تبیان، دستیار زندگی
«ریحان و طاها مدتی است به واسطه یک آگهی در روزنامه مشغول پرستاری از پیرمردی به نام منوچهر آصف هستند. به زودی در خانه آصف حوادثی رخ می دهد که طاها و ریحان را بر سر دو راهی تصمیم گیری قرار می دهد...» این داستان نخستین فیلم ابراهیم ابراهیمیان است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : منیژه خسروی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه


ابراهیم ابراهیمیان و سارا سلطانی از نخستی فیلم بلندشان می گویند


«ریحان و طاها مدتی است به واسطه یک آگهی در روزنامه مشغول پرستاری از پیرمردی به نام منوچهر آصف هستند. به زودی در خانه آصف حوادثی رخ می‌دهد که طاها و ریحان را بر سر دو راهی تصمیم‌گیری قرار می‌دهد...» این داستان نخستین فیلم ابراهیم ابراهیمیان است.

 ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه

فیلمنامه  « ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه » را ابراهیمیان به همراه همسرش سارا سلطانی نوشته‌ است.با این زوج هنری به بهانه اکران فیلم شان گفت و گویی انجام دادیم که می‌خوانید:

* ایده فیلم چگونه شكل گرفت و از كی برای ساخت آن مصمم شدید؟

ابراهیمیان: همسرم ایده فیلم را مطرح كرد، به نظرم ایده در بطن خودش قابلیت خوبی برای پرورش داشت. آن را پرورش دادیم و پس از تكمیل فیلمنامه مقدمات لازم برای ساخت آن را فراهم كردیم. برای ساخت فیلم بسیار مصمم بودیم اما در آن سال نتوانستیم فیلم را به مرحله ساخت برسانیم. به عنوان فیلمساز اگر قرار باشد فیلمی بسازم، سعی می كنم سوژه ای را انتخاب كنم كه تفكر پشت آن باشد. نگاه من به فیلمسازی نگاهی اجتماعی است و رویكردم نیز قطعا رویكردی قصه‌گو خواهد بود...
سلطانی: اواخر سال 88 بود كه فیلمی دیدم و ایده اصلی این فیلمنامه به ذهنم رسید. فضای ایده به حال و هوای من بسیار نزدیك بود. قصه ای در ذهنم شكل گرفت با نگاه متفاوت. همیشه روابط میان آدمها برای من از اهمیت خاصی برخوردار بوده و هست. علاقه خاصی به این موضوع دارم و حتی بیشتر مطالعاتم به این موضوع مربوط است.

* این ایده چطور تبدیل به فیلمنامه شد؟

سلطانی: آن را در چند خط نوشتم و با آقای ابراهیمیان در میان گذاشتم. او هم از سوژه خوشش آمد، بنابراین شروع به نگارش و تدوین یك سیناپس 33 صفحه ای كردم كه در آن قصه كاملا مشخص بود. این سیناپس را به دوستم خانم سحر صباغ سرشت (مجری طرح و برنامه ریز) نشان دادم. او هم بسیار استقبال كرد و با تمام توان از این طرح حمایت كرد. صادقانه بگویم كه او مثل یك مادر كنار این پروژه بود.

*به عنوان اولین كارتان چه احساسی نسبت به آن دارید؟

سلطانی: داستانی انسانی و شریف است كه اندیشه و فحوای آن در اوج و فرودش نهفته است. آن را بسیار دوست دارم.


*مدت زمان زیادی از سالی كه تصمیم به ساخت فیلم گرفتید تا امروز گذشته است. چرا این پروسه طولانی شد؟

ابراهیمیان : در واقع قرار بود كه 7 سال پیش اولین فیلمم را بسازم. این مشكل تمام فیلمسازانی است كه می‌خواهند فیلم اولشان را بسازند و شاید به خاطر شرایطی باشد كه بر سینمای ما حاكم است. با وجود این در همان سال 88 با چند تهیه كننده درباره ساخت فیلم صحبت كردیم؛ حتی به توافق رسیدیم اما در نهایت تلاش ها بی نتیجه ماند. ولی از قدیم گفته اند : گر ایزد زِ حكمت ببندد دری ... زِ رحمت گشاید در دیگری.

*و در نهایت همکاری با حسن کلامی به عنوان تهیه کننده شکل گرفت؟

همكاری با آقای كلامی پیشنهاد خوبی بود كه از سوی خانم صباغ سرشت مطرح شد. ایشان آقای كلامی را به ما معرفی كردند. خدا را شكر آقای كلامی هم فیلمنامه را پسندیدند و ما پس از چند جلسه گفتگو همكاری را آغاز كردیم. به هر حال تهیه كننده یكی از اركان اصلی فیلم است. نگاه حمایتی و تأثیرگذار او در جریان ساخت فیلم، به شكلی حیاتی می تواند در موفقیت آن موثر باشد.


*گفتید كه در فیلمسازی رویكردتان قصه‌گویی است. ریشه این علاقه در چیست؟

ابراهیمیان: من كلاً اعتقادم به قصه‌گویی است و در فیلمسازی نگاهی اجتماعی به موضوعات دارم. معتقدم فیلمساز با انتخاب بستر قصه‌گویی مخاطب را با خود همراه می‌كند و با روایت مختص به خودش و ادغام این دو با هم می‌تواند به بیان دیدگاه‌هایش بپردازد. امروزه یكی از مشكلات سینمای ایران در حفظ و پایبند كردن مخاطب به فیلم همین نكته است؛ جریانی است كه خلاف مسیر «قصه‎‌گویی» در حركت است و به عقیده من این اتفاق خیلی برای سینمای ایران مناسب نیست. به نظرم دهه 90 سینمای ایران - و چه بسا سینمای جهان- دهه‌ای است كه باید سینما را به سمت قصه‌گویی سوق داد. این مقوله می‌تواند به برون رفت سینمای كشور از شرایط كنونی كمك كند.

ابراهیمیان: من كلاً اعتقادم به قصه‌گویی است و در فیلمسازی نگاهی اجتماعی به موضوعات دارم. معتقدم فیلمساز با انتخاب بستر قصه‌گویی مخاطب را با خود همراه می‌كند و با روایت مختص به خودش و ادغام این دو با هم می‌تواند به بیان دیدگاه‌هایش بپردازد.


*به نظر شما قصه گو بودن فیلم تان برگ برنده آن در جشنواره محسوب می‌شود؟

ابراهیمیان: قصه گو بودن برای هر فیلمی می تواند برگ برنده باشد و برای « ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه » هم. به نظر من، مخاطب عام با قصه همراه می شود و مخاطب خاص در كنار همراهی با متن قصه، با زیر متن آن هم همراه شده و با بخش تأویل پذیر فیلم نیز همراهی كند.نه تنها در سینمای ایران كه در سینمای جهان، سینمای قصه گو مخاطب بیشماری را با خود همراه می‌كند. ما در این زمینه فیلمسازان بزرگی مانند آقای حاتمی‌كیا، آقای مهرجویی، آقای پوراحمد و آقای اصغر فرهادی را داریم. مخاطب ایرانی این سبك را دوست دارد؛ آن را می‌پسندد و با آن ارتباط برقرار می‌كند. گذشته و سوابق نشان می دهد كه سینمای قصه گو قادر است مخاطب را دوباره با سینما آشتی دهد.

* و از سینما برای بیان« اندیشه » استفاده می كنید؟

دقیقا! اصلا سینما یك بیان تصویری است و برای من یك مدیوم است تا آنچه را كه می‌خواهم و می‌اندیشم، بیان كنم. هنرمند، برای تفهیم منظور و بیان آنچه در ذهن دارد «مدیوم»ی را در نظر می‌گیرد. من به سینما علاقه دارم، بنابراین بهترین مدیومی است كه می‌تواند بیان كننده اندیشه من باشد و به بهترین نحو آن را تجلی بخشد.
*خانم سلطانی، به كدام شخصیت فیلمنامه  علاقه بیشتری دارید؟

سلطانی: طاها برای من نماد انسانیت، معصومیت، دوست داشتن و شرافت است. همه دغدغه، جهان بینی ، ترس‌ها و امیدهایم در این شخصیت جمع شده و چه در گذشته و چه در آینده بعید می دانم كه با كاراكتری دیگر بتوانم اینقدر ارتباط و همدلی برقرار كنم. این كاراكتر برایم سمبلیك و ماندگار، می‌ماند.

*و حالا فكر می كنید صابر ابر توانسته از پس ایفای این نقش به خوبی برآید؟

سلطانی: از نگاه من، صابر ابر در این نقش بسیار عالی و متفاوت ظاهر شده است. از او بسیار متشكرم؛ كه با همه وجود و به خوبی تمام زوایایِ این كاراكتر را درك كرد ، او را فهمید و به اجرا در آورد.
*آقای ابراهیمیان انتخاب بازیگر بر عهده خودتان بود؟

ابراهیمیان: قطعاَ بازیگران فیلم را خود كارگردان انتخاب می كند. یكی از حساسیت های من و خانم سلطانی بعد از فیلمنامه نویسی، و پس از آن خانم صباغ سرشت به عنوان مجری طرح، گزینه های اولمان برای انتخاب بازیگران بود. آقای صابر ابر، خانم پریوش نظریه و به ویژه خانم رابعه مدنی از گزینه‌ های اولی بودند كه انتخاب شدند و این همكاری را پذیرفتند.

*در مورد نازنین بیاتی چطور؟

ابراهیمیان: نزدیك به 30 بازیگر جوان و با استعداد خوب دیگر هم برای این نقش تست دادند اما در نهایت به خانم بیاتی كه انتخاب اولمان بود برگشتیم. به نظر م او « دربند » ظاهر شده بود، اما در « ارسال آگهی تسلیت برای روزنامه » نقشی بسیار متفاوت ارائه داده است...


*كاراكترها را برای بازیگرانی خاصی نوشته بودید؟

ابراهیمیان: نه! هنگام نگارش و تدوین فیلمنامه كاراكترها به وجود آمدند و شكل گرفتند. در واقع به لحاظ شیوه و توانایی در بازیگری، من به تعداد محدودی از بازیگران سینمای ایران اعتقاد دارم یا بهتر بگویم تعداد محدودی از بازیگران هستند كه شیوه ای را كه من می پسندم با خود همراه دارند. بنابر این، انتخاب خیلی سخت می شود. اما در این فیلم تمام انتخاب هایمان با ما همراه شدند و به ایفای نقش پرداختند.


*پس از ترکیب کنونی بازیگر راضی هستید.

بله. به نظر من نقش به خود بازیگران تعلق دارد و این دوستان در جایی كه باید، قرار گرفته‌اند. این را تنها من نمی گویم، این موضوعی است كه تعدادی از دوستان كه فیلم را دیده اند بر آن اتفاق نظر داشته‌اند.

مصاحبه: بنت الهدی صدر
بخش سینما و تلویزیون تبیان