تبیان، دستیار زندگی
چی وتل اژیوفور بازیگر نیجریه ای تبار که با فیلم موفق سال پیش استیو مک کویین بریتانیایی یعنی «12 سال برده بودن» معروف شد و شاهد اختصاص یافتن جایزه اسکار برترین فیلم سال به این فیلم متمرکز بر اوج ایام برده داری در آمریکا در نیمه قرن نوزدهم بود، اینک با فیلم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرموز و عمیق و موفق

درباره چی وتل اژیوفور به انگیزه درخشش تازه اش در فیلم «نیمی از یک خورشید زردرنگ»


چی وتل اژیوفور بازیگر نیجریه ای تبار که با فیلم موفق سال پیش استیو مک کویین بریتانیایی یعنی «12 سال برده بودن» معروف شد و شاهد اختصاص یافتن جایزه اسکار برترین فیلم سال به این فیلم متمرکز بر اوج ایام برده داری در آمریکا در نیمه قرن نوزدهم بود، اینک با فیلم جدید «نیمی از یک خورشید زرد رنگ» یک بار دیگر مقابل چشم های سینما دوستان قرار گرفته است. این فیلم درباره جنگ های داخلی نیجریه است که مثل سایر موارد مرتبط با این کشور مورد توجه عمیق وی قرار دارد و با شور و حرارت درباره آن صحبت می کند اما وقتی بحث سایر مسایل پیش می آید، اژیوفور بسیار حساب شده و پوشیده حرف می زند و بنظر می رسد که می خواهد عقایدش را برای خودش نگه دارد.

رموز و عمیق و موفق

اژیوفور که خودش هم برای فیلم مک کویین کاندیدای اسکار برترین بازیگر مرد نقش اول سال شد اما آن را تصاحب نکرد، معروف به احساساتی بودن است و اکثر نقش های محوله به وی نیز مربوط به آدم های پرشور است و در نتیجه دیدن وی در یک پز دفاعی و بدون احساسات و صورتی خشک در نقاطی بجز پرده سینما و در جریان گردهمایی ها و مصاحبه ها اسباب تعجب ناظران می شود.

فقط عمق کار هنرپیشه ها

او برای این پوشیده حرف زدن و مرموز بودن دلایلی دارد. وقتی خودم خردسال و نوجوان بودم، در مورد خصوصیات هنرپیشه های مورد علاقه ام و مثلاً کری گرانت، پرس و جو نمی کردم و دلیلی نمی بینم که اینک دیگران در مورد من دست به چنین کاری بزنند. هر چه بیشتر در این مورد تلاش و تحقیق کنید، در مورد اصل کار که توان بازیگری آن هنرپیشه هاست دچار مشکل خواهید شد و مضمون فیلم ها را از دست خواهید داد. از نظر من همگان فقط باید عمق و روش کار اهالی سینما را بدانند و در مورد مسایل شخصی آنها حساسیتی را به خرج ندهند.

دشمن بعدی جیمز باند؟!

اما بهتر است اژیوفور خودش را برای چیزی به کلی متفاوت با آن چه می گوید آماده کند زیرا شایع است که رل کاراکتر بد فیلم بعدی جیمز باند را که بسیار پرفروش و خبرساز هستند و یک بار دیگر کارگردانی اش را به سم مندز معروف و بریتانیایی واگذار کرده اند، به او خواهند سپرد. البته اژیوفور راضی نیست راجع به این مسئله هم صحبت کند و زود به حرف زدن درباره آن پایان می دهد. مایل نیستم در این باره صحبت کنم و در میان افرادی هم که در 23 فیلم قبلی «مامور 107» رل آدم های منفی را بازی کرده اند، هیچیک به طور خاص نظر مرا نگرفته اند. یعنی اصلاً به آن فکر نکرده ام.

ذره ذره

شاید هم اژیوفور حق دارد که این طور پشت سپر تدافعی ای که برای خودش جور کرده، پنهان شود زیرا سالها کار و کار کرده و ذره ذره اعتبار بدست آورده و حاضر نیست آن را به آسانی از دست بدهد. او مورد احترام اهالی سینما، چه در آمریکای شمالی و چه بریتانیا قرار دارد و دومی کشوری است که اژیوفور تبعه آن است و مکانی به شمار می آید که اژیوفور هم در صحنه تئاتر و هم عرصه سینمای آن نمره قبولی گرفته است و همه این سوابق آرام و موفق در حالی برای چی وتل شکل گرفته که او بیشتر از 37 سال سن ندارد.

یکی از بهترین ها

با این همه اژیوفور مدیون «12 سال برده بودن» و رویکرد مک کویین به او برای ایفای رل اصلی این فیلم است. اندک مدتی بعد از اکران این فیلم، ابتدا در جشنواره های تلوراید آمریکا و تورونتو کانادا و سپس در سینماهای جهان برای عموم مردم مشخص شد که بازی او از بهترین بازیهای سال بوده و سزاوار اسکار است.

رموز و عمیق و موفق

به شکلی پرشکوه

این جایزه سرانجام به متیو مک کانافی رسید که در «باشگاه خریداران دالاس» رل یک مرد مبتلا به بیماری ایدز و در تلاش برای یافتن داروهای درمان آن و رساندن آن به دست سایر بیماران را بازی کرده است. مسئله ای که عده ای قبول ندارند و می گویند اژیوفور از مک کانافی موفق تر بوده و به شکلی پرشکوه در قالب سولدمون نورتوپ کاراکتر اول «12 سال برده بودن» فرو رفته است و نورتوپ همانی است که در این فیلم می بینیم مردی آزاد و مشغول زندگی و تجارت است و فقط به جرم سیاهپوست بودن گرفتار می آید و او را به بردگی می گیرند و 12 سال می کوشد که از این دام وحشتناک بگریزد. این هم از دست قضا و قدر است که برخلاف تصورات رایج، بین اژیوفور و مک کانافی روابط نزدیک و دوستانه ای وجود دارد و اولین رل قابل ذکر اژیوفور در معیت مک کانافی در «آمیستاد»، اپیک استیون اسپیلبرگ در خصوص برده داری و محصول 1997 بود. در آن ایام اژیوفور درس هنرهای دراماتیک را در لندن می خواند و اینجا و آنجا در نمایش هایی ظاهر می شد اما بازی در «امیستاد» او را به شدت مقابل چشم ها قرار داد و زندگی وی را زیر و رو کرد.

یک درام رمانتیک

اگر اژیوفور اسکار را به مک کانافی دوست قدیمی و رقیب فصلی اش باخت در عوض جایزه بافتا را که به مثابه اسکار بریتانیایی ها است تصاحب و در این مورد خاص مک کانافی را مغلوب کرد. «نیمی از یک خورشید زرد رنگ» یک درام قدری رمانتیک است که همان طور که پیشتر گفتیم درباره جنگ های داخلی در نیجریه و بهتر بگوییم بحران بیافرا در حد فاصل سالهای 1967 تا 1970 است. در آن ایام استعمارگری بریتانیا و سلطه این کشور بر نیجریه ظاهراً پایان یافته بود و نیجریه ای ها می کوشیدند از چنگ جمهوری بیافرا که در این کشور مداخله و قصد تملک آن را داشت رهایی یابند و دست آنها را هم مثل انگلیسی ها قطع کنند.

«نیمی از یک خورشید زرد رنگ» یک درام قدری رمانتیک است که همان طور که پیشتر گفتیم درباره جنگ های داخلی در نیجریه و بهتر بگوییم بحران بیافرا در حد فاصل سالهای 1967 تا 1970 است.

پروفسور مبارز

در این میان اژیوفور نقش پروفسوری را بازی می کند که جزو مبارزان و انقلابی هاست و با بیافرایی ها می جنگد. این پروفسور اوده نیگبو نام دارد که در ورطه این جنگ با دو خواهر دوقلوی تحصیل کرده در بریتانیا آشنا می شود و جملگی در امواج بیرحمانه جنگ به شدت آزرده خاطر می شوند. یکی از خواهران که اولانا نام دارد و تندی نیوتون رل او را بازی می کند، زنی ایده الیست و اهل فعالیت های اجتماعی و سیاسی و تا حدی شبیه به خود اوده نیگبو است و دیگری کای نین نام دارد که اهل کارهای اقتصادی و ماهر و موفق در بازار تجارت و معامله است و رل او را انیکا نونی رز ایفا کرده است. هر دو خواهر به قوم ایگبو تعلق دارند که از بزرگترین قوم ها در پهنه آفریقا بوده اند و تعداد قابل توجهی از آنها در جنگ نیجریه ایها با بیافرایی ها کشته شدند.

10 هفته در کما

اصولاً روابط اژیوفور با کشور آبا و اجدادی اش بیشتر تلخ است و شیرینی چندانی را در آن نمی یابید. در یکی از سفرهای هر از چند گاه یک بار اعضای خانواده به نیجریه به قصد دیدار با دوستان قدیمی و شرکت در مراسم عروسی یکی از اقوام بود که پدر چی وتل در یک سانحه تصادف اتومبیل جان باخت و آن هم در حالی که 39 سال بیشتر نداشت. خود چی وتل هم در این واقعه به شدت مجروح شد و 10 هفته در کما بود. آن واقعه اثر ذهنی بسیار بدی روی پسرک گذاشت و او به همین سبب به مدت چهار سال به نیجریه نرفت تا این که خشم اش به تدریج فروکش کرد. او وقتی 19 ساله شد، از نو به نیجریه سفر کرد و این بار احساساتی متفاوت را در خود یافت و دیدگاه تازه ای نسبت به کشورش پیدا کرد که فاقد کینه های قبلی بود. اینک مادر چی وتل می گوید بین چهار فرزندش او از همگی به آن پدر از دست رفته شبیه و مثل وی اهل هنر و مستقل است و می خواهد راههای طولانی و باارزشی را طی کند.

اژیوفور که دوران کودکی اش در منطقه کریستال پالاس در جنوب شرق لندن گذشت، اینک در دل بهار 2014 می گوید: امیدوارم روح پدرم از کارهای هنری من راضی باشد و از این امور احساس غرور کند، او برای من زحمات زیادی کشید و حیف که نماند این روزها را ببیند.

رموز و عمیق و موفق

غرق در هنر

بعد از آن تصادف و به قصد فراموش کردن آن واقعه تلخ بود که چی وتل خودش را در هنر و حرفه بازیگری غرق کرد. او متون شکسپیر را می خواند و در 17 سالگی در مجموعه نمایش های تئاتر جوانان در نیوکاسل انگلیس مشارکت کرد و سپس بورسیه حضور در کلاس های آکادمی هنرهای دراماتیک لندن را گرفت و از همان جا و طریق بود که توسط اسپیلبرگ برای بازی در «امیستاد» شکار شد. عده ای فکر می کنند جوایز او به بافتای امسال و ارج گذاری های سال 2013 به خاطر فیلم مک کویین ختم می شود حال آن که او در 10، 12 سال منتهی به این فیلم نیز کم جایزه نبرد و کم تحسین نشد. به عنوان مثال او در سال 2002 به خاطر ایفای رل یک پزشک نیجریه ای روبروی ادری تاتوی فرانسوی در فیلم «چیزهای قشنگ کثیف» کار استیفن هنری یرز بریتانیایی در جوایز سالانه سینمای مستقل بریتانیا بهترین هنرپیشه مرد نقش اول شناخته شد و به سال 2008 نیز به سبب کار عالی اش در ورسیون «اتللو»ی مایکل گراندیج که در تماشاخانه دونمار در لندن بر صحنه بود، یکی از معتبرترین جوایز تئاتر بریتانیا را که همانا جایزه لارنس اولیویه است، تصاحب کرد.

یک فهرست درخشان

فهرست همبازیان او نیز سرشار از نامداران و برخی فیلم هایش از کارهای تحسین شده سالهای معاصر است. او در «عشق واقعی» همسر کایرا نایت لی است، در «فرزندان مردها» رل یک مبارز و حامی حقوق مهاجران را ایفا می کند و در فیلم آخر زمانی «2012» یک زیست شناس آمریکایی است. در «سالت» که اکشنی ویژه انجلینا جولی است، مقابل او دیده می شود و در دو «تریلر» «مرد نفوذی» و «گانگستر آمریکایی» به قدری خوب نشان می دهد که دنزل واشینگتن بازیگر رل اصلی هر دو فیلم می گفت ای کاش طبق سناریو می توانست اژیوفور را ترور کند زیرا در غیر این صورت زیر سایه وی محو خواهد شد!

یک دانشمند دیگر

بعد از «نیمی از خورشید زرد رنگ» نوبت به فیلم جدیدتر «زد مثل زاکاریا» می رسد که یک فیلم اجتماعی و تا حدی پوچ گرا است که اضافه بر اژیوفور کریس پاین از نسل دوم سری فیلم ها و سریال های تلویزیونی «پیشتازان فضا» و مارگوت رابی بازیگر فیلم اخیر مارتین اسکورسیسی یعنی «گرگ وال استریت» نیز در آن ایفای نقش می کنند و در آن اژیوفور، یک دانشمند خونسرد و مسلط و مرموز به نام لومیس است. او به واقع منهای فاکتور دانش، در این فیلم خودش است. «خود»ی که به صف سیاهان عمیق و مطرح سینما مثل دنزل واشینگتن و مورگان فریمن پیوسته است و مثل ادی مورفی در دهه های 1980 و 90 و ویل اسمیت در دهه های 1990 و 2000 فقط حادثه سازی نمی کند و از مارتین لارنس هم فراتر می رود. او یک فارست ویتی کر تازه است و شاید از او هم بهتر باشد و نکته بسیار جالب و باارزش ترین قسمت موضوع همین است.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه بانی فیلم / وصال روحانی

مطالب مرتبط:

هفتاد و یک سال مارتین

همشهری ولز   

کازان پشیمان نیست