبی آشنا کند.این همه باعث شده تا مجتبی و رسول (شاگرد و همکار او) در اغلب موقعیت های فیلم مجبور باشند که خودشان را در چارچوب نگاه و میزانسن کارگردان اثر بگنجانند و این دقیقا بزرگرتین ایراد فیلم است. چرا؟ به این دلیل که جنس رفتار و سکنات این دو در این موقعیت ها باور ناپذیر از آب در آمده و وزن حضور کارگردان به عنوان نیروی دخالت کننده در امر واقعی بی از حد به چشم می اید. باسمه ای از آب در آمدن موقعیت توت خوردن یا از این خانه به خانه دیگر رفتن، یا خاطره گویی و حتی تمرین کردن های این دو شخصیت شاید ریشه رد بازیگر بودن این دو داشته باشد. با این توضیح که این دو در مرحله مواجه شدن با تصویر توان نادیده گرفتن دوربین را ندارند و به سرعت در قالبی جدای از قالب رفتارهای روزمره شان فرو می روند.و این دقیقا فاصله گرفتن از واقعیت و سراغ گرفتن از رفتار باسمه ای که حب جایی در فضای مستند ندارد.از سوی دیگر جنس شخصیت مجتبی و شیوه کارگردان این اثر دچار تناقض جدی است. با این توضیح که مجتبی به عنوان یک شخصیت کودک معاب که در دنیای پاک و زلال و بی پیرایه خودش زندگی می کند و بزرگترین همدم هایش عروسک هایی هستند که با دست خودش آنها را ساخته، حتما و قطعا در فضای بی چارچوب و به دور درک حضور دوربین و در وضعیت خودی حس کردن حضور کارگردان و دوربین واقعیت درونی خودش را بهتر و خالص تر نمایان میکند. وزن دخالت کارگردان در مستند "مجتبی" در تضاد کامل با ساختار شخصیتی مجتبی قرار دارد. نتیجه اینکه موقعیت های بسیار جذابی همچون خاطره گویی مجتبی از دوران زندان یا سخن گفتنش از راز بزرگ زندگی ش، یعنی لو دادن ناخواسته دخترک جوان و ... همه و همه در میان سکانس های باسمه و چیده شده اثر گم می شود و باعث متوسط از آب در آمدن کار محمد حسن دامن زن شده است.