تبیان، دستیار زندگی
پرویز پرستویی در چند سال اخیر ترجیح داد در فیلمی بازی نکند. او منتقد وضع سینما بود و بارها گله اش را رسانه ای کرد. بازیگر محبوب سینمای ایران پس از سال ها با فیلم «امروز» روی پرده سینماها آمده.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پرستویی،مارمولک،آشپز باشی و ...


پرویز پرستویی در چند سال اخیر ترجیح داد در فیلمی بازی نکند. او منتقد وضع سینما بود و بارها گله اش را رسانه ای کرد. بازیگر محبوب سینمای ایران پس از سال ها با فیلم «امروز» روی پرده سینماها آمده.

امروز

او در تازه ترین ساخته رضا میرکریمی نقش یونس ، راننده تاکسی کهنه کاری را بازی کرده است که در پایان یک روزِ کاری به زن جوانی کمک می‌کند تا به بیمارستان برسد. غافل از اینکه در بیمارستان اتفاقات زیادی در انتظارِ اوست... برخی گفته های پرویز پرستویی را در ادامه می خوانید:

احساس کردم به بازپروری و خودسازی نیاز دارم

احساس کردم در شرایط بد سینما که همه به جان هم افتادند و سینما بیمار شده و مسئولین هم به سینما کم لطفی می‌کنند، دیدم در این مقطع کار کردن، زحمت بیهوده است. احساس کردم به بازپروری و خودسازی نیاز دارم و دلیل ندارد همیشه پشت سرهم کار کنم و بهتر است خودم را برای مقطع بهتری آماده‌تر کنم.تا اینکه بعد از دو سال کار نکردن، پیشنهاد آقای عسگرپور برای فیلم «میهمان داریم» که آن هم کار خاصی بود، مطرح شد که این بار خودم در پوشش یک آدم دفاع مقدس نبودم ولی مضمون کار دفاع مقدس بود و فرزندانم در این عرصه به شهادت رسیده بودند. محتوا را دوست داشتم و نقش هم برایم خاص بود و حس کردم گونه جدیدی برای کار کردن است.

دیدم نقشم به روح و روانم کمک می‌کند

بعد هم پیشنهاد آقای میرکریمی برای «امروز» مطرح شد. وقتی «امروز» پیشنهاد شد دیدم چقدر این نقش به روح و روانم کمک می‌کند و موضوعی است که اگر بازی کنم رضایت بخش است و می‌تواند تائیر خوبی هم در بیننده داشته باشد. تا کنون فرصت همکاری در یک کار سینمایی را با هم نداشتیم. در این فیلم هم قرار نبود بازی کنم. در جریان جمع‌آوری کمک‌های زلزله با هم همکاری داشتیم و بعد به «چمران» رسیدیم که میرکریمی در تدارک ساخت «امروز» بود. دیدم سهیلا گلستانی را انتخاب کرده بود اما به مرد قصه نرسیده بود و سن آن کارکتر هنوز برایش قطعی نشده بود. در برخوردهایی که داشتیم پیگیر می‌شدم و خصوصیات آن را توضیح می‌داد.

برای اولین‌بار پیشنهاد بازی دادم

به دلیل احترامی که برای آقای میرکریمی قائل هستم برای اولین‌بار در زندگی‌ام پیشنهاد دادم تست گریمی روی من زده شود تا شاید این دغدغه ذهنی‌اش برطرف شود. بعد از گفتن من، انگار گره‌ای در ذهن او باز شد و استقبال زیادی کرد و گفت که در ذهنم چنین چیزی بود اما آنقدر در نقش‌های مختلف بازی کردی که ذهن تماشاگر آشناست، دوست دارم یک پرویز پرستویی دیگری باشد. دوستانه با هم تعامل کردیم و با تمام دل و جان سعی کردیم این کار را انجام دهیم که تجربه خیلی خوبی بود. همه گروه خوب بودند و کار با آرامش در کنار جوانان پیش رفت.یکی از حُسن‌های میرکریمی این بود که هنگام فیلمبرداری کار تدوین می‌شد و ما را دعوت می‌کرد، تصاویر مونتاژ شده را ببینیم.

وقتی «امروز» پیشنهاد شد دیدم چقدر این نقش به روح و روانم کمک می‌کند و موضوعی است که اگر بازی کنم رضایت بخش است و می‌تواند تائیر خوبی هم در بیننده داشته باشد.

الگوی نقش یونس خودم بودم

اگر غلو نکرده باشم و نخواسته باشم خودشیفتگی کنم، الگوی این نقش خودم بودم. یک سال و نیم سکوت کرده بودم و به کوهستان دل زده بودم. بارها سعی کردم تعامل به وجود آورم اما نشد و ترجیح دادم راهی کوهستان شوم و سکوت کنم. خود کوهنوردها هم تعجب کرده بودند، مگر می‌شود هر روز یک نفر از پارکینگ توچال تا ایستگاه پنج برود و جمعه‌ها هم به قله برود و برگردد.

به جای تاکسی، پیاده در کوهستان می‌چرخیدم

در مسیر کوهستان تمام مسائل را تجزیه و تحلیل می‌کردم و به کوه و جو می‌سپردم. در همین جریانات کار آقای عسگرپور پیشنهاد شد و قبول کردم و برای «امروز» هم دیدم چقدر این آدم برایم آشنا است. آدمی که نیازی به حرف زدن نمی‌بیند و عمل می‌کند. من مانند شخصیت فیلم «امروز» با تاکسی در شهر نمی‌گشتم اما پای پیاده در کوهستان می‌چرخیدم. مجنون نشده بودم بلکه احتیاج به خودسازی داشتم. آدمی که در فیلم «امروز» به نام یونس درباره‌اش صحبت می‌شود روایت همان یونسی است که در دل نهنگ بوده و بعد که بیرون می‌آید تمام مدت سعی می‌کند، حرف نزند و بیشتر شنونده باشد. در روزگار امروزمان خیلی حرف می‌زنیم حرف‌هایی که خیلی‌هایش تاثیرگذار نیست. حرف‌هایی که فقط می‌خواهیم خودمان را بزرگ جلوه دهیم اتفاقا حرف یونس «امروز» همین است و در سکوت سعی می‌کند بیشتر نظاره‌گر باشد و بشنود. به همین خاطر قهرمان قصه «امروز» در سکوت سپری می‌کند و در سکوت کار می‌کند. تا آخر پای اعتقاداتش و زنی که به او پناه می‌آورد می‌ایستد، بدون آنکه شعار دهد و طلب چیزی داشته باشد یا بخواهد سوء استفاده کند. می‌بینیم حتی به خاطر این زن سیلی هم می‌خورد. یونس قهرمانی است بدون آنکه شعار دهد.

نمی‌خواستم کلیشه شوم

از سال 62 که «دیارعاشقان» را کار کردم و همان سال هم جایزه گرفتم، پشت سر هم آثار دفاع مقدس پیشنهاد می‌شد که قبول نمی‌کردم و نمی‌خواستم کلیشه شوم. علی رغم اعتقاد و عرق ملی‌ام به این جور آدم‌ها باز دوست دارم نقشی را بازی کنم که متفاوت باشد و سعی کرده‌ام در میان پیشنهاداتی که می‌شد در شرایط و موقعیت‌های بهتر کار کنم. البته خیلی در مقطع جنگ کار نکردم و بیشتر آدم‌های بعد از جنگ را کار کردم.

بعد از «مارمولک» کار طنز دلخواهم پیشنهاد نشده است

کار طنز کردن، حال شنگیدن می‌خواهد. شاید در مقطعی پول زیادی هم بدهند اما می‌گویم نه، چون خود من باید حس خوبی برای وارد شدن به یک کار کمدی داشته باشم. ولی اصولا اثر خوبی که بتواند تاثیرگذار باشد چه طنز باشد و چه جدی برایم فرقی نمی‌کند و از آن استقبال می‌کنم. متاسفانه بعد از «مارمولک» تا الان هنوز آن کار طنز دلخواهم پیشنهاد نشده که بازی کنم و اگر باشد صد درصد قبول می‌کنم.

پرستویی،مارمولک،آشپز باشی و ...

هنوز از پروژه آشپزباشی تسویه نشدیم

با صراحت تمام برای اولین‌بار می‌گویم شش سال از سریال «آشپزباشی» گذشته اما هنوز تسویه حساب نشده است. بارها خود آقای ضرغامی و دکتر دارابی که مرد بسیار شریفی هستند دستور دادند اما کسانی که باید این کار را بکنند، هنوز نکردند. آقای فرجی جزو کسانی بودند که به خودشان می‌بالیدند که «زیرتیغ» را برای شبکه دو کار کردیم اما الان حتی جواب تلفن ما را نمی‌دهند.

چرا به تلویزیون نمی آیم؟

همین باعث شده دیگر پایم را در تلویزیون نگذارم. چون کارشان بسیار توهین آمیز است. سه میلیارد و 860 میلیون تومان برای 16 ماه هزینه ساخت «آشپزباشی» شده و طبق آماری که وجود دارد بالای 50 میلیارد تومان باکس بازرگانی از این سریال پول درآورده ولی هنوز من و خانم معتمد آریا و یکی دو نفر دیگر تسویه حساب نکرده‌ایم. بعد می‌بینیم چه کارهایی در تلویزیون تولید می‌شود و در جایی که می‌گویند ما پول نداریم و تلویزیون بدهکار است می‌آیند کارگردان‌ها و فیلمنامه‌نویسان را دعوت می‌کنند و به هر کدام یک میلیون هدیه می‌دهند که طلب ما از جمع آنها خیلی کمتر است.خنده‌دار است بگویم چقدر حساب داریم! همیشه گفته‌ام حق گرفتنی است. برای پرویز پرستویی و فاطمه معتمدآریا که سال‌هاست در این مملکت کار می‌کنیم و خیلی وقت‌ها هم دلی و مجانی کار کرده‌ایم توهین آمیز و فاجعه است که کاری بکنی و این همه هم به تلویزیون سود برسانی و بعد حقت را نتوانی بگیری. کاری می‌کنند که‌ آدم دل چرکین شود.

به درخواست ضرغامی به «آشپزباشی» رفتم

من اصلا نمی‌خواستم این سریال را کار کنم.آقای ضرغامی اصرار داشت، باشم. می‌گفتم «زیرتیغ» را کار کردم و بازتاب خوبی هم داشته و اجازه دهید چند سال بگذرد، ضمن آنکه خیلی هم سریالی نیستم. اما آقای ضرغامی که هنوز هم احترام زیادی برایشان قائل هستم گفتند آمار کار ما فلان کار و فلان کار شده است، شما به خاطر من که دو دوره در ارشاد رفاقت کردیم این سریال را کار کنید. گفتم چشم و به اجبار رفتم و آن کار را بازی کردم. حالا نباید تسویه حساب شود؟!هر وقت پیش آقای ضرغامی رفتیم خیلی دوستانه صحبت کردند. به ایشان گفتم بحث مالی نیست بلکه توهین‌آمیز است. اینکه بگویند نگیر فرق می‌کند و فکر می‌کنم یک ماه پولم را نگرفتم نه اینکه ندهند. آقای دارابی هم هر موقع تماس گرفتم جواب دادند اما تعجب می‌کنم علی رغم دستوری که داده‌اند برای آقای فرجی مهم نیست. فکر می‌کردم ایشان خیلی دوست داشتنی است ولی اصلا دیگر برای من اینگونه نیست و احترام گذشته را ندارند. چون با بی‌احترامی حتی جواب تلفن من را هم ندادند. اصلا هم برایم مهم نیست بنابراین تا زمانی که این دوستان هستند پایم را در تلویزیون نمی‌گذارم.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: ایسنا/ مسعود نجفی