تبیان، دستیار زندگی
شاید ابتدا به‌نظر برسد برنامه‌هایی از جنس «هفت» پایان نظریه‌ای است که معتقد به تضاد ماهوی سینما و تلویزیون به‌عنوان دو مدیوم رقیب است که در مناسبات رسانه‌ای همواره به تقابل حرفه‌ای شهره بوده‌اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ...

فریدون جیرانی

درباره برنامه هفت

شاید ابتدا به‌نظر برسد برنامه‌هایی از جنس «هفت» پایان نظریه‌ای است که معتقد به تضاد ماهوی سینما و تلویزیون به‌عنوان دو مدیوم رقیب است که در مناسبات رسانه‌ای همواره به تقابل حرفه‌ای شهره بوده‌اند.

ظاهرا هدف تهیه‌کنندگان برنامه نیز کمک به سینمای ایران از طریق بازشناسی، نقد و آسیب شناسی آن بوده است. اما هفت به گونه‌ای پیش رفت و فرایندی را طی کرد که اکنون خود بیش از سوژه‌‌اش محتاج آسیب شناسی است. در یک نگاه کلی، برنامه هفت را از 2منظر مضمون و محتوا که برساخته ماهیت درونی آن است از یک سو و از حیث فرم و ساختار اجرایی به‌عنوان شمایل بیرونی از سوی دیگر می‌توان مورد نقد و بررسی قرار داد. هفت بر سلاحی تکیه دارد که دسته‌‌اش را نیز می‌برد و این خاصیت نقادی است.

هفت از همان ابتدا با برنامه نود در حوزه فوتبال مورد قیاس قرار گرفت که حتی به نود سینمایی هم معروف شد. واقعیت این است که مقایسه نود و هفت قیاس مع‌الفارقی است چرا که ورزش و سینما اگرچه در ذیل صنعت فرهنگ و سرگرمی قرار می‌گیرند و هر کدام در حوزه خود، طیف گسترده‌ای از اقشار اجتماعی را به‌عنوان مخاطب، مجذوب خود ساخته‌اند، اما به لحاظ ماهوی در یک خانواده نیستند. شاید فیلم دیدن یک کنش عمومی باشد اما نقد و بررسی و دنبال کردن جوانب آن یک دغدغه عمومی نیست.

سینما بر خلاف فوتبال که یک بازی است و به علت ماهیت ورزشی‌‌اش کمتر بازتاب اختلافات ایدئولوژیک و فرهنگی است، تجلی بصری بسیاری از مناقشات فلسفی و سیاسی است که اگرچه بازیگر دارد اما در حد یک بازی تقلیل نمی‌یابد و شاید بیشترین جایی که بازی خیلی جدی گرفته می‌شود در سینماست. در واقع مخاطبان برنامه هفت بیشتر مخاطب خاص هنر هفتم هستند؛ مثل سینماگران و اهالی مطبوعات و منتقدان که سینما فراتر از فیلم دیدن برای آنها تعریف شده و به شکل حرفه‌ای به این مقوله می‌نگرند. البته این بدان معنی نیست که مخاطبان عام و تماشاگران عادی علاقه‌ای به مسائل و اخبار سینمایی ندارند اما آنها بیشتر به حاشیه‌های زرد و اخبار و اطلاعاتی درباره بازیگران و ستاره‌های سینمایی به ویژه زندگی خصوصی آنها علاقه دارند که قطعا در رسانه‌ای مثل صدا و سیما قابل طرح نیست. اگرچه سیمای بازیگران سینما همواره بر پرده اکران است، اما چهره واقعی آنان و عوامل دیگر در پشت صحنه، پنهان است و بخش زیادی از حاشیه‌های سینما به آشکار شدن پشت پرده سینما وابسته است. آیا هفت می‌تواند این حواشی را بازتاب دهد یا حتی درباره آنها صحبت کند؟

هفت تا اینجای کار نشان داد که خیلی هم وارد مناقشات حرفه‌ای بازیگران و سینماگران نشده وکمتر به سراغ دعواها و اختلافاتی می‌رود که در مناسبات شغلی اصناف سینمایی وجود دارد و از طرح و موشکافی آن در برنامه پرهیز می‌کند. این در حالی است که بخش عمده جذابیت برنامه نود طرح شفاف و بدون تعارف مناقشاتی است که در پشت صحنه فوتبال وجود دارد؛ مثلا اختلاف دو فوتبالیست یا مربی مشهور و... . البته در سینما بر خلاف فوتبال صرفا با جنس مرد سروکار نداریم و بخش عمده‌ای از سینماگران و حاشیه‌های جنجالی آن را زنان بازیگر تشکیل می‌دهند. آیا در تلویزیون می‌توان از حاشیه‌های آنان سخنی به میان آورد؟ اگر بخواهیم به این قیاس ادامه بدهیم مثلا می‌توان به این مسئله اشاره کرد که در برنامه نود یکی از نقاط چالش‌برانگیز به تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های مدیران باشگاهی برمی‌گردد و آنان بدون خط قرمزهای رسانه‌ای مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد اما در هفت هیچگاه شاهد نقد بی‌نقاب تهیه‌کنندگان و مدیران تولید و زدوبندهای سینمایی نبوده‌ایم.

واقعیت این است که برنامه هفت به‌دلیل برخی ملاحظات فرهنگی- سیاسی و فقدان آسیب شناسی حرفه‌ای نمی‌تواند به برنامه‌ای جریان‌ساز در سینمای ایران بدل شود، آنچنان‌که نود چنین موقعیت و کارکردی دارد. فرق این دو برنامه فارغ از تفاوت‌های ماهوی در سوژه و ساختار به شیوه طرح مسئله هم برمی‌گردد؛ شیوه‌ای که موجب شده تاکنون هفت یک برنامه محافظه کارانه باشد و دقیقا به‌دلیل همین محافظه کاری نمی‌تواند آیینه تمام قد سینمای ایران باشد.

برنامه هفت از حیث اجرایی و فرم ساختاری نیز از ضعف‌های زیادی رنج می‌برد. بیش از هرچیز باید به مجری و شیوه اجرای وی اشاره کرد که بیشترین مقایسه هفت با نود هم از این منظر صورت گرفته است. واقعیت هم این است که نود به واسطه نوع اجرا و موقعیت کاریزماتیک عادل فردوسی‌پور اعتبار و شهرت یافته است و ماهیت برنامه با هویت مجریش چنان در هم آمیخته که قابل تفکیک نیست.

واقعیت این است که برنامه هفت به‌دلیل برخی ملاحظات فرهنگی- سیاسی و فقدان آسیب شناسی حرفه‌ای نمی‌تواند به برنامه‌ای جریان‌ساز در سینمای ایران بدل شود، آنچنان‌که نود چنین موقعیت و کارکردی دارد.

فریدون جیرانی هرچند فیلمساز باسوادی است که سابقه مطبوعاتی‌‌اش نیز به کمکش می‌آید اما مجری تلویزیونی نیست و بسیاری از مهارت‌های حرفه‌ای در اجرا را ندارد. البته برخی، نارسایی و ناشیوایی در سخنوری را نیز از جمله معایب جیرانی برمی‌شمرند. این مشکلی است که اتفاقا فردوسی‌پور بیش از جیرانی به آن دچار است اما به‌دلیل صراحت لهجه و سویه کاریزماتیک‌‌اش این ضعف به افت برنامه منجر نمی‌شود. اما بیش از جیرانی باید به انتخاب مسعود فراستی به‌عنوان تنها منتقد برنامه اشاره کرد که خود نقض غرض بوده و ماهیت برنامه را زیر سؤال می‌برد. درست است که برنامه هفت یک برنامه نقد محور است که هم ابزار و لوازمش و هم ماهیت و هدفش، نقادی است اما مسعود فراستی نماینده جامعه منتقدان نبوده و مورد تأیید آنها هم نیست. وجوه حرفه‌ای فراستی بیش از آنکه صنفی باشد رسمی و دولتی است و دیدگاه و نظر وی درباره سینما بیش از آنکه به رویکردهای غالب جامعه منتقدان سینمایی تعلق داشته باشد به نگرش سازمانی صدا و سیما نزدیک بوده و نمی‌توان او را پرچمدار جامعه منتقدان دانست. حتی اگر بپذیریم که او منتقدی مستقل و بسیار حرفه‌ای و کاربلد است، باز هم محدود کردن برنامه به یک منتقد خاص نه مطلوب است نه منطقی.

فرق این دو برنامه فارغ از تفاوت‌های ماهوی در سوژه و ساختار به شیوه طرح مسئله هم برمی‌گردد؛ شیوه‌ای که موجب شده تاکنون هفت یک برنامه محافظه کارانه باشد و دقیقا به‌دلیل همین محافظه کاری نمی‌تواند آیینه تمام قد سینمای ایران باشد.

بدیهی است یک اثر سینمایی از نگاه منتقدان مختلف با تاویل‌های گوناگونی هم مواجه خواهد شد اما وقتی قرار باشد همه این آثار از فیلتر یک فرد بگذرد، هم تفسیری یکسویه از فیلم شکل می‌گیرد و هم جذابیت نقد از بین می‌رود. عملکرد مسعود فراستی در هفت به شکاف تاریخی کارگردان و منتقد دامن زده و عمق و حواشی آن را بیشتر می‌کند. در واقع برنامه‌ای که قرار بود به آشتی خانواده سینما کمک کرده و زمینه اعتلای آن را فراهم کند، اینک با عملکرد خود نه به رقابت اهل این خانه دامن زده و نه به استحکام رفاقت آن کمک کرده است. بخش عمده‌ای از جذابیت چنین برنامه‌ای به فرم و ساختار بصری آن بر می‌گردد؛ ساختاری که هم به تنوع آیتم‌های برنامه مربوط است و هم به چیدمان و شمایل ظاهری آن؛ اینکه دکوراسیون برنامه در عین تناسب مضمونی با جنس برنامه، دارای سویه زیباشناختی هم باشد و چشم‌انداز بصری خلاقانه‌ای خلق کند.

دکور برنامه هفت البته دارای تازگی و تنوع بیشتری نسبت به برنامه‌های مشابه است اما چیدمان و نوع انتخاب رنگ در پس زمینه آن می‌تواند جذاب‌تر از این نیز بشود. ضمن اینکه به تنوع و تغییر هم‌نیازمند است تا تکراری و ملال انگیز نشود. البته اینها پوسته کار بوده و صرفا ویترین این فروشگاه فرهنگی - هنری را جذاب می‌کند، مهم‌تر از اینها جنسی است که در این دکان عرضه شده و شیوه رفتار فروشنده با خریداران و مخاطبان. هفت هنوز نتوانسته اعتماد اهالی سینما را به خود جلب کند. بدون این اعتماد معلوم است که اعتباری هم نمی‌توان برای این برنامه در میان مخاطبانش پیدا کرد. هفت برای نود سینمایی شدن دست کم به هفت ویژگی نیازمند است: صراحت، صداقت، تنوع آیتم‌ها، تعدد کارشناسان و منتقدان، تکثر در سوژه‌ها، تقید به جذابیت‌های بصری و رسانه‌ای و تغییر در مجری برنامه.

سیدرضا صائمی / همشهری

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی